شبکه اجتهاد: خبر متواتر در اصطلاح اهل حدیث، روایتی است که سلسله راویان آن تا به معصوم (ع) در هر طبقه به تعدادی باشد که امکان توافق عمدی آنها بر نسبت دادن دروغ به معصوم به طور عادی محال باشد و خبر آنها موجب علم و یقین به مضمون حدیث گردد؛ به عبارت دیگر خبر متواتر، خبر جماعتی است که کثرت و فراوانی آنها، سبب میشود احتمال توافق عمدی آنها منتفی شود و بدین جهت موجب اطمینان به صادر شدن حدیث از شخص معصوم میشود. این مضمون در بسیاری از مصادر شیعی و سنی آمده است۱
اقسام خبر متواتر
خبر متواتر تقسیم مى گردد به: متواتر لفظى و متواتر معنوى.
متواتر لفظی، خبری است که همه راویان در همه طبقات، مضمون آن روایت و خبر را یکسان و با کلمات واحد بیان کنند۲، مانند روایت: «انّی تارک فیکم الثقلین»، یا روایت: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه»۳.
متواتر معنوى عبارت از خبرى که خبر دهندگان، بر لفظ واحد توافق ندارند، بلکه بر معناى واحدى موافقند.
در مقابل آن، متواتر معنوى است. وآن خبری است که همه ناقلان و راویان در تمامی طبقات، مضمون واحدی را با عبارات متفاوت، نقل میکنند ولى با دلالت التزامى۴ یا تضمّنی۵
بر یک معناى واحد دلالت مى کنند۶.
آخوند خراسانى افزون بر تواتر لفظى و معنوى، قسم سومى را نیز به نام تواتر اجمالى اضافه مى کند۷
ایشان در بحث استدلال به روایات بر حجیت خبر واحد از این نوع تواتر یاد میکند: چنان چه اشکال شود بر استدلال به اخبار بر حجیت خبر واحد به این که این روایات خالى از تواتر لفظى و معنوى اند، در پاسخ مى گویم: این روایات تواتر اجمالى دارند، به این معنا که زیادى آنها سبب قطع به صدور یکى از آنها مىگردد و همین مقدار کافى است.۸
به بیان دیگر تواتر اجمالی آن است که روایات متعددی که به حد تواتر میرسند درباره موضوعات متفاوتی بیان شود بهگونهای که بتوان در این روایات قدر مشترکی پیدا کرد که در همه آنها وجود دارد. این قدر مشترک در روایاتی که محتوای متفاوتی دارند، تواتر اجمالی نامیده میشود۹.
براى خبر متواتر، شرایطى را بیان کردهاند. از جمله شمار راویان به اندازهاى باشد که هم آهنگى آنها بر دروغ گویى به گونه عادى محال باشد.
نورالدین عتر درباره شرایط خبر متواتر مى نویسد: شرایطى که در راویان خبر صحیح و حسن از قبیل عدالت و ضابط بودن شرط شود، در راویان خبر متواتر شرط نیست، بلکه ملاک، شمارى است که عقل، هم آهنگى آنان را بر دروغ گویى محال بداند. از این رو اگر اهل یک شهر که کافرند خبر دهند که با چشمانشان آتش سوزى و یا انفجارى را دیدهاند، علم به راست گویى آنان حاصل مى گردد۱۰.
اما این عدد چقدر است؟ اقوال مختلفی در این باره مطرح شده است.
از جمله با استناد به آیه «تلک عشره کامله»۱۱ ده نفر۱۲؛ با استناد به آیه «وبعثنا منهم اثنی عشر نقیباً»۱۳ دوازده نفر۱۴؛ با استناد به آیه «یا أیها النبی حسبک الله ومن اتبعک من المؤمنین»۱۵ چهل نفر۱۶؛ با استناد به آیه «واختار موسی قومه سبعین رجلاً لمیقاتنا»۱۷ هفتاد نفر۱۸ را ذکر کردهاند۱۹؛ اما هیچ کدام از این استنادها، دلیلی جز ذوق ندارد و از همین روست که عدهای گفتهاند: حق این است که در تواتر، عدد خاصى شرط نیست۲۰.
به نظر میرسد این که عدد خاصی را شرط ندانیم به خاطر تفاوت در اهمیت قضایاست؛ مثلا در مورد نجاست آبی و یا رویداد خسوف و کسوفی، ممکن است کسی با شنیدن از ده نفر، ادعای تواتر کند؛ اما همین شخص، در قضایای مهم، بر اساس گفته بیست نفر هم ادعای تواتر نمیکند.
آنچه در متواتر ـ خصوصاً متواتر معنوی و اجمالی ـ نادیده گرفته شده پیروی نکردن همه راویان از مذهب وجریان معین است۲۱.
توضیح این که در طول تاریخ، جعل حدیث گاه توسط یک نفر صورت گرفته وگاه توسط افراد مختلف که البته توسط یک جریان هدایت شدهاند. برای تقریب به ذهن این امر، سخنی از ابن أبی الحدید سودمند است.
روى أبو الحسن علی بن محمّد بن أبی سیف المدائنی فی کتاب الأحداث قال: کتب معاویه نسخه واحده إلى عمّاله بعد عام الجماعه: وکتب إلیهم أن انظروا من قبلکم من شیعه عثمان و محبّیه و أهل ولایته و الذین یروون فضائله و مناقبه فادنوا مجالسهم و قرّبوهم و أکرموهم و اکتبوا لی بکلّ ما یروی کلّ رجل منهم و اسمه و اسم أبیه و عشیرته. ففعلوا ذلک حتّى أکثروا فی فضائل عثمان و مناقبه لما کان یبعثه إلیهم معاویه من الصلات و الکساء و الحباء و القطائع و یفیضه فی العرب منهم و الموالی، فکثر ذلک فی کلّ مصر و تنافسوا فی المنازل و الدنیا فلیس یجیء أحد مردود من الناس عاملاً من عمّال معاویه فیروی فی عثمان فضیله أو منقبه إلا کتب اسمه و قربه و شفعه فلبثوا بذلک حیناً. ثمّ کتب إلى عمّاله: أنّ الحدیث فی عثمان قد کثر و فشا فی کلّ مصر و فی کلّ وجه و ناحیه فإذا جاءکم کتابی هذا فادعوا الناس إلى الروایه فی فضائل الصحابه و الخلفاء الأوّلین و لا تترکوا خبراً یرویه أحد من المسلمین فی أبی تراب إلا و تأتونی بمناقض له فی الصحابه فإنّ هذا أحبّ إلی و أقرّ لعینی و أدحض لحجّه أبی تراب و شیعته و أشدّ علیهم من مناقب عثمان و فضله. فقرئت کتبه على الناس فرویت أخبار کثیره فی مناقب الصحابه مفتعله لا حقیقه لها۲۲.
بنابراین برای اثبات تواتر معنوی و اجمالی، باید به مذاهب و جریانهای عقیدتی و سیاسی راویان هم توجه داشت و الا چندان فرقی نمیکند که روایتی توسط یک نفر نقل شده باشد یا یک جریان هدایت شدهای، هدایتی که گاه بر اثر مذهب و اعتقادات کلامی است و گاه به خاطر تبعیت از حزب حاکم و… است.
نمونههایی از اخبار متعددی که متأثر از جریان خاص است
۱- اخبار تحریف قرآن:
برخی ـ علامه مجلسی۲۳ ـ بر این باورند که روایات تحریف قرآن متواتر معنوی است؛ اما با دقت در اسانید بسیاری از روایات تحریف قرآن با غالیان و متهمان به غلو زیادی مواجه میشویم.
مرحوم آیتالله مرعشی نجفی در این باره گفته است: إنّ عمده الأدلّه فیها للتحریف هی الروایات وهی على أقسام فأکثر من نصفها ضعاف الأسانید، منقوله عن الغلاه المفرطین فی الحبّ، وضعوها تشفّیاً لغیظ صدورهم حیث رأوا تأخّر الأئمه (علیهم السلام) عن مقاماتهم، فاختلقوا هذه الروایات۲۴.
علامه بلاغی نیز در این باره نوشته است: إنّ القسم الوافر من الروایات ترجع أسانیدها إلى بضعه أنفار وقد وصف علماء الرجال کلاً منهم إمّا بأنّه ضعیف الحدیث فاسد المذهب مجفو الروایه، وإمّا بأنّه مضطرب الحدیث والمذهب یعرف حدیثه وینکر ویروی عن الضعفاء، وإمّا بأنّه کذّاب متّهم لا أستحلّ أن أروی من تفسیره حدیثاً واحداً وأنّه معروف بالوقف وأشدّ الناس عداوه للرضا (علیه السلام). وإمّا بأنّه کان غالیاً کذّاباً، وإمّا بأنّه ضعیف لا یلتفت إلیه ولا یعوّل علیه ومن الکذّابین، وإمّا بأنّه فاسد الروایه یرمى بالغلو۲۵.
مرحوم آیتالله بروجردی نیز گفتهاند: أمّا الأخبار الوارده فی تحریفها، فهی وإن کانت کثیره من قبل الفریقین ولکنه یظهر للمتتبع أنّ أکثرها بحیث یقرب ثلثیها مرویه عن کتاب أحمد بن محمّد السیاری من کتّاب آل طاهر. وضعف مذهبه وفساد عقیدته معلوم عند من کان مطّلعاً على أحوال الرجال. وکثیر منها ـ یقرب الربع ـ مروی عن تفسیر فرات بن إبراهیم الکوفی وهو أیضاً مثل السیاری فی فساد العقیده. هذا مع أنّ أکثرها محذوف الواسطه أو مبهمها. وکثیر منها معلوم الکذب، مثل ما ورد من کون اسم علی علیه السلام مصرّحاً به فی آیه التبلیغ وغیرها، إذ لو کان مصرّحاً به لکان یحتجّ به علی علیه السلام فی احتجاجاته مع غیره فی باب الإمامه، ومثل ما ورد فی قوله: «یا لیتنی کنت تراباً» أنّه کان فی الأصل «ترابیاً» ونحو ذلک ممّا یعلم بکذبها۲۶.
۲- اخبار تدوین قرآن
در مورد روایات تدوین قرآن پس از پیامبر چند دسته روایت داریم:
در برخی از روایات از تدوین قرآن توسط امیر المؤمنین (علیه السلام)، در برخی دیگر از تدوین در روزگار خلیفه اول، در دستهای از تدوین روزگار خلیفه دوم و در دسته آخر از تدوین در روزگار خلیفه سوم سخن گفته شده است۲۷.
اما آقای بروجردی این امر را نمیپذیرد وآنها را از جعلیات میداند۲۸.
۳- روایات فضائل خلفا
بر اساس کتابهایی مانند فضائل الصحابه احمد ابن حنبل روایات فراوانی در فضائل خلفاء نقل شده است؛ اما این کثرت قابل پذیرش نیست، چرا که نمیتوان نقش بنی امیه را در ساختن روایات فضائل نادیده گرفت. کمی قبل تر کلام ابن أبی الحدید را به تفصیل آوردیم، جمله پایانی او چنین بود: فرویت أخبار کثیره فی مناقب الصحابه مفتعله لا حقیقه لها۲۹.
وجه افتراق روایات فضائل امیر المؤمنین علیه السلام وخلفاء معلوم است. البته کسی منکر وجود روایات جعلی در بین روایات فضائل امیر المؤمنین علیه السلام نیست، اما روایات فضائل ایشان با روایات فضائل خلفاء به هیچ وجه قابل مقایسه نیست. از سویی ـ چنان که ابن أبی الحدید گفته ـ روایت فضائل امیر المؤمنین علیه السلام جرم بوده ومعاویه به هر طریقی میخواسته جلوی آن را بگیرد۳۰، از سوی دیگر نقل فضائل امیر المؤمنین علیه السلام در انحصار جریان و مذهب خاصی نیست بلکه چنانچه ابن جوزی گفته فضائل علی علیه السلام که در روایات صحیحه به دست ما رسیده است بسیار است۳۱
از همین روست که محدثان بزرگ شیعه، برای دفعِ دخلِ مقدّر این شبهه که فضائل امیر المؤمنین علیه السلام ساخته وپرداخته شیعیان است در کتبشان، فضائل فراوانی از امیر المؤمنین علیه السلام، از مصادر و راویان عامه نقل کردهاند.
پ ن: جرقه این یادداشت حاصل گفتگویی است با دوست گرامی آقای دکتر حامد فیاضی. سپاسگویی از ایشان، بر ذمه این کمترین است. خداوند گیتی جزایش دهد.
————————
۱. از جمله:
أ. شهید ثانى: هو مابلغت رواته فی الکثره مبلغاً أحالت العاده تواطؤهم على الکذب. واستمرّ ذلک الوصف فی جمیع الطبقات حیث یتعدّد بأن یرویه قوم عن قوم، وهکذا إلى الأوّل. فیکون أوّله فی هذا الوصف کآخره ووسطه کطرفیه. الرعایه فی علم الدرایه، ص ۶۲.
ب.شیخ بهایى: فإن بلغت سلاسله فی کلّ طبقه حدّاً یومن معه تواطؤهم على الکذب فمواتر ویرسم بأنّه خبر جماعه یفید بنفسه القطع بصدقه. الوجیزه فی علم الدرایه، ص ۱.
ج مامقانى: خبر جماعه بلغوا فی الکثره إلى حدّ أحالت العاده اتّفاقهم و تواطئهم على الکذب، ویحصل بأخبارهم العلم. مقباس الهدایه، ج ۱، ص۸۸.
د. نورالدین عتر: الحدیث المتواتر هو الذى رواه جمع کثیر یؤمن تواطؤهم على الکذب عن مثلهم إلى انتهاء السند وکان مستندهم الحسّ. منهج النقد فی علوم الحدیث، ص ۴۰۴. ونیز نک: أصول الحدیث علومه ومصطلحه، عجاج خطیب، ص ۳۰۱؛ قواعد التحدیث، قاسمى، ص ۱۵۱.
۲. مقباس الهدایه، ج۱، ص۱۱۵.
۳. أصول الحدیث و أحکامه، ص۱۳۱.
۴؛ مانند شرکت أمیر المؤمنین علیه السلام در غزوات مکرر که بر شجاعت ایشان دلالت میکند. مقباس الهدایه: ۱/۱۱۷.
۵؛ مانند: روایات دالّ برمحرومیت زوجه در ارث بردن از بعضى از ترکه که اصل محرومیت فى الجمله مورد تواتر است. قوانین الأصول، ج۱، ص۴۲۷؛ مقباس الهدایه: ۱/۱۲۰.
مرحوم عاملی صاحب مفتاح الکرامه در مورد نجاست آب قلیل به صرف ملاقات با نجس، ادعای تواتر میکند. (مفتاح الکرامه، ج۱، ص۳۵۸). توضیح این مطلب آن است که برخى از روایات از وضو گرفتن با آب قلیلى که با نجاست ملاقات کرده، نهى مى کنند و برخى دیگر نوشیدن آن را منع مى کنند و پارهاى دیگر، غسل کردن با آن را ناروا مى دانند و بعضى دیگر، تطهیر با آن را جایز نمى دانند. مجموع این روایات، دلالت بر اصل نجاست آب دارد.
۶؛ و نیز نک: معالم الدین، ص۱۸۶؛ قوانین الأصول، ج۱، ص۴۲۶-۴۲۹؛ نهایه الأصول، ص۴۸۷.
۷. منتهی الدرایه، ج۴، ص۴۲۳.
البته با مقایسه امثلهای که برای متواتر اجمالی و متواتر معنوی ذکر کردهاند به نظر میرسد آنچه آخوند خراسانی متواتر اجمالی اش نامیده، همان است که در کلمات پیشینیان متواتر معنوی اش میخواندهاند. بالفرض که تواتر اجمالی را بپذیریم نمیتوان خلط بین امثله متواتر اجمالی و متواتر معنوی را انکار نمود. شاید فرصت کردم و در این باره بیشتر نوشتم.
۸. حاشیه فرائد الأصول، ص ۷۰. نیز نک: کفایه الأصول، ص۲۹۵ و ۳۰۲؛ منتهی الدرایه، ج۴، ص۴۲۳ـ۴۲۴.
۹. أصول الحدیث و أحکامه، ص۳۶. درباره تقسیم متواتر به تفصیلی و اجمالی نک: نهایه الاصول تقریرات درس آیتالله بروجردی به قلم مرحوم آیتالله منتظری، ص۴۸۷؛ بحوث فی علم الأصول تقریرات درس مرحوم آیتالله صدر، ج۴، ص۳۳۵-۳۳۸.
۱۰. منهج النقد فی علوم الحدیث، ص ۴۰۵.
۱۱. بقره: ۱۹۶.
۱۲. المستصفی، ج۱، ص۱۳۷.
۱۳. مائده: ۱۲.
۱۴. نک: مفاتیح الاصول، ص ۴۳۷؛ مقباس الهدایه، ج۱، ص۱۱۳.
۱۵. انفال: ۶۴.
۱۶. نک: مفاتیح الأصول، ص ۴۳۷؛ مقباس الهدایه، ج۱، ص۱۱۴.
۱۷. اعراف: ۱۵۵.
۱۸. نک: مفاتیح الأصول، ص ۴۳۷؛ مقباس الهدایه، ج۱، ص۱۱۴.
۱۹. تدریب الراوی، ج۲، ص۱۷۶-۱۷۷.
۲۰. نک: مفاتیح الأصول، ص ۴۳۵و۴۳۶؛ أصول العامه للفقه المقارن، ص ۱۹۵.
۲۱. البته در بعضی از کتب شرطی برای خبر متواتر ذکر شده، ولی با بی اعتنائی از کنار آن رد شدهاند. مامقانی میگوید: قد اشترط بعض الناس هنا شروطاً أخر لا دلیل علیها وفسادها أوضح من أن یحتاج إلی الذکر… ومنهم من اشترط عدم اتّفاقهم فی الدین. وضعفه ظاهر. مقباس الهدایه، ج۱، ص۱۱۰.
۲۲. شرح نهج البلاغه، ج۱۱، ص۴۴ـ۴۵.
۲۳. عندی أن الأخبار فی هذا الباب متواتره معنى و طرح جمیعها یوجب رفع الاعتماد عن الأخبار رأساً. مرآه العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج۱۲، ص ۵۲۶.
۲۴. القول الفاصل على ردّ مدّعی التحریف، ص ۱۵ـ۱۶.
۲۵. آلاء الرحمن فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۲۶.
۲۶. نهایه الأصول، ص۴۸۳.
۲۷. نمونه این روایات را در فصل الخطاب محدث نوری و نیز البیان مرحوم آیتالله خوئی میتوان مشاهده کرد.
۲۸. قد نقل کثیر من العامّه والخاصّه روایات فی مقام تنزیه أئمتهم وتجلیلهم وبیان مثالب أعدائهم وضیعوا بذلک القرآن … فمّما رواه العامّه روایات دالّه على أنّ عمر جاء عند أبی بکر فی زمن خلافته وقال: إنّ سبعین من قرأ القرآن قتلوا فی غزوه یمامه فیخاف على القرآن أن یضمحل، فلعلک أمرت بجمعه وترتیبه حتّى لا یضیع فأبى أبو بکر أوّلاً، معتذراً بعدم الإقدام على ما لم یقدم علیه النبی صلى الله علیه وآله، ثمّ رضی بذلک، فأمر زید بن ثابت بجمع القرآن وقال له کلّ من ادّعى أن عنده آیه، فطالبه بشهیدین عدلین واقبل منه، فجمع زید القرآن بهذا الترتیب. وقد جمع هذه الأخبار السیوطی فی تفسیره. وکان غرض العامه فی نقل هذه الروایات بیان فضل أبی بکر وعمر وکمال خدمتهما بالإسلام، ومن قبلهم ألقى هذه الروایات فی الخاصّه وقد فرط العامه فی نقل هذه الروایات التی بها تهدم عظمه القرآن، إعظاماً لأمر الخلیفتین، کما أفرط الخاصّه فی نقل الروایات الدالّه على أن علیاً جمع القرآن وأتى به إلى الناس. نهایه الأصول، ص۴۸۳.
۲۹. شرح نهج البلاغه، ج۱۱، ص۴۵.
۳۰. عبارت ابن أبی الحدید این است: روى أبو الحسن علی بن محمد بن أبی سیف المدائنی فی کتاب الأحداث قال: کتب معاویه نسخه واحده إلى عماله بعد عام الجماعه: أن برئت الذمه ممن روى شیئا من فضل أبی تراب و اهلبیته. فقامت الخطباء فی کلّ کوره و على کلّ منبر یلعنون علیاً و یبرءون منه و یقعون فیه و فی اهلبیته؛ و کان أشدّ الناس بلاء حینئذ أهل الکوفه، لکثره من بها من شیعه علی علیه السلام فاستعمل علیهم زیاد بن سمیه و ضمّ إلیه البصره فکان یتتبّع الشیعه و هو بهم عارف، لأنّه کان منهم أیام علی علیه السلام فقتلهم تحت کلّ حجر و مدر و أخافهم و قطع الأیدی و الأرجل و سمل العیون و صلبهم على جذوع النخل و طرفهم و شردهم عن العراق، فلم یبق بها معروف منهم؛ و کتب معاویه إلى عماله فی جمیع الآفاق: ألا یجیزوا لأحد من شیعه علی و اهلبیته شهاده. شرح نهج البلاغه، ج۱۱، ص۴۴.
۳۱. الموضوعات، ج ۱، ص ۳۳۸.
از أحمد بن حنبل، پیشوای مذهب حنبلی، هم نقل است: برای هیچ یک از أصحاب رسول الله (صلى الله علیه وسلم) آن قدر که برای علی بن أبی طالب فضائل نقل شده، فضیلتی نقل نشده است. ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج ۴۲ – ص ۴۱۸؛ ابن حجر، الإصابه، ج ۴، ص ۴۶۴ – ۴۶۵.
منبع: کاتبان