در آیین رونمایی از کتاب «سیر تدوین و تطور صحابهنگاری» مؤلف اثر فراز و فرودهای صحابهنگاری در اسلام را بیان کرد و گفت: فهم سیر تطور به دانش و دقت فوقالعادهای نیاز دارد و به نوعی تاریخ علم است. در واقع هرچه بیشتر درباره آن کار شود، ضرورت آن روشنتر میشود. البته کسی به این حوزه به عنوان یک دانش نگاه نمیکرد.
به گزارش شبکه اجتهاد، آیین رونمایی از کتاب «سیر تدوین و تطور صحابهنگاری» نوشته حجتالاسلام والسلمین محمدرضا هدایتپناه، عضو گروه تاریخ پژوهشگاه حوزه و دانشگاه شنبه گذشته در ایکنا خوزستان برگزار شد.
هدایتپناه در آغاز درباره نقطه آغازین شکلگیری ایده کتاب گفت: این کتاب که عنوان آن «سیر تدوین و تطور صحابهنگاری» است؛ همزمان با طرح ملی دانشنامه سیره نبوی در پژوهشگاه حوزه و دانشگاه کلید خورد. در آن زمان پژوهشگاه دنبال طرحهای جامعی بود که پنج ساله باشد. بنده در گروه تاریخ پژوهشگاه که در آن زمان آقای رسول جعفریان مدیر گروه بودند، پیشنهاد دانشنامه سیره نبوی را ارائه کردم.
در بحث سیره نبوی خلأهای عمیق داریم و کتابهای معدودی که نوشته شده است، بعضاً متنهای درسی بود که برخی از آنها با مطالب غیرصحیحی همراه بود. گروه تاریخ پژوهشگاه کار خود را در موضوع سیره نبوی متمرکز کرد. چند کار هم انجام داد اما پیشنهاد کردم باید یک کار بنیادین عظیم انجام دهیم که این کار مرجع اصلی بقیه پژوهشها در ارتباط با سیره نبوی شود. طرح ارائه شده دانشنامه ۵ قسمت بود که شامل صحابه، حوادث، اماکن، مفاهیم و خاندان و قبایل بود. اگر این پنج بخش تکمیل شود تقریباً میتوانیم بگوییم که ما دانشنامه سیره نبوی جامعی داریم که مرجعی برای استادان دانشگاه، دانشجویان و جوامع فرهنگی باشد.
ما شیعیان از طرف اهل تسنن متهم هستیم که پیغمبر(ص) را کنار گذاشته و بیشتر به امامان پرداختهایم. اشکال ما هم به اهل تسنن این است که شما به صحابه پرداختید و از اهلبیت(ع) غفلت کردید. هر دو اشکال به هر دو گروه وارد است. ما متأسفانه به سیره نبوی که اساس است توجه نکردیم. اهلبیت(ع) نیز در سایه پیغمبر(ص)، اعتبار اصلی خود را به دست آوردند و بهترین مبیّن سیره و سنت نبوی هستند. از آن طرف منصفانه نیست که صحابه را کنار بگذاریم؛ به هر حال صحابه اولین طبقه رابط بین امت و پیغمبر(ص) هستند و اهل تسنن به دلیل همین قضیه حساسیت فراوانی نشان دادند که این رابط را مخدوش نکنید، چون اگر مخدوش شود، دست ما از پیغمبر(ص) کوتاه میشود. بر اساس این نظر، «عدالت صحابه» را به عنوان یک اصل بنیادین قرار دادند.
نه در حوزه علمیه و نه در دانشگاه ما کاری در حوزه سیره نبوی انجام نمیشود؛ حال آنکه اهل تسنن دهها و صدها کتاب و پایاننامه درباره سیره نبوی نوشته بودند. این ضرورت وجود داشت که این طرح ارائه شود. به پیشنهاد آقای جعفریان، کار از بخش صحابه آغاز شد و کتاب «الإصابه» ابن حجر عسقلانی را به عنوان مبنایی برای شناخت صحابه مطرح کرد که در این کتاب ۱۲ هزار اسم به عنوان صحابه ذکر شده است. در حوزه تاریخ اسلام، کتاب و مقاله نوشته شده بود؛ اما به موضوع صحابهنگاری نزدیک نشده بودیم. عدم انس با صحابهنگاری باعث شد که ما با چالش جدی در ابتدای طرح روبرو شویم. این سوالها مطرح شد که آیا این کتابها اصطلاحات حدیثی، اصطلاحات فقهی، تاریخی دارند؟ این کتابها چگونه درست شدهاند؟ برای مثال در کتاب «اسد الغابه» در کنار هر مدخل حروفی نوشته شده بود که معنی آنها روشن نبود.
از همین رو در گام اول به این مسئله پرداختم که دانش صحابهنگاری چگونه شکل گرفت و چه سیری گذرانده است و چه تطوری طی این ده قرن داشته است. چون کتاب ابن حَجَر آخرین کتابی است که در این زمینه نوشته شده است و آثار بعدی جنبه پژوهش و حاشیهای دارد.
تدوین سیره نبوی مبتنی بر صحابهنگاری است
درباره دانش صحابهنگاری، اثری در میان اهل سنت و شیعه نداشتیم. برای این کار باید کتابهای اولیه شناسایی میشد. نوع کتابها چگونه است؟ روش نویسندگان چگونه بود؟ تدوین کتابها به چه صورت بوده است؟ این کارها مقدمهای برای تدوین سیره نبوی است و به عبارتی تدوین سیره نبوی مبتنی بر صحابهنگاری است.
کمکم کتابهای موجود در این زمینه را خواندم و روی کارها متمرکز شدم. به تدریج روش آنها را به دست آوردم. فهم سیر تطور یک دانش، دقت فوقالعادهای میخواهد و به نوعی تاریخ علم است. هر چه بیشتر کار انجام شد، ضرورت آن را بیشتر دریافتم. واقعاً خلائی وجود داشت. کسی به این حوزه به عنوان یک دانش نگاه نمیکرد.
صحابهنگاری یک دانش حاشیهای نیست
صحابهنگاری با توجه به اینکه صحابه در تار و پود و چارچوب فکری و مذهبی اهل تسنن جایگاه زیربنایی دارند، نباید به عنوان یک کار حاشیهای دیده شود. ده قرن روی این موضوع کار شده است. این ده قرن فراز و فرودهای زیادی داشته است. متأسفانه این موضوع در شیعه و اهل سنت مورد توجه نبود و هر چه بود کارهایی در زمینه عدالت صحابه یا پرخاشگری با شیعه در ارتباط با صحابه بود. کسی متوجه نمیشد که این آقایان وقتی صحابهنگاری کردند، این دانش را چگونه شروع کرد و به سامان رساندند؟
ارتباط صحابهنگاری با فقه و حدیث
کتابهایی که در ارتباط با صحابه نوشته شده است ارتباط عمیق و تنگاتنگی با فقه و حدیث و کلام پیدا کرد. تمام منابع اهل تسنن بر پایه روایات صحابه است؛ بنابراین تمام اطلاعاتی که ما داریم صرفاً از کتابهای سیره نیست؛ باید کتابهای فقهی و حدیثی اهل تسنن را هم ورق بزنم تا اطلاعاتی که برای دانش صحابهنگاری نیاز دارم از دل آنها به دست آورم.
دو رویکرد اهل تسنن درباره صحابهنگاری
مسئله دوم این بود که آقایان در ارتباط با این دانش به دو شعبه بزرگ در اهل تسنن تقسیم شدند. صحابه نزد اهل سنت، حیاط خلوتی است و هر کسی نباید وارد آن شود و چراغ قرمزی است که به هیچ وجه نباید از آن عبور کرد. از آن سو، آقایانی که مشرب تاریخنگاری داشتند، معتقد بودند باید روی شناخت صحابه کار کنیم.
اگر قرار است من به عنوان یک مورخ، محدث، فقیه و رجالی بخواهم وارد شرح حال صحابه شوم، چه مسائلی را باید بگویم؟ اطلاعات شناسنامهای؟ حوادث عصر رسول خدا(ص)؟ بعد از پیامبر؟ و … کدام را بگویم؟ عدهای گفتند اطلاعات لازم مربوط به صحابه را فقط در حد اینکه بگوییم این فرد پیغمبر(ص) را دیده و این رؤیت اثبات شود. در تعریف صحابه تعاریف مختلفی ارائه کردند و آخرالامر گفتند: کسی که پیامبر(ص) را در حالی که مؤمن بوده دیده و مؤمن از دنیا رفته باشد: «من رأیالنبی مؤمناً به ومات علی الاسلام». بر اساس این تعریف گفتند بهترین راه اثبات دیدن پیامبر(ص) نقل حدیث است. بر این اساس بخشی از صحابهنگاری را روی این مسئله قرار دادند؛ یعنی ما بر اساس این تعریف و دیدگاه حدیثی خود صحابهنگاری میکنیم. این ظاهر قضیه است.
عدهای گفتند نتیجه این کار یک کتاب حدیثی میشود. مثلاً مسند احمدبن حنبل یا معجم کبیر طبرانی و … کتاب حدیثی هستند، در حالیکه صحابهنگاری است؛ موضوع این کتابها صحابهای است که از رسول خدا(ص) روایت کردند.
در این میان برخی احادیث صحابه را کامل آوردند و برخی گفتند نیازی نیست و به اجمال به احادیث او اشاره کردند تا ثابت کرده باشند پیغمبر(ص) را دیده است. برای همین، بخشی از کتابهای صحابهنگاری پایه فقه شد. لذا کتابهای صحابهنگاری تنها شرح حال تاریخی صحابه نشد؛ بلکه بخش قابل توجهی از منابع فقهی و حدیثی اهل تسنن، همین کتابهای صحابهنگاری شد.
یک عده که مشرب تاریخنگاری داشتند به این روش انتقاد کردند و آن را شیوه مناسبی برای شرح حالنویسی صحابه نمیدانستند. آنها معتقد بودند شناخت صحابه به احادیث آنها نیست؛ بلکه باید روی شناخت خود صحابه کار کنیم. این رویکرد مربوط به چهار قرن بعد است. در معرفتالصحابه اولین چالشی که برای آنها ایجاد شد این است که ما با اطلاعاتی که عدالت صحابه ما را بهم میزند چه کنیم؟ متکلمین آنها گفتند نباید این اطلاعات را بگوییم و هر کس به این حوزه ورود کند احکامی برای او صادر میشد که از جمله آنها توبه دادن آنها، زندان، شلاق و حکم اعدام بود. این فکر آنها را نسبت به مورخان بدبین کرد. گفتند کتابهای تاریخی به درد نمیخورد چرا که ما را نسبت به سلف صالح بدبین میکند. این دیدگاهها مربوط به قرن ششم، هفتم هجری است. البته پایه این حرفها در زمان احمدبن حنبل بوده است که اهلالحدیث حنابله بغداد نگاه افراطگرایانهای در مواجهه با شیعه داشتند و حتی ابن قتیبه به آنها انتقاد میکند که به جهت دشمنی با رافضه، فضایل اهل البیت(ع) را انکار میکنید.
البته انصافاً برخی از آنها خدماتی به شیعه کردند، احمد حنبل وارد میدان شد و فضایل حضرت علی(ع) و اهلبیت(ع) را بیان کرد و گفت: علیبن ابیطالب خلیفه مشروع بود و مسئلهای را که تا آن موقع (سه قرن) حل ناشدنی بود، حل کرد. آنها میگفتند: اهلتسنن واقعی کسی است که فقط سه خلیفه را بپذیرد. احمدبن حنبل گفت: علیبن ابیطالب، جزء خلفای راشدین است و باید او را خلیفه چهارم بدانیم. لذا فضایلالصحابه را نوشت و آن را به ترتیب خلافت نوشت. این قدم خیلی مبارک در آن فضا، واقعاً جهاد علمی بود و غیر از او کسی نمیتوانست این کار را انجام دهد.
زینالدین عراقی (استاد ابن حجر عسقلانی) ابن تمیمه و جماعتی از افراد هنوز میخواستند عقاید و پایبندی به اصول عدالت صحابه را حفظ کنند. آنها گفتند کتابهای تاریخی ارزشی ندارد به جز تاریخ طبری. کتابهای صحابهنگاری که وارد این فاز شدند، از جمله ابن عبدالبر اندلسی در کتاب «الاستیعاب» در قرن پنجم ـ با اینکه در دولت اموی بود ـ گفت در ارتباط با عدالت صحابه، اصلی به استناد برخی از روایات درست کردهاید که آن را قبول ندارم. از جمله روایت مشهور: «اصحابی کالنجوم» که در کتابهای صحابهنگاری اهل سنت وجود دارد.
ابن عبدالبر در کتاب خود شاهکار کرد؛ او وارد مشاجرات صحابه شد و این ورود برای او گناه بزرگی شد تا کتاب او را بایکوت کنند. البته در بخش حدیثگرایان سنتگرای کلامی، گفتند ارزشی ندارد. مثلاً در مدخل ابوسفیان، در این کتاب کارهای ابوسفیان را مینویسد و اطلاعاتی میدهد که علمای دیگر در کتاب قرن اول، دوم و چهارم نمیآوردند. ابن عبدالبر برای ابوسفیان مینویسد: البته غیر از این اخبار، اخبار دیگری هم وجود دارد که کاملاً بر کفر ابوسفیان دلالت میکند و نمیتوانم آنها را بگویم؛ این سخن در آن فضای فکری کار راحتی نیست. این نوع گزارشها در صحابهنگاری طبیعی است که مورد بیمهری بخشی از علمای اهل تسنن قرار بگیرد. البته کتاب الاستیعاب نزدیک به ۲۰۰ سال در دانش صحابهنگاری رقیب بلامنازع است و توانست جایگاه خود را حفظ کند که مرهون تلاشهای شاگردان او بود.
توجیه و سانسور در صحابهنگاری
پس بخش قابل توجهی از دانش صحابهنگاری زیر سلطه حدیث و کلام بود. ما به این مکتب کلامی میگوییم چون میخواهد عدالت صحابه را حفظ کند. بعد از ابن عبدالبر، ابناثیر صاحب کتاب «الکامل فیالتاریخ» و کتاب «إلاصابه» ابن حجر عسقلانی که کاملاً یک مشرب حدیثی، فقهی و کلامی اهل تسنن دارد؛ چه سیاستی میتوانستند اتخاذ کنند؟ به توجیه و سانسور روی آوردند. ابن حجر این راه را انتخاب کرد.
بنابراین دو ساختار حدیثی و شرح حالنگاری وجود داشت بعضی گفتند ما نباید وارد اخبار و اطلاعات و مشاجرات بین صحابه شویم. یک عدهای گفتند ما باید در این جریان وارد شویم تا معرفهالصحابه ایجاد شود. هم از لحاظ ساختار و هم از لحاظ محتوا شاهد دو مکتب مجزا در دانش صحابهنگاری هستیم. البته بخش مهم در این بحث، اثبات صحابی بودن و راههای آن است.
اگر مبنا در صحابی بودن فقط نقل حدیث باشد، مورخان گفتند فلانی در جنگ بدر به شهادت رسید، هیچ حدیثی هم ندارد. آیا اینها صحابه نیستند؟ این هم برایشان معضل بود که اگر ما بنا را بر «صحابهنگاری حدیثی» بگذاریم بخش قابل توجهی از صحابه مغفول میمانند. لذا آمدند گفتند در شکل ساختاری این را باید لحاظ کنیم که اثبات صحابی تنها حدیث نیست و مسائل دیگر را بیان کنیم. اینجا باز هم در یک سراشیبی افتادند و گفتند دلایل اثبات صحابه چیست؟ گفتند رؤیت است. رؤیت را چطور ثابت میکنید؟ گفتند یکی از آنها حدیث و دیگری تواتر است. به این معنا که همه گفتند فلانی اسلام آورد و در جنگ بدر به شهادت رسید اما هیچ حدیثی نقل نکرده است. بعد آمدند دو، سه تا قاعده را درست کردند که یکی از آنها دست ابن عبدالبراندسی بوده و دیگری دست ابنحجر العسقلانی بوده است. یعنی قرن پنجم و دیگری قرن نهم.
ما میگوییم قاعده این بوده که تمام آنهایی که تا سال دهم یعنی حجهالوداع پیغمبر را درک کردند همه مسلمان بودند چون بعد از حجهالوداع کسی در جزیره العرب بتپرست نماند؛ این یک قاعده شد. اگر این برای اثبات صحابی بودن یک نفر ملاک است، ممکن است یک نفر در عصر پیامبر(ص) بود و اسلام آورد اما پیامبر را نددید اینها را میگویند تابعین. بر اساس این قاعده آقایان متعصب اهلتسنن و بخش قابل توجهی از صحابی نویسان با این لطائف الحیل ۱۲هزار صحابه برای پیامبر(ص) درست کردند اما وقتی به ابوطالب میرسند اشکال میکنند.
عبدالحسین طالعی در این زمینه گفت: شیخ عبدالله خنیزی در قطیف عربستان زندگی میکند. حدود ۵۰ سال پیش کتابی به نام «ابوطالب مومن قریش» در اثبات ایمان ابوطالب مینویسد. برای همین کتاب در سعودی محکوم به اعدام میشود. تعصبها که میگویند این است و سؤالات بیجوابی که در اینجا باقی مانده است. بعدها اقداماتی از طرف آیتالله سید محسن حکیم و امام موسی صدر میشود تا از اعدام نجات پیدا میکند و الان هم در قید حیات است. امروزه در مکه و مدینه خیابان معاویه، یزید، است اما دریغ از یک کوچه به نام ابوطالب. یک قبر ویرانهای در حجون در مکه است. سؤالات بیجواب زیاد است اینجا.
مرحوم آقا سید عزیز طباطبایی استاد ما بود و مقالهای درباره امیرالمؤمنین(ع) نوشته آنجا میگوید: مگر شما نمیگویید سب صحابه کفر است؟ چطور میرسید به فلان راوی که خودتان میگویید «کان سبابه لعلی» یعنی بسیار دشنام دهنده به علی ولی سکوت میکنید. مرحوم علامه امینی میگفت: علی از نظر شما مسلمان نبود. اگر مسلمان بود که سب او کفر بود؛ ظرایف عجیبی در این میان وجود دارد.
هدایتپناه در ادامه گفت: در کتاب در ذیل بحث صحابهنگاری کلامی و حدیثی، عملکرد اینها را در ارتباط با صحابه بیان کردم که چگونه با یک اصل این گونه مختلف رفتار میکنند. یکی از قواعد دیگر اینها این بود که هر کس فرماندهی سپاه را در دوره فتوحات داشته است صحابه است. از این قواعد این شکلی تولید کردند تا دستشان را از مسئلهای که نیاز مبرمشان بود پر کنند و آن هم بحث حدیث و فقه بود.
ازدیاد صحابه
یک مسئله دیگری که در علوم حدیث به وجود آمد مسئله تصحیفات بود یعنی ازدیاد صحابه. علل و عوامل ازدیاد صحابه مسئلهای بود که باید آن را در علوم حدیث دنبال کرده، تقسیمبندی میکردیم و در یک چارچوب منطقی قرار میدادیم. ۱۲ یا ۱۳ مدخل در برخی کتب صحابهنگاری یک اسم بود که به شکلهای مختلف ثبت شده بود. علت این قضیه تصحیفات نسخهها بوده است. راهحل اینها چیست؟ باز هم اهل تسنن در این قضیه وارد شدند و کارهای خوبی انجام دادند. اصلاً یک بخشی از صحابهنگاریها، صحابهنگاری اختلافی است که به این مسائل هم پرداختند. دهها موضوع دیگری که از ابتدا تا انتهای این حرکت دراین ۱۰- ۱۲ سال به عنوان قدم اول در بحث دانش صحابهنگاری برداشته شد و در اهل تسنن و شیعه ندیدیم که چنین کاری صورت گرفته باشد.
تعارضات به وجود آمده در پی اصل عدالت صحابه
در این کتاب سعی شده مطالب جانبگرایانه نباشد. در باب عدالتالصحابه گفتند: «من رأی النبی مؤمنا به و مات علی الاسلام» این مؤمنبه یعنی مسلم. مراتب اسلام که اصلاً برایشان مطرح نیست. اگر اینها را مسلمان میدانید، منافقان را چه میکنید؟ عبدالله ابن ابی در غزوات بوده، شهادتین را گفته، پیغمبر(ص) را هم دیده و کسی نگفته کافر از دنیا رفت، اما سردسته منافقان بود. طبق قاعده شما باید صحابه باشد. اگر تعریف شما از عدالت این است که صحابه کسی است که به رسول خدا(ص) دروغ نمیبندد، کبائرالاثم اجرا نمیکند، شرب خمر ندارد، خلیفه دوم چند بار حد را به این آقا(عبدالله بن ابی) جاری کرد؟ آقایان صحابه نظرشان درباره خودشان چیست؟ درباره ماجرای کشتن عثمان چه؟ اینها میگویند مشتی اراذل افراطی بودند که عثمان را کشتند. «اقتلوا نعثلا» را چه کسی گفت؟ چه طور صحابه را از این موضوع برکنار میکنید؟ واقعه حره چه طور؟ این واقعه تقاص قضیه انصار بود که گفتند خلیفه را در مدینه کشتند و خودتان هم همدست او بودید. پس اگر اینگونه است، معاویه و یزید را باید محاکمه کنید که چرا به انصار ظلم کردید. این تعارضات است که اگر منصف باشند، باید به آنها پاسخ دهند.
ورود به دانش صحابهنگاری باید عالمانه و منصفانه و همراه با نقد باشد. اهل تسنن تلاششان واقعاً بسیار خوب بوده است و در دانش مسلمانان تأثیر داشت. در ۱۰ قرن صدها کتاب نوشته شد که در بحث تمدنی چشمگیر است.
نقش شیعه در صحابهنگاری
ممکن است ابتدا به نظر برسد شیعه با توجه به دشمنی یا بدبینی که مشهور شده است نسبت به صحابه دارد، در این زمینه ورود نکرده است. گفته میشود صحابه، هویت اهلتسنن و اهل بیت(ع) هویت شیعه شده است، این سخن را قبول ندارم و سندهای تاریخی نشان میدهد که اصلاً این یک شعار بیربطی بود که در دوره بنیامیه و به خصوص معاویه به آن دامن زده شد و متأسفانه ما شیعیان در این بازی گول خوردیم.
طرحی در دست است که با همکاری حج و زیارت و پژوهشگاه حوزه و دانشگاه قرار است انجام شود که در آن مناسبات صحابه و اهلبیت(ع) را برای جامعه تبیین کنیم. این مسائل باید به خصوص در خوزستان انتشار پیدا کند و چنین نیست که شیعه با صحابه مشکلی داشته باشد. ممکن است با عدهای مشکل داشته باشد اما نه آن چنان که شما بگویید شیعه با کل صحابه مشکل دارد و گویی دائماً مشغول سبّ صحابه است. این کار در حال تدوین است.
شیعه؛ پایهگذار دانش صحابهنگاری
از جمله نکات عجیب این بود که پایه گذار دانش صحابهنگاری که الان هویت اهل تسنن است، شیعه بوده است. نخستین کتاب در این دانش توسط عبیدالله بن ابیرافع از اصحاب امیرالمؤمنین(ع) نوشته شده است. خاندان او یک خاندان علمی بودند که نزد پیامبر(ص) و اهلبیت(ع) بودند. اولین میراث مکتوب شیعه از همین خاندان است. کتاب «قضایا امیرالمؤمنین» و «سنن امیرالمؤمنین» توسط ابنرافع نوشته شده و عبیدالله کتاب «تسمیه من شهد مع امیرالمؤمنین من الصحابه فی حروبه» را نوشت. موضوع این کتاب صحابهای است که در دوران جنگهای جمل، صفین و نهروان با حضرت علی(ع) بودند. این کتاب برای اثبات حقانیت امیرالمؤمنین(ع) نوشته شد. در دو سه قرن این یکی از مباحث اصلی و پر تنش بین شیعه و اهل تسنن بود که حقانیت این جنگها چگونه ثابت میشود؟ آیا صحابی که در این جنگها بودند گمراه بودند؟ شیخ مفید در کتاب «جمل» به این موارد پرداخته است.
اختلافنظر در پاسخ به این سؤال ما را متوجه اوضاع عجیب و تنشهای موجود میان فرق اسلامی در ارتباط با این جنگها میکند. همیشه این سؤال مطرح بود که صحابه پیامبر(ص) در کنار امیرالمؤمنین بودند یا در مقابل ایشان؟ این سؤال را از ابان بن تغلب از اصحاب امام صادق(ع) میپرسند. ابان به زیرکی پاسخ میدهد: گویا شما به دنبال این هستید که حقانیت امیرالمؤمنین(ع) را از این راه ثابت کنید؛ در حالیکه مسئله پیش ما عکس این است و هر کسی کنار امیرالمؤمنین بوده به هدایت رهنمون شده است. اما به هر حال باید پاسخی به جامعه پرتنش تشیع و تسنن که آن موقع در یک شهر زندگی میکردند، داده میشد؛ لذا عبیدالله آمد فهرست اصحابی را که در جنگهای جمل، صفین و نهروان در کنار امیرالمؤمنین بودند، ذکر کرد و این پاسخی به آن معضل اجتماعی بود.
البته بعد از آن هم، ابوالعباس ابن عُقده محدث پرتوان قرن سوم و شیعه زیدی این کتاب را کامل کرد. قبل از او هم هشام کلبی از مورخان اسلامی متوفای ۲۰۴ کتاب «تسمیه» را نوشت. این افراد فهرست صحابهای که در رکاب حضرت امیرالمؤمنین(ع) جهاد کردند و به شهادت رسیدند ذکر کردند. این فهرست پاسخ خوب و متقن و جامعی بود که امروز یکی از دفاتر و منابع اصلی علمای اهل سنت برای تعیین صحابه است و اینها منابع اولیه دانش صحابهنگاری در میان اهل سنت است.
بنابراین شیعه بنیانگذار این دانش بود و برخلاف رأی ابن حجر عسقلانی که میگوید نجاری اولین کسی بود که صحابهنگاری کرد. متأسفانه به خاطر تنشهایی که در آن دوره ایجاد میشد، افرادی که صحابهنگاری میکردند متهم به تسنن میشدند و از آن سو، اگر فضایل اهل بیت(ع) توسط یکی از علمای اهل سنت بیان میشد، به تشیع متهم میشد. این باعث شد آنها فضایلنویسی اهلبیت(ع) را کمرنگ کنند و ما هم نوشتن درباره صحابه را کنار بگذاریم.
این شعار که گفته میشود شیعه خلاف صحابه هستند منجر به آثار تأسفباری شد. کشت و کشتار در بین جامعه اسلامی که از قرن سوم، پنجم اتفاق افتاده بر سر همین مسئله است. معاویه تلاشهای زیادی برای رودررو قرار دادن صحابه و امیرالمؤمنین(ع) کرد. دولت بنیامیه با تحقیر و توهین با صحابه برخورد میکردند؛ اما اینطور وانمود کردند که اهلبیت(ع) دشمن اصلی صحابه هستند.
آماری که در ارتباط با حضور صحابه در جنگ جمل و صفین ارائه میدهند ۸۰۰ نفر از بیعت رضوان است که آن موقع خیلی مقدس بودند و همه در رکاب امیرالمؤمنین(ع) بود. مسعودی گزارش بسیار زیبایی در این زمینه دارد. ما در این زمینه خیلی حرف داریم. چرا به دلیل انتقادهایی که داریم؛ انتقادهایی که بیش از حد اهلبیت(ع) جلو میبریم، دچار افراط میشویم؟ برای همین وهابیت امروز میگوید شما شیعه ضد اهلبیت(ع) هستید. چون تعامل اهلبیت با خلفا اینطور نبود که شما میگویید. یک بخشی از این حرف درست است اما بخشی از آن هم درست نیست؛ شما میخواهید بگویید هیچ اختلافی در بین نبوده است که این تحریف است.
اما اینکه همهاش تعارض و تضاد باشد، نه چنین نیست و جمله «لولا علی لهلک عمر» نشانگر یک تعامل بوده است. متأسفانه به این مباحث و تنشها دامن زدند. اتفاقاً در دوره بنیامیه جاسوسی از طرف بنیامیه مأمور بود نزد امام سجاد(ع) برود و به عنوان دفاع از اهل بیت(ع) به صحابه توهین کند. امام او را راند. این حرفها کمتر در جامعه شیعه ما گفته میشود. امیرالمؤمنین(ع) در جنگ صفین، حجر بن عدی را به جهت سب معاویه سرزنش کرد و فرمود: دوست ندارم شیعیان من فحش دهنده باشند. این مباحث باید برای جامعه شیعه روشن شود.
آثاری از صحابهنگاری علمای شیعه در سه قرن گذشته
در ادامه طالعی اظهار کرد: علی رغم اینکه گفته میشود شیعه در باب صحابه نگاری خوب کار نکرده است، در سه چهار قرن اخیر، ما حداقل شش کتاب خوب در باب صحابه داریم. یکی «مجالس المومنین» قاضی نورالله شوشتری است که بخشی از آن صحابه، بخشی تابعین و بعد علما است. همچنین کتاب «الدرجات الرفیعه» سیدعلی مدنی است که به ترتیب طبقات کار کرده است. سیدعلی مدنی از نوادر و عجایب بود. کتاب دیگر «الحصون المنیعه» اثر سید علی کاشف الغطا از بزرگان نجف است که دو جلد آن درباره صحابه است.
«تاسیس الشیعه» مرحوم سیدحسن صدر به یک نوعی وارد صحابه نگاری شده است. کتاب «تحفه الاحباب» از محدث قمی در یک مجلد و آمیزه ای از تاریخ و حدیث و عبادات و … است. آثار محدث قمی تاریخ محض نیست، لذا خیلی شیرین و خواندنی است. کتاب دیگر «الصحابه الکرام المشیدین لعلم الاسلام» از مرحوم شیخ محمدعلی احمدیان نجف آبادی(متوفای ۱۴۱۷) که این کتاب توسط آقای علی اکبر زمانی نژاد در مجله سفینه معرفی شده است. تک نگاریهایی نیز به صورت پراکنده درباره اصحاب وجود دارد.
در این جا میخواهم از علامه سید جعفر مرتضی عاملی یاد کنم. این دانشمند در جهت اینکه نشان دهد شیعه نسبت به پیغمبر(ص) بی توجه نبوده است کتاب «الصحیح من سیره النبی الاعظم (ص)» را در ۳۵ جلد منتشر کرد. ایشان یک عمر پای این کار گذاشت و خیلی از اشتباهاتی که در سیره پیامبر(ص) رواج پیدا کرده بود، عالمانه و بدون حب و بغض تحلیل کرد.
بزرگان ما مقید بودند کار قوی انجام دهند، در این زمینه خاطرهای را آقای استاد علی ابوالحسنی تاریخ نگار از قول مرحوم آقا سیدمحمد حکیم زاده از علمای دزفولی الاصل نقل کرد. کار عمده آقای حکیم زاده در کتابخانه علامه امینی بود و از علامه خیلی خاطره داشت. او میگوید اسدحیدر یک عالم نجفی بود که خدمت علامه امینی آمد و گفت میخواهد مقاله مختصری درباره امام صادق(ع) بنویسد. علامه امینی برآشفت و گفت: برای امام صادق(ع) میخواهی «یک مقاله» بنویسی؟ او پاسخ داده بود یکی از مجلات هفتگی درخواست مقالهای در این زمینه کرده است. علامه گفت ننویس. به جای این مقاله، یک کار اساسی انجام بده. طرحی جلوی پایم گذاشت و گفت کمکت میکنم آن را انجام دهی. آن طرح اساسی که علامه امینی به شیخ اسد حیدر سپرد، تبدیل به کتاب «امام الصادق(ع) و المذاهب الاربعه» در ۶ جلد شد و از کتابهای کم نظیر در این حوزه است؛ این بزرگان به ما یاد دادند به جای کارهای کم مایه، یک کار اساسی انجام دهیم.
نکته مهم درباره کتاب صحابه نگاری، بحث ضرورت شناخت واقعی صحابه است. صحابه اطرافیان و معاصران پیامبر(ص) بودند. خب صحابه چگونه بودند؟ در بررسی این مسئله نه افراط و عدالت مطلق صحیح است که فرار از تناقضات را در پی دارد و نه تفریط و بدگویی و لعن و طرد.
کتاب «سیر تدوین و تطور صحابهنگاری» بستری برای پژوهشهای آینده است
کتاب «سیر تدوین و تطور صحابهنگاری» فقط مجموعهای از مطالعات درباره صحابه نیست، بلکه بسترسازی برای پژوهشهای آینده است و خود این کتاب میتواند زمینه خروجیها و فرآوردههای مختلف باشد. به مقدار تورقی که از کتابها کردهام این کتاب انصافا جا دارد به زبانهای عربی و انگلیسی ترجمه شود تا معلوم شود که ممکن است شیعه تعداد زیادی کتاب درباره صحابه نداشته باشد، اما اگر وارد کار شود، کاری بیمانند ارائه میدهد.
نسل جدید، نسل کتاب نخوان، بلکه کتاب گریزی است. لذا پیشنهاد من درباره این کتابها که مرجع هستند، این است که تلخیصها و بازنویسیهایی در حد جزوه مختصر از آن تهیه شود یا به صورت صوتی خوانده شود. کتاب، خوشخوان و کم غلط است. فهرستهای فنی آن به پیدا کردن مطالب کمک میکند. کتاب واقعا خوب تهیه شده و برای آن زحمت کشیدهاند. / ایکنای خوزستان