اختصاصی شبکه اجتهاد: متأسفانه امروزه به عناوین مختلف در مورد قانون الزام به حجاب شبهه افکنی میشود و گاهی شبهاتی از جانب برخی از تحصیلکردگان حوزوی القا میشود که باعث شگفتی و تأسف است.
برخی از شبهات به نام دین و فقه مطرح میشود که خلاف بینات دین و فقه است. ازجمله میتوان در همین راستا اظهارات جناب آقای مهدی مهریزی بهعنوان محقق حوزوی را نام برد. ایشان در گفتگو با جماران بیان داشته هرچند اصل حجاب اجماعی است ولی حدود حجاب اجماعی نیست و یا گفته است در فقه اثری از حجاب الزامی وجود ندارد و نیز زنان در زمان امام خمینی به خاطر ارادت به ایشان حجاب را پذیرفتند و یا گفته عهدنامه حضرت علی (ع) برای مالک اشتر که یک منشور حکومتی است و وظایف حکومت را برشمرده است مسائلی از قبیل الزام به حجاب در آن نیامده است.
اینک نقد کوتاهی بر این اظهارات خواهم داشت؛ اولاً اینکه در اندازه پوشش اجماع وجود ندارد باید گفت که همه فقها در حرمت این بدحجابی و بالاتر بیحجابی که امروزه مشاهده میشود اجماع دارند. حدود حجاب هم در آیات و هم در روایات و هم در فتاوای فقها بهروشنی بیان شده است.
اینکه اوایل انقلاب زنان به خاطر اعتماد به امام خمینی حجاب را انتخاب کردند باید گفت که چنین نیست. در همان اوایل انقلاب تعداد زیادی از زنان بیحجاب در برخی از شهرها ازجمله تهران در برابر فرمان امام بر الزام به حجاب راهپیمایی کردند و در سطح شهرها بدحجابی مشهود بوده است.
اینکه حجاب اجباری اصلاً در فقه نیامده است جدا قابل نقد است، اولاً فقها در فقه گفتهاند امربهمعروف و نهی از منکر دارای مراتبی است و مرتبه بالای آن برخورد فیزیکی و قهری است. امربهمعروف و نهی از منکر شامل همه واجبات و محرمات شرعی است.
اهمیت فوقالعادهای که در آیات و روایات ما برای امربهمعروف و نهی از منکر آمده است مربوط به همه مراتب آن است. از این گذشته قاعدهای در فقه آمده است که مشهور فقها آن را پذیرفتند. قاعده «فی کل معصیه تعزیر» و برای آن ادلهای ذکر کردهاند. همه فقها این قاعده را حداقل در گناهانی که علنی در جامعه انجام میگیرد و آثار سوء فرهنگی دارد پذیرفتهاند.
در خصوص برخی از گناهان مانند روزهخواری علنی مشخصاً در روایات و فقه تعزیر شرعی آمده است و عجیبتر اینکه در روایات و فقه حکم قتل روزهخوار بعد از چند بار تعزیر آمده است.
اما اینکه اینگونه امور در عهدنامه مالک اشتر نیامده است: اولاً حضرت علی علیهالسلام در آغاز عهدنامه به مالک دستور میدهد که بر اساس همه آنچه در کتاب خدا از فرایض و سنن آمده است عمل کند. به نصرت و اعزاز دین اقدام کند که در این صورت خداوند نصرت خود را شامل او خواهد کرد عبارت حضرت چنین است:
«اَمَرَهُ بِتَقْوَی اللّهِ، وَ ایثارِ طاعَتِهِ، وَ اتِّباعِ ما اَمَرَ بِهِ فی کتابِهِ، مِنْ فرائِضِهِ وَ سُنَنِهِ الَّتی لایسْعَدُ اَحَدٌ اِلاّ بِاتِّباعِها، وَ لایشقی اِلاّ مَعَ جُحُودِها وَ اِضاعَتِها؛ وَ اَنْ ینْصُرَ اللّهَ سُبْحانَهُ بِقَلْبِهِ وَ یدِهِ وَ لِسانِهِ، فَاِنَّهُ جَلَّ اسْمُهُ قَدْ تَکفَّلَ بِنَصْرِ مَنْ نَصَرَهُ، وَ اِعْزازِ مَنْ اَعَزَّهُ»
آیا عفاف و حجاب جزء فرایض الهی نیست؟! آیا جلوگیری کردن از اشاعه فساد اخلاقی و بیبندوباری از راه فرهنگ عریانی و ارتباطات نامشروع جزء فرایض و سنن الهی نیست؟!
آنچه امروز مشاهده میشود برنامهریزی همهجانبه و سرمایهگذاری حساب شده از جانب دشمنان دین و نظام برای فاسد کردن و آلوده نمودن جوانان از راههای گوناگون است آیا حاکمیت در برابر چنین تهاجم فرهنگی مسئولیتی ندارد؟!
آیا همه کتاب و سنت منحصر شده است در عهدنامه مالک اشتر؟! آیا میتوان گفت همه اموری که در عهدنامه مالک اشتر نیامده است جزء وظایف حاکمیت و نظام دینی نیست؟! مثلاً اجرای حدود الهی در برابر جرائم و گناهان در عهدنامه مالک اشتر نیامده است آیا این امر جزء وظایف حاکمیت نیست؟! و یا برخورد با مرتدان و بدعتگذاران و القاکنندگان شک و تردید در آموزههای دینی در عهدنامه نیامده است آیا این موارد جزء وظایف حاکمان نیست؟!
جالب این است که خود حضرت در آغاز امر حکومت فلسفه پذیرش آن را چنین معرفی میکند: اللَّهُمَّ إِنَّکَ تَعْلَمُ أَنَّهُ لَمْ یَکُنِ الَّذِی کَانَ مِنَّا مُنَافَسَهً فِی سُلْطَانٍ وَ لَا الْتِمَاسَ شَیْءٍ مِنْ فُضُولِ الْحُطَامِ، وَ لَکِنْ لِنَرِدَ الْمَعَالِمَ مِنْ دِینِکَ وَ نُظْهِرَ الْإِصْلَاحَ فِی بِلَادِکَ، فَیَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبَادِکَ وَ تُقَامَ الْمُعَطَّلَهُ مِنْ حُدُودِکَ. (خطبه ۱۳۱ نهجالبلاغه)
خدایا! تو مىدانى که آنچه را ما (در امر حکومت) انجام دادیم، نه بهخاطر بهدست آوردن سلطنت و مقام بود، و نه براى نیل به متاع پست دنیا بلکه مىخواستیم نشانههاى دین تو را که دگرگون شده بود بازگردانیم و بلاد تو را اصلاح کنیم تا بندگان ستمدیدهات در امان مانند و آن حدودی که مقرر داشتهاى جارى گردد.
در اینجا حضرت بازگرداندن معالم و آموزههای دین و اجرای حدود الهی را جزء فلسفه حکومت میداند.
بالاتر از آن در قرآن کریم در مورد وظیفه حاکمان میفرماید: الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاهَ وَآتَوُا الزَّکَاهَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ ۗ وَلِلَّهِ عَاقِبَهُ الْأُمُورِ(حج/۴۱). این آیه وظیفه حاکمان را اقامه صلات و ایتاء زکات و امربهمعروف و نهی از منکر میداند.
نویسنده: حجتالاسلام والمسلمین عباس نیکزاد، مسئول نهاد رهبری و دانشیار گروه معارف اسلامى دانشگاه علوم پزشکى بابل
سلام
بعد از مصاحبه آقای مهریزی خیلی دنبال متنی بودم که مطالب ایشان رو مستند نقد کند یا پاسخ بدهد ….
الحمدالله خیلی خوب و زیبا نقد کردید و امیدواریم بتوان بحث و گفتگوی خوبی حول این موضوعات بین اساتید حوزه شکل بگیرد ….