قالب وردپرس افزونه وردپرس
خانه / آخرین اخبار / نقش قضایای تاریخی در نگرش و استنباط فقیه
بررسی «الناس مسلطون علی اموالهم» در آراء فقها

سید محمدمحسن حسینی‌طهرانی؛

نقش قضایای تاریخی در نگرش و استنباط فقیه

اطلاع بر تاریخ است که مجتهد را در موردی وادار به صدور فتوا، و در موردی دیگر وادار به سکوت و استنکاف از إصدار حکم و فتوا می‌نماید. اطلاع بر تاریخ است که مجتهد، شرایط موجود را منطبق بر شرایط زمان سیدالشهدا(ع) ارزیابی می‌‌کند یا شرایط غصب خلافت و سکوت مولای متقیان و یا شرایط زمان امام مجتبی و صلح با معاویه و متوکل و امثال او.

به گزارش شبکه اجتهاد، کتاب «فقاهت در تشیع؛ نگرشی در مبانی اجتهاد و شرایط افتاء» توسط سید محمدمحسن حسینی‌طهرانی نگاشته و توسط انتشارات مکتب وحی منتشر شد. مولف این اثر (فرزند علامه طهرانی) مباحث این کتاب را سابقا در خاتمه کتاب «اجتهاد و تقلید» مرحوم آیت الله سید محمدحسین حسینی طهرانی مطرح نموده بود که به علت اهمیت موضوع با اضافات جدیدی بصورت مستقل به چاپ رسانده است.

نویسنده در این کتاب، اولین شاخص از شاخص‌های اجتهاد و استنباط را «اطّلاع بر تاریخ اسلام و چهارده معصوم(ع)» می‌داند و می‌نویسد: «یکی از منابع و لوازم استنباط، اطّلاع بر تاریخ اسلام و چهارده معصوم(ع)می‌باشد؛ مخصوصاً تاریخ فقه، در نگرش مجتهد به کیفیّت استحصال ملاکات و مناطات احکام نقش بسزایی دارد. مجتهدی که صرفاً در دروس فقه و اصول شرکت کرده و اوقات خویش را به تحقیق و تدقیق در آنها سپری نموده، ولی از تاریخ اسلام و حوادث و قضایای واقعه در دوران رسول خدا و ائمّۀ هدیٰ صلوات الله علیهم أجمعین اطّلاعی ندارد، مانند دانشجویی است که چند سال در دانشگاه، دروس اقتصاد و معماری خوانده امّا خود به اماکن و موارد عملیِ ظهور اقتصاد و معماری نرفته و از کیفیّت داد و ستد و خصوصیّات أبنیه و عمارت‌های مدوّنۀ در کتب، سر در نمی‌آورد؛ و یا مانند دانشجویی که سال‌ها به تحصیل دروس طب اشتغال داشته است ولی برای یک‌ بار پای او به بیمارستان و کلینیک و مراکز درمانی و بیماران نرسیده است.

باید به این نکته توجه نمود که تاریخ، شیوۀ عملی مبانی فقه و اجرای عینی و خارجی احکام کلّیه و تکالیف شرعیّۀ کبرویّه است. اطّلاع بر تاریخ است که مجتهد را در موردی وادار به صدور فتوا، و در موردی دیگر وادار به سکوت و استنکاف از إصدار حکم و فتوا می‌نماید. اطّلاع بر تاریخ است که مجتهد، شرایط موجود را منطبق بر شرایط زمان سیّدالشّهدا(ع) ارزیابی می‌‌کند یا شرایط غصب خلافت و سکوت مولای متّقیان و یا شرایط زمان امام مجتبی و صلح با معاویه و متوکّل و امثال او.

اطّلاع بر تاریخ است که مجتهد را بر شرایط حاکم در زمان امام سجّاد(ع) آگاه می‌سازد، و امکانات و استعدادهای تبلیغ شریعت را در زمان امام باقر و صادق(ع) ، و کیفیّت برخورد موسی بن جعفر(ع) با حکام زمان خویش را برای او روشن و آشکار می‌سازد.

اطّلاع بر تاریخ است که برای مجتهد موارد اجرای اصول عملیّه از احتیاط و برائت و اشتغال و امثال ذلک را مشخّص و مبیّن می‌سازد و می‌فهمد در چه مواردی حکم به لزوم احتیاط و در چه مواردی حکم به برائت دهد.

تاریخ، مجتهد را در ادراک عینی و شهودی ملاکات احکام، قوی و نیرومند می‌سازد و او را همراه با حوادث و قضایای متعدّده به پیش می‌َبرد و حضور عینی و حسّی او را در تمامی دوران برقرار می‌سازد؛ چنانچه امیرالمؤمنین(ع) خطاب به فرزند برومندش امام حسن مجتبی(ع) در وصیّت‌نامۀ حاضِرَین چنین می‌فرماید:

«و سِرْ فی دیارِهِم و آثارِهِم، فَانظُرْ فیما فَعَلوا، و عَمّا انتَقَلوا، و أینَ حَلّوا و نَزَلوا! فَإنَّکَ تَجِدُهُم قَدِ انتَقَلوا عَنِ الأحِبّهِ، و حَلّوا دیارَ الغُربهِ. و کأنّکَ عَن قَلیلٍ قَد صِرتَ کَأحَدِهِم؛ فَأصلِح مَثواکَ، و لا تَبِعْ آخِرَتَکَ بِدُنیاکَ. (نهج البلاغه (عبده)، ج ۳، ص ۳۹٫)

«در دیار و آثار گذشتگان بیندیش (چه به‌واسطۀ دیدن و مشاهدۀ خانه‌های مخروبه و آثار باقیمانده و مساکن فرو ریخته، و چه با مطالعه در تاریخ آنها و قرائت کتب و آثار به جای مانده از ایشان)،  پس در کار و کردار آنان نیک تأمّل کن، و به یاد آور که از کجا نقل مکان نمودند و به چه سرا و جایگاهی فرود آمدند (از منازل رفیع و کاخ‌های مرتفع و باغ‌های سرسبز نقل مکان نموده، به قعر خاک و درون قبر مأوا گزیدند)!

در این هنگام خواهی دید که از کنار دوستان و هم‌نشینی با أحبّه فاصله گرفتند، و در دیار غربت و تنهایی فرود آمدند. و تو ای حسن! در آینده‌ای نه چندان دور، مانند یکی از آنان خواهی بود، و به همان راه و مسیری که آنها رفتند تو نیز خواهی رفت؛ پس جایگاه و آرامگاه خود را اصلاح کن و آخرتت را به دنیا مفروش.»

و در جای دیگر می‌فرماید: «أی بُنَیَّ! إنّی ـ و إن لَم أکُنْ عُمِّرتُ عُمُرَ مَن کانَ قَبلی ـ فَقَد نَظَرتُ فی أعمالِهِم و فَکَّرتُ فی أخبارِهِم و سِرتُ فی آثارِهِم، حَتّیٰ عُدتُ کأحَدِهِم، بَل کأنّی بِما انتَهیٰ إلَیَّ مِن أُمورِهِم قَد عُمِّرتُ مَعَ أوَّلِهِم إلیٰ آخِرِهِم؛ فَعَرَفتُ صَفْوَ ذَلِک مِن کَدرِهِ، و نَفعَهُ مِن ضَرَرِهِ. ـ إلخ. (همان، ص ۴۱)

«ای فرزندم! گرچه من به‌ واسطۀ محدودیّت عمر خود، نتوانسته ‌ام زندگی و حیات مردم پیش از خود را ادراک کنم؛ ولیکن در أعمال و رفتار آنان نیک تأمّل نمودم و در أخبار آنها تفکّر کردم و در آثارشان سیر و غور نمودم، آن‌ چنان‌که گویی پیوسته یکی از آنان به‌شمار می‌‌آمدم و با آنها معیّت و ملازمت داشته‌ام و به‌واسطۀ اطّلاع و إشراف بر جمیع کردار و رفتار آنها، گویا از ابتدای خلقت بشر تا آخر آن، روزگار گذرانیده ‌ام؛ و کردار شایستۀ آنها را از ناشایست، تشخیص داده‌ام و آنچه که مفید است از آنچه باعث ضرر و زیان آدمی است، باز شناختم… .»

و لذا مجتهد باید تاریخ را بی‌طرفانه مطالعه کند و با ذهنیّت پیشین و ارتکاز قبلی به سراغ آن نرود که هیچ نفعی برای او نخواهد داشت؛ و لا یَزیدُ مِنَ اللهِ إلّا بُعدًا.

آشنایی با کلمات ائمّه (ع) و کیفیّت ارتباط ایشان با سایر افراد

مجتهد باید به کلمات ائمّه(ع) با اصحاب و سایر آنها، به ‌خوبی آشنا باشد و به کیفیّت ارتباط آنها با سایرین به‌قدر فهم و سعۀ وجودی خود پی ببرد و به آنها به دیدۀ یک حکایت و داستان نگاه نکند؛ و باید چنین تصوّر کند که از زمان بعثت رسول خدا که سیزده سال در مکّه بودند‌ تا زمان غیبت حضرت ولیّ‌عصر(عج) که حدود سیصد سال می‌شود، تمامی قضایا و حوادث بر محوریّت یک فرد و یک شخص و یک تعیّن قرار داشت، و آن تشخّص و تعیّن در مظاهر مختلف و آثار گوناگون، ظهور و بروز پیدا می‌کرد.

استفادۀ صحیح و غیر گزینشی و انتخابی از قضایای تاریخی

در تلقّی حوادث و قضایای تاریخی، گزینشی و انتخابی عمل ننماید و قضایایی را که برای او در ادراک صحیح زمان و شرایط خاص اهمّیت دارند، جمع‌آوری کند و به تحقیق دربارۀ آنها همّت گمارد.

این حقیر خود اعتراف می‌کنم که اطّلاع بر تاریخِ صادق و خالص و بدون شائبۀ دخالت آراء و سلیقه‌های فردی، چقدر در سرنوشت حیات دنیوی و معیارهای ارزشی انسان می‌تواند تأثیرگذار باشد؛ و برای این بنده، اطّلاع بر یک قضیّۀ تاریخی موجب گردید که به‌کلّی مسیر اندیشه و تفکّر خود را نسبت به برخی از حوادث و جریانات، به طور اساسی و ریشه‌ای تغییر و تحویل دهم.

مراجعه به تاریخ و کتب اهل تسنّن

و در این میان، صرفاً به تاریخ اهل تشیّع بسنده نکند و تاریخ اهل سنّت را نیز به‌خوبی مورد بررسی قرار دهد. مرحوم آیت‌الله بروجردی ـ رحمه الله علیه ـ می‌فرمودند: «بدون اطّلاع بر تاریخ و آثار وارده در کتب اهل سنّت، اجتهاد مجتهد تام نخواهد بود و ناقص است.»

قطعاً اگر مجتهدی بر کیفیّت ارتباط ائمّه (ع) با اهل کتاب و غیر آنها آشنایی پیدا کند، رأی او نسبت به ارتباط با آنها و با مسئلۀ طهارت و نجاست آنها فرق خواهد کرد.

بی‌تردید اگر مجتهدی در نحوۀ مراوده و معاشرت ائمّه با حکّام و اُمراءِ جور و موالیان آنها تحقیق و تأمّل کند، دیدگاه و بینش او در رعایت موارد احتیاط و تقیّه و محدودۀ آن، توسعتاً و تضییقاً متفاوت خواهد بود.

بدون شک اگر مجتهدی کیفیّت تعامل ائمّه(ع)، به‌خصوص دوران خلفای راشدین، و نحوۀ رفتار أمیر مؤمنان(ع) را با خاطیان و گناهکاران و افرادی که به حسب ظاهر مستوجب حدّ شرعی و مستحقّ عقوبت‌اند بنگرد، (الکافی، ج ۷، ص ۱۸۵؛ وسائل الشیعه، ج ۲۸، ص ۱۶۱) دیگر به این راحتی و سهولت فتوا به اعدام و قصاص و رجم و تعذیب، و حکم به ارتداد و امثال آن نخواهد داد.

توجه به تطبیقات و تحقق عینی روایات فقیهه و کیفیّت رفتار امام(ع) در برخورد با مصادیق مختلف

امروزه مجتهدین منحصراً در روایات فقهیّه و احادیث تکلیفیّه مرتکز شده ‌اند، و از جریان عملی و تحقّق عینی این روایات در خارج، که مفسّر فعلی آنها می‌‌باشند، غفلت ورزیده ‌اند؛ و همین امر موجب تحجّر و ادراک ناصحیح و ناقص از مبانی شریعت و احکام تکلیفیّه شده است.

مجتهد باید به این مسئله توجه کند که در خیلی از موارد امام(ع)نمی‌تواند تکلیفی را به عنوان یک حکم کلّی برای کلّیۀ مصادیق مطرح کند، ولی آن را به صور مختلف در کیفیّت رفتار و فِعال خود، ابراز و اظهار می‌‌نماید و با هر فرد و مصداق خاص به نحوی برخورد می‌کند که با دیگری متفاوت است.

از جمله مصادیق این مسئله، کیفیّت پاسخ امام(ع)در ارتباط با حجّ اهل خلاف و به‌خصوص نواصب است، که نسبت به هر کدام به نحوی خاص پاسخ می‌دهد، (وسائل الشّیعه، ج ۹، ص ۲۱۶) و مجتهد از تعابیر مختلف و اصطلاحات متفاوت کلمات امام(ع)، می‌تواند به ملاک کلّی و مبنای منظور و مقصود امام(ع) پی ببرد.

و این مسئله باعث می‌شود که بسیاری از روایات که به ظاهر در تعارض و تقابل با یکدیگر قرار دارند، همه در یک راستا و یک سِلک و انسجام قرار گیرند، و نیازی به رجوع در باب تعادل و تراجیح نداشته باشیم، و مانند آیات قرآن هر کدام دیگری را تفسیر و توجیه کند.

«کِتابُ اللهِ تُبصِرونَ بِهِ و تَنطِقونَ بِهِ و تَسمَعونَ بِهِ و یَنطِقُ بَعضُهُ بِبَعضٍ و یَشهَدُ بَعضُهُ علَی بَعضٍ، لا یَختَلِفُ فی اللهِ و لا یُخالِفُ بِصاحِبِهِ عن اللهِ.» (نهج البلاغه (عبده)، ج ۲، ص ۱۷)

التزام و تقید ائمه(ع) به کلمات و تصرفات خویش

مطالعۀ در تاریخ ائمّه(ع)، واقعیّت خارجیّۀ فقه و عینیّت کلام معصوم را به ما می‌آموزد، و نشان می‌‌دهد که چگونه امام(ع) آنچه را که به عنوان تکلیف و حکم شرع برای ما بیان می‌‌کند، خود نیز بدان مقیّد و ملتزم است؛ و اگر در مسائل طهارت و نجاست، مبنا را بر تسهیل و اجرای اصل طهارت قرار داده است، خود نیز در رفتار شخصی خود بدان عمل می‌نماید.

تصوّر ما بر این است که کلمات و تصرّفات ائمّه(ع) تماماً برای إلقاءِ به ما و تظاهر است و خود در خلوت خویش و امور شخصیّه، نحوۀ دیگری عمل می‌نمایند! ولی مطلب غیر از این است و شریعت و دیانتی را که برای ما بیان فرموده ‌اند، خود بدان پای ‌بند می‌‌باشند. و اگر در جایی حکم به تسهیل کرده‌ اند، خود نیز بدان عمل می‌‌کنند؛ و اگر در مواردی مانند دماء و حدود و أعراض، حکم به احتیاط و تأمّل و فحص نموده‌اند، خود بیش از سایرین بدان مقیّد می‌باشند.

مصادیقی برای وجود عینی و حقیقت خارجی فقه و شریعت

وقتی مشاهده می‌کنیم که در منزل امام رضا(ع) کنیز نصرانی وجود دارد، (وسائل الشّیعه، ج ۳، ص۴۲۲٫) دیگر به همین راحتی نمی‌توانیم حکم به نجاست اهل کتاب بدهیم و یا در مسئلۀ ارتباط با مخالفین در موضع عناد و لجاج و انانیّت قرار گیریم. و اگر در احوال و سیرۀ امیرالمؤمنین(ع)  بنگریم و خطاب ایشان را با آن فرد یهودی در مسجد مدینه که فرمود: «یا أخا الیَهودِ» (الإختصاص، ص ۱۶۳؛ الأمالی، شیخ طوسی، ص ۵۲۳؛ الخصال، ج ۲، ص ۳۶۴) مشاهده کنیم، مسلّماً در کردار و رفتارمان با متدیّنین به ادیان مختلفه، تحوّل فاحشی صورت خواهد گرفت.

و چنانچه به رفتار صادق آل محمّد با مخالفین و معاندین و ملحدین، در امکنۀ مختلفه از جمله در مسجد‌الحرام بنگریم، افق وسیع ‌تری از معرفت و مظاهر و آثار توحید به روی ما گشوده خواهد شد. به این می‌گویند: وجود عینی و حقیقت خارجی فقه و شریعت.

از باب مثال: مسئلۀ اقتدای نماز به امام عادل، اذهان بسیاری را به خود مشغول ساخته است؛ برخی قائل به احراز آن در امامت شده و بعضی دگر اقتدای صلحای از مأمومین را حاکی از صلاحیّت و عدالت امام جماعت ذکر کرده‌ا ند.

 ولی با تأمّل در کلمات و سیرۀ عملی ائمّه(ع)و اصحاب آنان درمی ‌یابیم که: منظور از عدالت امام جماعت، احراز حاقّ واقع و تحقّق نفس‌الأمریّه در نفس امام جماعت نیست، بلکه مقصود عدم تظاهر به فسق و خلاف است.

این مسئله جنبۀ سیاسی و اجتماعی دارد نه جنبۀ شخصی و حقیقی؛ زیرا اقتدا به امام جماعت ظاهر الفسق، موجب اشاعۀ فحشاء و تأیید او خواهد بود و لذا اقتدا به او حرام، و نماز باطل است؛ ولی اقتدا به فردی که انسان او را نمی‌‌شناسد و خلاف بیّن و فسقی از او مشاهده نکرده باشد، دیگر مانعی نخواهد داشت و مشمول عدالت مذکورۀ در أخبار خواهد شد.

این معنا نکتۀ بسیار مهم و دقیقی را می‌‌نمایاند که شخص نمازگزار اصلاً نباید توجه خود را به امام جماعت و خصوصیّات او و احوال و صفاتش معطوف نماید؛ بلکه دید او نسبت به نماز جماعت، صرفاً وسیله و واسطه ‌ای در تحقّق این اجتماع و کیفیّت است نه بیشتر.

 (چقدر این روش و سیره موافق است با فرمایشات بزرگان و عرفای الهی در کیفیّتِ انجام نماز، که هیچ خطور و تصوّری را در قرائت نماز جز توجه به ذات احدیّت ملاحظه نمی‌‌کنند، و ابداً به این امور و ملاحظات، وقعی نمی‌گذارند و به دیگران توصیه نمی‌نمایند. و چقدر این فرمایش عرشی و کیمیا اثر عارف بالله، سند الأولیاء الإلهیّین و أسوه العرفاء الربّانیّین، حضرت حاج سیّد‌هاشم حدّاد، استاد سلوک و تربیت و معرفت حضرت والد معظّم، علاّمه طهرانی در اینجا حقیقت خود را می‌نمایاند که فرمودند: «من در نماز جماعت به فرد اقتدا نمی‌کنم، بلکه به او اقتدا می‌کنم!»)

ادراک صحیح از زمان و مقتضیات آن

از جمله اموری که مجتهد در تحقیق تاریخ ائمّه(ع) به‌دست می‌آورد، ادراک صحیح از زمان خویش و مقتضیات آن است به ‌نحوی‌که می‌‌تواند شرایط زمان و مکان و اجتماع خود را با زمان هر کدام از ائمّه(ع) انطباق دهد و بر طبق آن عمل نماید و مردم را نیز بدان سمت سوق دهد.

من باب مثال، شرایط زمان امام مجتبی و یا حضرت سجّاد علیهما السّلام را خوب ادراک کند، و یا زمان صادقین(ع) را به نیکویی دریابد تا به اشتباه، زمان خود را مانند زمان سیدالشهدا(ع) به حساب نیاورد و به بیراهه و پرتگاه سقوط ننماید. و بر این اساس در مسئلۀ تقیّه و موارد آن، راه صواب طی نماید، و هر موقعیّتی را به حساب تقیّه نگذارد و به جهت ترس و خوف از عواقب کار، زبان در نیام نکشد و قلم را از نوشتن باز ندارد؛ و بالعکس در موارد تقیّه، بی‌مهابا خود و دیگران را به هلاکت نیندازد و به خاک مذلّت نکشاند.

یک مجتهد بصیر به احوال تاریخ معصومین(ع)، به‌خوبی درمی‌یابد در کجا حرکت و در کجا توقّف نماید، و به روایات وارده از صادقین(ع) در زمان غیبت تأمّل تام و دقّت لازم بنماید. زیرا مسئلۀ مهم در باب اجتهاد، نفس وجود کُبریات و کلّیات در احکام و مسائل نیست، بلکه ادراک و فهم صحیح مصادیق و تعیّنات خارجی این کُبریات است؛ و چه بسا در تشخیص یک مصداق اگر اشتباهی رخ دهد، موجب خسارت و ضرر غیر قابل جبران خواهد گشت. چنانچه از مرحوم آیت‌الله نائینی(ره) منقول است که فرمودند: «ما در تشخیص واقعۀ مشروطیّت و حقایق پشت پردۀ آن، اشتباه کردیم!»/ طلیعه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Real Time Web Analytics
Clicky