حجتالاسلام رهدار در خصوص فقه سیاسی حوزه نجف اظهار کرد: حوزه نجف در مقیاس فقه سیاسی نسبت به حوزه قم در رتبه بعد قرار داد؛ در عین حال این دو کانون تقابل ندارند بلکه در طول همدیگر بوده اند. عقب ماندگی حوزه نجف متأثر از شرایط تاریخی است، نه متاثر از فقد تئوریک.
به گزارش شبکه اجتهاد، حجتالاسلام والمسلمین احمد رهدار، استاد حوزه و دانشگاه و رئیس مؤسسه فتوح اندیشه قم در پاسخ به این پرسش که «وضعیت سیاسی حوزه نجف در طول تاریخ چیست؟ آیا حوزه نجف نسبت به سیاست، اجتماع، فرهنگ و تحولات جهانی بیتفاوت بوده است؟» میگوید:
هنگامی که سخن از حوزه نجف به میان میآید باید توجه داشت حوزه نجف از قرن ۱۳ به بعد مدنظر است؛ هرچند این مرکز در قرن ۵ تأسیس شده ولی از قرن ۵ تا قرن ۱۳ هیچگاه نقطه ثقل تفکر و اندیشه حوزوی شیعه نبوده است. بعد از مرحوم شیخ طوسی (ره)، مکتب حله به مدت سه قرن کانون فقه شیعه میشود، بعد از آن جبل عامل به مدت تقریبا یک و نیم الی دو قرن محوریت پیدا میکند، بعد از جبل عامل، حوزه اصفهان به مدت دو قرن و سپس نوبت به مرکزیت حوزه نجف در قرون اخیر میرسد. مرادم این است که به تاریخ فقاهت شیعه باید از منظر کلان نگاه کرد؛ لذا وقتی تعبیر حوزه نجف را به کار میبریم، نجف دو قرن اخیر مورد نظر است.
از طرفی سیر پیشرفت حوزه نجف همواره صعودی بوده است؛ یعنی نمودار رو به بالا بوده است. در عین حال این نمودار در یک جاهایی تغییر نکرده و در جاهایی نیز البته ارتفاع منزلت پیدا کرده است؛ کما اینکه در اصفهان هم همین اتفاق افتاده است. در عصر صفوی، ما تغییر سطح دادیم؛ بعد از ۱۰ قرن حوزه از مسجد و محراب و حوزه علمیهاش ارتقای سطح داد و وارد عرصه حکومتداری شد. در صفویه درون حوزه نجف چه عاملی باعث شده که ما تغییر سطح بدهیم؟
حوزه نجف در دو قرن اخیر جایی است که دستگاه فقاهت ما مسئلههایش از اساس و ریشه جدید میشود؛ چرا که پای چیزی به نام غرب به میان آمده است. حوزه نجف در مواجهه با این تمدن جدید غربی که در لایههای گوناگون اقتصادی، سیاسی، نظامی و فرهنگی وارد شده است باید کاری میکرد، باید میتوانست از خودش و کیانش پاسداری کند. به نظر من حوزه نجف چند کار در مواجه با تمدن غربی کرده است.
اولین کاری که شده و دیده نمیشود ـ و نمیدانم چرا به این نکته اشاره نمیشود ـ این است که حوزه نجف در دوران معاصر و در مواجهه با مسئلههای جدید، تغییر سبک و ادبیات داده؛ یعنی یک دفعه نثر پیچیده و فوق تخصصی حوزه تبدیل شد به یک نثر روان. به لحاظ موضوعی هم از موضوعات مرسوم فقهی شیب پیدا کرد به موضوعات فقهی اجتماعی. این تغییرات چرا در حوزه به وجود آمد؟ حوزه برای مدیریت در اجتماع قبل از ورود غرب یک تریبونی در فضای عمومی به نام منبر داشت. بافت جامعه اسلامی به گونهای بود که این منبر نه فقط قادر به حل مشکلات موجود جامعه اش بود بلکه پیشرو نیز بود؛ به طور مثال در حالی که انتشار یک شبهه در جامعه آن زمان که فاقد تکنولوژیهای ارتباطی بود، به زمانی چندساله نیاز داشت، ولی در جهان اسلام به رغم فراخ بودن و محدود بودن ارتباطات، حوزه زمان زیادی برای پاسخ به آن داشت. به این دلیل که حوزه در صحنه بود و حضور در صحنه با تغییر سبک و ادبیات نیز خود را نشان میداد. این طور نبود که یک اتاق فکری شکل گرفته باشد، خیر حوزه در صحنه بود و میفهمید که انگار سبک قبلی جواب نمیدهد و باید با سبک دیگری پیش رفت. لذا وقتی اوج تجلی ادبیات جدید در مشروطه در روزنامهها نمودار میشود، در حوزه نیز تحول ادبیات متناسب با اقتضائات زمان و جامعه مشاهده میشود؛ فقط در شهر اصفهان نزدیک به ۱۰ روزنامه هستند که ارگان حوزه علمیه محسوب میشوند. در نجف هم همینطور؛ این ادبیات در روزنامههای آن روز نجف قابل مشاهده است، از جمله درهالنجف، الغری، النجف که روزنامههایی با ادبیات اجتماعی ـ سیاسی هستند. این روزنامهها به شدت فنی بودند زیرا فقها در آن قلم میزدند.
نکته برجسته دیگر در حوزه نجف تغییر سبک اداره اجتماع است. در این مقطع مدلی به نام مراجع محلی پدید میآید. طرح مراجع محلی طرحی آگاهانه است؛ یعنی رسماً جمعی از اعلام و بزرگان آن زمان مانند مرحوم علامه وحید بهبهانی در آن نقش دارند. ایشان درباره اطرافیان خود هوشمندانه عمل میکرد و میگفت شما باید بروی فلان جا و مرجع تقلید آنجا باشی. از همین رو مخالفت میکردند که وجوهات به نجف بیاید و وجوهات باید به صورت محلی مصرف شود. بعداً همین امر تبدیل به مبنایی شده که حتی حضرت امام هم بر این باور شدند که وجوهات هر منطقهای باید در همان منطقه خرج شود. لذا در ۸ ساله دفاع مقدس پولهایی که از خارج کشور ایران برای مخارج جنگ نزد حضرت امام ارسال شد، ایشان برگرداندند و گفتند مبنای من این است که در همان منطقه خرج شود.
امام البته یک مبنای دیگر هم داشت که فضای جنگ را سختتر میکرد و آن مبنا این بود که اصلا اجازه نمیداد سهم امام خرج جنگ شود. ولی مرحوم آیتالله خویی اجازه میداد. در تمام ۸ سال دفاع مقدس سهم امام وجوهات دفتر کویت آیتالله خویی مستقیما به ایران آمده و خرج اسلحه شده است. میخواهم بگویم طرح مراجع محلی طرحی بود که احساس کردند تقریبا با این مدل بصورت طبیعی اطلاعات مناطق مختلف جهان اسلام به مرجع نجفی میرسد و بعد ایشان تدبیری میکرد.
این مراجع محلی کارویژههای خاص دیگر نیز داشند. مراجع محلی حکومت راه انداختند؛ این بیانصافی است که کسی بگوید حوزه نجف غیر سیاسی است. ما در ۳۰۰ ساله اخیر دو تجربه دولت در دولت داریم. اصطلاح دولت در دولت مربوط به رشته علوم سیاسی است اما با تمام مختصاتی که در ادبیات مدرن علوم سیاسی دارد تمام خصوصیاتش بر کاری که سید شفتی در اصفهان و سید لاری در جنوب انجام داد تطبیق می¬کند؛ یعنی دقیقاً دولت در دولت است.
سید در اصفهان حکومت راه انداخت؛ آن هم به مدت ۱۵سال، نه یک سال و دو سال. دو دفعه محمدشاه قاجار به اصفهان لشکرکشی کرد. شاه مملکت به حدود خودش لشکرکشی میکند. یک وقت روسیه حمله کرده و شاه برای مقابله و کنترل اوضاع به مرز میرود؛ اما چه اتفاقی افتاده که به قلب کشورش لشکرکشی میکند؟ چون اصفهان به مدت ۱۵ سال از حیطه اختیار او خارج شده است. شبیه همین اتفاق در جنوب، یعنی در چند استان شیراز، بوشهر، بندرعباس و چند شهر دیگر به مدت ۱۵ سال افتاده است. شخصی به نام سید لاری و ضد پلیس جنوب حکومت تأسیس کرده است. بنده معتقدم الگوی ده ساله اول زعامت حضرت آقا، الگوی رفتاری حضرت امام نیست، بلکه آقا در ده سال اول زعامت به شیوه سید لاری حکومت کرده است. این قدر ایشان اهمیت دارد.
نکته سومی که باید ببینیم مسئله نهضتها است. در دوره مکتب نجف ما قریب به ۸۰ مکتب سیاسی ضد استبداد و ضد استعمار فقط در ایران داریم؛ حدود ۱۵ نهضت شیعه هم در هندوستان داریم، فراتر از اینها واکنش علما به اتفاقات خارج کشور نیز وجود دارد؛ مثلاً هنگامی که کشور ایتالیا به لیبی حمله کرده و آن جا را اشغال کرده، چند تن از مراجع نجف یک متن با امضا برای سلطان عبدالحمید فرستاده اند که در آن علیه ایتالیا برای بیرون راندن از لیبی اعلام حکم جهاد اسلامی کرده اند. این نشانگر چیست؟ این نشان میدهد حوزه نجف حواسش هست و نسبت به بلاد اسلامی حساس و هوشیار است.
در همین حوزه نجف موارد متعدد دیگر نیز وجود دارد؛ مثل جریان اولتیماتوم روسیه. بر سر ماجرایی روسها به ایران حمله میکنند و ایران از شمال غرب (تبریز)، از شمال (رشت تا قزوین) و از شمال شرق (مشهد) را اشغال میشود. در واقع شمال ایران اشغال میشود و به تهران اولتیماتوم ۴۸ ساعته دادند که اگر شرایط ما را قبول نکنید این شهرها را تصرف میکنیم. مرحوم سید یزدی، سید اسماعیل صدر و آخوند خراسانی یک تجمع به راه میاندازند و ضمن تعطیلی درس و بحث علمای نجف را به کاظمین برده و اردو میزنند. با این تجمع اعلام رسمی میکنند که میخواهیم برای جهاد به ایران برویم. بر همین اساس دستور دادند که از کاظمین کفن بپوشند و در جنگ تهران شرکت کنند. همزمان با همین امر حاج شیخ محلاتی در شیراز فتوای تحریم کالاهای روس را میدهد و روس با مشاهده این شرایط منصرف شدند و برگشتند بدون اینکه ایران شرطی از روسیه را قبول کرده باشد.
اینها یعنی حوزه نجف منشأ راهاندازی تحرک سیاسی و اجتماعی در جلوه نهضتها و جنبشهای متعدد بوده است که سرحلقه آنها علما و مراجع نجف بودهاند. از همین زاویه قراردادهای ننگین تحمیل شده در دوره قاجار بر ایران مورد مطالعه قرار نگرفته؛ حدود ۷۸ قرارداد در آن دوره بر ایران تحمیل شده است و از بین آنها ۱۱ الی ۱۲ مورد اجرایی شده و مابقی ملغی شده اند. چرا مابقی اجرایی نشده؟ علما اجازه ندادهاند و با نهضتهای مختلف این کار را کردهاند؛ نباید تصور کنیم حضور علما صرفاً محدود به چند نهضت مثل مشروطیت، ضد رژی و ضدماسونی بوده است.
هرچه جلوتر میرویم، صحنه فنیتر میشود. مثال فنیترین قالب حضور غرب در ایران، قالب فرهنگی و نرمافزاری آن است که اوج آن در مشروطیت بوده است. در آن زمان غرب با مفاهیمی مثل حق مردم، حق مساوات، الگوی حکومت، آزادی و غیره جنبش راه میانداخت؛ در واکنش در طول حدود ۱۵ سال، حدود ۶۰ رساله فقه سیاسی نوشته میشود. این یعنی آمادگی حوزه نجف برای رویارویی با تمدن جدید و بیتفاوت نبودن نسبت به تحولات کلان عالم.
در جمعبندی از منظر کلی باید گفت حوزه نجف در مقیاس فقه سیاسی نسبت به حوزه قم در رتبه بعد قرار داد؛ در عین حال این دو کانون تقابل ندارند بلکه در طول همدیگر بوده اند. عقب ماندگی حوزه نجف متأثر از شرایط تاریخی است، نه متاثر از فقدان تئوریک.