آیتالله مکارم شیرازی در متن پیشروی به تشریح این مباحث میپردازد: ولایت فقیه؛ مهمترین گفتمان معرفتی در انقلاب اسلامی/ حفظ نظام اجتماعی؛ اصل بنیادین انقلاب اسلامی/ نقش مصلحت در بنیان انقلاب اسلامی/ انقلاب اسلامی و معنویت گرایی/ اخلاق گرایی؛ نسخه انقلاب اسلامی برای آرامش جامعه/ مردم گرایی؛ اصل راهبری در انقلاب اسلامی/ عبور ازخطوط قرمز اصل انقلاب را به خطر میاندازد؛ شکر گزار نعمت انقلاب باشیم.
شبکه اجتهاد: در آستانه ۲۲ بهمن سالروز پیروزی انقلاب اسلامی ایران قرار داریم، لذا این ایام را گرامی داشته و به ملت ایران تبریک میگوییم. [۱]
سی و نه سال از حیات پربرکت انقلاب اسلامی ایران سپری شده است و دشمنان در این مدت انتظار داشتند که نظام جمهوری اسلامی سقوط کند، اما بعد از گذشت این سالها فهمیدند نظام ما تثبیت شده و همچنان پابرجاست. [۲] حال آنکه دشمنان در این مدت هر توطئهای که از دستشان برآمد انجام دادند اما به لطف پروردگار و بیداری مردم راه به جایی نبردند. [۳]
در این میان پرسش کلیدی این است که اصول و مبانی انقلاب اسلامی چیست و دارای چه ویژگیهایى است که اینگونه توانسته است در مقابل توطئههای دشمنان پابرجا بماند و حتی در میان کشورهای اسلامی و غیر اسلامی تأثیر گذار باشد؟ [۴] لذا شایسته است اصول و مبانی نظری انقلاب اسلامی را در دهه فجر برای مردم به ویژه نسل جوان بازگوکنیم، و البته صاحبنظران نیز از جهت فکری و نظریه پردازی، انقلاب شکوهمند اسلامی ایران را مورد تحلیل و واکاوی قرار دهند. [۵]
ولایت فقیه؛ مهمترین گفتمان معرفتی در انقلاب اسلامی
بی تردید جانشین امامان معصوم علیهم السلام فقهاى صالح و واجد شرایط هستند، [۶] لذا در دوران غیبت، پیش بینى لازم در اسلام شده است و از طریق «ولایت فقیه » است که رهبرى را براى فقیهى که جامع الشرایط و داراى علم و تقوى و بینش سیاسى در سطح عالى باشد تثبیت کرده است و طریق شناخت چنین رهبرى نیز به [۷] روشنى در قوانین اسلام ذکر شده است، بنابراین ولایت فقیه همان تداوم خط انبیا و اوصیاى آنها است، رهبرى فقیه جامع الشرایط دلیل بر این است که جوامع اسلامى بدون سرپرست رها نشده اند. [۸]، [۹]
توجه به این نکته نیز ضرورى است که مقام نیابت ولى فقیه از نظر ما مقامى است که از سوى امامان معصوم (ع) تعیین شده، و هیچگونه نیازى به بیعت ندارد، البته پیروى و اطاعت مردم از «ولى فقیه»، به او امکان استفاده از این مقام و به اصطلاح «بسط ید» را مى دهد، ولى این بدان معنى نیست که مقام او در گرو تبعیت و پیروى مردم است و تازه مساله پیروى مردم ارتباطى با مساله بیعت ندارد، بلکه عمل به حکم الهى در مورد ولایت فقیه است. [۱۰]
اختیاراتى که به حکومت اسلامى از طریق ولایت فقیه واگذار [۱۱] شده، به او امکانات وسیعى براى گشودن مشکلها در چارچوب اصول کلى اسلام مى دهد. [۱۲] لذا حاکم شرع و فقیه جامع الشّرایط موظف است در تمام مسائل اجتماعى و سیاسى مربوط به ملّت اسلام مصلحت آنهارا در نظر بگیرد. [۱۳]
لازم به ذکر است با تشکیل حکومت صفوى در ایران در ابتداى قرن دهم و رسمیت یافتن شیعه، تحوّل دیگرى در فقه ایجاد شد؛ زیرا با دعوت پادشاهان صفوى از علما براى نظارت بر مسائل حکومت، فقه حکومتى شکل عملى به خود گرفت. مرحوم «محقّق کرکى» (م ۹۴۰) از کسانى بود که در این زمینه گامهاى مهمّى را برداشت و بحثهایى مانند ولایت فقیه و حدود آن، [۱۴] بحث خراج، مقاسمه، نماز جمعه و مانند آن مورد توجّه ویژه فقها قرار گرفت. در واقع از ابتداى قرن دهم، توجّه فقها از احکام و مسائل شخصى فراتر رفته و به فقه اجتماعى و حکومتى نیز معطوف گردید. [۱۵]
نمونه بارز و مصداق شاخص این عده از فقها امام خمینى قدس سرّه است که با تلفیق عنصر زمان و مکان با اجتهاد، نظریه «ولایت فقیه » را در اداره حکومت اسلامى به جامعه اسلامى ارائه نمود. ایشان در بیان ضرورت توجّه به زمان و مکان در استنباط مى گوید:[۱۶]«زمان و مکان دو عنصر تعیین کننده در اجتهادند مسأله اى که در قدیم داراى حکمى بوده است به ظاهر همان، مسأله در روابط حاکم بر سیاست و اجتماع و اقتصاد یک نظام، ممکن است حکم جدیدى پیدا کند، بدین معنا که با شناخت دقیق روابط اقتصادى، اجتماعى و سیاسى همان موضوع اوّل که از نظر ظاهر با قدیم فرقى نکرده واقعاً موضوع جدیدى شده است که قهراً حکم جدیدى را نیز مى طلبد». [۱۷]، [۱۸]
و اینچنین است که امام خمینى قدس سرّه قرار با طرح حکومت اسلامى و نظریه ولایت فقیه، مبارزه اش را بر ضد استبداد داخلى و استعمار خارجى آغاز کرد که به سقوط رژیم سلطنتى در ایران و تشکیل حکومت اسلامى گردید. [۱۹]
حفظ نظام اجتماعی؛ اصل بنیادین انقلاب اسلامی
وجوب حفظ نظام و حرمت اختلال در آن، از جمله احکام اوّلیّه است. [۲۰] یعنی تمام قوانینى است که نظام مجتمع انسانى را حفظ مى کند و به نابسامانىها و بى نظمىها پایان مى دهد و امنیّت و آرامش را براى جامعه به ارمغان مى آورد و قیام به قسط را که رکن اساسى حفظ نظام است، تأمین مى کند. [۲۱] لذا هنگامى که فقیه تصمیم به اجراى آن مى گیرد، قوانین و مقرّرات کلّى براى آن وضع مى نماید. به عنوان مثال قوانین راهنمایى و رانندگى و عبور و مرور وسائل نقلیّه، یا قوانین مربوط به شهرداریها و کارمندان دولت و مانند آن. در این مثال وجوب حفظ نظام حکم کلّى اوّلى است، که در ضمن احکام کلّى حکومتى دیگر پیاده مى گردد. [۲۲]
هم چنین آنچه مقدّمه حفظ نظام محسوب مى شود نیز از از جمله احکام اوّلیّه است. همانگونه که «مقدّمه حرام» نیز از اقسام عناوین ثانویه است. استعمال تنباکو در فتواى معروف میرزاى شیرازى از باب مقدّمه حرام، تحریم شد. [۲۳]
حال در اسلام مجازات و کیفرهایى براى جنایات و بسیارى از گناهان تعیین شده که زیر نظر حکومت اسلامى باید اجرا گردد، و منظور از آن حفظ نظام اجتماع و ریشه کن ساختن فساد از جوامع انسانى است. [۲۴] از این جهت آنچه رژیم شاه را ساقط کرد مفاسد بی شمار رژیم پهلوی بود که بیاعتمادی مردم را رقم زد اما مردم در انقلاب به حضرت امام(ره) اعتماد کرده و با هدف حفظ نظام اجتماعی و سیاسی، نظام جمهوری اسلامی را برپا کردند. [۲۵]
بی شک وظیفه همه نیروها در تمام برهههاى تاریخ باید حفظ نظام ارزشى اسلام در تمام بخشهاى آن اعم از اقتصادى، فرهنگى، نظامى و سیاسى باشد، این وظیفه رسالتى است بر عهده آحاد مردم، حوزهها و دانشگاهها که اولین پاسدار این آرمانهاى اصیل به شمار میآیند؛ آنها باید در این مسئله دقیق باشند و نگذارند وزن شخصیت را با وزن ثروتها بسنجند. [۲۶]
نقش مصلحت در بنیان انقلاب اسلامی
مصلحت در فقه مکتب اهل بیت علیهم السلام، در سه محور خلاصه مى شود:[۲۷] اوّل: آنچه مربوط به حفظ نظام و حکومت اسلامى است. [۲۸]
دوّم: حفظ نظم جامعه؛ بر اساس این دو نوع مصلحت بسیارى از احکام مستحدثه شکل مى گیرد؛ زیرا حفظ نظام و حفظ نظم جامعه از مهمترین اهداف اسلام است، که انحراف از آن جایز نیست. [۲۹]
سوّم: آنچه مربوط به تعارض اهمّ و مهمّ است؛ یعنى هرگاه دو مصلحت که مورد توجّه و قبول فقه اسلام است، در مقابل یکدیگر قرار گیرند، باید مصلحت اهمّ را ترجیح داد و مهمّ را فداى آن کرد. [۳۰]
لذا پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و جانشینان معصوم او و دانشمندان و علمایى که به [۳۱] عنوان ولىّ فقیه مشروعیت خویش را باواسطه از خداوند کسب مى کنند، مأموریت دارند که مصالح مردم (بندگان خدا) را در همه جا مورد توجّه قرار دهند؛ و به اصطلاح رعایت غبطه عموم کنند؛ و مسلّم است مصلحت مردم ایجاب مى کند که به نوعى درامر حکومت سهیم و شریک باشند و به آراء آنها توجّه شود؛ بنابراین توجّه به آراء مردم جنبه الهى پیدا مى کند. [۳۲]
با این تفاسیر میتوان گفت یکى از عناوین ثانویّه عنوان اهم و مهم است، یعنى هر گاه دو مسأله شرعى با یکدیگر تضاد پیدا کنند، مثلًا گاه حفظ اموال مردم و تصرّف نکردن در مال بدون اذن صاحبش با مسأله احتیاج مبرم به کشیدن خیابان در شهرو بیابان در تضاد واقع شود از یک سو حفظ نظم جامعه اسلامى واجب است، و آن بدون کشیدن جادههاى ضرورى، غیرممکن است واز سوى دیگر حفظ اموال مردم نیز لازم است؛ در این گونه موارد باید آنچه مهم تر است مقدم داشته شود، واجازه کشیدن این گونه جادّهها داده شود؛ البته در این گونه موارد هر گونه ضرر و زیانى که به مالکان اراضى مى رسد باید جبران گردد. [۳۳]
همچنین در مورد نرخ گذارى اجناس مختلف، قانون اوّلى اسلام، آزادى نرخ است؛ امّا در مواردى که این آزادى سبب سوء استفاده گروهى از سودجویان شود و جامعه در تنگنا قرار گیرد و حفظ نظام اقتصادى جامعه متوقّف بر نرخ گذارى شود، بى شک مسأله حفظ نظام مقدم است در اینجا مى توان قانونى براى تعیین نرخ اجناس وضع کرد و دولت اسلامى را موظّف به اجراى آن نمود. [۳۴]
از این رو مجلس تشخیص مصلحت در این موارد آنچه را مهم تر است با مطالعه دقیق باید انتخاب کند تا حکومت اسلامى به اجرا در آورد، درست مثل اینکه حفظ نفس واجب است و خوردن گوشت حرام ممنوع است، ولى درموارد خاصّى که راه منحصر به استفاده از گوشتهاى حرام است آن را مجاز مى شمریم، چرا که اهمیّت حفظ نسل بیشتر از آن است. [۳۵]
انقلاب اسلامی و معنویت گرایی
بی شک اهدافى که براى بعثت انبیاء در منابع دینى آمده بدون تشکیل حکومت بسیار مشکل یا غیر ممکن است. [۳۶] حال اگر تمام مدارس و دانشگاهها در عصر و زمان ما درا ختیار یک حکومت ضد مذهبى یا بى تفاوت در برابر مذهب باشد، و وسائل ارتباط جمعى از قبیل رادیو و تلویزیون و مطبوعات نیز به همین شکل اداره شوند، و ما بخواهیم تنها با نصیحت و اندرز مردم و یا حداکثر، استفاده کردن از مساجد و منابر آنها به اهداف انبیاء و تعلیم و تربیت الهى نزدیک کنیم مطمئناً به جائى نمى رسیم، و تنها شعله ضعیفى از ایمان و تقوا در نقوس اقلیت باقى و برقرار خواهد بود، ولى هرگاه حکومتى بر مبناى ایمان و توحیدو اعقتاد به خدا و مقدسات تشکیل شود، و تمام این مراکز حساس را در اختیار بگیرد آنگاه مسأله شکل دیگرى به خود خواهد گرفت. [۳۷]
در این زمینه یکى از برکات انقلاب اسلامى ایران که دستاورد خون هزاران شهید مظلوم است حاصل اقبال عمومى مردم به معارف و احکام دینى مى باشد. [۳۸] لذا ما هر چه در برنامههای انقلاب داشتیم از نیروی مذهب بود. بهره گرفتن از نماز شب، دعاهای کمیل و ندبه، شروع عملیات با اسامی اهل بیت و موارد دیگر. خود انقلاب را هم با استفاده از فلسفه ی عاشورا و کمک گرفتن از نیروی مذهب جلو بردیم. امروز هم اگر دشمن به ما حمله نمیکند به دلیل ترس او از همین نیرو است زیرا میداند که اگر به ما حمله کند، بسیجیان، ارتش و سپاه جلو میآیند و پروائی از کشته شدن هم ندارند. حال تصور کنید که ما همه ی اینها را رها کنیم و به دنبال کوروش کبیر برویم. در حالی که ما نباید رنگ مذهبی انقلاب را کمرنگ کنیم. [۳۹]
از این جهت آنچه مایه پیشرفت انقلاب و به ثمر رسیدن آن بود ایمان و اعتقادات مذهبی و اسلامی بود، و اگر نبود هرگز به جایی نمیرسیدیم، آنچه باعث پیروزی در جنگ هشت ساله بود مذهب بود. از سوی دیگر اگر خط قرمزها شکسته شود، اصل انقلاب و کشور به خطر میافتد، من بارها به مسؤولان گفته ام اگر جمعیت بسیجی و جوانان مذهبی را از دست بدهیم پشتوانه انقلاب و کشور را از دست خواهیم داد؛ زیرا انقلاب اسلامی را مذهبیها به پیروزی رساندند و حفظ کردند، اگر خط قرمزها را بشکنیم، پشتوانه انقلاب را از دست داده ایم، این نکته را باید بیان کرد، باید اعتقادات مذهبی و بسیج که پشتوانه اصلی ما هستند را حفظ کنیم. [۴۰]
ابزار مهم انقلاب اسلامی در تحقق این مسأله معرفتی و فکری، مسجد است؛ مسجد در صدر اسلام هم کانون عبادت، هم کانون سیاست و هم کانون مسائل مربوط به امور نظامی و قضاوت بود. با گذشت زمان مسجد مرکزیت خود را از دست داد اما بحمدلله با پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام راحل مساجد بتدریج به اوضاع نخست خود باز میگردد و البته تا رسیدن به نقطه مطلوب فاصله داریم. [۴۱]
البته اگر مساجد نبود انقلاب اسلامی به ثمر نمینشست بدخواهان عقب رانده نمیشدند، لذا مسجد کانون مقدسی است و باید جنبه مردمی آن حفظ شود. [۴۲]
آری نیروى مذهب مى تواند انقلاب فکرى در محیط اجتماع برپا کند [۴۳] به عقیده نگارنده نقش مذهب وتأثیر عقاید دینى در انقلاب فکرى و زنده کردن نیروى تفکّر در اجتماع بی بدیل است [۴۴]؛ تمام انقلابهاى اجتماعى در پرتو همین انقلاب فکرى و فرهنگى و عقلانى ایجاد مى شود، و تا نیروى عقل و اندیشه ملتى بکار نیفتد، جنبههاى دیگر براى همیشه تعطیل خواهد ماند. [۴۵] و از استعدادهاى نهفته آنها بهره بردارى نخواهد شد. [۴۶]
تاریخ انبیا و پیغمبران نیز همین مطلب را نشان مى دهد. انبیا و پیغمبران خدا احیاى اجتماعات را از: احیاى [۴۷] نیروى تفکّر و اندیشه اجتماعات شروع کردند و در سایه انقلاب فکرى بود که توانستند آن همه اصلاحات در جهان بشریت ایجاد کنند. بنابراین بطور صریح و آشکار نقش و تأثیر مذهب در احیاى نیروى تفکّر و ایجاد انقلاب فکرى در اجتماعات و جوامع بشرى انکار ناپذیر است. [۴۸]
اینکه در ایّام دهه فجر انقلاب اسلامى ایران آیه:«جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقاً [۴۹]؛ حق آمد و باطل نابود شد؛ زیرا باطل نابود شدنى است» زیاد تکرار مى شود بدان جهت است که حکومت طاغوت که باطل و مروّج فساد، فحشا، وابستگى، ویرانى و حیف و میل کردن بیت المال و سیاستهای ضد مذهبی است از بین رفت، و حکومت اسلامى که حق است آمد و جایگزین آن شد. لذا هر چه حکومت اسلامى عادلانه تر و کاملتر باشد و بیشتر در مسیر دین و معنویت گام بر دارد به همان اندازه بیشتر کسب حقّانیّت مى کند. [۵۰]
اخلاق گرایی؛ نسخه انقلاب اسلامی برای آرامش جامعه
از آنجا که بشر داراى طبیعت اجتماعى بوده و بدون اجتماع نمى تواند زندگى کند. بنابراین طبق غریزه فطرى و احساسات درونى خود، به زندگى اجتماعى تن در مى دهد؛ زیرا مى بیند که به تنهایى قادر به حلّ مشکلات زندگى و رسیدن به کمال نیست، به ناچار باید از سرمایههاى فکرى و بدنى که در اختیار دیگران است، کمک بگیرد [۵۱]
در این بین برای تحقق صمیمیّت و استحکام روابط باید به یک سلسله اصول غیر مادّى، پایبند بود؛ یعنى حسن نیّت و صمیمیّت در سایه ایمان، تأمین مى شود نه به وسیله حسابهاى بى روح مادّى. [۵۲]
به همین جهت، هیچ حکومتى، غیر از حکومت دین و اخلاق قدرت ندارد تا غریزه استخدام و خودخواهى را، در بشر کنترل کند، به اجتماع او نظم و آرامش دهد؛ اگر دستورات صحیح مذهبى به صورت شایسته، مورد استفاده قرار گیرد، این اصول، اجرا مى گردد و در نتیجه جامعه به سوى کمال مخصوص خود، هدایت مى شود.
لذا در اجتماعى که اصل ایمان و اخلاق، حکومت مى کند، یک محیط گرم همکارى و هماهنگى کامل براى رفع مشکلات زندگى به وجود مى آید که به جاى تنازع بقا، تعاون بقا بر آن حکومت مى کند. در چنین اجتماعى افراد مى توانند از حدّاکثر آزادى به منظور رشد فکرى، اخلاقى و عملى استفاده کنند و به کمک یکدیگر، وسایل رسیدن به این هدف مقدّس را براى عموم فراهم سازند. [۵۳]
اینچنین است که امام خمینی (ره) با تشکیل حکومت دینى به خوبى توانست به اجراى احکام الهى کمک کند و اخلاق و احکام شریعت را تحقّق عینى بخشد. [۵۴] لذا زیر بنای نظام اسلامی، بر مدار ارزشهای اخلاقی قرار گرفته است. [۵۵] و انقلاب اسلامی بر خلاف دیگر انقلابهای بزرگ دنیا، یک انقلاب ارزشى است و آنچه براى آن مهم شمرده شده، حفظ ارزشهاو حکومت هنجارهاست. [۵۶]
حال آنکه مسائل اخلاقى در حکومت پهلوی در منحطترین سطح خود قرار داشت و عداوت و کینه شدید بر آنها حکومت مى کرد که نه تنها اخلاق، بلکه همه چیز اجتماع آنها قربانى آن مى شد. [۵۷]
مردمگرایی؛ اصل راهبری در انقلاب اسلامی
تبیین «ماهیّت حکومت اسلامى» چندان پیچیده نیست؛ زیرا با قبول توحید، حاکمیّت که از شاخههاى توحیدافعالى خدااست حق حکومت اوّلًا و با لذّات از آن خدا شمرده مى شود؛ سپس از آن هر کس که اوبخواهدو براى این منصب قرار دهد. بنابراین حکومت اسلامى نه حکومت دیکتاتورى و استبدادى است، و نه حکومت دموکراسى؛ بلکه نوعى حکومت برتر یعنى حکومت خدایى و الهى است. [۵۸]
ولى این بدان معنى نیست، که اصل مشورت و توجّه به آراء مردم در بافت حکومت اسلامى نقشى نداشته باشد؛ و نسبت به آن بى توجّهى شود. [۵۹] بلکه «جوهره حکومت اسلامى » حکومت الهى است؛ ولى این حکومت در نهایت سر از حکومت مردمى در مى آورد. تعیین پیامبران و امامان و جانشینان آنها، جوهره الهى حکومت را تشکیل مى دهد و مأمور بودن این افراد به احترام به آراء مردم که آن نیز به فرمان خدااست، جوهره مردمى آن را تشکیل مى دهد. [۶۰]
در آغاز انقلاب نیز همگرایی، محبت و صمیمت بی سابقهای در میان مردم ایران ایجاد شده بود و همه به فکر دیگران بودند و به یکدیگر کمک میکردند و همین یکی از عوامل مهم پیشرفت انقلاب بود. حال آنکه اکثر انقلابهائی که به نتیجه رسیده است با کمک کشورهای مختلف بوده است ولی انقلاب ما انقلابی بود درونی و به دلیل همبستگی شدید مردم با هم در مدت کوتاهی به نتیجه رسید. [۶۱]
اینگونه است که شاهدیم حرکت خودجوش میلیونى مردم مسلمان ایران در نهضت شکوهمند انقلاب اسلامى لرزه بر اندام طاغوتیان انداخت [۶۲] و مردم به عنوان حامیان حکومت دینی، و بازوهاى انقلاب اسلامى، و نیز به عنوان نظارت، و امر به معروف و نهى از منکر، و نصیحت و ارشاد، در حکومت نقش خود را به خوبی ایفا میکنند. [۶۳]
البته دشمنان در ابتدای انقلاب با نادیده گرفتن اصل مردم گرایی در بنیان نظام اسلامی به کشورمان حمله کردند، اما انقلاب منبعث از مردم موحب شد ما نه تنها کشور را از دست ندادیم، بلکه امروز قوی تر از گذشته خواهیم ماند. [۶۴]
بدین ترتیب بنیان معرفتی انقلاب اسلامی که مسیر خود را از حکومت اللَّه به سوى مردم طىّ مى کند؛ مى تواند کاملًا بر موازین حکومت مردمى منطبق گردد. با این تفاوت که در نامزدهاى «مسئول اجرائى» حکومت اسلامى، یک سلسله شرایط از نظر اسلام و ایمان و امانت و تقوا قبلًا باید احراز گردد، و برخلاف سیستم حکومت غیر اسلامى، که این شرایط در آن مطلقاً مطرح نیست؛ و این یک تفاوت مهم است که حکومتهاى الهى را از حکومتهاى مادّى جدا مى سازد؛ هر چند هر دو ممکن است در شکل حکومت مردمى ظاهر گردد. [۶۵]
سخن آخر: عبور ازخطوط قرمز اصل انقلاب را به خطر میاندازد؛ شکر گزار نعمت انقلاب باشیم
بی شک اگر بخواهیم این انقلاب باقی بماند باید این اصول را حفظ کنیم. [۶۶] بدیهی است اگر خط قرمزها شکسته شود، اصل انقلاب و کشور به خطر میافتد؛ [۶۷] هرکجا ما از اصول اسلامی فاصله گرفته ایم دچار مشکل شده و ضربه خورده ایم و بدانیم چنانچه در مسیر حرکت کنیم خداوند متعال نیز ما را یاری خواهد کرد. [۶۸]
هم چنین باید گفت انقلاب اسلامی از جمله نعمتهای بزرگ الهی به ملت ایران است لذا باید همیشه شاکر و قدردان این نعمت بزرگ باشیم و به این خاطر خدا را شکر کنیم. [۶۹]
هم چنین باید دانست انقلاب اسلامی ایران ارزان بدست نیامده و برای به ثمر نشستن و پیروزی آن خونهای بسیاری ریخته شده و زحمات فراوانی نیز کشیده شده است. [۷۰]
نادیده گرفتن و چشم بستن به روی برکات و دستاوردهای بی بدیل انقلاب اسلامی بی انصافی است، البته این به این معنا نیست که در حال حاضر مشکلی وجود نداشته باشد، ولی اگر کسی بین این زمان و دوران سابق مقایسه کند و تفاوتها را نفهمد خیلی بی انصاف است. [۷۱]
آری شکر نعمت انقلاب منوط به استفاده درست و صحیح از این نعمت است؛ به راستی آیا ما به خوبی از این نعمت استفاده میکنیم؟ متأسفانه پاسخ منفی است. [۷۲]
امیدواریم همه شاکر نعمت انقلاب اسلامی باشیم تا خداوند تبارک و تعالی این نعمت را برای همه پایدار بدارد و بتوانیم تا ظهور حضرت ولی عصر(عج) در سایه آن زندگی مادی و معنوی خوبی داشته باشیم. [۷۳]
تهیه و تنظیم: دفتر آیتالله مکارم شیرازی
[۱] بیانات آیتالله مکارم شیرازی؛ درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛۲۰/۱۱/۱۳۸۹٫
[۲] بیانات آیتالله مکارم شیرازی در دیدار فرمانده نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران؛۱۸/۱۱/۱۳۸۹٫
[۳] همان.
[۴] بیانات آیتالله مکارم شیرازی؛ درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛۱۰/۱۱/۱۳۸۶٫
[۵] بیانات آیتالله مکارم شیرازی؛ درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛۱۷/۱۱/۱۳۹۲٫
[۶] برای اطلاعات بیشتر ر.ک:«طرح حکومت اسلامى».
[۷] پنجاه درس اصول عقائد براى جوانان؛ ص۲۲۷٫
[۸] برای اطلاعات بیشتر ر.ک:«طرح حکومت اسلامى».
[۹] پنجاه درس اصول عقائد براى جوانان، ص ۲۲۸٫
[۱۰] تفسیر نمونه؛ ج ۲۲؛ ص۷۴٫
[۱۱] پیام قرآن؛ ج ۸؛ ص۴۵۶٫
[۱۲] همان؛ ص ۴۵۷٫
[۱۳] همان؛ ج ۱۰؛ ص۱۴۰٫
[۱۴] دائره المعارف فقه مقارن؛ ج ۱؛ ص۱۱۷٫
[۱۵] همان؛ ص ۱۱۸٫
[۱۶] همان؛ ص۲۷۲٫
[۱۷] صحیفه نور؛ ج ۲۱؛ ص ۹۸٫
[۱۸] دائره المعارف فقه مقارن؛ ج ۱؛ ص۲۷۲٫
[۱۹] دائره المعارف فقه مقارن؛ ج ۱؛ ص۱۳۱٫
[۲۰] تعزیر و گستره آن؛ ص۶۰٫
[۲۱] پیام امام امیر المومنین علیه السلام؛ ج ۶؛ ص۱۹۴٫
[۲۲] تعزیر و گستره آن؛ ص۶۰٫
[۲۳] دائره المعارف فقه مقارن؛ ج ۱؛ ص۴۸۱٫
[۲۴] آیین ما (اصل الشیعه)؛ ص۲۸۲٫
[۲۵] بیانات آیتالله مکارم شیرازی در دیدار رئیس سازمان بازرسی کل کشور؛۱۸/۷/۱۳۸۸٫
[۲۶] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین)؛ ج ۱؛ ص۸۷٫
[۲۷] استفتاءات جدید، ج ۳، ص ۵۶۴٫
[۲۸] همان.
[۲۹] همان.
[۳۰] همان؛ ص ۵۶۵٫
[۳۱] پیام قرآن؛ ج ۱۰؛ ص۳۷٫
[۳۲] همان؛ ص ۳۸٫
[۳۳] همان؛ ص۸۵٫
[۳۴] همان.
[۳۵] همان.
[۳۶] همان؛ ص۱۹٫
[۳۷] همان.
[۳۸] احکام بانوان؛ ص۲۳۷٫
[۳۹] بیانات آیتالله مکارم شیرازی؛ درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛۷/۷/۱۳۸۹٫
[۴۰] بیانات آیتالله مکارم شیرازی در دیدار فرماندهان بسیج سازمان صدا و سیما؛۱۴/۱۱/۱۳۹۲٫
[۴۱] بیانات آیتالله مکارم شیرازی در دیدار رییس مرکز رسیدگی به امور مساجد کشور؛۲۹/۱/۱۳۹۱٫
[۴۲] همان.
[۴۳] اسلام و آزادى بردگان؛ ص۳۱٫
[۴۴] همان.
[۴۵] همان.
[۴۶] همان.
[۴۷] همان.
[۴۸] همان؛ ص ۳۲٫
[۴۹] سورۀ اسراء؛ آیه ۸۱٫
[۵۰] اهداف قیام حسینى؛ ص۶۴٫
[۵۱] آفریدگار جهان، ص ۲۷٫
[۵۲] همان؛ ص ۲۸٫
[۵۳] همان؛ ص ۲۹٫
[۵۴] عاشورا ریشهها، انگیزهها، رویدادها، پیامدها؛ ص۲۴۸٫
[۵۵] بیانات آیتالله مکارم شیرازی در دیدار مدیران مرکز مدیریت حوزه علمیه خواهران؛۳/۹/۱۳۸۹٫
[۵۶] مثالهاى زیباى قرآن؛ ج ۱؛ ص۱۶۲٫
[۵۷] پیام قرآن؛ ج ۸؛ ص۵۴٫
[۵۸] همان؛ ج ۱۰؛ ص۳۷٫
[۵۹] همان.
[۶۰] همان؛ ص۳۸٫
[۶۱] بیانات آیتالله مکارم شیرازی؛ درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛۲/۲/۱۳۸۸٫
[۶۲] عاشورا ریشهها، انگیزهها، رویدادها، پیامدها؛ ص۷۳٫
[۶۳] استفتاءات جدید؛ ج ۳؛ ص۵۴۶٫
[۶۴] بیانات آیتالله مکارم شیرازی در نخستین کنگره یک هزار شهید روحانی استان قم؛۱۰/۱۰/۱۳۹۶٫
[۶۵] پیام قرآن؛ ج ۱۰؛ ص۱۴۱٫
[۶۶] بیانات آیتالله مکارم شیرازی؛ درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛۱۷/۱۱/۱۳۹۲٫
[۶۷] بیانات آیتالله مکارم شیرازی در دیدار فرماندهان بسیج سازمان صدا و سیما؛۱۴/۱۱/۱۳۹۲٫
[۶۸] بیانات آیتالله مکارم شیرازی در دیدار دبیرکل و اعضای شورای مرکزی حزب مؤتلفه اسلامی؛۱۸/۱/۱۳۹۲٫
[۶۹] بیانات آیتالله مکارم شیرازی؛ درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛۲۰/۱۱/۱۳۸۹٫
[۷۰] همان.
[۷۱] همان.
[۷۲] همان.
[۷۳] همان.