اختصاصی شبکه اجتهاد: آیتالله هاشمی شاهرودی، اگرچه در محافل سیاسی، به ریاست قوه قضائیه و مجمع تشخیص مصلحت نظام مشهور بود، اما در مجامع علمی، او را به عنوان شاگرد برجسته شهید صدر و به تعبیری، «وارث» علمی او میشناختند. خود آیتالله نیز از این عنوان اباء نداشت و هم اساس درس خارج اصول فقه خود را بر طبق مباحث استادش قرار داده بود و هم همیشه دیگران را به ترویج و تدقیق در آرای او تشویق میکرد.
از آن سو، شهید صدر نیز عنایت فراوانی به شاگرد جوان خود داشت و در هم در گفتار، از نبوغ و استعداد بالای او سخن میگفت و هم در اجازه اجتهادی که برای او نگاشت، وی را ثمره علمی خود قلمداد کرد.
با توجه به نکات فوق و فارغ از مقام علمی و اجرایی بالای آیتالله اما، این سوال پیش میآید که آیا وی مسیر استاد خود را ادامه داد یا آنکه علیرغم ارادت فراوان به وی، خود مسیر دیگری را برای زندگی علمی و اجتماعی خود برگزید؟
به لحاظ سیاسی، شاید بتوان گفت همانگونه که آیتالله سید محمدباقر صدر، در ترویج مرجعیت امام خمینی کوشید و از بذل هیچ حمایتی از وی به عنوان رهبر نهضت اسلامی خودداری نکرد، آیتالله هاشمی شاهرودی نیز از هیچ تلاشی در ترویج مرجعیت خلف امام، دریغ نکرد و هر مسؤولیت و منصبی که رهبر انقلاب به او پیشنهاد داد را متواضعانه پذیرفت و به خدمت در آن جایگاه پرداخت.
اما به لحاظ علمی، به نظر میرسد آیتالله برخلاف استاد خویش، مسیر دیگری را طی کرد و راه استاد را ادامه نداد.
اگر شهید صدر، متن درسی «دروس فی علم الاصول» را در سه حلقه به عنوان جایگزینی برای کتب اصولی دوره سطح به نگارش درآورد، اما آیتالله نه به نگارش متن اصولی دیگری پرداخت و نه مسیر شهید را در فقه ادامه داد و متنی به عنوان جایگزین کتب فقهی دارج در حوزههای علمیه به نگارش درآورد. او حتی تبویب جدید دانش اصول توسط استاد خویش را نیز تغییر داد و «دروس» استاد را بر طبق تبویب قدیمی کفایه منتشر کرد.
نوآوریهای شهید در دروس اصول و فقه، نوید ادامه مسیر توسط شاگرد خوش استعداد را میداد، اما او به بیان مختصر «اضواء و آراء» خود در ذیل مطالب شهید اکتفا کرد و به جای تدوین نظامات فقهی اسلام نیز به تدریس زکات و خمس و مزارعه و اجاره بسنده نمود.
اگر شهید صدر، فلسفه اسلامی و غرب را آموخت و خود، «فلسفتنا» را نگاشت، اما شاگرد وی، هیچ قرابتی با فلسفه و فیلسوفان پیدا نکرد و هیچ نگاشتهای در فلسفه غرب و اسلامی از خود به جای نگذاشت.
ورود شهید صدر به عرصههای اقتصادی و اجتماعی اسلام، با نگارش کتابهای «اقتصادنا» و «جامعتنا» آغاز شد، اما وارث علمی او، هیچگاه در پی تکمیل تحقیقات استاد خود و نگارش نظام اقتصادی و اجتماعی اسلام برنیامد و تنها به ترویج و تحسین کتابهای استاد در این عرصهها پرداخت.
کتاب ماندگار شهید در دانش منطق با عنوان «الاسس المنطقیّۀ فی الاستقراء» نیز هیچگاه توسط آیتالله دنبال نشد و او هیچ تکمله و شرحی بر آن ننوشت و نوآوری دیگری در دانش منطق از خود بروز نداد.
باری، به نظر میرسد وارث شهید صدر، اگرچه در دوران حیات شهید، به مقررّی بیبدیل و شاگردی خوشاستعداد برای استاد خود بدل شده بود، اما پس از شهادت استاد، هیچگاه نتوانست از سایه تفوّق علمی وی بیرون آمده و خود، ظهور «صدر»ی دیگر را نوید دهد.
تلاشهای علمی آیتالله در سالهای «پساصدر»، اگرچه در قیاس با سایرین، مورد اعتنا و قابل توجّه است، اما او هرگز نتوانست حجم تلاش علمی و پویایی و نبوغ استادش را یادآور شود.
اشتغالات فراوان اجرایی او نیز دلیل مناسبی برای فاصله گرفتن از مسیر استاد نیست؛ چراکه او در دو دهه اوّل از دوران «پساصدر»، تقریبا هیچ اشتغال اجرایی معتنابه و وقتگیری نداشت و تقریبا متمحض در فعالیت علمی بود.
از قضا، نه دوران ریاست او بر قوه قضائیه، تفاوت خاص و معتنابهی با دوران ریاست خلف و سلف وی داشت و حجم نارضایتی عمومی و کندی روند رسیدگی به دادرسیها را کاهش داده و نظام حقوقی جدیدی را برای قضاء به ارمغان آورد؛ و نه موسوعه فقهی او در مؤسسه دائرۀالمعارف فقه اسلامی، شهرت حتی یک کتاب شهید صدر نظیر «الاسس المنطقیه فی الاستقراء» را پیدا کرد.
اینها البته به معنای تقلیل جایگاه علمی او نیست؛ چه اینکه در میان فقهای قم و نجف، کمتری فقیهی را میتوان سراغ داشت که توان و جایگاه علمیای هم تراز او داشته باشد؛ جایگاهی که علیرغم کینههای سیاسی و حسدهای علمی، هیچگاه از سوی هیچ فقهپژوهی مورد شبهه و تشکیک قرار نگرفت.
جایگاه علمی آیتالله اما به معنای ادامه دادن مسیر شهید صدر نیست. «نابغتنا»ی جوان و «آیتالله» کهنسال، علیرغم تلاشهای علمی و اجرایی هفتاد ساله خود اما، هیچ گاه به مرزهای تحوّل و نبوغی که «صدر شهید» در عمر چهل و شش ساله خود بدان رسید نزدیک نشد. او وارث صدر بود، اما در مسیر دیگری حرکت کرد.
روحش شاد.
قضاوت نادرستی از منش علمی مرحوم آیت الله هاشمی شاهرودی، ارائه شده است.
بهتر بود نویسنده محترم، «مسیر دیگر»ی که ایشان برگزیده بود را با تحقیق و دقت بیشتری، بررسی و بیان می کرد.
به عنوان مثال: تسلط و جامعیت نسبی در شاخه های مختلف علوم اسلامی،نگاه تفاوت به مجازات زندان برای محکومین مالی، … موارد کوچک و کم اهمیتی نیستند که بتوان ساده از کنارشان گذشت!