اختصاصی شبکه اجتهاد: در عصر چاپ و دیجیتال و دسترسی آسان به اطلاعات، کمتر کسی زحمت کنکاش در نسخههای خطی را به خود میدهد. محمدباقر ملکیان، از آن افراد اندک است. فعالیتهای نسخهپژوهانه و حدیثی_رجالی وی، سبب شد تا با او دربارهی اوضاع نسخههای کتاب مهم منلایحضرهالفقیه به گفتوگو بنشینیم. ملکیان از راههای نرفته و کاستیهای پژوهشی در این عرصه میگوید و البته شکوائیههایش را نیز پنهان نمیکند.
او تصریح دارد در مورد چاپ کتب اربعه شیعه، کمکاری زیادی داریم بهجز تعداد انگشتشماری، هنوز مصادر روایی ما مصادر اولیه، مانند کتابهای صدوق، کتابهای شیخ و دیگر کتابها، چاپ منقح و مصحح و محققانهای نداریم. همچنین متأسفانه من لا یحضره الفقیه هنوز چاپ محققانهای ندارد. البته با ارفاق فقط میشود کار مرحوم غفاری را با عنوان چاپ قابلتوجه قلمداد کرد اما هنوز جهات نقص در کار ایشان هم هست، لذا شایسته است که بر اساس نسخههای موجود، براساس شروح، بر اساس حواشی، چاپ محققانه و منقحی از من لا یحضره الفقیه عرضه کنیم زیرا هم آبرویی برای حوزههای شیعی است و هم در مباحث معرفتی استنادی، ارزش بیشتری خواهد داشت.
اجتهاد: کتاب الفقیه دومین کتاب از کتب اربعه حدیثی شیعه تألیف شیخ صدوق (ره) است. پیرامون این کتاب از زوایای مختلف میتوان گفتگو کرد. در ابتدا نکات مقدماتی را بفرمایید تا پرسشهایی را مطرح کنیم.
ملکیان: کتب اربعه مهمترین منابع شیعی است و این امری معروف و مشهور است، اما نکتهای باید مورد توجه قرار بگیرد این است که معروف شدن این کتب اربعه، ظاهراً بعد از دورانی بوده است که حوزههای علمیه بیشتر صبغه فقهی پیدا کردند، ازاینجهت که بین انبوه کتب روایی شیعه، کتبی بهعنوان کتب اصلی مطرح شدند که بیشتر مباحث فقهی را مطرح کردند، از طرفی هم در بین این چهار کتاب، کتاب تهذیب که مفصلترین کتاب و موسوعهی روایی شیعی است بیشتر مورد توجه قرار گرفته است.
لذا تکلیف معلوم است که نسخههای تهذیب و شرحها و حواشی متعددی برای آن نوشته شده است حتی بیش از کتاب فقیه و الکافی.
اجتهاد: نسخههای خطی من لا یحضره الفقیه از جهت عدد و کیفیت در چه شرایطی است؟
ملکیان: ما اطلاع کافی در مورد کتابخانههای نسخ خطی نداریم، یعنی شاید نسبت به بخش زیادی از کتابخانهها، اطلاع کافی نداریم(چه داخل ایران و چه خارج ایران). کتابخانههای مرتبط با حوزههای شیعی مانند کتابخانهی عراق که نسخههای مرتبط با معارف شیعی زیاد دارد البته کتابخانههای ترکیه و اروپا هم نسخههای زیادی دارد.
علت این است که فهرستنویسی بسیاری از کتابخانهها انجام نشده، مانند کتابخانه آیتالله مرعشی که هنوز خیلی از نسخ خطی آن، فهرستنویسی نشده است لذا وقتی گفته میشود که نسخ خطی من لا یحضره الفقیه قبل از قرن دهم نیست، یعنی با توجه به اطلاعات موجود، قبل از قرن دهم نیست و الا ممکن است در آینده فهرستی منتشر شود، چه از داخل ایرآنچه از خارج ایران، نسخهای کهن قبل از قرن دهم به دست بیاید و معرفی شود.
مطلب دیگر اینکه برخی از کتابخانههای شخصی هنوز اجازهی فهرست برداری ندادهاند، حالا علتهای مختلفی دارد که مثلاً حفظ و نگهداری آنها سخت میشود و برخی هم خصوصیات اخلاقی آنها اینطور است که اجازهی فهرست برداری نمیدهند.
نکتهی دیگر اینکه خیلی از کتب و نسخ خطی که در حال حاضر موجود است، بهصورت کامل نیست یعنی مثلاً یکپنجم از کتاب من لایحضره الفقیه از وسط آن نوشته شده که نه اول آن است و نه آخر آن و فهرستنویس معمولاً این نسخهها را بهعنوان نسخه مجهول یا مجموعهی حدیثی مجهول معرفی میکنند، از طرفی هم دسترسی به همهی نسخهها برای همه امکانپذیر نیست زیرا نه حوصلهی آن را دارند که همهی نسخههای مجهول را بررسی کنند تا بین آنها، نسخهی کهن پیدا کتند و نه قدرت مالی آنها این اجازه را میدهد و نه خیلی از کتابخانهها همکاری میکنند، بنابراین اطلاعات ما بسیار ناقص است اما چون خیلی از نسخهها برای قرن دهم است بهاحتمال زیاد در معرفی نسخههایی که بعدازاین انجام میشود و همچنین فهرستهایی که بعداً نوشته میشود این درصد همینطور باقی میماند، لذا اینطور نیست که مثلاً اگرچند هزار نسخهای که در کتابخانهی آیتالله مرعشی نجفی هست، اگر فهرستبندی شود، نسبت کتابهای قرن دهم با کتابهای قبل از قرن دهم تفاوت کند، خیر بلکه بهاحتمال زیاد این نسبت محفوظ میماند.
اجتهاد: شروح و حواشی مختلفی بر این کتاب نوشته شده. آیا این شروح و حواشی بهمانند نسخ کتاب اندک هستند؟
ملکیان: در مورد شروح و حواشی هم همین است که بسیاری از آنها بهصورت درست معرفی و شناسایی نشدند، جهت آن این است که فهرستنویسهای تخصصی کمی وجود دارند که بعضاً در یک حوزه تخصص دارند و برخی از فهرستنویسان، (خصوصاً فهرستنویسان امروز) اطلاعات تخصصی بسیار کمی دارند و در معرفی نسخه بسنده میکنند به اینکه مثلاً فلان نسخهی من لا یحضره الفقیه قرن دهم، حاشیه دارد. حال اینکه حاشیهها چه حاشیهای است از چه نوعی، آیا توضیحی است یا لغتی است و اینکه صاحبان حواشی چه کسانی هستند، (زیرا که خیلی از این حواشی با عناوین اختصاری میباشد مانند حاشیهی شیخ بهایی با حاشیهی باء وهاء در کنار نسخهها مکتوب است) این مطالب را توضیح نمیدهند.
لذا فهرستنویس باید اطلاعات کافی داشته باشد که متأسفانه جمعی از فهرستنویسان بالخصوص معاصرین از این اطلاعات تخصصی بیبهرهاند و خصوصاً که این روزها، آنچه بیشتر مورد توجه قرار گرفته است، کمیت معرفی نسخههاست. لذا اطلاعات کامل و درستی از خیلی از نسخهها در دست نداریم.
برای شناخت بسیاری از شرحها و حواشی، باید سراغ نسخههای بهجای مانده از کتب اربعه برویم که این کتب معرفی شوند و فقط بهصرف معرفی ساده هم بسنده نشود، البته این کار از عهدهی یک شخص واحد برنمیآید و باید که کار گروهی انجام شود.
نمونهی این کار که جناب آقای صدرایی خویی در مورد نسخههای کافی انجام داده بودند که کار جامعی است و خیلی از نسخههای کافی که در کتابخانهها موجود است بهتفصیل معرفی شده و خصوصیات آن بیان شده است.
اجتهاد: چند نسخهی خطی کامل از الفقیه وجود دارد و قدیمیترین آنها برای چه دوره است؟
ملکیان: عرض شد که اطلاعات ما بسیار ناقص است و به فهارس که مراجعه میکنیم، اطلاعت اجمالی به دست میآوریم یعنی اینکه مثلاً این نسخه افتادگی دارد و قسمتی از آن افتاده، این گزارش نشده است.
برخی از فهرستنویسیها هم بهصورت اجمالی است که فقط اشاره کرده که مثلاً این نسخه کتاب من لا یحضره الفقیه به فلان شماره در کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی از قرن فلان موجود است، حال اینکه نویسنده آن کیست حاشیه دارد یا خیر، کامل است یا خیر، اگر کامل نیست چه بخشهایی دارد و چه چیزهایی ندارد، خیلی از این جهات در فهرستنویسی اجمالی مغفول واقع میشود.
اما برای تصور اجمالی و شناخت اجمالی، مراجعه به فهرست دنا یا فهرست فنخا راهگشاست که در مورد آمار نسخهها و همچنین نسخههای موجود به ما اطلاعات میدهد.
در فهرست دنا جلد هشتم، نزدیک هزار و صد نسخه برای کتاب من لا یحضره الفقیه معرفی شده است که از قرن پنجم تا قرن سیزدهم، نسخهها معرفی شده است.
قدیمیترین نسخه، بنابرآنچه که در فهرست دنا آمده است نسخهی ناقصی است که مربوط به کتابخانهی آیتالله مرعشی نجفی است که در این فهرست نوشته شده قرن چهارم یا پنجم و جدیدترین نسخه، مربوط به کتابخانهی دامغانی همدان است که در سال ۱۳۱۲ چاپ شده، البته خیلی از نسخهها هستند که در همین فهرست دنا آمده اما تاریخ ندارند، شاید اگر بررسی دقیقتری صورت گیرد، هم در مورد جدیدترین نسخه و هم در مورد قدیمیترین نسخه اطلاعات متفاوت شود.
در بین نسخههای قبل از قرن دهم، یعنی دوره صفویه، نسخهی کامل وجود ندارد یعنی در فهرست دنا، چهار نسخه قبل از قرن دهم است که هیچکدام کامل نیست.
یکی از آنها برای کتابخانهی مرعشی نجفی است که فقط جزء سوم کتاب را دارد یعنی یکچهارم کتاب که البته گفته شده مربوط به قرن ۴ و ۵ است، البته برخی از رفقای نسخهنویس و نسخهپژوهش، این تاریخ را قبول ندارند، اگرچه همه قبول دارند که قبل از قرن هشتم است حال یا قرن ششم و یا مربوط به قرن هفتم میباشد.
دومین نسخه که عکس آن در کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی است و اصل آن در انگلستان در کتابخانه بریتانیا موجود است، آن هم یکچهارم اول کتاب، بیشتر نیست که مربوط به ۶۵۲ ه، ق است.
سومین نسخهی کهن قبل از قرن دهم، برای کتابخانه وزیری یزد است که در سال ۷۴۴ نوشته شده است که یکچهارم اول کتاب میباشد. چهارمین نسخه که آن هم ناقص است، برای سال ۸۹۷ یعنی اواخر قرن نهم نوشته شده است.
اجتهاد: بیشترین کاتبان من لا یحضره الفقیه برای چه دورهای هستند؟
ملکیان: اولین نسخههای کامل از الفقیه و همینطور بیشترین نسخهها، مربوط به دوره صفویه است، البته جهت اینکه در دورهی قاجار نسخههای خطی تعدادشان کم میشود به خاطر صنعت چاپ است که احتیاج به استنساخ کتاب را کم میکند.
اما در دورهی صفویه با دو امر مواجهیم که احتیاج به استنساخ کتب را بیشتر میکند:
اول: تشکیل حکومت شیعی صفوی که در حکومت شیعی، به جهات شیعیگریاش نیازمند منابعی است که هم از لحاظ معرفتی مردم را تغذیه کند و هم از لحاظ تبلیغی مورد توجه حکومت واقع شود. خصوصاً حکومتی که با یک حکومت سنی تعارض و جنگ طولانیمدت دارد، نیازمند منابعی است که بتواند از آنها تغذیه کند.
به همین دلیل نیاز جدی، بسیاری به کتابهای روایی هست که هم برای عوام مورد توجه قرار میگیرد و هم تحت حکومت، استنساخ میشود، البته این کار معنایش این نیست که کتابهایی که در عصر صفوی استنساخ شده، اصل قدیمی ندارد، کسی نمیتواند ادعاء کند که نسخ من لا یحضره الفقیه در دورههای قبل از صفویه قطع شده است و ما اصلاً سابقهی این کتاب را قبل از دورهی صفویه نداریم، خیر مطلب این نیست، اما حرف در این است که در دورههای قبل مثلاً در مکتب مدرسهی حله، اگرچند نفر مثلاً مشغول استنساخ کتاب من لا یحضره الفقیه بودند، در حکومت صفویه دهها نفر به استنساخ این کتاب پرداختند آن هم از چهرههای سرشناس شیعه مانند مرحوم علامه مجلسی. لذا ما انقطاع نداریم، آنچه در دورهی صفویه است تکثیر نسخ منابع روایی و منابع شیعی است.
مطلب دوم که باعث شده بیشترین نسخهها مربوط به دوره صفویه باشد، بحث اخباری گری و آغاز تفکر اخباری گری در این دوره است.
اینکه شاخصههای این مدرسه چیست و چرا اصلاً این مدرسه شکلگرفته است، بحثهای مفصلی است، اما یکی از مهمترین شاخصههای تفکر اخباریگری، توجه به روایات شیعی و مصادر روایات است.
طبیعتاً توجه به مصادر روایی یکی از نتایج آن، توجه به استنساخ مصادر است و کتابت و استنساخ نسخ در این دوره زیاد اتفاق میافتد که به سبب توجه به این تفکر است و خیلی از کسانی که به استنساخ هم مشهور بودند، کسانیاند که در مدرسهی اخبارگری چهرههای قابل اعتنایی هستند مانند علامه مجلسی، پدر ایشان و کسانی از این قبیل. بههرحال بیشترین نسخ مربوط به دوره صفوی است.
از جهت رواج تفکر اخباریگری و توجه به کتابهای روایی در قالب تدریس و قرائت، طبیعتاً نسخههای زیادی در این دوره استنساخ شده است.
بنابر همین آمار فهرست دنا، حدوداً هزار و صد نسخه یا دقیقتر اگر بخواهیم بگوییم هزار و نودویک نسخه برای این کتاب معرفی شده است که از مجموع نسخ قبل از قرن دهم و نسخ بدون تاریخ میباشد.
از این هزار و صد نسخه، نهصد و شانزده نسخه، مربوط به دوره صفویه است یعنی تقریباً هشتادوچهار درصد نسخ من لا یحضره الفقیه، در دورهی صفویه استنساخ شده است که اتفاقاً این نسخهها، نسخ بسیار خوبی میباشد که بسیاری از آنها مطابق نسخ قبلی است و بسیاری از آن مقابلههای جدی شده است. نسخی که توسط محدثین بزرگ این دوره کتابت شده، مانند نسخهای که توسط مرحوم ملا عبدالله شوشتری (استاد مرحوم محمدتقی مجلسی، مجلسی اول) کتابت شده و سه بار مقابله شده؛ و یا نسخی که توسط علماء بزرگ و محدثان این دوره مثل مرحوم مجلسی اول، مرحوم ملا محمدباقر مجلسی، مرحوم ملا صالح مازندرانی، مقابله و قرائت شده و یا نسخی که بر محدثین بزرگ این دوره قرائت شده و اجازات متعددی دارد.
اجتهاد: چه تعداد شروح و حواشی نگاشته شده بر الفقیه موجود است؟
ملکیان: تا اکنون تقریباً کمی روشن شد که ما از جهتی، شروح و حواشی کمی از این کتاب در اختیار داریم به این معنا که آنچه در کتابخانههای ما موجود است، یک شرح فارسی است به اسم لوامع صاحبقرانی مرحوم ملا محمدتقی مجلسی، یک شرح عربی به اسم روضه المتقین از مرحوم محمدتقی مجلسی، حدوداً یکی دوتا حاشیهی مختصر مانند حاشیهی میرداماد و مرحوم شیخ بهاء وجود دارد. اینها شروح و حواشی است که بالفعل در اختیار داریم.
اما شروح و حواشی زیادی بر این کتابها بالقوه وجود دارد یعنی هم گزارشها و هم نسخههای متعددی وجود دارد به این معنا که عرض میشود:
بسیاری از شروح و حواشی تدوین نشده است، ما خیلی از نسخههای خطی کتب روایی که در اختیار داریم، اینها مملو است از حواشی علماء بزرگ، این باید توجه شود که این کتاب، کتاب درسی در طول سالیان طولانی مطرح بوده و این کتب توسط علماء بزرگ نوشته شده و در محضر علماء بزرگ نوشته شده و قرائت شده، طبیعتاً حواشی زیادی از افاضات این علماء بهصورت شفاهی یا از نگاشتهی به دست خود علماء بر این کتاب موجود است که تدوین نشده است.
شاید به جرات بشود بگوییم اگر بخواهیم یک روزی این حواشی را بر اساس نسخی که در اختیار داریم، استخراج کنیم، حواشی که در نسخههای خطی کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، کتابخانه قدس کتابخانه ملی و کتابخانههای عراق (بدون احتساب پاورقیهای نسخه بدل) را اگر بخواهیم گزارش کنیم، فقط متن من لا یحضر و حاشیهی علمائی که نوشتند، تازه سراغ شرحهای مفصل هم نرویم، حواشی که در گوشه کنار نوشته شده، اگر سراغ اینها برویم، شاید بتوان یک موسوعهی بیست جلدی از کتاب من لا یحضره الفقیه تشکیل داد. البته این کار، نیازمند همت زیادی است.
نکتهی بعدی در مورد شروح و حواشی که میشناسیم را عرض میکنیم. کتاب روضه المتقین که مرحوم محمدتقی مجلسی نوشتهاند چهارده جلد است، لوامع صاحبقرانی ایشان هشت جلد شرح فارسی است، شرح محمد صالح خاتونآبادی است از نوادگان مرحوم مجلسی، شرح شیخ یوسف بحرانی که اینها در الذریعه گزارش شده که البته خیلی از اینها مانند شرح شیخ یوسف بحرانی ناقص مانده است، شرح شیخ محمدعلی آل کشکول که مرحوم آقابزرگ در الذریعه در جلد چهارم میفرماید که جلد نهم آن مربوط به احادیث زکات است. توجه داشته باشید جلد احادیث زکات، از جلد دوم این چاپ چهارجلدی شروع میشود یعنی جلد اول من لا یحضره الفقیه بر اساس شرح ایشان، هشت جلد شرح مفصل ایشان داشته است. یا مثلاً شرحی که شیخ عبدالله سماهیجی نوشته است و نسخههای آن هم در دنا معرفی شده البته ظاهراً ناقص است و نسخههای موجود هیچکدام از بخش اول جلد اول من لا یحضر فراتر نمیرود اما بر اساس همین نسخهها هم ظاهراً شرح مفصلی است.
در کتاب دنا، شرحی هم برای مرحوم علامه مجلسی معرفی شده، شرحی برای شیخ محمد بن زینالدین شیرازی در دنا معرفی شده و همینطور شرحهایی که هنوز شناسایی نشده است و بهعنوان شرحهای ناشناخته در فهرست دنا معرفی شده است.
علاوه بر اینها اگر ما بخواهیم، شرحهایی که بر مشیخهی من لا یحضر هم نوشته شده است، اضافه کنیم، بیشتر میشود، کارهای زیادی تقریباً اطراف مشیخه انجام شده مثلاً مرحوم سماهیجی یک شرح اسانید من لا یحضر نوشته، مرحوم میرزا محمدحسین قاضی تبریزی یک ترتیب و شرح مشیخه من لا یحضر نوشته، مرحوم سیدهاشم بحرانی، شرح مشیخه من لا یحضر نوشته، مرحوم فخرالدین طریحی، شرح مشیخه من لا یحضر نوشته است.
در مورد حواشی، عرض شد که هیچ نسخهی خطی نیست مگر اینکه حواشی، حالا کم یا زیاد، در گوشه و کنار آن نسخه میبینید.
اما تعدادی از حواشی که مرحوم آقابزرگ در الذریعه نام بردند و در فهرست دنا معرفی شده، معروفترین آن، حاشیهی شیخ بهایی است که نسخ فراوانی دارد، حاشیهی مرحوم امین استرآبادی است، حاشیهی مرحوم شیروانی است، حاشیهی ملا عبدالله شوشتری است که در نسخهای که در کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی است، (حواشی مرحوم ملا عبدالله شوشتری به خط خودشان است) حاشیه مرحوم ملا مراد تفرشی که اسم حاشیه ایشان التعلیقه السجادیه است که هم کنار نسخههای خطی حواشی زیادی از مرحوم تفرشی هست که امضاء به امضاء مراد است و هم آن طوری که مرحوم آقابزرگ گفتهاند، این نسخه مدون هم شده است و اینطور که ایشان میفرمایند، حاشیهی مفصلی است البته بنابر آن چیزی که مرحوم آقابزرگ گزارش کردند، مرحوم تفرشی به همهی ابواب این کتاب نپرداخته اما ظاهراً از ابتداء من لا یحضر تا انتهاء آن، حواشیای نگاشتهاند که به اسم تعلیقه السجادیه میباشد.
بخشی از این تعلیقات مرحوم تفرشی را، آقای غفاری در این چاپ چهارجلدی آوردند که قابل استفاده است که نشان میدهد حواشی علمی و فنی خوبی بهخصوص در مباحث فقه الحدیث، ایشان دارند.
حاشیهی مرحوم سلطان العلماء، حواشی مرحوم صاحب معالم که در برخی از نسخ موجود است مانند نسخهای که در کتابخانه مرعشی نجفی است، حاشیهی مرحوم ملاصالح مازندرانی که نسخهای از من لا یحضره الفقیه در دانشکده حقوق در دانشگاه تهران است که حواشی ایشان را دارد، حواشی مرحوم ملا قاسم گلپایگانی که در نسخهای از کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی حواشی ایشان موجود است، حواشی سید احمد علوی بنابر گزارشی که آقابزرگ کرده است حواشی دارند، همینطور بنابر گزارش مرحوم آقابزرگ، پسر ملاصالح مازندرانی مرحوم محمدحسین حواشی دارند، ملا عبدالله افندی صاحب ریاض العلماء حواشی دارد، فرزند علامه محمدتقی مجلسی، به اسم عزیز الله، ایشان هم حواشی دارند، فرزند قاضی نورالله شوشتری به اسم علاء الدوله حاشیه دارند، شیخ محمد بلاغی از علماء قرن دهم ایشان هم حاشیهای دارند، آقا جمال خوانساری حاشیه دارند، علاوه بر ملا مراد تفرشی، ملا مراد کشمیری هم آقابزرگ گفتند که حواشی بر من لا یحضر دارند. شیخ محمدعلی بحرانی از کسانی هستند که حواشی بر کتاب من لا یحضر نوشتند.
اجتهاد: چرا بین این همه شروح و حواشی، فقط سه چهار عنوان در دست است و بقیهی آن بهصورت مخطوط است؟ دو شرح مرحوم محمدتقی مجلسی و حاشیهی شیخ بهایی و حاشیهی مرحوم میرداماد و باقی آنها مخطوط است!
ملکیان: دو علت میشود در اینجا ذکر کرد: اول اینکه در بین شروح و حواشی همین تعداد اندک نسخههای خوبی دارند بقیه بهصورت پراکنده در کنار نسخههاست و یکی باید تلاش کند تا اینها را تدوین کند.
دوم: اهمالکاری و بیحوصلگی ما میباشد و از جهتی هم بیاطلاعی ما از این حواشی است؛ مثلاً بخواهیم سراغ حواشی ملا عبدالله شوشتری برویم، چهرهی حدیثی معروفی هستند و مرحوم ملا محمدتقی مجلسی حرکت حدیثی را مرهون ایشان میدانند. در لوامع صاحب قرانی هم میگوید تعداد طلبههای حوزههای علمیه خیلی انگشتشمار بود و توجه به کتب حدیثی کم بود تا اینکه ملا عبدالله شوشتری کتب روایی را زنده کرد و طلبهها به قرائت و بحث حدیث پرداختند.
اگر بخواهیم حواشی مرحوم ملا عبدالله شوشتری را تدوین کنیم، باید نسخههای من لا یحضره الفقیه را جمعآوری کنیم و صفحه به صفحه بررسی کنیم. اینگونه نیست که در فهرستها گفته باشد که اینجا حاشیه ملاعبدالله است. در خیلی از فهارس فقط به همین نکته اکتفاء شده است که حاشیههایی دارد، حال گاهی بهخصوص به رمز نوشته شده است مثلاً صاحب این حاشیه که با ع مشخص شده این ملا عبدالله شوشتری است. به همین دلیل اگر کسی بخواهد مثلاً حواشی ملاعبدالله بهصورت کتاب مجزا تدوین کند باید حجم انبوهی از نسخههای من لا یحضر را فراهم کند صفحه به صفحه ورق بزند و ببیند کدام یک از اینها امضاء عبدالله را دارد آیا امضایی دارد که به امضاء اختصاری عبدالله شوشتری شباهت دارد، باید تکتک اینها را استخراج کند و بعد مرتب کند و بعد تکراریها را حذف کند و بعد به یک کتاب صد صفحهای مثلاً تبدیل میشود، این کتاب شاید چند سال نسخه خوانی و جمعآوری نسخه بخواهد که زحمت زیادی میطلبد.
بخت با همهی این صاحبان حواشی یار نیست. نمونهای از آن مثلاً مرحوم علامه مجلسی میفرمایند: «شرح ملاذ الاخیار من در حقیقت حواشی بود که بهمرور زمان، بر تهذیب الاحکام نوشتم.» حالا مرحوم علامه همت کردند و شاگردان ایشان همت کردند و حواشی ایشان را بهصورت یک شرح کامل و جامع تدوین کردند. حال این وظیفهی ماست که بقیه حواشی را مرتب و مدون کنیم بهصورت کتاب مجزا تدوین شود.
مطلب دیگر این است که چون حواشی پراکنده است اینطور نیست که با چند نسخه بشود تمام حواشی ملا عبدالله را فراهم کنیم، بلکه اتفاقی برای خود بنده رخ داد اینکه مدتی که مشغول تصحیح خلاصه الاقوال علامه حلی بودم نسخههای قابل اعتنا بود را که جمعآوری کردم، حواشی از خلاصه الاقوال از شهید ثانی پیدا کردم که حضرت آقای مختاری در حواشی شهید ثانی و خلاصه الاقوال ندیده بودند و این طبیعی است زیرا که به نسخهها دسترسی نداشتند.
بعدازاینکه خلاصه الاقوال با حواشی شهید ثانی چاپ شد، بعد باز نسخههایی را دیدم که بعضاً حواشی بود که در این نسخههایی که در اختیار من بود، وجود نداشت، لذا هنوز نمیتوانم ادعا کنم که همهی حواشی شهید ثانی بر خلاصه الاقوال را جمعآوری کردم.
حال در مورد حواشی من لا یحضره الفقیه طبیعتاً این ادعاء را نمیشود کرد مثلاً اگر ده بیست نسخه جمعآوری شود و حواشی ملاعبدالله شوشتری را جمعآوری کنیم باز ممکن است در نسخهی بیست و یکمی، با چند حاشیه تازه و جدید از مرحوم ملا عبدالله شوشتری مواجه شویم.
مطلب بعد در مورد دو شرح از شروح من لا یحضره الفقیه است: لوامع صاحب قرانی و روضه المتقین مرحوم محمدتقی مجلسی.
روضه المتقین تنها شرح کامل چاپ شده از من لایحضره الفقیه به زبان عربی است.
مرحوم ملا محمدتقی مجلسی در مقدمهی این کتاب میفرمایند که به درخواست جمعی از طلاب و افاضل کتابی نوشتند در شرح و توضیح روایات اهلبیت و به این کار مشغول شدند.
این کتاب در چهارده جلد (بر اساس کاری که بنیاد کوشان پور چاپ کرده) به زبان عربی میباشد و شرح بسیار سودمندی است هم جهات رجالی مفصلی در این شرح میباشد علاوه بر جلد چهاردهم که شرح مشیخه من لا یحضره الفقیه است، بحثهایی که در ذیل روایات ایشان مطرح میکنند، مباحث سندی و رجالی متعددی مطرح میکند، این بحثهای رجالی بعداً مورد توجه خیلی واقع شده است مانند مرحوم وحید بهبهانی در حاشیهشان بر منهج المقال یا مرحوم مامقانی در تنقیح المقال و دیگران.
علاوه بر جهات رجالی و سندی، این کتاب در فقه الحدیث هم کتاب قابلتوجه و الگوبرداری است و هم در غریب الحدیث که ایشان واژههای غریب الحدیث را خیلی خوب توضیح دادند بر اساس مصادر معتبر و مهم.
کار دیگری که ایشان انجام دادند در شرح من لا یحضر، تطبیق با دو کتاب دیگر از کتب اربعه یعنی کافی و تهذیب است. در این تطبیقها خیلی از مطالب روشن میشود و کار ابتکاری و جالبی است برای کسانی که قصد حدیث پژوهی دارند.
در این مقارنهها علاوه بر تفاوتهای سندی که در من لا یحضر و کافی و تهذیب هست، تفاوتهای متنی که گاه مشاهده میشود، تحریفاتی که ممکن است نسخههای کافی یا تهذیب یا من لا یحضر اتفاق افتاده باشد در سند یا متن، تقطیعهایی که ممکن است در کافی اتفاق افتاده باشد یا در من لا یحضر تقطیعهایی صورت گرفته باشد که با تطبیق آن با کافی معلوم شود، در این تطبیقها کاری که ملا محمدتقی مجلسی کردند، باعث میشود که ما به این فوائد سودمند دست پیدا کنیم.
اجتهاد: لوامع صاحبقرانی بهعنوان تنها شرح فارسی الفقیه، دارای چه ویژگیهایی است که در روضه المتقین کمرنگتر است؟ چرا مرحوم مجلسی این شرح را تکمیل نکردند؟
ملکیان: در مورد لوامع صاحب قرانی که همانطور که خود مرحوم ملا محمدتقی مجلسی ذکر کردند این شرح فارسی به درخواست شاهعباس برای استفادهی عوام مردم و پس از روضه المتقین نوشته شده که این را در مقدمهی جلد اول این مطلب را میفرماید.
این شرح ناقص است و جلد هشتم آن پایانش، ۱۰۶۶ نوشته شده یعنی چهار سال قبل از فوت مرحوم ملا محمدتقی مجلسی میباشد، حال یا منصرف شدند یا کهولت سن مانع شد یا نسخههای آن به دست ما نرسیده است.
در این نسخهی چاپی در صفحه آخر، ناشر درخواست عامی مطرح کرده که اگر کسی به این تکههای باقی مانده دست پیدا کرد برای چاپ بفرستد که ظاهراً ناشر و مصحح متوقع است که نسخهای پیدا کند، علیایحال این شرح فارسی ناقص به دست ما رسیده است.
درست است که آن طوری که ملا محمدتقی مجلسی میفرماید این را برای استفادهی عوام فارسی زبان نوشته است اما اصلاً این کتاب سطح پایین نیست اینگونه توهم نشود که سطح کتاب خیلی پایین است نسبت به روضه المتقین. ایشان سعی داشتند تفهیم شود به مخاطب فارسی و گاهی بیشتر کار کردند از روضه المتقین، زیرا قصد، تفهیم مخاطب فارسی بوده است البته جهات سندی در این شرح چندان مطرح نیست بهخصوص شرح مشیخه را یا ننوشته یا در دسترس ما نیست اما در بحث توضیح متن احادیث و تفهیم احادیث نکات اضافهای بر روضه المتقین دارد که قابلتوجه است هرچند با توجه به اینکه روضه المتقین شرح عالمانهتری است به زبان عربی است و کامل است، این شرح فارسی تحتالشعاع آن شرح عربی قرار گرفته است و چندان مانند روضه المتقین مورد توجه قرار نگرفته است.
اجتهاد: اگر نکات دیگری را لازم به ذکر میدانید که در پرسشها نبود، بیان فرمایید.
ملکیان: در مورد چاپ کتب اربعه شیعه، کمکاری زیادی داریم بهجز تعداد انگشتشماری، هنوز مصادر روایی ما مصادر اولیه، مانند کتابهای صدوق، کتابهای شیخ و دیگر کتابها، چاپ منقح و مصحح و محققانهای نداریم.
منظور از تصحیح یعنی وقتی شخصی یک جلد از کتاب من لا یحضره الفقیه را در دست میگیرد بداند که یکیک مفردات این روایت مستند به کدام نسخههاست، آیا مثلاً نسخهی خوبی این ضبط این روایت بر اساس نسخههای معتبره یا خیر بر اساس نسخههای جدید و بیاعتبار و مغلوط است؟
علاوه اینکه بداند اختلاف نسخهها در تکتک این مفردات چگونه است، آیا این حدیث در چه تعداد از نسخهها آمده در چه تعداد از نسخهها نیامده است؟ آیا در نسخهای که آمده عمن رواه و در نسخهای آمده است عن زراره کدام نسخه ترجیح دارد از لحاظ نسخهشناسی؟ این جهات ذکر شده باشد تا آن شخصی که مراجعه میکند به کتاب، اطمینان بیشتری به صحت کتاب داشته باشد.
با این توضیح متأسفانه من لا یحضره الفقیه هنوز چاپ محققانهای ندارد. البته با ارفاق فقط میشود کار مرحوم غفاری را با عنوان چاپ قابلتوجه قلمداد کرد.
البته ما در مقام بیارزش کردن کارهای مرحوم غفاری نیستیم، بلکه کارهای ایشان، الحق و الانصاف کارهای خوبی است و در دورهی خودشان واقعاً بینظیر بوده و همت یک نفر در تصحیح این حجم از آثار روایی شیعه واقعاً تحسینبرانگیز و حیرتآور است، اما اینکه بخواهیم کار مرحوم غفاری را از همه لحاظ یک کار تمام شده بدانیم و دیگر سراغ تصحیح جدید من لا یحضره الفقیه نرویم، این درست نیست و هنوز جهات نقص در کار ایشان هم هست، لذا شایسته است که بر اساس نسخههای موجود، براساس شروح، بر اساس حواشی، چاپ محققانه و منقحی از من لا یحضره الفقیه عرضه کنیم زیرا هم آبرویی برای حوزههای شیعی است و هم در مباحث معرفتی استنادی، ارزش بیشتری خواهد داشت.