اختصاصی شبکه اجتهاد: «مؤسسهی موضوع شناسیِ احکام فقهی» متشکل از محقّقان و اساتید بزرگوار حوزهی علمیهی قم ـ که بنده افتخار شاگردیِ حداقل دو نفر از آنها را داشته ام، نامهای به شمارهی ۱۱/۱/ص/۹۹ مورخهی ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۹ منتشر کردند که مفاد این نامهی دو صفحهای و دارای یک صفحه پیوست، بیانگر این است که گروهی متشکّل از ۱۵ تن از فضلای حوزهی علمیهی قم، در سه نوبت از فصول مختلف سال، در اوقاتی که مانعی مثل ابر و غبار در افق نبوده، در فاصلهی حدود ۶۰ کیلومتریِ بیرون شهر قم، طلوع فجر را با دقتِ تمام رصد کرده و اعلام داشتهاند که برای بجا آوردنِ نماز صبح، هشت دقیقه از اول اذان صبر کنند. امضاء کنندگانِ صفحهی پیوست ـ چهارده نفر ـ اعلام کردهاند که در تاریخ ۱۰ آذرماه ۱۳۹۶ در محل رصد [عرض ۳۴ درجه و ۵۶ دقیقه و ۳/۱۸ ثانیه و طول ۵۱ درجه و ۱۶ دقیقه و ۱/۴۷ ثانیه]، طلوع فجر در ساعت پنج و سی و چهار دقیقه محقّق شده که اختلاف هشت دقیقهای با اذان صبحِ اعلام شده از مرکز ژئوفیزیک دانشگاه تهران داشته است. صدر صفحهی پیوستی، مزیّن به فرازی از آیهی ۱۸۷ سورهی بقره است که میفرماید: «وَ کُلُوا وَ اشْرَبُوا حَتَّى یتَبَینَ لَکُمُ الْخَیطُ الْأَبْیضُ مِنَ الْخَیطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْر».
با کمال احترام به اساتید و فضلای مذکور، و قدردانی از زحمتی که کشیدهاند و التماس اجر الهی به پاس این تلاش مطلوب، توصیه ها و اشکالات ذیل را خاضعانه تقدیم میدارد:
۱- مراجع بزرگوار و محترم، پیش از این، اعلام کرده بودند که در مسألهی امساک و خواندنِ نماز صبح، احتیاط شود. احتیاط به این نحو است که امساک به محض اذان اعلامی انجام شود و نماز صبح مقداری (حدود ۵ دقیقه پس از پایان اذان) خوانده شود. اگر مؤسسهی موضوع شناسی، هم بخواهد پس از آن همه تلاشِ مأجورِ ذکر شده در نامه، باز هم به احتیاط برسد؛ یعنی نتواند وقت دقیق را که زمان امساک و نماز باشد، اعلام کند، چه فایدهای برای این موضوع شناسی هست؟ این کار عملاً تأکید در احتیاط است و نه موضوع شناسی.
۲- اگر نظر آن بزرگواران این است که ساعت اعلام شده (پنج و سی و چهار دقیقه)، زمان دقیق طلوع فجر است و نه زمان احتیاط، دیگر جائی برای احتیاط نسبت به زمان امساک نیست و باید بفرمایند که پس از اذان ژئوفیزیک تا هشت دقیقه بعدتر اجازهی خوردن وجود دارد. در غیر این صورت بین وقت امساک و زمان نماز صبح، تفکیک لازم میآید که این تفکیک اعتبار شرعی ندارد.
۳- در گزارهی «نماز صبح و امساک، از زمان طلوع فجر واجب است»، «وجوب»، حکم شرعی، و متعلق حکم شرعی «نماز صبح» و «امساک» است و «مکلّف» ـ به لحاظ فعل و ترک ـ موضوع حکم شرعی است. در عنوان این نامه آمده است: «موضوع شناسیِ فجر صادق و تعیین وقت نماز صبح»، که قطعاً کشف زمان فجر صادق، منظور بوده است نه تبیین و توصیف ماهیت فجر. وقت فجر صادق و نماز صبح، موضوع حکم شرعی نیست تا شناخت آن «موضوع شناسی» نامیده شود، بلکه میتوان آن را متعلّقِ متعلّق نامید.
۴- در صفحهی دوم این نامه دربارهی وقت نماز مغرب و افطار نوشته شده بود «اما نسبت به وقت نماز مغرب و افطار روزه، اذان اعلامیِ صدا و سیما کافی است و تفاوت قابل ملاحظهای مشاهده نشده است». خدمت فضلای محترم عرض میشود که ۲۷ روایت، به صراحت دلالت دارند بر این که وقت نماز مغرب و افطار، استتار قرص خورشید است. که از این ۲۷ روایت، ۱۵ حدیث صحیح، ۸ حدیث موثق و ۴ حدیث ضعیفاند. تنها ۸ روایت در قول به ذهاب یا زوال حمرهی مشرقیه وارده شده که از این تعداد اندک، فقط ۲ حدیث صحیح و ۳ حدیث موثق و ۳ حدیث ضعیف اند. همچنین عرض میشود که علاوه بر این که بعضی از مراجع محترم، فتوا میدهند که وقت نماز مغرب و افطار، همان استتار قرص خورشید است، مراجع محترمی که ذهاب حمرهی مشرقیه را وقت نماز مغرب و زمان افطار میدانند، ذهاب حمره را در مقابل غروب خورشید قرار نمیدهند بلکه آن را علامت غروب خورشید میدانند. متأسفانه مؤسسهی ژئوفیزیک دانشگاه تهران، به اشتباه، این دو وقت را در برابر هم قرار داده و باعث اشتباه متدیّنین و بعضی از علما شده است.
جهت اطلاع، تعبیر علما از وقت نماز مغرب و افطار، تا قرن دهم هجری، ذیلاً به استحضار میرسد:
شیخ صدوق (۳۸۱ ق): قال الصادق علیه السلام: إذا غابت الشمس فقد حلّ الإفطار و وجبت الصلاه. و وقت المغرب أضیق الأوقات، و هو من حین غیبوبه الشمس إلى غیبوبه الشفق… (الهدایه فی الأصول و الفروع؛ ص: ۱۲۹).
شیخ مفید (۴۱۳ ق): و أول وقت المغرب مغیب الشمس و علامه مغیبها عدم الحمره من المشرق …فإذا ذهبت الحمره منه علم أن القرص قد سقط و غاب (المقنعه، ص: ۹۳).
شیخ طوسی (۴۶۰ ق): و وقت المغرب غیبوبه الشمس …و علامه غیبوبه الشمس هو أنه إذا رأى الآفاق و السماء مصحیه و لا حائل بینه و بینها و رآها قد غابت عن العین علم غروبها، و فی أصحابنا من یراعى زوال الحمره من ناحیه المشرق و هو الأحوط. فأما على القول الأول إذا غابت الشمس عن البصر و رأى ضوئها على جبل یقابلها أو مکان عال مثل مناره إسکندریه أو شبهها فإنه یصلى و لا یلزمه حکم طلوعها بحیث طلعت، و على الروایه الأخرى لا یجوز ذلک حتى تغیب فی کل موضع تراه، و هو الأحوط (المبسوط فی فقه الإمامیه؛ ج۱، ص: ۷۴).
شیخ طوسی (۴۶۰ ق): و أوّل وقت صلاه المغرب عند غیبوبه الشّمس. و علامته سقوط القرص. و علامه سقوطه عدم الحمره من جانب المشرق (النهایه فی مجرد الفقه و الفتاوى؛ ص: ۵۹).
شیخ طوسی (۴۶۰ ق): أول وقت المغرب، إذا غابت الشمس (الخلاف؛ ج۱، ص: ۲۶۱).
حمزه بن عبدالعزیز سلّار (۴۶۳ ق): و وقت المغرب: عند غروب الشمس (المراسم العلویه و الأحکام النبویه؛ ص: ۶۲).
قاضی ابن برّاج (۴۸۱ ق): المغرب و له وقتان: أول و آخر، فالأول سقوط القرص من أفق المغرب …و فی أصحابنا من ذهب الى انه لا وقت له، الا واحد و هو غروب القرص فی أفق المغرب (المهذب ج۱، ص: ۶۹).
ابن زهره حلبی (۵۸۵ ق): فإذا غربت الشمس، خرج وقت العصر و دخل وقت المغرب (غنیه النزوع إلى علمی الأصول و الفروع؛ ص: ۶۹).
ابن ادریس حلّی (۵۹۸ ق): فإذا غربت الشمس و یعرف غروبها بذهاب الحمره من ناحیه المشرق، فإذا ذهبت، دخل وقت صلاه المغرب (السرائر الحاوی لتحریر الفتاوى؛ ج۱، ص: ۱۹۵).
محقق حلّی (۶۷۶ ق): إذا غربت الشمس دخل وقت المغرب … و یعلم الغروب باستتار القرص و قیل بذهاب الحمره من المشرق و هو الأشهر (شرائع الإسلام فی مسائل الحلال و الحرام؛ ج۱، ص: ۵۰).
محقق حلّی (۶۷۶ ق): … حتى یبقى للغروب مقدار أداء العصر فتختص به ثمَّ یدخل وقت المغرب … و یعرف الغروب بذهاب الحمره المشرقیه (المختصر النافع فی فقه الإمامیه؛ ج۱، ص: ۲۱).
علامه حلّی (۷۲۶ ق): أول وقت المغرب غروب الشمس بإجماع العلماء، و اختلف علماؤنا فی علامته فالمشهور ـ و علیه العمل ـ إذا ذهب الشفق المشرقی … و قال بعضهم: سقوط القرص و هو ظاهر فی الصحاری، و أما فی العمران و الجبال فیستدل علیه بأن لا یبقى شیء من الشعاع على رؤوس الجدران، و قلل الجبال، و علیه الجمهور [سنّی ها] کافهً (تذکره الفقهاء، ج۲، ص: ۳۱۰).
علامه حلّی (۷۲۶ ق): و أول وقت المغرب غیبوبه الشمس المعلومه بذهاب الحمره المشرقیه (قواعد الأحکام فی معرفه الحلال و الحرام؛ ج۱، ص: ۲۴۶).
علامه حلّی (۷۲۶ ق): و أول وقت المغرب غروب الشمس بالإجماع (نهایه الإحکام فی معرفه الأحکام؛ ج۱، ص: ۳۱۱).
فخر المحققین (۷۷۱ ق): و أول وقت المغرب غیبوبه الشمس المعلومه بذهاب الحمره المشرقیه (إیضاح الفوائد فی شرح مشکلات القواعد؛ ج۱، ص: ۷۴).
شهید اول ( ۷۶۸ ق): و للمغرب: ذهاب الحمره المشرقیه (الألفیه فی فقه الصلاه الیومیه؛ ص: ۵۱ و در اللمعه الدمشقیه فی فقه الإمامیه؛ ص: ۳۳).
شهید اول (۷۶۸ ق): و أوّل وقت المغرب غروب الشمس، و یعلم بذهاب الحمره المشرقیّه على الأقوى لا باستتار القرص (الدروس الشرعیه فی فقه الإمامیه؛ ج۱، ص: ۱۳۹).
شهید اول (۷۶۸ ق): أول وقت المغرب غروب الشمس بالإجماع …. یعلم الغروب بذهاب الحمره المشرقیه فی الأشهر (ذکرى الشیعه فی أحکام الشریعه؛ ج۲، ص: ۳۴۰).
شهید ثانی (۹۶۶ ق): قوله: «و قیل بذهاب الحمره المشرقیه»، یتحقق ذهابها بتجاوزها جانب المشرق، و حدّه قمه الرأس، و هو دائره نصف النهار. و هذا هو علامه سقوط القرص فی الأفق الحقیقی (مسالک الأفهام إلى تنقیح شرائع الإسلام؛ ج۱، ص: ۱۴۰).
محقق اردبیلی (۹۹۶ ق): و اما ان حصول الغروب بمجرد غیبوبه القرص، أو ذهاب الحمره المشرقیه، فظاهر الأخبار الکثیره هو الأول، و الأکثر على الثانی حتى الشیخ فی التهذیب، مع انه قائل بالأول، للجمع بین الاخبار و للبیان فی اخبار کثیره جدا: ان غیبوبه القرص تعلم بذهاب الحمره المشرقیه، و اصح الأخبار التی تمسکوا بها على ذلک البیان روایه برید بن معاویه العجلی …. مع ان المتن لا یخلو عن شیء و لیس فی منطوقها دلاله، بل فی مفهومها أیضا لأن المفهوم انه إذا لم تغب الحمره لم تغب الشمس فی شرق الأرض و لیس وقت المغرب غیبوبه الشمس من شرق الأرض حقیقه عند القائلین باستتار القرص، بل غیبوبتها من الحس و نزولها فی الأفق الحسی، و هو موجود فی اخبار کثیره صحیحه فالاستدلال بمثل هذا المفهوم فی مقابله تلک، مشکل. نعم انه مشهور و الاحتیاط معه (مجمع الفائده و البرهان فی شرح إرشاد الأذهان؛ ج۲، ص: ۲۰)
همانطور که مستحضرید، بحث در این موضوع، طولانی است و بنده حاضر به توضیح حضوری و همکاری با آن مؤسسهی محترم هستم.
۵- برای این که اشتباه مؤسسهی ژئوفیزیک دانشگاه تهران و نیز مؤسسهی لواء قم در تفکیک بین غروب و مغرب روشن شود، تلاش میشود با علمی کردنِ مطلب به صورت ارائهی اشکال آن دو مؤسسه در متن زیر، زوایای مخفیِ آن روشن گردد:
اگر از نرم افزار باد صبا استفاده میکنید، در قسمت «تنظیمات پیشرفته» از بخش «مدیریت اذان»، میتوانید نوع محاسبهی اوقات شرعی را بر روی چند مؤسسه تنظیم کنید. دو تا از این مراکز، عبارتند از: موسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران و موسسه لواء قم. این دو مرکز، بین غروب خورشید و اذان مغرب تفاوتی حدود ۲۰ دقیقه قائلند. اشکال کار این دو موسسه، طی مراحل زیر عرض میشود.
۱-۵. گزارهای صحیح السند ـ با بسامد معنائیِ پرتکرار ـ از امام معصوم علیهم السلام وارد شده که فرموده است: «وقت نماز مغرب و افطار، هنگام غروب خورشید است.»
۲-۵. بنابراین زمانی وجود دارد به نام زمان نماز مغرب و افطار (= غروب خورشید) که آن را «T» مینامیم.
۳-۵. بخاطر اختلاف روایات (به هر دلیلی) عُلما در کشفِ (دقت بفرمائید: در کشفِ) این زمانِ «T» اختلاف کرده اند. بعضی گفته اند: «A» همان زمانِ «T» است و بعضی گفتهاند «B» همان زمانِ «T» است. عبارت پرتکرار علما در فقه استدلالی شان چنین است: أوّل وقت المغرب غروب الشمس [زمان «T»] اتّفاقاً نصّاً و فتوىً، و إن وقع الخلاف فیما یعرف الغروب به (مستند الشیعه فی أحکام الشریعه؛ ج۴، ص: ۲۵).
۴-۵. مؤسسهی ژئوفیزیک تهران و لواء قم که مؤسسات علمیاند و یکی از کارهای آنها استخراج زمان واقعیِ (جغرافیائی) طلوع و غروب خورشید است، وقتی میگویند: «فلان زمان، هنگام غروب است»، لزوماً باید به زمان «T» اشاره کنند، نه این که دو زمان به جامعه ارائه دهند که یکی زمان غروب خورشید است که «T» باشد و دیگری زمان نماز مغرب «X»، چرا که اجتهاد همهی مجتهدان در این موضوع، برای این بود که زمان «T» را کشف کنند و در برابر «T» زمان دیگری مطرح نبوده است.
۵-۵. اشکال ندارد که آیتالله «M» که در خانهی خود نشسته و تحقیق کتابخانهای انجام میدهد بگوید: «زمان نماز مغرب «A» است که همان زمان «T» است». و آیت الله «S» بگوید: «زمان نماز مغرب «B» است که همان زمانِ «T» است»، اما معنا ندارد که ژئوفیزیک و لواء بگویند: «زمان غروب خورشید «T» است و زمان اذان مغرب «X» است. زیرا دوئیّتی بین این دو نیست. (کسی که احتیاط میکند میخواهد با احتیاط، به زمان تحقّقِ واقعیِ «T» برسد، و فرض بر این است که این دو مؤسسه، با محاسبات علمی، به زمان واقعی غروب خورشید [= «T» = وقت اذان مغرب و افطار] میرسند).
۶-۵. نتیجه این که تعبیر به دو زمان (غروب و مغرب) در لسان فقهای عِظام اشکال ندارد و ـ با توجه به عبارات فقهای شیعه در این زمینه که پیشتر ذکر شد، زمان دوم (مغرب = ذهاب حمرهی مشرقیه) علامت تحقّقِ زمان اول (غروب) است، اما مؤسسهی ژئوفیزیک و لواء قم ـ با فرض بر این که آنها با محاسابات رصدی، به زمان حقیقیِ غروب خورشید دسترسی دارند ـ نمیتوانند چنین تفکیکی را انجام دهند. بنابراین اعتماد به زمان اذان صدا و سیما که بر اساس محاسبات مؤسسهی ژئوفیزیک دانشگاه تهران است، درست نیست. اما اگر مؤسسهی محترم موضوع شناسی، باز در این جا نظرش بر احتیاط است، یک مطلب دیگری است، علاوه بر این که احتیاط در این جا، گاهی نیکو نیست و میتواند به رفع توهّم بطلان روزه و فوائد دیگر برای مکلّفان منتهی شود.
جناب طالب بزرگوار،
اظهار نظر در بعضی مسائل فقهی به خصوص در جایی که اعتراض به یک گروهی که تلاش قابل تقدیری انجام داده اند، باید بر روی موازین علمی پیش برود و هرکسی نباید به خود حق بدهد که درابن باره اظهار نظر کند. چراکه با این عمل، کل تلاش آنان را در مقابل عوام زیر سوال میبرد. در این متن، موسسه موضوع شناسی، موسسه ژئوفیزیک، موسسه لوا، بعضی بزرگان و… مورد نقد بیجا قرار گرفته اند.
اهل فضل و علم که این متن نویسنده محترم را بخوانند پی به کم اطلاعی ایشان از مباحث فقهی مربوط به آن خواهند برد. به نظرم بیشتر از این نیاز به توضیح نیست و جایی هم برای دفاع از مطالب سست وجود ندارد.
در خصوص اینکه متعلق المتعلق از اجزای موضوع است بنابر دیدگاه برخی از بزرگان(مثل آقای نائینی) این سخن درست است و برخی دیگر(برای نمونه شهید صدر و شاگردان)به نقد این دیدگاه پرداخته اند و بر اساس این که موضوع امری است که طلب آن عرفی نباشد فرموده اند که لزومی ندارد متعلق المتعلق همیشه از اموری باشد که طلب آن عرفی نیست و ممکن است گاهی از اجزای موضوع به شمار رود و گاهی نه
بنده احساس می کنم بزرگواران می توانند کمی محترمانه تر سخن بگویند و صرف اینکه سخنی مخالف آرای آنان بیان شده است را وجهی برای حمله به دیگری و تخریب وجهه علمی نویسنده قرار ندهند.می توان با ادب بیشتری به نقد دیگری پرداخت و اخلاق را بر سخن علمی مقدم داشت….
در تعقیب نظر آقای ولایی اضافه میکنم که در اماره بودن ذهاب حمره بر استتار قرص یا موضوعیت داشتن آن اختلاف شدیدی میان فقها است و بلکه لااقل در دوره هایی موضوعیت داشتن ذهاب حمره مشهور بوده است تا جایی که برخی آن را شعار شیعه دانسته اند.
لذا مساله با روش خنده دار شمارش تعداد روایات حل نمیشود چنانکه نویسنده خیال کرده.
سهل است بلکه همین که نویسنده نمیداند که متعلق المتعلق علی الاصطلاح از اجزای موضوع است برای دلالت بر نا آشنایی وی به مباحث کافی است. و الله العاصم.
من فقط درباره مطلب آخرتان (بحث غروب آفتاب و اذان مغرب) میخواهم صحبت کنم و کاری به قبلی هاش ندارم، هرچند مطالب قبلی هم اشکالاتی دارد ولی از آنجا که رد و اثبات آن ثمره ای ندارد، متعرض نمی شوم.
اول حرف آخرم را بزنم و بعد وارد توضیحات بشم: کار مؤسسه ژئوفزیک و مؤسسه لواء در تفکیک بین غروب خورشید و اذان مغرب کاملا صحیح است و اشکال نویسنده محترم وارد نیست.
اما توضیح ذلک:
ابتداءً یک مقدمه: مبنای مؤسسات بر این است که «غروب خورشید» یعنی پنهان شدن قرص خورشید و «اذان مغرب» یعنی زوال حمره مشرقیه؛ یعنی سرخی طرف مشرق که بعد از غروب آفتاب پیدا میشود، از بین برود. (یا طبق نظر بعضی، از بالای سر انسان بگذرد.)
اما اصل مطلب: درباره انتهای وقت نماز عصر و شروع وقت نماز مغرب، علما سه دسته شده اند:
دسته اول: بعضی مراجع مثل آقای مکارم و بهجت، غروب خورشید را زمان انتهایی وقت نماز عصر و شروع وقت نماز مغرب میدانند و تبعا شخص میتواند در آن زمان افطار هم بکند. لذا از نظر مثل ایشان تفکیک بین غروب و اذان مغرب (طبق این نرم افزار ها) بی معناست و مهم فقط «پنهان خورشید و غروب آن» است و دیگر حمره مشرقیه و ذهاب آن کاربردی ندارد.
دسته دوم: بزرگوارانی همچون مرحوم امام و آقای شبیری زنجانی میفرمایند: ذهاب حمره مشرقیه وقت انتهایی نماز عصر و شروع وقت نماز مغرب هست. لذا طبق این نظر هم تفکیک بین غروب و اذان مغرب بی جاست و مهم «ذهاب حمره مشرقیه» است و دیگر پنهان شدن قرص خورشید کاربردی ندارد.
دسته سوم: بسیاری از مراجع دیگر، مثل رهبر انقلاب، آقای خوئی، تبریزی، سیستانی و وحید خراسانی قائل اند: انتهای وقت نماز عصر، غروب خورشید است و ابتدای وقت نماز مغرب، ذهاب و از بین رفتن حمره مشرقیه است (البته بعضی طبق فتوا و بعضی طبق احتیاط). پس طبق این نظر کاملا تفکیک به جا هست و هردو هم کاربردی و کار این مؤسسات هم صحیح است.
بنابراین، مقلدین گروه اول و دوم خودشان باید ملتفت به اوقات باشند تا طبق آن رفتار کنند و مؤسسه ژئوفزیک و لواء نسبت به آنان وظیفه ای ندارند که بخواند توضیح بدهند، و با توجه به اینکه مقام معظم رهبری و دیگر مراجع بزرگوار که مقلدین کمی هم ندارند در دسته سوم است، نیاز به تفکیک دیده می شود. خلاصه در اینجا اشکالی به این مؤسسات نیست، اگر اشکالی هم باشه به علت عدم التفات و توجه خود مقلدین هست و الا مؤسسات زحمت کشیده اند و زمان هردو را محاسبه کرده اند، هرکس طبق نظر مرجع خود عمل نماید. البته میشود به نرم افزار هایی مثل بادصبا پیشنهاد داد که همانطور که دست کاربران را در نوع مؤسسه (مثل ژئوفیزیک، لواء، مسلمانان شمال آمریکا و…) باز گذاشته اند، آیتمی را طراحی کنند که هرکس طبق نظر مرجع خودش ساعت اوقات شرعی را داشته باشد. و این مطلب غیر حرفی است که نویسنده این مقاله میزند.
حالا من دنبال تفحص کامل کلمات مراجع نبودم و آقایان هرکدام نظر مرجع خودشان را پیگیری بنمایند، اما در همین حد میخواستم بگم که نویسنده این مطلب با این بحث فقهی آشنایی کامل نداشته است و کلمات معاصرین را که حتی در رساله های عملیه فارسی نوشتند و نیازی به مراجعه به کتب استدلالی فقهی نداره، نگاه نکرده است. حال جالب تر از این، نتیجه گیری نویسنده است که می گوید: «بنابراین اعتماد به زمان اذان صدا و سیما که بر اساس محاسبات مؤسسهی ژئوفیزیک دانشگاه تهران است، درست نیست. » واقعا نتیجه گیری مضحکی است و اصلا نیاز به ردّ ندارد.
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل (که البته کمی هم طولانی شد.)