شبکه اجتهاد: عنوان «تعظیم شعائر الهی» از قواعدی است که در جایگاههای متفاوتی از فقه شیعه از آن یاد شده و از طریق آن، جواز یا مطلوبیت مواردی همچون اذان، نماز جماعت، سلام کردن، مراسم اعیاد و شهادت ائمه معصومین علیهمالسّلام، زیارت قبور آنها و… و همچنین حرمت فروش قرآن و کتب روایی به کفار، ورود به ضرایح ائمه علیهمالسلام با حال جنابت و… نتیجه گرفته شده است.
با این حال در سالهای اخیر این عنوان به قاعدهای پرکاربرد برای توجیه رفتارهای افراطگرایانه و خارج از عرف تبدیل شده، تا بعضی با تمسک به آن، هر رفتار نامناسب و خلافی را بهعنوان رفتاری شرعی معرفی کنند؛ آنچنان که طرفداران قمهزنی نیز این عمل را بهعنوان شعیره قمهزنی[۱] معرفی نموده و با تمسک به قاعده تعظیم شعائر الهی، بر ضرورت انجام این عمل تأکید فراوانی میکنند.
در این میان برای اثبات قاعده «تعظیم شعائر الهی» معمولاً به آیه ۳۲ سوره حج استناد میشود؛ در این آیه سخن از تعظیم شعائر الهی به میان آمده است و از این جهت تلاش میشود تا عمومیت عنوان شعائر الهی برای تمامی دستورات و نشانههای دینی و الهی اثبات گردد؛ از آنجا که اهلبیت(ع) نیز از مصادیق بارز نشانههای دین خداوند هستند، تمامی مراسم مربوط به ایشان – از جمله مراسم عزاداری و آیینهای سوگواری – نیز تحت عنوان تعظیم شعائر الهی قرار گرفته و حکم به مطلوبیت آنها میشود. در نگاه طرفداران قمهزنی نیز این عمل نوعی عزاداری است و از این رو تحت شمول عنوان تعظیم و بزرگداشت امام حسین(ع) و شعائر الهی قرار میگیرد.
اگرچه همه این استدلالها به صورت کلی نادرست نیستند؛ ولی در تطبیق قاعده تعظیم شعائر الهی بر قمهزنی و مواردی مشابه آن، انحرافی آشکار دیده میشود که ناشی از عدم ملاحظه تمام جوانب اجرای این قاعده است. همچنین در فهم و تفسیر این آیه شریفه و برداشت از قاعده تعظیم شعائر الهی، نظرهای دیگری نیز وجود دارد که گاهی استدلال این افراد را متزلزل میسازد. از همین رو در ادامه دو موضوع باید تبیین شود:
۱- مفهوم آیه ۳۲ سوره حج و گستره معنایی آن چگونه است و آیا این آیه بر مطلوبیتِ تعظیمِ همه نشانههای الهی دلالت دارد یا اینکه مخصوص مناسک حج است؟
۲- آیا معنای عامی که از این آیه شریفه بیان میشود، بر مطلوبیت تمام رفتارهایی که عنوان تعظیم دارند، دلالت میکند؟
برای پاسخ به سؤال اول باید در ابتدا توضیحی درباره تعبیر «شعائر» داشته باشیم. واژه شعائر از ماده شَـعَرَ، جمع مکسر شَعِیره[۲] یا شِعار[۳] است و آن را بهمعنای نـشانه و عـلامت دانـستهاند.[۴] تعبیر «شعائر الهی» از آیات قرآن کریم گرفته شده که چهار بـار در قرآن آمده[۵] و هر چهارمورد برای مناسک حج است. همچنین از میان این آیات تنها در آیه ۳۲ سوره حج از تعظیم شعائر و لزوم آن سخن به میان آمده و ایـن امـر نـشانه تقوای دلها تلقی شده است: «ذَلِکَ وَ مَن یُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَی الْقُلُوبِ»؛ «این است [برنامه حج] و هرکس شعائر خدا را بزرگ دارد، بیتردید آن نشانه تقوای دلهاست».
همچنانکه با مراجعه به قرآن مشخص میشود، این آیه شریفه در میان آیاتِ حج واقع شده و از مناسک حج سخن میگوید؛ پس با در نظرگرفتن سیاق آیات این بخش، باید مقصود از «شعائر الهی» در این آیه نیز مناسک و اعمال حج یا قربانی حج باشد؛ همچنانکه روایات اهلبیت(ع) صراحتاً شعائر را در این آیه شریفه به قربانی تفسیر نمودهاند[۶] البته این معنا نیز با ظاهر و سیاق آیات انطباقی کامل دارد؛ زیرا در آیه بعدی خداوند متعال میفرماید: «لَکُمْ فِیهَا مَنَافِعُ إِلَی أَجَلٍ مُّسَمًّی ثُمَّ مَحِلُّهَا إِلَی الْبَیْتِ الْعَتِیقِ»؛ «برای شما در آن [دامها] تا مدتی معین سودهایی است، سپس جایگاه [قربانی کردن آنها و سایر فرایض] در خانه کهن [کعبه] است».
اگر شعائر را در آیه قبل بهمعنای عام آن معنا کنیم، شرح و تفسیر این آیه دشوار به نظر میرسد. افزون بر این، در آیه ۳۶ همین سوره مساله قربانی جزء شعائر بهحساب آمده است: «وَالْبُدْنَ جَعَلْناها لَکُمْ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ»؛ «و شتران [قربانی] فربه را برای شما از جمله شعائر خدا قرار دادیم».
علامه طباطبایی درباره مراد شعائر الهی در این آیه مینویسد:
و مراد از آن، شتری است که برای قربانی سوق داده میشود و با شکافتن کوهانش از طرف راست، آن را علامتگذاری میکنند تا معلوم شود که این شتر قربانی است؛ ائمه اهل بیت علیهمالسلام آیه را چنین تفسیر کردهاند. ظاهر جمله «لَکُمْ فِیها مَنافِعُ» که بعد از جمله مورد بحث است نیز آن را تأیید میکند و همچنین جمله بعد که میفرماید: «وَ الْبُدْنَ جَعَلْناها لَکُمْ…». ولی بعضی از مفسرین گفتهاند که مراد از «شعائر»، همه علامتهای منصوبه برای اطاعت خدا است؛ ولی سیاق با این گفته مساعد نیست.[۷]
با این حال معمولاً برای تأسیس قاعده «تعظیم شعائر الهی» مفهومی عام و کلی از این آیه شریفه برداشت میشود و تعبیر «شَعَائِرَ الله» در این آیه عنوان عامی دانسته میشود که یکی از مصادیق آن مناسک حج است. برای اثبات این موضوع نیز بر این مطلب تکیه میشود که در آیات قرآن کریم قربانی و مناسک حج جزئی از شعائر الهی دانسته شدهاند و برای بیان این مطلب از حرف «من» تبعضیه استفاده شده است:
«إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَهَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ»؛ «همانا صفا و مروه از شعائر خداست»
«وَ الْبُدْنَ جَعَلْناها لَکُمْ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ»؛ «و شتران [قربانی] فربه را برای شما از جمله شعائر خدا قرار دادیم»
استفاده از حرف من تبعضیه این حقیقت را گوشزد میکند که قربانی یکی از آن شعائر است؛ پس عمومیت مفهوم آیه نسبت به تمام شعائر اسلامی به قوت خود باقی است و هیچ دلیلی بر تخصیص آن به خصوص قربانی یا همه مناسک حج وجود ندارد.
ولی به نظر میرسد این استدلال تام نیست؛ زیرا اگرچه ممکن است قربانی یکی از شعائر الهی باشد، ولی با توجه به سیاق و ظاهر آیه میتوان گفت مقصود از شعائر در این آیه، تنها قربانی یا مناسک حج است؛ خصوصاً اینکه روایات اهلبیت(ع) نیز در اینجا مخالف نتیجهگیری کلی از آیه هستند.
مرحوم ملا احمد نراقی نیز برداشت کلی از عنوان شعائر را در این آیه شریفه به دو دلیل نادرست میداند:
۱- کلمه شعائر در صورتی افاده عموم میکند که آن را جمع شعار بهمعنای مطلق علامت و نشانه بدانیم؛ حال آن که این احتمال تمام نیست؛ زیرا شعائر میتواند جمع شَعیره بهمعنای شتر قربانی حج که به این منظور نشانهگذاری شده،[۸] باشد.[۹]
۲- از سویی دیگر جمع بودن شعائر و اضافه آن به الله نیز کمکی به استفاده عموم و نتیجهگیری مفهومِ کلی یاد شده نمیکند؛ زیرا جمع بودن مضاف تنها در خصوصِ افراد مضاف الیه افاده عموم میکند و از آنجا که در آیه مورد بحث، کلمه شریف الله مضاف الیه است، استفاده عموم از آن امکانپذیر نیست؛ مگر آنکه کلماتی همچون دین، اطاعت، عبادت و مشابه آنها قبل از این کلمه شریفه در تقدیر گرفته شوند و حال آنکه میتوان مناسک حج را در تقدیر گرفت؛ همچنانکه ظاهر آیه اقتضای گرفتن چنین تقدیری را دارد.
اگر سیاق آیات این بخش از سوره حج را در نظر بگیریم و سپس به بررسی آنها بپردازیم تردیدی باقی نمیماند که مقصود به خطاب آیه ۳۲ سوره حج همان قربانی یا مناسک حج خواهد بود. همچنانکه در آیه۳۰ سوره حج نیز که بسیار با این آیه شریفه همسیاق است، خداوند با اشاره به مناسک حج و محرمات الهی آن میفرماید: «ذَلِکَ وَمَن یُعَظِّمْ حُرُمَاتِ اللَّهِ فَهُوَ خَیْرٌ لَّهُ عِندَ رَبِّهِ»؛ «این است [احکام حج] و هرکس مقررات خدا را بزرگ دارد، آن برای او نزد پروردگارش بهتر است.
اما بهنظر میرسد آنچه موجب شده عدهای برداشتی چنین کلی از این آیه شریفه داشته باشند و شعائر را در آن بهمعنای همه نشانههای الهی تفسیر کنند، یک ضرورت عقلی و وجدانی است که همه علما بر آن اتفاق نظر دارند: ضرورت احترام به دستورات و نشانههای الهی. از طریقِ عقل و نقل میتوان به طور مطلق حرمت استخفاف و کوچک شمردن دستورات و نشانههای الهی و اهانت به آنها را نتیجه گرفت و این امر نهتنها اجماعی است، بلکه ضروری دین بوده و در بعضی موارد موجب کفر میگردد.[۱۰]
همچنانکه بر این موضوع نیز اتفاق نظر وجود دارد که مطلق تعظیم و بزرگداشت نشانههای الهی امری مستحب و پسندیده است. اما آنچه بعضی در استدلال به این آیه و قاعدهسازی، در پی آن هستند – اگرچه مبنایش همین حکم عقلی و وجدانی است – گستره آن با این حکم تفاوتهایی دارد؛ زیرا این عده از طرفی بهدنبال آن هستند که قاعده تعظیم شعائر الهی را بهعنوان یک عنوان و قاعده مستقل معرفی کنند که ضرورت و تأکیدی جدا از تأکید موجود در علل و حکمت دستورات الهی دارد (به دیگر سخن از طریق آن استحباب و وجوبی جداگانه به رفتارهای دینی بخشیده میشود) و از طرفی دیگر مفهومی عام برای شعائر مطرح میکنند که همْ شاملِ رفتارهایی که توسط شارع بهعنوان شعائر معرفی شده، میشود و همْ دربرگیرنده رفتارهایی است که عرف آنها را بهعنوان شعائر دینی معرفی میکند. با این رویکرد هر رفتاری که با نیتِ تعظیم و بزرگداشت نشانههای الهی انجام میشود، مشروعیت یافته و با صرفِ نیت تعظیم شعائر به رفتارهای مردم قداست بخشیده میشود و دیگر نام هیچ امری را نمیتوان بدعت و انحراف گذاشت. این درحالی است که طبق حکم عقل بر ضرورت احترام و تعظیم دستورات و نشانههای الهی، رفتارها هنگامی مشروعیت و قداست دارند که تحت یکی از عناوین شرعی قرار بگیرند و عنوان تعظیم و بزرگداشت نشانههای الهی عنوان مستقلی در کنار دیگر عناوین شرعی نیست تا به آنها وجوب یا استحبابی مستقل ببخشد. پس اگر رفتاری مصداق یکی از دستورات خاص یا کلی شرع همچون توصیه به عزاداری برای امام حسین(ع) قرار گرفت، این رفتار تعظیم شعائر الهی نیز میباشد.
حاصل سخن اینکه اگرچه میتوان به حکم عقل و نقل، وجوب و استحباب تعظیم شعائر الهی را اثبات کرد، ولی استدلال به آیه شریفه ۳۲ سوره برای قاعدهسازی به نظر صحیح نمیرسد.
حال جای این سؤال است که به فرضِ پذیرفتن عمومیتِ تعبیر شعائر در این آیه شریفه، آیا میتوان از آن مطلوبیت همه رفتارهایی را که با نیت تعظیم شعائر و نشانههای الهی انجام میشوند، برداشت نمود و مثلاً گفت قمهزنی نیز از آن رو که به نیت تعظیم امام حسین(ع) انجام میشود، تعظیم شعائر الهی است؟ برای شعائر الهی نامیدن رفتارها شرایطی وجود دارد، که قمهزنی هیچکدام از آنها را ندارد:
۱- همانگونه که اشاره شد، عنوان شعائر الهی عنوانی مستقل برای دستورات و نشانههای الهی نیست و حکمِ تعظیم شعائر الهی در این آیه نیز در واقع تأکیدی بر حکم عقل نسبت به احترام به نشانههای الهی است؛ پس همچنانکه نشانههای الهی توسط شرع مشخص میشوند، روش تعظیم آنها نیز باید از طریق شرع بیان شود و در این رابطه باید دستوری خاص یا کلی در شرع موجود باشد؛ در غیر این صورت، با نام تعظیم شعائر الهی هر بدعتی در دین را میتوان پایهگذاری کرد؛ مثلاً طریقه جدیدی برای عبادت اختراع کرد یا صورتی جدید برای نماز تعیین نمود و همه اینها را تعظیم شعائر الهی خواند. همچنین میتوان روشهای جدیدی برای احترام به اهلبیت(ع) مشخص نمود که تردیدی در بدعت بودن آنها وجود ندارد یا اینکه به اشیایی بیارزش قداست بخشید و آنها را متبرک دانست. پس برای حکم به وجوب یا استحباب تعظیم شعائر الهی باید آن روش بهصورت خاص یا تحت عنوان یکی از دستورات کلی شرع مقدس اسلام – مانند عزاداری – مورد توصیه شرع مقدس اسلام واقع شده باشد؛ اما همانگونه بزرگان بیان کردهاند: «قمهزنی علاوه بر اینکه از نظر عرفی از مظاهر حزن و اندوه محسوب نمیشود، سابقهای در عصر ائمه(ع) و زمانهای بعد از آن ندارد و تأییدی هم به شکل خاص یا عام از معصوم در مورد آن نرسیده است.»[۱۱] همچنانکه آیتالله خویی نیز تصریح میکند که قمهزنی عنوان عزاداری امام حسین(ع) را ندارد و نص و روایت ویژهای نیز درباره آن وارد نشده است؛ از همین رو نمیتوان آن را بهعنوان عملی دینی انجام داد: «لم یرد نص بشعاریته فلا طریق الی الحکم باستحبابه»؛ «نصی درباره شعار بودن قمهزنی وارد نشده است؛ پس راهی برای حکم به استحباب این عمل وجود ندارد».[۱۲]
موضوعی که میتواند مؤید خوبی برای توقیفی بودن شعائر الهی و همچنین روش تعظیم آنها باشد، خطاب آیات قرآن کریم درباره شعائرالهی است؛ زیرا خداوند متعال درباره قربانی میفرماید:
«وَ الْبُدْنَ جَعَلْناها لَکُمْ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ»؛ «و شتران [قربانی] فربه را برای شما از جمله شعائر خدا قرار دادیم».
از این آیه میتوان استنباط کرد که شعائر نامیدن رفتارها مسلتزم وضع و قرارداد شارع است؛ پس حتی اگر عنوان «شعائرالهی» را بهعنوان حقیقتِ شرعیّه برای معنای مشخصی نیز نپذیریم، حداقل باید انتساب آن به دین اسلام از طُرق دیگری قبلاً اثبات شده باشد. افزون بر این میتوان اضافه شعائر به الله را دلیلی دیگر بر لزوم تعیینِ مصادیق آن از سوی شارع دانست؛ مثل «حکم الله» که اضافه حکم به الله موجب میشود این کلمه از معنای لغوی و عام خویش خارج شود و تعیین مصادیق آن فقط به دست شارع مقدّس باشد. وضع در شعائر نیز چنین است؛ زیرا در غیر این صورت به مرور زمان افراد با تمسک به این عنوان میتوانند به اوهام خویش قداست بخشند و چیزهایی را که در نگاه شرع مقدس ارزشی ندارند – و بلکه ضد ارزش هستند – به مقدّسات تبدیل میکنند.
۲- حتی در صورتی که شعائر الهی و روش تعظیم آنها را توقیفی[۱۳] و مستلزم بیان شارع ندانیم و همچنین برای شعائر در آیات قرآن کریم حقیقت شرعیّه یا متشرعه قائل نشویم- و آن را به معنای لغوی آن یعنی مطلق نشانههای الهی تفسیر کنیم – همچنان در انطباق آن بر مصادیقش، شرطهایی وجود دارد:
أ) این شعائر باید در محدوده مقررات شرع بوده و با آنها مخالفتی نداشته باشند؛ از این رو نمیتوان رفتارهای مخالف با قوانین شرع را مصداق تعظیم شعائر دانست؛ مثلاً اگر رفتاری به بدن آسیب میرساند، از آن رو که با ادله نفی ضرر از احکام دین مخالفت دارد، مصداق شعائر نیست.
ب) فهم دینی مردم که برگرفته از قرآن و روایات است، این روشها را بهعنوان تعظیم شعائر الهی بشناسد؛ پس نمیتوان رفتاری را بهعنوان تعظیم شعائر الهی معرفی نمود، در حالی که در اذهان متشرعه این عمل بهعنوان تعظیم شعائر الهی محسوب نمیشود؛ بلکه بیشتر دینداران انجام آن را نوعی تخطی از روش و سلوک دینی میدانند یا حداقل در انطباق آن بر سلوک دینی برگرفته از قرآن و روایات تردیدهای جدی وجود دارد.
۳- تعظیم شعائر الهی باید بهگونهای باشد که موجب وهن مذهب نشود و مردم را از دین خدا رویگردان و متنفر نکند؛ زیرا اصولاً بر تعظیم شعائر الهی از آن رو تأکیده شده که بزرگداشت این نـشانههای دینی انسان را به یاد خدا میاندازد؛ پس نمیتوان رفتارهایی که مردم را از دین یا مذهب منزجر و دور میکند، تعظیم شعائر الهی دانست. افزون بر این، عنوان وهن مذهب عنوانی ثانوی است و حتی در صورتی که رفتاری مصداق تعظیم شعائر نیز باشد، موجب حرمت آن عمل میشود.
۴- اعمالی که بهعنوان شعار و نشانه برای یک طرز تفکر معرفی میگردند، باید جلوهای از معارف و ویژگیهای آن تفکر را داشته باشند تا به معرفی بهتر آن کمک کنند. چنانچه در جملاتی که بهعنوان شعار یک تفکر برگزیده میشوند، ایده، اهداف و راه و روش آن تفکر بهصورت مختصر متجلی میشود. پس اگر صلوات از شعائر شیعه است، این شعار تجلیبخش ولایت الهی و مسیر پیروی از آن در شیعه است و اگر «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» شعار اسلام است، نشاندهنده مسیر توحیدی مسلمانان است. ولی نمیدانیم قمهزنی چه سنخیّت و تناسبی با اسلام و بهویژه تشیع دارد؛ جز آن است که چهرهای زشت و وحشیانه از آن جلوهگر میسازد؟ اینجاست که معارف ناب و زلال اسلامی را به قربانگاه جهل و خرافه میبریم و بهجای آنکه در صدد تحقق شعاری باشیم که بتواند حقیقت دلنشین اسلام را برای بشریت جلوهگر سازد، به اموری میپردازیم که نهتنها نخواهد توانست شعاری از آن تعالیم الهی باشد، بلکه موجب تنفر و بیزاری جهانیان از دین اسلام و بهویژه تشیع میگردد
————————————————-
پینوشتها:
[۱] . معلوم نیست چرا قمهزنی شعیره معرفی میشود؟ زیرا در استدلال طرفداران قمه زنی، عنوان تعظیم شعائر وجود دارد و شعائر نامیدن آن حتی طبق استدلال طرفداران قمه زنی نیز نادرست است.
[۲] . ابن منظور، لسان العرب، ج۴، ص۴۱۴.
[۳] . تاج العروس من جواهر القاموس، ج۷، ص۳۳.
[۴] . ابن منظور، همان.
[۵] . این آیات عبارتند از: بقره: ۱۵۸؛ مائده: ۲؛ حج: ۳۲؛ حج: ۳۶.
[۶] . از امام صادق(ع) روایت شده است [که در باره کفّاره صید در حرم] فرمود: «إِنَّمَا یَکُونُ الْجَزَاءُ مُضَاعَفاً فِیمَا دُونَ الْبَدَنَه حَتّی یَبْلُغَ الْبَدَنَه، فَإِذَا بَلَغَ الْبَدَنَه، فَلَا تُضَاعَفُ؛ لِأَنَّهُ أَعْظَمُ مَا یَکُونُ؛ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ: وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَی الْقُلُوبِ»؛ «همانا جزای صید اضافه میشود تا آن جایی که کمتر از شتر باشد. پس آنگاه که به حد شتر رسید، دیگر اضافه نمیشود؛ زیرا شتر بزرگترین چیزی است که میتوان قربانی کرد. خداوند عزّوجلّ میفرماید: و من یعظم شعائر اللّه…» (کلینی، کافی، ج۸، ص۵۴۱).
[۷] . طباطبایی، محمدحسین، المیزان، مترجم: سید محمد باقر موسوی همدانی، ج۱۴، ص ۵۲۸.
[۸] . یکی از معانی شَعیره قربانی حج است که با شکافتن کوهانش از طرف راست آن را علامتگذاری میکنند تا معلوم شود که این شتر قربانی است (جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح، ج۲، ص: ۶۹۹).
[۹] . نراقی، احمد، عوائد الأیام فی بیان قواعد الأحکام، ص۲۹.
[۱۰] . همان، ص ۳۱.
[۱۱] . حسینی خامنهای، سید علی، أجوبه الاستفتاءات، ص۳۲۶.
[۱۲] . خویی، سید ابو القاسم، صراط النجاه (همراه با حاشیه)، ج۱، ص ۴۳۲. البته ایشان پس از بیان این جمله تذکر میدهند که اگر کسانی این اعمال را از روی خلوص نیت و به خاطر همدردی با اهل بیت(ع) انجام دادهاند، ممکن است خداوند در صورتی که نیتشان خالص بوده، به آنها پاداش دهد: «و لا یبعد أن یثیبه اللّه تعالی علی نیه المواساه لأهل البیت الطاهرین إذا خلصت النیه.» ولی به هر حال این ثواب متعلق نیت آنهاست؛ نه عملشان.
[۱۳] . حکم یا موضوع متوقّف بر بیان شارع را توقیفی گویند. آنچه توقیفی است نیاز به بیان شارع دارد و در موارد عدم دسترسی به نصّ، باید از آن فحص کرد و اظهارنظر بدون وجود نصّ عام یا خاص از سوی شارع جایز نیست؛ چنانکه تجاوز از مفاد دلیل شرعی و حدّی که شارع بیان کرده حرام است.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی مهدی مسائلی