شبکه اجتهاد: توحید در قرآن کریم محور بسیاری از آیات است و خداوند افزون بر ابطال اندیشههای مشرکین و بتپرستان، به انکار تفکرات غالیانهی پیروان ادیان الهی میپردازد که به جهت غلو از توحید فاصله گرفتند.
از این رو قرآن، متنی غلوستیز است که تدبر و تأمل در آن خطوط اصلی دین را مشخص میکند و جلوی اندیشههای غالیانه را میگیرد. اما غالیان در برابر مانع قرآنی دو سیاست را در پیش گرفتند:
۱. با ابزار تأویل اندیشههای غالیانهی خود را به قرآن منتسب کردهاند و با خارج کردن ظاهر قرآن از عرصهی تفکر و تدبر، نقدهای قرآنی را خُنثی نمودند.
۲. به ترویج تفکر تحریف قرآن پرداختند، به این معنا که قسمتهای مربوط به اندیشههای غالیانهی آنها از قرآن حذف شده است. البته ترویج موضوع تحریف اختصاص به غالیان نداشته است و احتمالا شیعیان متعصب و تندرو نیز آن را راه حلی برای پاسخ به نبود نص بر امامت یا تصریح بر اسم امام در قرآن تلقی میکردند.
به هر حال، این روشها و تبلیغات از کارآمدیِ غلوستیزیانهی قرآن در میان شیعیان فروکاست و از اینرو همواره مورد استفاده جریانهای غالیِ باطنگرا بوده است.
اما در سالهای اخیر جریان غالیانهی دانشگاهی و آکادمیک در جهان غرب روش دوم را با سبکی نو دنبال میکند که نتایجش بسیار زیانبارتر از روش غالیان گذشته است.
این جریان با طرح عنوان قرآنِمورخان، قرآن کنونی را غیر اصیل و غیروَحیانی میدانند که قسمتهای زیادی از آن در زمان بعد از پیامبر و بر اساس مصالح و ملاکهای تفکر حکمرانی خلفای بنیامیه تحریر و تدوین شدهاند. هدایت و نظریهپردازی این تفکر توسط محمدعلی امیرمعزی استاد مدرسه مطالعات عالی سُوربُن فرانسه و مسئول تنها کرسی شیعهشناسی در جهان غرب است. مجموعه سه جلدی قرآن مورخان به زبان فرانسوی با مدیریت و تلاش وی برای اثبات این اندیشه به نگارش درآمده و منتشر شده است. امیرمعزی که میراثدار اندیشههای باطنگرای شیخی-اسماعیلی هانری کُربَن است در دهههای اخیر کوشیده است که نگاه باطنی و غالیانه را به عنوان اصیل و واقعی تشیع جلوه دهد و تشیع معرفتی و عقلانیِ گریزان از مظاهر غلو را دستساختهی بعضی از علمای عصر غیبت بنماید.
در بیان و کلام و نظریهپردازی امیرمعزی هیچ ارادت و تعهد مذهبی و دینی مگر به اندیشهی غلو وجود ندارد. وی به عنوان نگاه تاریخی در همهی ابعاد دین اسلام و پیامبر و قرآن تردید و تشکیک میکند و آنچه از نگاه او اصیل است فقط و فقط تجلی و مظهر خداوند بودن امام علی است و تنها غلو و گزارشهای مربوط به آن، از ملاکهای سنجش تاریخی او مُستثنا میشوند و در تاریخ اصالت پیدا میکنند.
به هر حال نقد اندیشهها و تفکرات امیرمعزی باید در مجامع علمی و تخصصی صورت بگیرد اما دغدغهها به نقد سخنان غالیانه و قرآنستیز او بسیار کمرنگتر از هنگامی است که ابهام یا شبههای در تنزیل مقام امامان اهلبیت(ع) بیان میشود. نمونهاش عکسالعملی که مراکز علمی مذهبی کشور در برابر کتاب مکتب در فرایند تکامل نوشته سید حسین مدرسی طباطبایی داشتند که خروجی آن همایشهای نقد و ردیههای متعدد بر این کتاب بود. اما تاکنون بررسی و نقد علمی پیرامون اندیشهها و تفکرات محمدعلی امیرمعزی در مراکز علمی مذهبی کشور صورت نگرفته است، این در حالی که خسارت تردیدی که امیرمعزی بر پیامبر(ص) و قرآن روا داشته است قابل مقایسه و با تردیدهای جناب مدرسی نیست.
البته شاید قسمتی از عدم موضعگیریها به خاطر زبان فرانسوی کتاب قرآنمورخان و عدم ترجمه فارسی آن باشد، ولی به میزانی که آثار او در دفاع از غلو ترجمه شده و او درباره قرآنمورخان مصاحبه کرده و اندیشههایش را تنقیح کرده است، نیز نقد و اهتمامی صورت نگرفته است.