اختصاصی شبکه اجتهاد: شهید آیتالله سید محمدباقر صدر از هر فرصتی برای پرورش فکری و اخلاقی و تربیت سیاسی و اجتماعی شاگردان خود بهره میگرفت. وی برنامههای مختلفی برای این منظور طراحی کرده بود. برای نمونه با جمع ویژهای از شاگردانش بهطور هفتگی و گاه در موقعیتهای خاص، جلساتی مشورتی تشکیل میداد که بهاذعان خود شاگردان، هدف اصلی آن جلسات، رشد بینش سیاسی و اجتماعی ایشان بوده است. افزونبراین، شهید صدر در روزهای پنجشنبه نیز جلسهای برای عموم شاگردان و طلبهها تشکیل داده بود که در آن، به پرسشهای آنان دربارۀ مسائل گوناگون فکری و مباحث اجتماعی و سیاسی روز، پاسخ میداد و بحث و گفتوگو میشد. همۀ آن جلسات را فردی معیّن ضبط میکرد تا بعدها در اختیار کسانی که به پیگیری بحث مایل بودند، قرار داده شود. سوگمندانه، عمدۀ آن نوارها در دوران بعث از بین رفته و امروز فقط تعداد اندکی از آنها باقی مانده است. آنچه در ادامه میآید، خلاصۀ چند سخنرانی از شهید صدر در همان جلسات یا بحثهای پس از درس خارج است که در فاصله سالهای ۱۳۴۴تا ۱۳۴۸ هجری شمسی ایراد شده و به موضوع وضعیت حوزه و وظایف و آیندۀ آن میپردازد. شایان ذکر است که مجموعۀ کامل این سخنرانیها در جلد ۱۷ «موسوعه الإمام الشهید السید محمدباقر الصدر» با نام «ومضات» چاپ شده و با عنوان «بارقهها» به فارسی ترجمه شده است.
اسلام بهعنوان یک شریعت و دین ، کاملاً برنامهریزیشده و مشخص است و میتواند همۀ خلأهای موجود را پر کند. ازسویی، در اوضاع کنونی نیز جهان اسیر تمدنهای پوچ و توخالی است و در پی منجی و نجاتبخشی، اینسو و آنسو میگردد؛ اما نقطۀ وصلی که باید بین اسلام و جهان وجود داشته باشد تا بتواند نظر جهان و بلکه خود امت اسلام را به این دین بزرگ، جلب کند ، تا به امروز بهصورت کامل وجود ندارد؛ لذا نبودِ این نقطۀ وصل به این معناست که اسلام بهعنوان یک شریعت، با همۀ تجربیات و قدرتها و ظرفیتهای عظیمش ، همچنان بر طاقچهها میماند و جهان هم بر لبۀ پرتگاه ایستاده است و دنبال فردی نجاتبخش میگردد ؛ ولی کسی را پیدا نمیکند و این در حالی است که خود امت اسلام نیز جزئی از این جهانِ درحال سقوط است و با این سقوط همراهی میکند، بی آنکه ریسمان اسلام را بیابد و با چنگزدن به آن، خود را به منجیاش برساند . این سرنخ یا این نقطۀ وصل بین اسلام و جهان یا بین اسلام و امت ، چهرۀ علمی اسلام و بهعبارت دیگر، آینهای است که اسلام را برای امت منعکس میکند . حال این آینهای که اسلام را بازتاب میدهد چیست؟ فقه .
در فقه، احکام اسلام بیان شده و مفاهیم اسلام معیّن میشود . در فراگیری و جامعیت فقه و مواضع آن در قبال مشکلات و قضایای مختلفی که زندگی انسان با آنها مواجه است ، این مفاهیم و احکام استنباط میشوند . بنابراین ، فقه بهعنوان کاری علمی ، آینه و چهره و معرِّف و مظهر خارجی محسوسی است که تا به امروز زیسته و احکام و مفاهیم و قوانین شریعت در آن بازتاب یافته است . پس فقه ، نقطۀ وصل است و هرچقدر این معرِّف فراگیرتر و تعریف آن دقیقتر و این آینه صافتر باشد ، اسلام بازتاب بهتری خواهد یافت و درنتیجه، بهعنوان دینی نجاتبخش که توانایی دربرگرفتن همۀ بخشهای حیات انسان و ارائۀ راهحل برای مشکلات این امت بهطور خاص و بشربهطور عام را دارد ، ظهور و بروز خواهد یافت .
همانطور که میدانید، فقه از لحاظ کیفی پیشرفت کرده؛ اما از لحاظ کمّی پیشرفتی نداشته است . از لحاظ کیفی پیشرفت کرده است ؛ زیرا شیوه های استنباط ، عمیقتر و روشهای تفکر فقهی دقیقتر شده و عمق علمی فقه شکوه ویژهای پیدا کرده است. اما از لحاظ کمّی پیشرفتی نکرده است ؛ چراکه فقه همچنان در همان محدودۀ معیّنی که از هزار یا صدها سال پیش در آن بحث و پژوهش شده است کار میکند ، همچنان به همان محدودۀ بستۀ مشکلات انسان میپردازد ، همچنان فقه با آینۀ صدها سال پیش، به این جهان نگاه میکند و سپس برای آن راهکار و درمان ارائه میدهد .
میتوانیم بگوییم : پیشرفت در فقه عمودی بوده است و نه افقی ، کیفی بوده است و نه کمّی ؛ یعنی فقه بهشکل عمودی عمق پیدا کرده ، اما در افق گسترشی نداشته است . تا زمانی که فقه از لحاظ کمّی توسعه پیدا نکند و بهطور افقی گسترش نیابد ، نمیتواند دین اسلام را با همۀ جامعیت و فراگیری آن به ظهور برساند و قادر نخواهد بود ویژگیها و غنا و قدرت و ظرفیت اسلام را برای حل مشکلات امروز بشر نشان دهد ، نمیتواند اسلام را در چهرهای به نمایش بگذارد که توجه امت را به خود جلب کنند . این امت مست تمدنهای کفار استعمارگر و فریفتۀ افکار جاهلانهای است که از هر سو به آن حملهور شدهاند . این امت مست و سرخوش از افکار جاهلی ، به جذابیت نیاز دارد و جذابیت هم صرفاً به این صورت ایجاد میشود که دین را بهشکل فراگیر و بااحاطه و توانمندِ آن، در قالب فقه اسلامی ارائه کنیم .
بنابراین ، یکی از ضرورتهای جایگاه اسلامی ما و نیز یکی از ضرورت های اهداف بزرگی که پیشِ رو داریم ، تبدیل پیشرفت کیفی به پیشرفت کمّی است . البته منظور از تبدیل این نیست که به آن پیشرفتهای کیفی نیازی نداریم؛ بلکه باید از آن پیشرفتهای کیفی بهره بگیریم و از آنها برای گسترش کمّی و توسعۀ عرضی و افقی استفاده کنیم تا صورت و ظاهر فقه با دین مطابق و هماهنگ شود .
این تحول ، فرایند سادهای نیست . شاید برخی تصور کنند که چنین کاری فقط نیازمند این است: فردی که توانایی فهم عبارات فقها را دارد ، این عبارات را که بر کاغذهای کاهی و با چاپ سنگی قدیمی چاپ شده است ، به زبان و بیان جدید درآورد و سپس در چاپخانههای مدرن امروزی و روی کاغذ سفید چاپ کند .
برادران، داستان به این سادگی و راحتی نیست؛ اگرچه بسیاری سادهلوحان و سادهانگاران چنین تصوری دارند . نیاز و ضرورتی که ما در فقه اسلامی احساس میکنیم، این نیست که فقط زبان تعبیر یا مثلاً کاغذ کتابها را عوض کنیم یا چاپ سنگی را به چاپ امروزی تغییر دهیم ؛ بلکه باید خود ساختار و ساختمان فقهی را عوض کنیم ، باید فرایند تحول در ساختمان فقه را آغاز کنیم ، باید این ساختمان را گسترش افقی بدهیم . باید انقباض موجود در ابعاد فقه را از بین ببریم و راهی جز این نداریم که اسلام را در صورت و چهرهای فقهی متجلی کنیم و این چهره باید در سطح و تراز جهان معاصر باشد . منظور از اینکه در سطح جهان معاصر باشد، این نیست که از جهت زبان و بیان عبارات یا چاپ روی کاغذ سفید و حروفچینی و چاپ جدید ، در این تراز باشد ؛ بلکه منظورم این است که در سطح نیازهای این جهان، یعنی در سطحی باشد که حل مشکلات این جهان ، اقتضای آن را دارد ، در سطح مسائل فراوانی باشد که امروز برای بشر مطرح است و متأسفانه مکاتب فاسد بشری برای این مسائل ، راهحلهایی مختلف و متضاد ارائه کردهاند .
آیا میدانید وقتی درحال استخراج نظام اقتصادی اسلام از فقه اسلامی بودم ، چقدر احساس مشقت کردم و چقدر این کار ، سخت بود؟ وقتی این کار را شروع کردم ، احساس کردم فقه اسلامی نیازمند توسعۀ افقی است و خلأهای بسیاربسیار زیادی وجود دارد که فقها بهدلیل پیروی از همان روش فقهی موروثی معیّنی که هیچ کم و زیاد نشده است ، آنها را پر نکردهاند. حال، امروز باید این خلأها را که بهدلیل پیروی فقها از روش ثابت سنتی، به جا مانده اند ، به صورت و روشی فقهی پر کرد. البته پرکردن فقهی این خلأها کار بسیار دشواری است ؛ چون این خلأها مناطق جدیدی هستند که باید با فکری فقهی پر شوند ، زمینههای بکری هستند که پژوهشگر فقهی برای اولینبار به آنها قدم میگذارد و آنها را کشف میکند و این ، سختی و حساسیت کار را چندبرابر کرده و ایجاب میکند که یک ذهن فقهی بسیار دقیق به آن بپردازد .
شخص یا اشخاصی میتوانند کار توسعۀ افقی فقه را به انجام برسانند که در بالاترین حد از رشد و پیشرفت فکری باشند و در امتداد عمودی فقه به اوج رسیده باشند . فقط این افراد که ازنظر رشد فکری، در بالاترین سطح هستند و در سیر عمودی فقه به اوج رسیدهاند ، میتوانند درطول زمان ، فقه را بهطور افقی گسترش بدهند و این توسعۀ افقی در همان سطح عالی از عمق و دقت [موجود در پیشرفت عمودی] انجام گیرد و همان ضمانتهایی را داشته باشد که فقه در دایرۀ سنتی خود، از آنها برخوردار است .
برادران، اگر نوشتههای نویسندگان مصری را میخواندید که میخواهند بدون غور در نظریۀ اسلام ، برای حفظ و دفاع از اسلام کاری بکنند یا آن را به جهان بشناسانند ، اگر نمونههایی از تلاشهای آنان را برای توسعۀ افقی و پیشرفت کمّی فقه میدیدید ، حتماً حس میکردید که این اقدامات چقدر سست و کمبنیه است؛ نیز میفهمیدید علت این سستی این است که رشد این ها در بُعد عمودی فقه ، به آن اندازه نبوده است که توان توسعۀ افقی در فرایند فقهی را به آنها بدهد .
مسئلۀ دیگری نیز وجود دارد که ما را در این جایگاه اسلامی ، ملزم میکند به اینکه همواره در بیشترین حد ممکن ، به اصل ضرورت بحث و غور در حوزۀ فقه، پایبند باشیم و آن این است که ما با استفاده از این غور و تعمق در مباحث فقهی ، به ابزار شرعی نمایندگی دینی که به آن دعوت میکنیم و میخواهیم بر پایۀ آن ، روشنگری و هدایت کامل را انجام دهیم ، دست مییابیم. درواقع در اینجا به بحث و پژوهش فقهی بهعنوان وسیلهای نگاه میکنیم که با استفاده از آن، قدرت اجتماعی لازم را برای ورود به میدان روشنگری و مشارکت در اجراکردن اهداف بزرگ دین بهدست میآوریم ؛ چه اینکه امت ما هنوز در کیان دینی و معنویاتش، به تبعیت از حوزه پایبند است و حوزه یگانهوارث شرعی این فقهی است که ما در پی آن هستیم .
پس، از دید امت ، حوزه چهرۀ اسلام و نمایندۀ شرعی آن و بیانگر احکام و مفاهیم و راهحلهای آن برای مشکلات زندگی است . این دیدگاه امت به حوزه، یک چیز هرز و بی ریشه یا تزریقشده یا ساختگی نیست ؛ بلکه بخشی از نقشۀ هوشمندانه و آگاهانهای است که سرورمان حضرت ولیعصر(عج) پس از پایانیافتن دوران نیابت خاصه و تبدیل آن به نیابت عامه، طراحی کردند . معنای جایگزینی نیابت عامه بهجای نیابت خاصه این است که طلایهداران عامل و عادل و آگاه که با اسلام رابطه و تعامل فکری و روحی و عاطفی دارند ، مسئول حفظ و دفاع از اسلام قرار داده شده اند و امانتدار امانت گرانبهایی هستند که سرورمان حضرت ولیعصر(عج) مجبور شدند درطول غیبتی که شاید خیلی به طول بینجامد ، آن را ترک [و به دیگران واگذار] کنند .
این مسئله طبیعی است. در هر آیین و رسالت اعتقادی، وقتی میدان از رهبران و مؤسسان خالی میشود ، مسئولیت آن بر دوش فرزندان آگاه آن قرار میگیرد و در این نقشه ، آگاهان کسانی هستند که اوضاع اسلام را درک میکنند و بر منابع آن احاطه دارند و میتوانند برای پایهگذاری اصول و به دستآوردن فروع ، به آن منابع رجوع کنند، درعینحال که از اخلاصی بسیار و ورع و تقوا برخوردارند . این طلایهداران، در مرکز مسئولیت و جایگاه رهبری قرار دارند و از زمانی که دوران نیابت خاصه به پایان رسید و میدان از رهبر بلاواسطه خالی شد ، این پیشقراولان امانتدار و نگهبان این راه گرانبها شدند . ریشۀ وجود این ذهنیت و ارتکاز که امت در طی قرون گذشته با آن زیسته است ، همین طرحی است که از زمان پایان دوران سفارت و نیابت خاص ، اجرا شد .
حوزه به این اعتبار مظهر و نماینده است: آن طلایهداری است که مسئولیتهای دین و امانتداری را بر عهده گرفته است، و این حوزه است که جایگاه رهبری امت را در اختیار دارد و باید بر طبق مقتضیات دین و نیازهای دعوت دینی ، رفتار کند . بنابراین ، وجود چنین ارتکازی بسیار خوب است و ریشۀ آن هم نقشۀ نیک و اصیلی است که حضرت ولیعصر(عج) طراحی کردند . این ارتکاز باعث میشود ما با مسئلۀ پراهمیتی روبهرو باشیم: تأثیر عظیم حوزه در عرصۀ روشنگری و آگاهیبخشی . این تأثیر قاطع که ریشهاش آن نقشۀ صالح است ، در امر هدایت امت براساس اسلام ، اهمیتی بسیار بزرگ به حوزه داده و یگانه جایگاه شرعی را به آن اختصاص میدهد . این واقعیت باعث میشود تا زمانی که فرد از ابزار حوزه برخوردار نشده است ، نتواند اسلام را بهگونهای دینی و کامل، به مردم بشناساند . ازسوی دیگر تا وقتی هم که این تعریف دینی کامل وارد ساختار حوزه نشود ، حوزه هم از ناحیۀ دینی و اسلامی ، آن جایگاه پیشوایی را بهدست نمیآورد .
داستانی به یادم آمد که به ایام نهضت ملیسازی [نفت] در ایران برمیگردد؛ یعنی زمانی که دولت ایران و طرفداران آن در داخل با شرکت نفت انگلیسی که حق انحصاری سرمایهگذاری در نفت را داشت ، درگیر بودند . شنیدم که در آن زمان، از یکی از مراجع بزرگ دربارۀ مسئلۀ بغرنج نفت و موضع اسلام در قبال آن استفتا شده بود ، وی در پاسخ نوشته بود : من از این مسائل چیزی نمیدانم ، جز اینکه معدن خمس دارد و نفت هم معدن است .
این موضع را ببینید! دقت کنید! این موضعِ گریزان از مسئولیت ازسوی کسی است که عهدهدار رهبری و نمایندگی اسلام است! اینچنین موضعی چه مفهومی از این دین و ابعاد و گستردگی و مقاومت و ایستادگی آن ارائه میدهد؟
از اینجاست که درمییابیم مفهومی که حوزه از اسلام بهدست میدهد ، آن نیرویی است که در جان امت رسوخ میکند. این مفهوم است که ازنظر امت ، برنامههای شرعی اسلام قلمداد میشود . بنابراین ، برای اینکه مفهوم دینی جامع و صحیحی از اسلام ارائه شود ، باید برای اعطای این مفهوم و گسترش آن و دادن مجوز شرعی معقول به آن ، از حوزه استفاده کرد .
ازسوی دیگر، برای اینکه حوزه در سطح اعطای این مفهوم باشد و بتواند بهنحوی آگاهانه آن را تبلیغ کند و [مردم را] به عمل بر مبنای آن فرابخواند ، باید خود این حوزه را [آگاه و] بیدار کرد و برای ساخت آن به شکلی که آگاهی کامل داشته باشد و اهداف و مسئولیتها و الزامات و شرایط را درک کند ، تلاش کرد و این همه ، چیزی است که پیشگامان صالح حوزه، تنها در صورتی از عهدۀ آن برمیآیند که از راه طبیعی خودش دستبهکار شوند و از این طریق وارد شوند؛ و [بهبیان دیگر] از درون خود حوزه برای ساخت آن ، نیرو کسب کنند . البته منظور، ساختنی است که مطابق با الزامات وضعیت موجود باشد و نیاز دین را به حوزهای آگاه که بار دیگر مفهومی رسالتمند از اسلام ارائه کند ، برطرف سازد .
برادران، بنابراین ما، یعنی طلایهداران صالح و آگاه که وضعیت فعلی و الزامات آن را درک میکنیم ، ناگزیریم از اینکه کار را از راه درستش انجام بدهیم و از این رهگذر برای بیداری و آگاهی حوزه تلاش کنیم و آن را به سطح مسئولیت و جایگاه ارائۀ مفهوم دینی کامل از اسلام ارتقا بدهیم و در این زمان است که این چهرۀ بزرگ و عظیم به چهرۀ حقیقی اسلام بدل میشود ، به چهرهای از اسلامِ قابل اجرا و زنده که توانایی ساخت این جهان را دارد ، تبدیل میشود و این چهره از حالت یک نمای صرفاً مبنایی و نظری از اسلام خارج شده و به چهرهای از کل و مجموعۀ اسلامی که زندگی جامعه و افراد آن را از خیر و سعادت آکنده میسازد، تبدیل میشود . پس نتیجه میگیریم که بین غور در بحث فقهی بهعنوان مقصد و ابزاری برای کسب یک قدرت اجتماعی بزرگ با فرایند آگاهسازی در درون حوزه ، پیوندی عمیق و محکم برقرار است .
شما ای برادران من، تا زمانی که از رهگذر ارزشهای موجود در حوزه ، به عقل و اعماق فکر و روح طلبه نفوذ نکنید ، نمیتوانید او را آگاه و بیدار سازید و مسائل را برایش روشن کنید و نیز نخواهید توانست از لحاظ روحی او را تحت نفوذ خود قرار دهید و نگرش فعلیاش را به نگرشی وسیعتر از اسلام ارتقا بدهید . ارزشهای موجود در حوزه نیز پژوهش فقهی با ادامۀ سیر عمودی فقه است . در پرتو آنچه گفتیم، روشن میشود که موضوع فقه و بحث و پژوهش فقهی با اهداف ما مرتبط است و با سرنوشت نبرد برای ارائۀ مفهوم صحیح از اسلام و نیز بهدستآوردن ابزار مناسب برای نمایندگی این اسلام ، پیوند خورده است .