شبکه اجتهاد: امروز میتوان با اطمینان بیشتری گفت که اگر در زمان انقلاب مشروطیت، آخوند خراسانی زعامت حوزه نجف و مرجعیت اعلای شیعیان را بر عهده نداشت، جامعه ایران با چالشهای مهمی بر سر پذیرش برخی مفاهیم و محصولات دنیای مدرن مواجه میشد و این چالش در زمان رضاشاه با شدت بیشتری تعمیق مییافت. احمد کسروی بهدرستی اذعان کرده که: «اگر پشتیبانیهای آخوند خراسانی و حاجی شیخ مازندرانی از نجف نبودی، اینان مشروطه را برانداختندی (تاریخ مشروطه ایران، امیرکبیر، ۱۳۷۰، ص ۴۳۰)… مشروطهخواهان را بیرون از دین و بابی مینامیدند. اگر این فتواهای علمای نجف نبودی کمتر کسی به یاری مشروطه پرداختی. همان مجاهدان تبریز بیشترشان پیروی از دین میداشتند و دستاویز ایشان در آن کوشش و جانفشانی، این فتواهای علمای نجف میبود» (همان، ص ۷۳۰).
به نظر میرسد که پذیرش بسیاری از مفاهیم سیاسی و حقوقی مدرن از سوی آخوند خراسانی، راه فقهای بعدی را برای سازگاری با این مفاهیم گشود. از همین رو باید آخوند خراسانی را پرچمدار سازگاری فقه شیعه با دنیای مدرن دانست. پذیرش پارلمان، رأی اکثریت، قانون اساسی، آزادیهای سیاسی و در یک کلام؛ مشروعیتبخشی دینی به نظارت مردم بر حاکمان را باید مهمترین ثمره زعامت دینی آخوند خراسانی دانست که در نوشتههای او بارها مورد تأکید قرار گرفته است.
اما شاید شاهبیت منظومه سیاسی آخوند را این فراز از مکتوبات سیاسی او تلقی کرد که در پاسخ استفتای «هیأت متدینین همدان» نوشته است:
«امروز عقلای عالم متفقاند که مقتضیات این قرن مغایر با مقتضیات قرون سالفه است … و بقای بر مسلک قدیمی جز اضمحلال و انقراض نتیجه نخواهد داد» (سیاستنامه خراسانی، ص ۲۱۳).
التفات به این نکته که مقاومت در برابر مفاهیم و محصولات عقلائی دنیای مدرن و به عبارت دقیقتر، تقابل با عقلانیت مدرن بشر به سود دین و دینداران نیست و به قول آخوند خراسانی، منجر به «اضمحلال و انقراض» خواهد شد. در ابتدای همین نامه نیز تأکید شده که اگر استبداد تداوم یابد، این اضمحلال و انقراض اجتنابناپذیر است.
آخوند خراسانی به شهادت تلگرافها و نامههایش و نیز خاطراتش نزدیکانش، نشریات و کتب دنیای جدید را مطالعه میکرده و بیاطلاع از تحولات جهان نبوده است. اجحاف بزرگی است که این نقشآفرینی بزرگ و تاریخی را تحتالشعاع رقابتهای گروهی به محاق بسپاریم. در کتابی که دهه پیش منتشر شد، نامهای از آخوند خطاب به معلم احمدشاه نوجوان به چشم میخورد که نسبت به «ترقیات محیرهالعقول تمام ملل و دول عالم» التفات داده و ابراز امیدواری کرده بود که حکام ایران نیز «بعون الله تعالی در اندک زمان حتی از امپراتور ژاپون هم سبقت ربایند» (آخوند خراسانی به روایت اسناد، انتشارات پژوهشگاه دفتر تبلیغات قم، سند شماره ۱۳۹).
همچنین از نامهنگاریهای آخوند با ادوارد براون (ایرانشناس نامدار انگلیسی) پیداست که زعیم نجف، اشراف قابل قبولی به تحولات داشته و از فهم خوبی در تعاملات اجتماعی در سطح گسترده برخوردار بوده است. شاید یک شاهبیت دیگر منظومه آخوند را در تنها نامهای از او به براون دانست که اکنون در دسترس ماست و در آن آمده: «مقام روحانیت هم که مداخله در این جزئیات را در عهده ندارد» (مجله یادگار، ش۲، مهر ۱۳۲۳، ص ۵۱). پیشتر نیز درباره نگاه آخوند به نقشآفرینی سیاسی روحانیون نوشته بودم* که میتوان آن را به عنوان یک منظومه منسجم و سازوار سیاسی تعریف کرد.
همه اینها را میتوان دادههای مهمی دانست که نشان از اشراف نسبی آخوند خراسانی به تحولات دنیای جدید و تفاوت فکری او با طیفی از فقهای آن روزگار دارد. از این رو چندان بهجا نیست که به سبب این تفاوتها، آگاهیهای روزآمد آخوند را زیر سؤال ببریم و او را به سادهلوحی و فریبخوردگی از گروهی بابی یا اجنبی متهم کنیم.