به همین سادگی! نه کسی را متّهم کرد، نه برافروخت، نه تکبّر ورزید و نه آشفته شد. اشکالی مطرح شد و او به سان همیشه، لختی درنگ کرد و پاسخ داد. نه مسجدی ضرار شد، نه کسی جنایتکار گردید، نه حوزه را ملتهب کرد و نه سؤالی بیپاسخ ماند.
اختصاصی شبکه اجتهاد: فعّالیّتهائی که اخیراً یکی از مؤسّسات آموزشی قم، در راستای تنقیح و پالایش علم اصول از مباحث بیثمره انجام داده است، واکنشهای مختلفی را در میان اساتید و طلّاب به دنبال داشته است. این فعالیتها به برگزاری نشستهای متعدّد تحت عنوان «زوائد علم اصول» محدود نشده، بلکه یادداشتهایی نیز در نقد مباحث مطرح شده در دروس برخی اساتید به نام نگاشته شده است.
واکنشهای اساتید به این تلاشها امّا متفاوت بوده است. برخی برای حلّ محذور بیثمره بودن برخی مباحث، رسالت دانش اصول را صرفاً بیان قواعد حلّ مسائل در فقه نداسته، بلکه پاسخ به شبهات مختلفی که در دین وجود دارد و لو که ثمرهای در فقه نداشته باشد را نیز از اهداف تدوین این دانش انگاشتهاند. ایشان با پذیرش بیثمره بودن برخی مباحث نظیر حقیقت شرعیه و مقدّمه واجب، رسالت این مباحث را پاسخ به شبهاتی میدانند که اگرچه اثری را به لحاظ نتیجه فقهی به دنبال ندارد، لکن به هر حال، از آنجا که لازم است این شبهات در یکی از دانشها پاسخ داده شوند، این دانش را محمل مناسبی برای پاسخ به آنها میپندارند.
برخی دیگر نیز تمامی مباحث این دانش را دارای ثمره انگاشته و بی آنکه پاسخی به نقدهای مطرح شده در رابطه با بیثمرگی آنها بدهند، دانشپژوهان را به درسهای پیشگفتهی خود حوالت دادند.
طرفدار تقریب مذاهب نیز با «جنایتکار» خواندن برگزارکنندگان این همایشها، عمل آنها را ضربهی بزرگی به پیکرهی حوزهی علمیّه نامید. او البتّه توضیح نداد که چهطور میتوان با مذاهب دیگر دوستی کرد و در نماز، به اقتدایشان نشست، امّا با چند طلبه شیعه اثنی عشری که هر نشستشان را با سخنان رهبرشان آغاز میکنند، نمیتوان حتّی گفتگو کرد، دوستی که دیگر جای خود دارد!
پارهای نیز به حربه نخ نمای بیسواد خواندن قائلین به تحوّل در متون آموزشی روی آوردهاند؛ حربهای قدیمی که از فرط تکرار، دیگر نه حسّاسیّت کسی را بر میانگیزد و نه انگیزهای را برای دفاع در متّهم به وجود میآورد. آخر، باسوادی مگر چه ملاک کمّیای دارد که بتوان اثباتش کرد یا نفیش نمود؟
در این میانه، واکنش استاد شیخ محمدتقی شهیدی به نقدی که به درس ایشان شده بود جالب توجّه بود. چند هفته پیش، یادداشتی بر روی صفحه اوّل سایت مؤسّسه مورد نظر درج شده بود و در آن، موضوع بحث آن روزهای استاد شهیدی، یعنی استصحاب کلّی، امری بی ثمره خوانده شده بود که صرفا موجب اتلاف وقت طلّاب میگردد.
این نقد میتوانست با واکنشهای مختلفی از جانب استاد مواجه شود. او میتوانست نویسندهی مقاله را طلبه بیسوادی بخواند که هنوز غوره نخورده، مویز گشته! یا متکبّرانه وی را به نگاشتههای دورههای پیشین تدریس اصولش حوالت داده و سابقه طولانی تدریس خود را به رخ بکشد. میشد یکی از درخواستهای متعدّد گفتگو با رسانهها را لبّیک گوید و مدّعیان تحوّل را جنایتکار و همایششان را مسجد ضرار بخواند. لابی با مسئولان برای تختهکردن درب مؤسسه و دهان صاحبانش هم راهکار دیگری بود که انجام نداد.
او این همه را نکرد، بلکه کاری را انجام داد که سالهاست در مقابل نقدهای مکرّر شاگردان به مباحثش انجام میدهد. سالهاست که وقتی شاگردی، مطلبی از او را به نقد میکشد، لختی میاندیشد و آنگاه یا نقد را میپذیرد و یا پاسخ وی را میدهد. چه آن زمان که حلقهی شاگردانش در مدرسهی آیتالله گلپایگانی به ده نفر نمیرسیدند و چه اکنون که حسینیهی استاد فقیدش، به سختی از پس جای دادن شاگردان چند صد نفره اش بر میآید، او همیشه همینگونه بوده است: نقدها را میشوند، لختی فکر میکند، یا میپذیرد و یا پاسخ میدهد.
شیوهی استاد در مقابل ادّعای بیثمرگی بحث اصولش هم همینگونه بود. از آن روز، مثالهای متعدّدی را برای اثبات ثمرهدار بودنِ استصحاب کلّی در درس مطرح کرد. حتّی به دوست قدیمیاش گفته بود که باید در درس، مثالهای بیشتری بزنم تا شبهه بیثمرگی مباحث پیش نیاید. به همین سادگی! نه کسی را متّهم کرد، نه برافروخت، نه تکبّر ورزید و نه آشفته شد. اشکالی مطرح شد و او به سان همیشه، لختی درنگ کرد و پاسخ داد. نه مسجدی ضرار شد، نه کسی جنایتکار گردید، نه حوزه را ملتهب کرد و نه سؤالی بیپاسخ ماند.
رفتار استاد شهیدی در مقابل این نقد، اگرچه به ظاهر ساده بود، امّا همین رفتار ساده، گویا امروز برای برخی دشوار شده است!
سلام. ژست روشنفکری هم تکراری شده است. شما که از تخطئه بعضی شکایت دارید چگونه با این نوشته خود آنها را تخطئه می کنید. چرا به تخطئه کسانی که به قول شما ادعای تقریب دارند مثل استاد شهیدی جواب درست نمی دهید. بقول شما مدعی تقریب سه نکته را اشاره کرده اند چرا به آنها جواب مستدل نمی دهید. اضف الی ذلک شما از کسانی که ادعای حذف زوائد را دارند بپرسید آیا استصحاب کلی با توجه به بیانات استاد شهیدی ثمر دادر یا یه. ببینید آیا قانع شده اند و دست از ادعای خود در این بحث برداشته اند یا نه. اگر نه جواب شواهد استاد شهیدی را چه داده اند تا بفمید که در مقابل بعضی به جای ژست روشنفکری و دعوت به مذاکره باید اتقلابی عمل کرد اگر از حادثه کربلا درس مذاکره نمی گیرید و الا فلا.
یعنی الان شما دوست عزیز و اسایتدی که انتقادات علمی را بر نمی تابند، نماینده انقلاب هستید و استاد اکبرنژاد امریکا؟؟
لطفا قبل از برچسب زدن، بیناتات حضرت امام و حضرت آقا را در مورد تحول حوزه بخونید اون وقت ببینید نظرات استاد اکبرنژآد به منویات ایشون نزدیک تره یا رفتار آقایان؟
واقعا رفتار استاد در مقابل نقدی که به مباحثشون میشه، مثال زدنیه، خداحفظشون کنه
اما در مورد قلم نیوسنده، قلمشون مقداری تیز است. که امیدواریم با حذف این نقیصه، بیشتر و بیشتر از نوشته هاشون استفاده کنیم/
کچای قلم ایشان تیز است؟
فضای بسته و متحجرانه حوزه باید با ادبیات تند مورد نقد جدی قرارد گیرد
متاسقانه در فضای امروز حوزه به جای نقد صریح و شفاف رودر رو ، پشت سر اشکال می کنند و در عیان تملق و به به و چه چه…
در چنین فضای مسمومی باید صریح و شفاف گفت. باید به گونه صحبت کرد که به آقایان بربخورد.
صریح و شفاف گفتن منافاتی با نرم و لطیف گفتن ندارد. ادعای نقد صریح و شفاف را داشتن، فرق می کند با له کردن افراد، چه خوب بود بجای «طرفدار تقریب» می گفتند «برخی»، همانطور که در بخشهای دیگر اینکار را کرده اند.
کل یاد داشت بی نقص بود بجز همین بخش که کل یادداشت را تحت الشعاع قرار داده است.
کاش ایشان به ذکر مثال در درس خودشان اکتفا نمی کردند و همان گونه که نقد مکتوب بوده است ایشان نیز به صورت مکتوب جواب می دادند و منتشر می کردند تا همه طلاب بتوانند قضاوت کنند و مطلب برایشان روشن شود.
عزیزدل
میتونین تو نوشته هاشون ببینین و بعد قضاوت کنین