شبکه اجتهاد: رسانهای شدن یک استفتاء دال بر جواز تعطیلی شنبهها و علنی شدن یک اظهارنظر مبنی بر عدم جواز تعطیلی شنبهها از سوی دو فقیه طراز اول و بلند پایه از اسلام سنتی (که هر دو نظر محترم و دارای مبانی فقهی متقن هستند) نکاتی مهم درباره ضرورت توجه و شناخت دقیقتر از اسلام سنتی و رابطه سنتیها با اسلام سیاسی را دو چندان کرده است. همچنین شناخت نقاط افتراق و اشتراک خرده جریانهای اسلام سنتی و رسالت اسلام سیاسی در برابر نظرات متعارض فقهای عظام سنتی اهمیتی مضاعف دارد. به همین مناسبت در یادداشت پیش رو به نکاتی در این باره اشاره خواهیم داشت.
۱- بدون لحاظ صحت و یا اصح بودن این دو فتوا یا واکاوی قوت و یا اقوی بودن استدلالهای این دو مرجع سترگ (که هر دو نمایندگانی خوش نام و دارای کارنامه درخشان از دو طیف متمایز از اسلام سنتی هستند)، این دو اختلاف فتوا را بیش از آنکه دو نظر فقهی جزئی بدانیم؛ بایست آن را در دو اختلاف جریانی از دو طیف از اسلام سنتی تحلیل و بررسی کرد. بدیهی است اگر بخواهیم این دو فتوا را بسان سایر اختلافات فقهی رایج بدانیم، از شناخت ماهوی اسلام سنتی بازمانده و نمی توان نسبت سنجی درستی بین فتاوای متفاوت اسلام سنتی برقرار کرد.
۲- در عرف رایج جریان شناسی، عموما اسلام سنتی یک طیف واحد تلقی میشود. حال آنکه دقت در مبانی و مبادی دو خرده جریان از گفتمان تنومند اسلام سنتی نشان میدهد ما در شناخت اسلام سنتی با طیفی متکثر رو به رو هستیم. تا آنجا که ما بررسی کردهایم، میتوان در حوزه علمیه قم سه خرده جریان از اسلام سنتی را احصا کرد. طیف یکم؛ اسلام سنتی ناب. طیف دوم؛ اسلام سنتی وظیفه گرا و سومین طیف اسلام سنتی نظام واره یا فقه نظام ساز.
۳- مرز این خرده جریانات در واکنشهای متفاوت آنها نسبت به مولفههای سنت و تجدد، کنشهای مختلف آنها نسبت به شاخصههای مدرنیته و ارائه یا عدم ارائه یک بسته فکری منظومه وار و منسجم از اسلام شناسی است.
طیف نخست از اسلام سنتی، سلبا و ایجابا نسبت به مدرنیته بیتفاوت است و اسلام را به صورت بسیط و خالص ارائه میکند.
طیف دوم ضمن شناخت اجمالی از نزاع اسلام و تجدد در مواردی خاص به جهت پاسخگویی به برخی مسائل و شبهات پیش آمده در برابر سنت و تجدد (به صورت مقطعی و بسان جزایری پراکنده) به حسب وظیفه اجتهادی خود به آن واکنش نشان میدهد.
طیف سوم از اسلام سنتی، ضمن شناخت کامل از مکاتب و ایسمهای غرب و مدرنیته بر آن است که اسلام را به صورت یک بسته کامل و نظام فکری منسجم در برابر ایسمهای غربی عرضه کند. شهید محمدباقر صدر در «اقتصادنا»، علامه طباطبایی در «اصول فلسفه و روش رئالیسم»، آیتالله جوادی آملی در «روابط بین الملل در اسلام» و استاد هادوی تهرانی در کتاب «مکتب و نظام اقتصادی اسلام» نمایندگان طیف سوم (و البته پیشرو و مترقی) از اسلام سنتی هستند.
۴- با موضع گیریهای متفاوت در مسئله تعطیلی شنبهها در اسلام سنتی، باید اعتراف کرد که اسلام سیاسی در شرایطی پیچیده قرار گرفته است. گزافه نیست اگر ادعا کنیم اسلام سیاسی با کثرت تعاملات بین المللی و مسئولیت خطیر نسبت به تقویت بنیانهای اقتصادی جامعه اسلامی و رفع دغدغههای بجای فعالان اقتصادی در عرصه بینالملل باید با اقناع افکارعمومی و تحلیلهای نخبگانی این مسئله را بررسی مجدد کند.
۵- اسلام سیاسی وظیفه سنگینی بر دوش دارد؛ نخست آنکه باید کارآمدی اقتصادی خود را در برابر اسلام سکولار و اقتصاد لیبرال ثابت کند، دوم آنکه باید بداند انتظارات بزرگی نسبت به صحنه رقابتی اقتصاد بین المللی و سرنوشت اقتصادی جامعه اسلامی پیش روی اوست. اسلام سیاسی باید مدنظر داشته باشد که توقعاتی غیرقابل اغماض برای اثبات کارآمدی فقه سیاسی در عرضه اندام اقتصاد مقاومتی در صحنه نظریات اقتصاد رقابتی بین الملل دارد و باید با مطالعات آسیب شناسانه، نقاط قوت و ضعف این دو فتوای مهم را لحاظ و با بازنگری، استفاده از اطلاعات آماری، پیمایشهای دقیق میدانی و اظهار نظرهای متخصصان و فعالان اقتصادی و ارزیابی نهایی دیدگاههای موافقین و مخالفین تعطیلی شنبهها، راه درست و صلاح پیش روی مصالح عالیه اقتصاد کشور در صحنه رقابت تنگاتنگ اقتصادی امروز انتخاب کند.
تلقی شما از اسلام سیاسی، اسلام ابژه شدهای است که سوژه اش سیاست است و منفعلانه در برابر مصلحت ورزی ها قرار می گیرد این فقه حکومتی نبود که حضرت امام مطرح کرد. تأکید بر حفظ نظامات دینی در برابر نظامات غیر دینی به تفاوت در مکاتب فلسفی برمیگردد که با آن مواجهیم. نباید دفاع از این نظامات را عقب ماندگی و تحجر تلقی کنیم. شما از تفاوت با لیبرال ها صحبت می کنید اما این تفاوت ماهوی در فلسفه و نظامات را در نظر نگرفتید.