اشاره: تلاش این نوشتار یافتن پاسخ این مسئله است که: آیا میتوان روشهایی را که فقیهان در استنباطات خود به کار میبرند، با جزئیاتی که در ذهن فقیه میگذرد، کشف کرد و شبیهسازی نمود؟ اگر میتوان، چگونه؟
شبکه اجتهاد: اگر استنباط (اجتهاد در اصطلاح فقهی)، تلاش معرفتی روشمند برای کشف موجّه «حُکم» در مورد «فعل مکلف» باشد و اگر عملیات استنباط و اجتهاد (فرآیند استنباط)، فعل و انفعالاتی باشد که فقیه برای کشفِ نظر شارع، به صورت مرحله به مرحله انجام میدهد تا از نقطه شروع (مواجه با مسئله)، به نقطه پایان (صدور فتوا) برسد؛ و اگر روششناسی و ارائه الگوریتم که تعیین و توصیف دقیقِ مرحله به مرحله و قدم به قدمِ عملیات حلّ یک مسئله است، به طوری که نقطه آغاز و پایان، تعداد مراحل، ترتّب منطقی مراحل، دستورالعملهای اجرایی در هر مرحله بدون حفره میان دستورالعملها، توصیف شده باشد، آنگاه به نظر میرسد که میتوان عملیات اجتهاد و استنباط را به صورت الگوریتمی توصیف کرد. چگونگی این کار، با دو روش استقرای میدانیِ عملکردِ فقیهان و تحلیل آنها با رویکرد کشف روش است و دوم قیاسی براساس الزامات علّی معلولی موجود در دانش فقه و اصول فقه، انجامپذیرست.
هر فقیهی روش استنباطی دارد که با تحلیل عملکرد او در استنباطاتش میتوان به جزئیات روشی او به مقداری که استفاده کرده است، دست یافت و براساس آن، روشهای مختلف فقیهان را نیز به مطالعه تطبیقی گذاشت. همچنین میتوان براساس روش قیاسی در کشف روند استنباط، روش هر یک از آنها را اعتبارسنجی کرد.
۱. مقدمه
فقیهان در طول زمان در استنباطات فقهی، براساس روشهایی عمل نمودهاند که مبانی آنها در علم «اصول فقه»، مستندسازی شده است ولی به علت برجسته نبودن مباحث روششناختی، روشِ اعمال شده در استنباطاتشان، معمولاً در پسِ تحلیلهای آنها قرار گرفته است که در برخی موارد به سرعت، قابلِ تشخیص و در برخی موارد، به اکتشاف و اصطیاد نیاز دارد. اگر این روشها، از نهفتگی در آیند و شفافسازی شوند، میتوانند آثار زیر را ایجاد کنند:
برطرف شدن اشکال یا نقصهای احتمالی برخی نظرهای فقهی با بازتولیدِ آن در قالب روش دقیقسازی شده؛
تعیین دقیق نقاط اختلاف میان صاحبنظران فقیه و حرکت به سمت رفع اختلافها؛
کشف روش نظریهپردازی در فقه؛
تعیین دقیق نقاط کمبود اطلاعات در فقه اجتماعی و نظامساز؛
تسهیل در آموزش و تمرین اجتهاد و فقاهت.
ابزارِ دقیقسازی در روشها، «الگوریتمها» یعنی توصیف قدم به قدم انجام یک کار با تمام فرآیندهای آن و با تمام جزئیات در فرآیندهای آن است؛ توجه به این نکته ضروری است که مأموریت اصلی «الگوریتمها» دقیقسازیِ پدیدههای طیفی، انعطافی، تقریبی، تفسیرپذیر و دارای احتمالاتِ مختلف و عدم قطعیت و نیازمند به پیشبینی است، اما زبان الگوریتمها، در تمام این موارد، دارای قطعیت است (یعنی نباید از دستورالعملهای آن برداشتهای مختلف بشود) و موظف است تمام احتمالات معنادار در هر حالت یا رتبه یا لایه یا تفسیر یا تقریبی که در پدیده وجود دارد را تعیین کند و تکلیف هر کدام را در خروجیِ نهایی مشخص کند و حتی موظف است نحوه مواجهه با احتمالاتی را که ممکن است در آینده حاصل شوند، تعیین کند.
۲. پیشینه تحقیق
در منبع فقهی و اصولی، جز اشاراتی نسبت به کل روند استنباط، توضیحات دیگری نیامده است. در کتابهای مربوط به فلسفه فقه[۲] یا فلسفه اصول[۳] نیز به مبانی و مسائل ساختاری فقه و اصول پرداخته شده و آنجا هم فقط اشاراتی از روند اجتهاد ارائه شده است. در کتابهایی با عناوینی چون مبانی و تاریخ تحول اجتهاد[۴]، مکتبشناسی فقهی[۵] نیز به مبانی و تاریخچه اجتهاد و فقاهت پرداخته شده و بحثی از روند قدم به قدم اجتهاد نیامده است. همچنین در کتابهایی با عناوین منطق فهم دین[۶]، منطق فهم حدیث[۷] و روششناسی تفسیر[۸] تفصیل بیشتری ذکر شده است، لکن کلیه فرآیندهای اجرایی با جزئیات آن نیامده است. برخی محققان نیز فقط به ارائه ملاک کلی از روشهای مختلف اکتفا کردهاند، مثلاً در بحث از شیوهها و مناهج استنباط فقیهان، در مقاله نگاهی جدید به مباحث علم اصول، چنین آورده شده است:
«شهید اول و شیخ جعفر کاشف الغطاء، در روش فقهیشان ویژگی معادلات و ملازمات قانونی (یعنی رسیدن به نتایج از طریق ملازمات معادلات عام در احکام به وسیله علاقات و ارتباطات بین منظومه قوانین) به چشم میخورد؛ در حالی که محقق کرکی در منهج فقهی خود از ویژگی تحلیل حکمی و وصول به نتایج از طریق تحلیل بهره برده است؛ و شهید ثانی از طریق سبر و تقسیم در شقوق مختلف برای آگاهی یافتن از صحت نتیجه، استفاده کرده است. همچنین فقهای نامداری چون صاحب جواهر و صاحب ریاض، هم از روش تحلیل حکمی استفاده کردهاند و در مقابل، عدهای دیگر از فقها فقط در دامنه حدود دلالت ادله حرکت میکنند و به منظومه هرمی و ساختار حکم توجهی ندارند» (سند، ۱۳۸۲، ۳/۱۰۱).
۳. مفهومشناسی
مفاهیم اصلی در این بحث، چهار مفهوم الگوریتم، اجتهاد، روش و روششناسی است.
الف) مقصود از «الگوریتم»، ارائه روندِ قدم به قدم انجام یک کار است که از یک نقطه مشخص شروع میشود و به صورت مرحله به مرحله، به ترتیب انجام میشود و در یک نقطه مشخص پایان میپذیرد. الگوریتم، یک روش منطقی برای حل مسائل است. روش الگوریتمسازی را خوارزمی ریاضیدان مسلمان ایرانی برای حل مسائل پیشنهاد کرده بود (فرهنگستان ادب فارسی، ۱۳۷۶، دفتر اول). الگوریتم که سبب ایجاد چنین اثری میشود، ویژگیهایی بدین قرار دارد:
* تعداد دستورالعملها مشخص باشد.
* ابتدا و انتهای دستورالعملها برای انجامدهنده تعریف شده باشد.
* در فهم و اجرای دستورالعملها تنها یک حالت، ممکن باشد و برداشتهای متعدد نشود.
* هر یک از دستورالعملها به تنهایی قابل فهم و اجرا باشد.
* ترتیب دستورالعملها ما را به یک هدف مشخص برساند.
تعیین دقیق جزئیات و ترتیب مراحل و نحوه به پایان رسیدن فعالیتها، مشخصههای یک فعالیت الگوریتمی است (آکسفورد، ۲۰۰۹، page 29)؛ مثلاً دستورات زیر، الگوریتم کلی انجام یک تحقیق نظری با روش تحلیل مفهومی است:
ابتدا موضوع موردنظر برای تحقیق را به مسئله تبدیل کن؛ سپس مسئله را به اجزا و روابطش تجزیه کن؛ سپس اجزا و روابط مسئله را تعریف مفهومی کن؛ سپس دامنه مرتبطات هر مفهوم را کشف کن؛ سپس مفاهیم مشترک در مرتبطات را استخراج کن؛ سپس رابطه این مفاهیم مشترک را کشف کن؛ آنگاه رابطه جدید کشف شده را به عنوان حلّ مسئله صورتبندی کن.
هرکدام از دستورات بالا، خود، دارای دستورالعمل درونی است که پاسخ به سؤال «چگونه؟» در برابر هر کدام است و باید الگوریتم آن نیز بیان شود (زیر الگوریتم لایه یک)، و اگر پاسخ ارائه شده برای آن زیر الگوریتم لایه یک هم به توضیح عملیاتی نیاز داشته باشد، باید الگوریتم درونی آن هم ارائه شود (زیر الگوریتم لایه دوم) و همینطور تا برسد به انجام اقدامات بدیهی و بسیط.
ب) مقصود از «اجتهاد»، در این مقاله، عملیات معرفتی موجه برای اکتشاف نظر شارع از منابع دین است. تعریف تفصیلی را میرزای قمی صاحب قوانین الاصول، بدین صورت ارائه کرده است:
«الاجتهاد هو استفراغ الوسع فی تحصیل الحکم الشرعی الفرعی من ادلته لمن عرف الادله و احوالها و کان له قوه القدسیه التی یمکن بها عن مطلق ردّ الفرع إلی الاصل» (میرزای قمی، ۱۳۲۱ ق، ۲/۱۰۱).
یعنی اجتهاد، تلاش حداکثریِ متخصص، برای کاوش منابع معتبری است که حاوی نشانگرهای معتبر برای دستیابی به حکم شارع نسبت به مصادیق است؛ متخصصی که علاوه بر تسلّط بر شناخت منابع و انواع نشانگرها و خصوصیات آنها، مهارت تشخیص ارتباط موقعیت انواع مصادیق با قواعد و نظریههای فوقانی، در بستر تلاش علمیاش، به او عنایت شده باشد». جوهره این تعریف، «عملیات معرفتی موجّه برای اکتشاف نظر شارع از منابع دین» است.
همچنین، یکی از صاحبنظران اصولی، اجتهاد را چنین تعریف کرده است: «تحصیل الحجه علی الحکم الشرعی» (روحانی، ۱۴۱۸ ق، ۱/۲۴).
ج) مقصود از «روش»، مجموعه مرحله به مرحله انجام یک فعالیت است که سبب ایجاد اثری میشود. این تعریف را میتوان با یک لایهبرداری، این گونه هم بیان کرد: روش، دستورالعمل تجزیه و ترکیب در دادههای موجود است که سبب حلّ مسئلهای و دستیابی به داده جدیدی میشود (واسطی، ۱۳۹۵، ۲۱).
د) مقصود از «روششناسی»، توصیف یک روش و تفسیر مبانی شکلگیری آن و تبیین موقعیت اثربخشیِ آن و علل اعتبار نتایج آن و مقایسه آن با روشهای مشابه است که میتواند به توصیه هم منجر بشود.
هـ) مقصود از «الگوریتم اجتهاد»، توصیف و مدلل کردن مراحل و فرآیندهای قدم به قدم عملیات استنباط فقهی، از مواجهه با مسئله تا دستیابی به حکم در پاسخ به مسئله است، به طوری که دارای حجیت باشد.
شکل ظاهری الگوریتمها، توصیفی است (توصیف مراحل و فرآیندها با تمام جزئیات)، ولی بیان مبانی و علت انتخاب آن مراحل و فرآیندها، در لایه زیرساختی علم مورد نظر بیان شده است، لکن اصطلاح «الگوریتم اجتهاد»، صرفاً توصیف مراحل نیست، بلکه همراه با استدلال است؛ یعنی صاحب هر روش اجتهاد و استنباطی، در بیان روشِ خود، علاوه بر توصیف مراحل و فرآیندها، باید به مبنا و استدلال برای آن مرحله و آن فرآیند اشاره کند و به علوم مربوطه به صورت اصل موضوعی ارجاع دهد؛ مثلاً اگر در مراحل استنباط، استناد به آیات قرآن را در ابتدای مرحله مراجعه به منابع نقلی قرار داده، باید در اول بحث یا در پاورقی، به مبانی مانند زیر اشاره کند و به جایی که در آنجا این مبانی اثبات شده ارجاع دهد: مثلاً «مبنای یک: قرآن، تحریف ندارد و حجیت دارد. مبنای دو: خطابات قرآن اختصاص به زمان و مکان خطاب ندارد. مبنای سه: ظاهر آیات قرآن قابل فهم و استنادپذیرست. مبنای چهار: استنباط از آیات مقدم بر استنباط از روایات است. مبنای پنج: اقتضای عملیات استنباط از جهت روش تحقیقی، ابتدا مراجعه به ادله است نه مراجعه به اقوال و نظر فقها».
نمونه زیر یکی از طرحهای کلی برای مسیر استنباط است:
ردیف مرحله توضیح
۱. موضوعشناسی (عرضه موضوع بر عرف عام و عرف خاص، عرضه موضوع بر عقل و فطرت قطعی) موضوعی که حکم آن را میخواهیم به دست بیاوریم، چیست؟ قیود و شرایط تحقق موضوع در نظر عرف عام و عرف خاص چیست؟ موضوع عرفی است یا نیاز به کارشناسی دارد؟ (از موضوعات مستنبطه است) تغییر و تبدلات موضوع چگونه است؟ مرتبطات موضوع چه مواردی هستند؟ حداقلهای قطعی متفق علیه در حدود و ثغور موضوع چیست؟
۲. عرضه موضوع بر قرآن؛ جستوجوی کلیه محمولهایی که در قرآن، بر این موضوع بار شدهاند، با احراز دلالت آیه.
جستوجوی کلیه محمولهایی که در قرآن بر مرتبطات قطعی این موضوع بار شده است (بررسی عوارض خارج لازم موضوع + همراه با مفهومگیری)
۳. نسبتسنجی اولیه میان محمولات قرآنی؛ سنجش رابطه میان محمولهایی که در قرآن برای این موضوع ذکر شده است از حیث تقید و تخصیص و نسخ و تبیین و حکومت و ورود، و رسیدن به یک نگاه منسجم میان آیات ناظر به این موضوع (به همراه تحلیل ادبی، منطقی، تاریخی) و علاج تعارضهای ظاهری اولیه
۴. عرضه موضوع بر روایات؛ جستوجوی کلیه محمولهایی که در روایات، بر این موضوع بار شدهاند، با احراز سند و دلالت روایت (اعم از روایات کلامی و عقیدتی، روایات تاریخی، روایات اخلاقی و روایات فقهی شیعه و اهل سنت) جستوجوی کلیه محمولهایی که در روایات بر مرتبطات قطعی این موضوع بار شده است (بررسی عوارض خارج لازم موضوع + مفهومگیری) تفکیک میان روایات دارای لفظ دال بر حکم و روایات حاکی از فعل یا تقریر معصوم
۵. نسبتسنجی اولیه میان محمولات حدیثی؛ سنجش رابطه میان محمولهایی که در روایات برای این موضوع ذکر شده است از حیث تقید و تخصیص و نسخ و تبیین و حکومت و ورود و رسیدن به یک نگاه منسجم میان روایاتِ ناظر به این موضوع (به همراه تحلیل ادبی، منطقی، تاریخی) و علاج تعارضهای ظاهری اولیه و علاج تعارضهای مستقر با ترجیحات حجتساز.
۶. نسبتسنجی میان نگاه قرآنی و نگاه روایی؛ سنجش رابطه تقیدی، تخصیصی، تبیینی میان قرآن و روایات، و اِعمال تقید و تخصیص و تبیین و نسخ و طردها و حکومت و ورود و علاج تعارضهای ظاهری اولیه و علاج تعارضهای مستقر با ترجیحات حجتساز
۷. نسبتسنجی با اصول و اهداف قطعی دین؛ سنجش رابطه دیدگاه حاصل شده با عمومات فوقانی و مستقلات عقلیه مانند عدالتورزی، لاضرر، لاحرج، یقینمحوری، توحیدمحوری، حفظ نظام و اجتماع، حفظ دین، حفظ نفوس و نسل، گردش ثروت، …
۸. ارزیابی و بازبینی یافتهها؛ نسبتسنجی دیدگاه اولیه به دست آمده با:اجماعات در موضوع و موضوعات مرتبط آن، شهرتهای فتوایی، سیره متشرعه، سیره عقلاء.
۹. علاج تعارضها؛ تعیین تکلیف تعارضهای ظاهری (غیر مستقر) با جمع عرفی، تعیین تکلیف تعارضهای مستقر با استفاده از مرجحات
۱۰. نحوه علاج تزاحمهای احتمالی؛ تعیین اولویتها برای صدور حکم اجرایی نسبت به موضوع
۱۱. فعال کردن اصول علمیه؛ در صورت عدم دستیابی به گزارهای که ملاکهای حجیت را دارا باشد، به اصول عملیه مراجعه شود.
برای شکلگیری یک الگوریتم باید در مقابل هر کدام از مراحل بالا، «چرا؟» بگذاریم و در مقابل محتوای هر کدام از آنها، «چگونه؟» بگذاریم و پاسخ آنها را به تفصیل و با ذکر جزئیات بیان کنیم.
۱. مسئله اصلی و مسائل پیرامونی
این مقاله، به دنبال چیستی، چرایی و چگونگی استفاده از الگوریتمها در عملیات اجتهاد است؛ لذا مسئله اصلی مقاله این است که آیا میتوان عملیات استنباط فقهی را به صورت الگوریتمی بیان کرد؟ و اگر میتوان، چه ضرورتی دارد؟
مسائل مهم مرتبط با این مسئله نیز چنین است:
الف) آیا یک الگوریتم معیار وجود دارد یا به تعداد استنباطات، الگوریتمهای خاص وجود دارد و نمیتوان به الگوریتم معیاری رسید؟
ب) دستیابی به الگوریتم معیار یا الگوریتمهای متعدد، چگونه است؟ استقرایی است یا به صورت قیاسی نیز انجامپذیر است؟
ج) آیا فقط کلیت الگوریتم اجتهاد را میتوان ارائه کرد یا زیرالگوریتمها تا لایههای متعدد زیرین نیز ارائهپذیر است؟
در این مقاله، تلاش شده است ابتدا توصیفی از «اجتهاد»، «روش» و «الگوریتم» ارائه شود، سپس اثبات گردد که الگوریتمسازی برای اجتهاد، هم ممکن است و هم ضرورت دارد، و در مرحله سوم، چگونگی دستیابی به الگوریتمهای اجتهاد، و همچنین چگونگی یک الگوریتم معیار، توصیف و مدلل شود و به برخی نقدها در مورد عدم امکان الگوریتمسازی در اجتهاد یا آثار نامناسب الگوریتمی کردنِ اجتهاد، پاسخ داده شود.
۲. پاسخ به مسئله اصلی و مسائل پیرامونی
در مورد «امکان الگوریتمی کردن عملیات استنباط فقهی»، پاسخ مثبت است؛ زیرا هر چیزی که در آن «روش و روشمندی» و «موجّه بودن و درست و غلط بودن» وجود دارد، تابع یک دستگاه منطقی است و دستگاههای منطقی، الگوریتمی هستند. پاسخ به «دلیل ضروری بودن استفاده از رویکرد الگوریتمی در استنباط»، نیز به «دقیقسازی» در عملیات استنباط نیاز دارد.
۱/۱/۱. توضیح و استدلال
حدّ وسط استدلال برای اثبات پاسخ بالا، «روشمند بودن عملیات استنباط» است، توضیح اینکه «استنباط» یک عمل و کارکرد ذهنی است. هر کارکردی در این عالَم (اعمّ از موجودات ماهوی، مفهومی یا اعتباری[۹])، یک معلول است و قواعد «علت و معلولی» بر آن حاکم است؛ مانند اینکه این عالَم عالم تدریج است و فعالیتها در آن دفعتاً حاصل نمیشود، بلکه نیازمند طی مراحل و رعایت شرایطی است. همینطور هر چیزی از هر چیزی صادر نمیشود، بلکه نیازمند تعیین موارد زیر است:
«چه عاملی، چه چیزی را، با چه اجزا و روابط درونی، با چه کمیت و کیفیتی، در چه زمان و مکانی، با چه بستر و شرایط اولیهای، با چه روابط بیرونی، با چه نحوه اثرگذاری و اثرپذیری، از چه نقطهای، در چه جهتی، در چه مراحلی، به سمت چه مقصدی و با چه هدفی تغییر میدهد تا اثری جدید ایجاد شود و نیازی را رفع کند و مسئلهای را حل کند». اگر در مواجهه با هر چیزی، به این سؤالات پاسخ داده شد، «تعیین روش» برای آن چیز صورت گرفته است.
اگر استنباط، تلاش معرفتی روشمند برای کشف موجّه «حکم شرع» برای «فعل مکلف» باشد و اگر «روشمندی»، مبتنی بودن عملیاتِ انجام شده بر یک دستگاه منطقی مُنتِج است ـ که حاوی اصول موضوعه، به علاوه قاعده تجزیه و ترکیب مفاهیم است به طوری که بتواند شروط استدلالهایی را که حداقل در منطق ارسطویی منتج دانسته شده است، فراهم سازد، اعم از اینکه ورودیهای این دستگاه منطقی، ماهیات باشند یا مفاهیم یا اعتباریاتِ دارای منشاء اعتبار حقیقی، و اعمّ از اینکه انتاج یک تعریف یا توصیف یا تفسیر یا برهان یا نقد باشد ـ و اگر ضوابط و شروط انتاج، دارای مراحل و ترتیب بدون حفره مفهومی است؛ و اگر «الگوریتم»، توصیف مراحل و ترتیب معین و متناهی دارای ضوابط و شرایط برای حلّ یک مسئله یا انجام یک کار است، آنگاه استنباط، قابل ارائه الگوریتمی است.
برای اثبات ضرورت رویکرد الگوریتمی به استنباط، باید نیاز روشها به «دقیقسازی» اثبات شود. توضیح اینکه اگر «دقت و دقیقسازی»، ارائه جامع و مانع اجزا و روابط یک موضوع به همراه شاخصهای[۱۰] آن اجزا و روابط است که سبب تمایز آن از موارد مشابه (تشابه واقعی یا توهمی) شود، و اگر تمام مغالطات، در اثر شبیهپنداری است و شبیهپنداری در اثر عدم تمایز در اجزا و روابط و شاخصهای آنهاست، و اگر الگوریتمها، تعیین تمام جزئیات یک فرآیند است، آنگاه الگوریتمی کردن استنباط، سبب دقیقسازی عملیات استنباط میشود و اگر اعتبار هر استنباطی تابعی از دقت در به کارگیری ضوابط و شرایطی است که منجر به صحت آن شود و اگر معتبرسازی استنباطات لازم است، الگوریتمی کردن استنباط، ضروری است.
۲. پاسخ به مسئله دوم (وجود الگوریتم معیار)
در الگوریتم معیاری وجود دارد و الگوریتمهای استنباطی متعددی که براساس مبانی مدلّل استنباطکنندهها شکل گرفتهاند، نیز حجیت دارند.
توضیح و استدلال
حد وسط استدلال برای اثبات فرضیه فوق، «وجود حکم واقعی و حجیت حکم ظاهری» است. توضیح اینکه عموم فقیهان امامیه در مبنای اصول فقهی، قائل به تبعیت احکام از مصالح و مفاسد واقعیه هستند و چون در مبنای معرفت شناسانه نهفته در مبانی کلامیشان، قائل به «واقعیت واحد و نه متکثر یا نسبی» هستند، حکم الله واقعی را «واحد» میدانند. از سوی دیگر، ضرورت علّی معلولی در عالم واقع، فقط و فقط یک روشِ نهایی را برای کشف تمام واقعیت ایجاب میکند (به قیدِ «نهایی» در کلمه روش، و قیدِ «تمام» در کلمه کشف واقعیت، دقت شود)؛ و البته همانطور که در مبانی هستیشناختی مبتنی بر حکمت متعالیه ذکر شده است (طباطبایی، بیتا، ۱۷ و ۱۹۷). این پدیدهها دارای طیف هستند، انعطاف و حرکت دارند و ضرورت علّی معلولی در به هر مرحله و لایه و موقعیت، به حسب خودش برقرار میشود؛ بنابراین، برای کشف حکم اللهِ واقعی، فقط و فقط یک الگوریتم نهایی وجود دارد که تکلیف احتمالات و قابلیتها را نیز مشخص کرده باشد، و بقیه موارد به هر مقدار که از آن فاصله داشته باشند، مبتلا به اشتباه هستند. از آنجایی که کشف تمامالواقع، همیشه عملاً در توان همه افراد نیست و محققان، برای «تقرُّب به واقعیت» تلاش دارند، سیره عقلا و شارع به عنوان رئیسالعقلا، به نتایج تلاش روشمند برای کشف واقع گرچه به کشفالواقع منجر نشود، اعتبار عملی داده است؛ لذا الگوریتمهایی که مُدلّل هستند (دارای مبانی و منطق دفاعپذیر در عرف خاص) حجیت دارند.
۳. پاسخ به مسئله سوم و چهارم (روش دستیابی به الگوریتمهای فقهی و توان کشف زیرالگوریتمها)
الگوریتمهای نهفته در استنباطات فقهای مختلف، با رویکرد استقرایی و با روش «دادهکاوی بنیادین» قابل استخراج و عرضه است. همچنین الگوریتم معیار، با استفاده از روش قیاسی قابل تولید و ارائه است (پاسخ به مسئله سوم) و میتوان زیرالگوریتمها را نیز به مقدار گسترش دانش در حیطه مربوطه ترسیم کرد (پاسخ به مسئله چهارم).
۴ـ۱. توضیح و استدلال
الف) توضیح رویکرد استقرایی
در تعریف معروف استقرا آمده است: «الاستقراء تصفح الجزئیات لاثبات حکم کلی» (فارابی، ۱۴۰۸ ق، ۲/۲۵۸)؛ برای منضبطسازی استقراء میتوان از روشی با عنوان «داده کاوی بنیادین» استفاده کرد.
حدّ وسط استدلال برای اثبات فرضیه «قابلیت دستیابی به الگوریتم استنباطاتِ موجود براساس روش استقرایی»، «وجود تشابه عملکردی پر تکرار در استنباطات یک فقیه خاص یا مکتب خاص و صحت سوال از علت این تشابه پرتکرار» است.
توضیح اینکه یکی از روشهای کشف علت یک عملکرد عقلایی، استقرای موارد عینی آن است؛ مثلاً اگر با سوال «روش استنباطی شیخ انصاری چگونه است؟» مواجه شویم، میتوانیم به عملکردهای استنباطی ایشان که از سوی خود یا دیگران به تفصیل گزارش شده، مراجعه کنیم و حداقل پنج مورد در موضوعات مختلف و ابواب مختلف را بدون اینکه فضای ویژهای بر آنها حاکم باشد، با روش دادهکاوی مورد مطالعه قرار دهیم و از روی تشابه عملکردی ایشان، فرضیهای برای روش استنباط شیخ انصاری ارائه دهیم. سپس این فرضیه را با مبانی ایشان در اصول فقه و شواهد و موارد بیشترِ استنباطات او در معرض آزمون قرار دهیم تا اطمینان حاصل کنیم که در پس پرده عملکردهای شیخ انصاری، چه منطق و روش منضبطی برای استنباط نهفته است، برای نمونه، مراحل استنباطی شیخ انصاری در دو مورد «سبّ المؤمن» و «السحر» بررسی شد که خلاصه گزارش آن به صورت زیر است: (انصاری، ۱۳۶۷، ۳۳ـ۳۲).
بیان مدَّعا و تعریف فرضیه (ارائه مسئله با حکمش مانند: سبّ المومن حرام؛ السحر حرام).
ارائه مستندات اولیه برای موجّهسازی مدَّعا و فرضیه (مانند: مستند الحرمه روایه … ؛ الاخبار مستفیضه به).
تبیین موضوع (مانند: المرجع فی السبّ الی العرف و هو ما بإسناده یقتضی نقصه الیه؛ المراد بالسحر …).
شاخص تحقق موضوع (مانند: لایعتبر فی صدق السبّ مواجهه المسبوب و یعتبر فیه قصد الإهانه؛ المعتبر فی السحر الاضرار).
انواع و اقسام و حالات موضوع (مانند: النسبته بینه و بین الغیبه … ؛ السحر علی اقسام).
تبیین نهایی حکم (مانند: المهم بیان حکمه).
مراحل تبیین:
الف. ارائه دلیل و بیان دلالت ظاهر دلیل (مانند: لروایه أبی بصیر … ؛ لمستفیضه الداله علی أنّ الساحر کالکافر).
ب. تقویت این استظهار با تصریح دیگر فقها بر این ظهور (مانند: فسّره فی جامع المقاصد … ؛ قال العلامه فی القواعد).
ج. ارائه دلیلهای معارض، بیان دلالت دلیل آنها و نقد آنها (مانند: قد اختلف عبارات الاصحاب).
د. نقد آنها با احتمالپردازی در مراد عبارت و نتیجهگیری (مانند: فی مرجع الضمائر اغتشاش).
هـ. جمع بین ادله و نتیجهگیری (مانند: الجمع بین ما ذکر فی معنی السحر …).
تعیین موارد استثنا (مانند: و یستثنی منه المؤمن المظاهر بالفسق؛ بقی الکلام فی جواز دفع السحر بالسحر).
البته همانطور که گذشت، برای نظریهپردازی در روش استنباط شیخ انصاری، صرف بیان، دو نمونه کافی نیست و باید مراحل ذکر شده در قبل، کاملاً طی شود و برای اینکه یک الگوریتم کامل شکل بگیرد، باید در مقابل هر کدام از مراحل فوق، «چرا؟» گذاشته شود و در مقابل محتوای هر کدام از آنها، «چگونه؟» بگذاریم و پاسخ آنها را از مبانی و مطالب شیخ انصاری در کتب مختلفشان پیدا کنیم؛ مثلاً «چرا پس از طرح مسئله، به بیان انواع و اقسام موضوع پرداخته و سپس به مستندات پرداختیم؟»، «چرا در مراحل ارائه استدلال، به آیات قرآن استدلال نکردید؟»، «چگونه شاخص تحقق موضوع را تعیین کردید؟»، «چگونه در عبارات روایات و اقوال فقها، احتمالپردازی کردید؟»، «چگونه مطمئن شدید که همه نظرهای رقیب نظر خودتان را دیدهاید؟» و … .
هر کدام از این موارد، یک عملکرد هستند که به روش دقیق تفصیلیِ قدم به قدم نیاز دارند. این تفصیل دادنها تا جایی باید ادامه یابد که به عملکردهای بسیط و بدون مشابه برسد (عملگرهای پایه). اگر تفصیل هر لایهای در علم دیگری ارائه شده باشد، میتوان از آن بسته عملیاتی نیز در اینجا استفاده کرد مثلاً بسته تشخیص معنای اولیه جمله، از عمل ادبیات گرفته میشود، بسته تشخیص استدلال، از علم منطق گرفته میشود، بسته تشخیص صحت سند، از علم رجال گرفته میشود و … .
در «الگوریتم اجتهاد» صرفاً به بستههایی پرداخته میشود که ماموریت خاص علم فقه و اصول فقه است و در موارد دیگر، با ارجاع به مبانی و نظریههای مختار در علوم مرتبط، از نتایج آن علوم برای فرآیند اجتهاد استفاده میشود.
الگوریتم اجتهاد به عنوان یک چکلیست عملیاتی برای انجام عملیات اجتهاد، سبب میشود تا بتوان قدمی در جهت دقیقسازی، جامعیت و مانعیت نظر مجتهد برداشت؛ دقیقسازیای که میتوان با آن، اجتهادِ انجام شده از سوی یک فقیه را قدم به قدم «اعتبارسنجی» کرد و براساس آن، میان دو استنباط مختلف در یک مسئله، قضاوت کرد.
ب) توضیح و استدلال رویکرد قیاسی
مقصود از «رویکرد قیاسی در ارائه الگوریتم» این است که بتوانیم مسیر و فرآیند استنباط فقهی را به صورت منطقی تولید و ارائه کنیم.
حدّ وسط استدلال برای اثبات امکان این کار، وجود ضوابط علّی معلولی حاکم بر «تفکر» و «روش» است؛ یعنی اگر اجتهاد یک عملکرد منطقی ذهن است که براساس تفکر و تحلیل انجام میشود و اگر عملکردهای ذهنیِ منطقی دارای قاعده قانون هستند و هر عملکردی مُنتِج و معتبر نیست؛ آنگاه با قرار دادن مصالح فقهی و اصول فقهی در دستگاه تفکر و تحلیلِ منطقی، میتوان عملیات استنباط و اجتهاد فقهی معیار را تولید کرد؛ به طوری که بتوان عملکردهای میدانی فقها و مستنبطین را براساس آن اعتبارسنجی نمود. دستگاه منطقی به تنهایی فقط صورتبندی میکند؛ بنابراین، لازم و نه کافی است و برای تأمین مادّه قیاس نیاز به مبانی علوم مرتبط است. «اجتهاد» به معنای عام، به عنوان یک عملکرد، منطق فهم دین و روش تحقیق در دین است؛ لذا ضوابط منطقیِ روشهای تحقیق بر او حاکم است؛ جدول زیر نمونهای فقهی از این موارد است که فقط برخی از ابزارها به جهت خلاصهگویی ذکر شده است.[۱۱]
ردیف / ابزار تحلیل / مسئله متناسب / احتمالات ممکن در مسئله / مثال:
۱. تعریف اولیه/ اُسّ المطالب/ مطلبِ «ما» توصیف اولیه/ علل اربع/ علتهای مادی هویت موضوع چیست؟ (جنس و فصل یا کالجنس و کالفصلِ مفهومی) یک شیء است؟ یک صفت یا اثر است؟ هویت ذهنی فکری دارد؟ هویت روحی قلبی دارد؟ هویت فعل و رفتار دارد؟ یک نسبت است؟ یک اعتبار است؟ یک قوه و توانایی است یا …
الطهاره، استعمال طهور مشروط بالنیه. احتمالات ممکن در جنس طهارت بحث شده است (طهارت، فعل مکلف است یا اعتبار شارع است یا حالت روحی تقرب است؟). در احتمالات درباره جنس «بیع» بحث شده است (انتقال است؟ اعتبار لفظی است؟ اثر حاصل از عقد است؟ تملیک است؟)
۲. تفسیر اولیه/ علل اربع/ علت فاعلی
۱) تفسیر یعنی کشف اجزا و روابط پنهان و بروز لوازم مطلب
عامل قریب پیدایش موضوع چیست؟ آیا خلقت طبیعی است؟ آیا مصنوع بشری است؟ آیا صرفا از طرف شارع است؟ آیا پیدایش امر دیگری سبب پیدایش این شده است؟ (مانند وجوب غیری) آیا شرایط خاص یا حالت و وضعیت خاص، یا فعل خاص سبب پیدایش موضوع شده است؟ (زمان خاص، مقدار خاص، کیفیت خاص، ارتباط خاص، مکان خاص، اجزاء خاص، و … مثلاً: آیا اختیاری است یا اضطراری؟ آیا آگاهانه است یا ناخودآگاه یا جاهلانه؟ و …
(در مورد صحت عقد فضولی): ما یتوقف علیه تاثیر العقد علی القول بالشف هو لحوق الاجازه، لا نفس الاجازه (شیخ انصاری، المکاسب، ۱۴۱۰ ق، ۸/۲۸۹)
۲) وجوب ذی المقدمه من قبیل العله الغائیه لوجوب المقدمه، فلا محذور أصلا فی البین، من قبیل العله الفاعلیه حتّی یلزم محذور تقدم المعلول علی العله (سبزواری، ۱۴۰۴ ق، ۴/۴۳۴)
۳) عامل التحلیل للصلوه، التسلیم (نراقی، ۱۴۱۵ ق، ۵/۳۵۵)
۴) ظاهر صحیح الحلبی أن عله الوجوب الإفضاء، لا الزوجیه (حکیم، ۱۴۱۶ق، ۱۴/۸۵)
۵) عالماً کان المحرم أو جاهلاً؟ … مبتدئاً بالقتل او معیداً؟ ؛ مصرّا علی ما فعل او نادماً؟ (طبرسی، ۱۴۰۳ق، ۲/۴۴۴)
۳. تفسیر و تبیین/ علت صوری (یا عوارض و آثار لازم ماهیه یا مفهوم، که بررسی عوارض تسعه و مقومات سته حرکت است و همین طور بررسی موضوع از حیث سور و جهت قضایایی که ممکن است تشکیل دهد) موارد مشابه این موضوع کدامند؟ فصل یا عوارض ممیّز موضوع از موارد مشابه چیست؟آیا موضوع دارای مصادیقی با شکل خاصی است؟ آیا موضوع، صفت یا اثر یا حالتی است که متعلَّق خاصی دارد؟ آیا موضوع، وابسته به مقدار خاص، یا زمان خاص، یا مکان خاص، یا ارتباط خاص، یا اثرپذیری یا اثرگذاری خاص، یا اجزاء خاص، یا زمینه خاص، یا شرایط خاص، یا نتیجه خاص است؟ (یا وابسته به ترکیبی از موارد فوق؟) شکلگیری موضوع از چه نقطهای آغاز میشود؟ و …
۱) هو فی الاغلب اسود او احمر غلیظ، حار له دفع و انما اقتصر علی هذا التعریف لانه یمیزه عن غیره من الدماء عند الاشتباه. (فاضل هندی، ۱۴۶۱ ق، ۲/۵۷)
۲) الصوم کف النفس عن المفطرات؛ الوقف، تحبیس الاصل و اطلاق المنفعه؛ الضمان التعهد بالمال من البریء. (ایروانی، ۱۴۲۷ ق)
۳) قتله عمدا أو خطا (نسبت متعلق با اختیار)؛ قتله فی حل او حرم (نسبت متعلق با مکان)؛ من ذوات الطیر کان الصید ام من غیرها (نسبت متعلق با نوع مفعولش)؛ من صغار الصید ام من کباره (نسبت متعلق با کیف)؛ فی اللیل کان قتله للصید ام بالنهار، (نسبت متعلق با زمان)
۴) الایجاب ثم القبول (ترتیب)
۴. علت غایی/ موضوع موردنظر چه نتایج و آثاری ایجاد میکند؟ اثر آن بر بدن؟ بر ذهن و فکر؟ بر روح و قلب؟ اثر بر رفتار و عمل؟ اثر بر محیط زیست؟ اثر بر دیگر انسانها؟ اثر آن نسبت به خداوند؟ اثر تشدیدکننده؟ یا تضعیفکننده؟ حرکتدهنده است یا متوقفکننده است؟
۱) لاتضربوا اطفالکم علی بکائهم فان بکاءهم اربعه اشهر شهاده ان لا إله إلّا الله و اربعه اشهر الصلاه علی النبی (ص) و اربعه اشهر الدعاء لوالدیه. (شیخ صدوق، ۱۳۸۵ق، ۱/۸۱)
۲) دخل رسول الله علی عائشه و قد وضعت فمقمتها فی الشمس فقال یا حمیراء ما هذا قالت اغسل رأسی و جسدی قال لا تعودی فانه یورث البرص (شیخ صدوق، ۱۳۸۵ق، ۱/۲۸۱)
اثر کوتاه مدت دارد یا طولانی؟ اثر حداقلی دارد یا حداکثری؟ اثر تاسیسی دارد یا جبرانی؟ اگر اثر موردنظر حاصل نشود چه تبعاتی خواهد داشت؟ چه اثراتی نباید به وجود بیاید؟ ۳. عله غسل الجنابه للنظافه و تطهیر الانسان نفسه مما اصابه من اداه و تطهیر سائر جسده لان الجنابه خارجه من کلّ جسده فلذلک وجب علیه تطهیر جسده کله و عله التخفیف فی البول و الغائط لانه اکثر و أوم من الجنابه فرضی فیه بالوضوء لکثرته و مشقته و مجیئه بغیر اراده منه. (شیخ صدوق، ۱۳۸۵ق، ۱/۲۸۲)
۱/۳. نتیجهگیری نهایی
«الگوریتمسازی در اجتهاد» مانند تمام الگوریتمسازیهای دیگر در علوم یک «رویکرد» تلقی میشود که به واسطه آن میتوان به دقیقسازی مستمر فرآیندها پرداخت و به هر مقدار که این دقیقسازی عمق یابد، به همان مقدار قلمرو دانش (هم از جهت پژوهشی و هم از جهت آموزشی) گسترش مییابد.
تشخیص معانی و تطبیق بر مصادیق نیازمند تضلع در علوم مربوطه، احاطه و ممارست با ادله است. الگوریتم اجتهاد، فرمول فقاهت نیست، الگوریتم اجتهاد، برای بینیازسازی از فقیه نیست، بلکه صرفاً ابزاری برای دقیقسازی در تفقه است؛ لذا این الگوریتم را میتوان «فقیهیار» نامید.
در نهایت اشاره به این نکته لازم است که به دلیل اینکه شارع ربط وحدت و کثرت را برقرار کرده است و تشریع، دستورالعمل عبور از کثرات برای اتصاف به وحدت است، بدون ذوق فضای وحدت و ملکوت الهی (قوه قُدسیّه)، کشف مراد شارع به سرانجام نمیرسد و البته مدلل کردن این مدعا مجال دیگری را میطلبد.
————————
منابع
آکسفورد، (۲۰۰۹م)، فرهنگ ریاضیات، لندن: دانشگاه آکسفورد.
آملی لاریجانی، صادق، (۱۳۹۴)، فلسفه علم اصول، قم: انتشارات مدرسه علمیه ولی عصر (عج).
ابن براج، قاضی عبدالعزیز، (۱۴۰۶)، المهذب، قم: جامعه مدرسین حوزه علمیه.
اشتهاردی، علی پناه، (۱۴۱۷)، مدارک العروه، تهران: دارالاسوه للطباعه و النشر.
انصاری، مرتضی، (۱۴۱۰)، المکاسب، قم: موسسه مطبوعاتی دارالکتب.
ایروانی، باقر، (۱۴۲۷)، دروس تمهیدیه فی الفقه الاستدلالی علی المذهب الجعفری، قم: بی نا.
ایمان، محمدتقی، (۱۳۹۳)، فلسفه روش تحقیق در علوم انسانی، قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
ترنینکو، زوسمن، زلاتین؛ ترجمه جعفری، مصطفی و همکاران، (۱۳۸۴)، نوآوری نظامیافته، تهران: موسسه فرهنگی رسا.
سلیمی و همکاران، محمدحسین، (۱۳۸۴)، الگوریتم نوآوری، تهران: موسسه فرهنگی رسا.
حبیبی و همکاران، رضا، (۱۳۹۱)، فلسفه علوم تجربی، قم: موسسه امام خمینی.
حقیقت، سید صادق، (۱۳۸۲)، بحران روششناسی در علوم سیاسی، علوم سیاسی، ۱۵۳ـ۱۷۴.
حلی، حسن بن یوسف، بی تا، تذکره الفقهاء، قم: موسسه آل البیت (ع).
خسروپناه، عبدالحسین، (۱۳۹۴)، روششناسی علوم اجتماعی، طهران: موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه.
روحانی، سید محمد، (۱۴۱۸ق)، منتقی الاصول، قم: دفتر آیت الله روحانی.
سبزواری، سید عبدالاعلی، (۱۴۰۴ق)، مهذب الاحکام، قم: موسسه المنار.
سند، محمد، (۱۳۸۲)، نگاهی جدید به مباحث علم اصول، پژوهشهای اصولی، ۱۰۱ـ۱۱۱.
شهید اول، محمد بن برمکی، (۱۴۱۰ق)، اللمعه الدمشقیه فی فقه الامامیه، بیروت: دارالتراث.
صدوق، محمد بن علی، (۱۳۸۵ق)، علل الشرایع، قم: مکتبه الداوری.
طباطبایی، سید محمدحسین، بی تا، حاشیه الکفایه، قم: بنیاد علمی و فکری علامه طباطبایی.
طباطبایی، سید محمدحسین، بی تا، نهایه الحکمه، قم: جامعه مدرسین حوزه علمیه.
طباطبایی، سید محمدحسین، بی تا، اصول فلسفه و روش رئالیسم، قم: نشر جامعه مدرسین.
طبرسی، احمد بن علی، (۱۴۰۳)، الاحتجاج علی اهل اللجاج، مشهد مقدس: نشر مرتضی.
عراقی، ضیاءالدین، (۱۳۶۱ق)، نهایه الافکار، قم: جامعه مدرسین حوزه قم.
فارابی، محمد بن محمد، (۱۴۰۸ق)، المنطقیات، قم: کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی.
فاضل هندی، محمد بن حسن، (۱۴۶۱ق)، کشف اللثام و الإبهام عن قواعد الأحکام، قم: جامعه مدرسین حوزه علمیه.
فایرابند، پاول، ترجمه قوام صفری، مهدی، (۱۳۷۵)، ضد روش، طهران: انتشارات فکر روز.
فرهنگستان ادب فارسی، (۱۳۷۶)، واژههای مصوب، دفتر اول، تهران: فرهنگستان ادب فارسی.
قراملکی، احد، (۱۳۸۵)، روششناسی مطالعات دینی، مشهد مقدس: دانشگاه علوم رضوی.
کاوینگتون و همکاران، (۲۰۰۹)، فرهنگ اصطلاحات کامپیوتر و اینترنت، امریکا ـ سیاتل: انتشارات بارونز.
منصوریان، یزدان، (۱۳۸۶)، گرندد تئوری چیست و چه کاربردی دارد؟، چالشهای علم اطلاعات، اصفهان: دانشگاه اصفهان.
میرزای قمی، ابوالقاسم، (۱۳۲۱ق)، القوانین المحکمه فی الاصول، قم: احیاء الکتب الاسلامیه.
نجفی، محمدحسن، بی تا، جواهرالکلام فی شرح شرایع الاسلام، بیروت: دار احیاء التراث العربی.
نراقی، احمد، (۱۴۱۵ق)، مستند الشیعه فی احکام الشریعه، قم: موسسه آل البیت (ع).
واسطی، عبدالحمید، (۱۳۸۴)، راهنمای تحقیق با اقتباس از نگرش اسلام به علم و هستی، قم: انتشارات دارالعلم.
———————————————
[۱]. نویسنده: دانشآموخته سطح چهار حوزه علمیه خراسان و استادیار گروه منطق فهم دین پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی؛ hvaseti@yahoo.com
[۲]. ضیاییفر، سعید، ۱۳۹۲، فلسفه علم فقه، قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
[۳]. به کوشش فیاضی، مسعود، ۱۳۹۲، پیرامون فلسفه اصول فقه، قم: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
[۴]. عزیزی، حسین، ۱۳۸۴، مبانی و تاریخ تحول اجتهاد، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.
[۵]. به کوشش ضیاییفر، سعید، ۱۳۸۵، پیش درآمدی بر مکتبشناسی فقهی، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.
[۶]. رشاد، علی اکبر، ۱۳۸۹، منطق فهم دین، قم: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
[۷]. طباطبایی، محمد کاظم، ۱۳۹۳، منطق فهم حدیث، قم: موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی.
[۸]. بابایی، علی اکبر و عزیزی، غلامعلی و روحانیراد، مجتبی، ۱۳۹۲، روششناسی تفسیر قرآن، قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
[۹]. کیفیت جریان قواعد مربوط به تکوین در عالم تشریع و اعتبار، در پاسخ به شبهه مشهور «خلط میان حقایق و اعتباریات» در فرضیه بعدی به تفصیل ذکر شده است.
[۱۰]. مقصود از «شاخص»، خصوصیات زمانی، مکانی، کمّی، کیفی، جهتی، زمینهای، پیامدی، فاعل، جنس و ماده، شکل و صورت، نقطه شروع، نقطه پایان و هدف، مراحل، عامل و ابزار، نقاط ضد و بحران، … است.
[۱۱]. تفصیل این ابزارها در کتاب «الگوریتم اجتهاد»، از همین قلم، توسط پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی چاپ شده، آمده است.