عِدَّهٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِیِّ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِه عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخَیْبَرِیِّ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّه ع اکْتُبْ وبُثَّ عِلْمَکَ فِی إِخْوَانِکَ فَإِنْ مِتَّ فَأَوْرِثْ کُتُبَکَ بَنِیکَ فَإِنَّه یَأْتِی عَلَى النَّاسِ زَمَانُ هَرْجٍ لَا یَأْنَسُونَ فِیه إِلَّا بِکُتُبِهِمْ
شبکه اجتهاد: اکْتُبْ وبُثَّ عِلْمَکَ فِی إِخْوَانِکَ؛ در این فراز امام صادق (ع) بر دو روش برای حفظ و نشر علوم تاکید میکنند: کتابت و پخش دانش میان برادران دینی. گر چه در این روایت نیز هم چنان نامی از روایات اهل بیت (ع) وجود ندارد، اما از آن جا که امثال مفضل بن عمر با روایات اهل بیت (ع) سر و کار داشتند و زمان هرج و مرج و انس گرفتن با کتب، بیشتر ناظر به رخدادهای پس از عصر ائمه است که به شدت به میراث روایی نیاز افتاد، میتوان دریافت که مراد اصلی امام صادق (ع) از کتابت دانش، کتابت احادیث اهل بیت (ع) است.
وبُثَّ عِلْمَکَ؛ دانشی که امثال مفضل بن عمر از اهل بیت (ع) فرا میگرفتند، دانش خود آنان نبود، اما از آن جا که آن علوم پس از دریافت از اهل بیت (ع) عملاً در قلب و کتاب حاملان علم ثبت میشد، دانش به آنان اضافه شده است؛ نظیر استادی که دانش خود را به شاگرد منتقل میکند و سپس به او میگوید: اینک دانش خود را در اختیار دیگران بگذار و این در حالی است که دانش آن شاگرد عملا دانش استاد او بوده است.
فِی إِخْوَانِکَ؛ این تعبیر در روایات اهل بیت (ع) عموماً ناظر به برادران شیعی است و نه مطلق برادران دینی؛ یعنی دانش کسب شده از ناحیه ما را میان موالیان اهل بیت (ع) منتشر کن. توجه به این محدوده مخاطب از آن جهت است که بسترهای لازم برای پذیرش روایات اهل بیت (ع) در میان عامه مردم که پیروی مکتب خلفاء بودند، وجود نداشت و چه بسا انتشار شماری از معارف روایی اهل بیت (ع) برای آنان باعث خسارتهایی برای شیعه میشد. از این جهت در شماری از روایات بر وجوب تقیه و حرمت اذاعه تاکید شده است.
فَإِنْ مِتَّ؛ پیداست کسی پس از مرگ امکان به ارث گذاشتن و اعلام ارث ندارد، بلکه مراد اقدام پیش از مرگ یا در آستانه آن است که از آن به مجاز مشارفت یاد میشود؛ نظیر آیه شریفه «قَالَ أَحَدُهُمَا إِنِّی أَرَانِی أَعْصِرُ خَمْرًا» (یوسف، ۳۶) که در حقیقت مقصود «اعصر عنبا» است.
فَأَوْرِثْ کُتُبَکَ بَنِیکَ؛ به ارث گذاشتن کتب موضوعیت ندارد و مقصود انتقال کامل و جامع آن کتابها به نسلهای پسین است. پیداست که به میراث گذاشتن؛ یعنی اعلام این که فلان کتاب میراث من است و باید به آیندگان انتقال یابد، یکی از موثرترین راه برای ثبت و حفظ میراث روایی در گذشته به شمار میرفته است.
فَإِنَّه یَأْتِی عَلَى النَّاسِ زَمَانُ هَرْجٍ لَا یَأْنَسُونَ فِیه إِلَّا بِکُتُبِهِمْ؛ هرج در لغت به معنای آشوب و فتنه است. در این فراز امام صادق (ع) زمان هرج و مرج را پیش بینی فرمود که در آن مردم وسیلهای برای انس و الفت جز همین کتبی که از احادیث ائمه (ع) فراهم آوردند، ندارند.
در این که مقصود امام صادق (ع از زمان فتنه و آشوب چه زمانی است، نمیتوان قاطعانه اظهار نظر کرد. از یک جهت پیداست که اشاره امام به دورانی پس از دوران اهل بیت (ع) است؛ زیرا سیاق سخن ناظر به دورانی است که اهل بیت برای هدایت مردم و نجات آنان از گمراهی حضور ندارد و الا اگر دوران حضور اهل بیت (ع) باشد، باید توصیه به مراجعه به خود آنان باشد؛ نه کتب حاوی روایات آنان. از این جهت میتوان حدس زد که مقصود امام دوران غیبت و عدم حضور معصوم است که انواع و اقسام فتنههای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی متوجه جهان اسلام به صورت عام و جهان تشیع به صورت خاص میشود و دوران سخت تقیهای را در پی میآورد و از این جهت پیروان اهل بیت (ع) چارهای جز مراجعه به میراث روایی ندارند.
لَا یَأْنَسُونَ فِیه إِلَّا بِکُتُبِهِمْ؛ انس به کتابها را نباید به معنای متعارف امروزین معنا کرد که افراد برای مشغول کردن خود، رو به انواع تفریحات وسرگرمیها میآورند، بلکه باید آن را از نوع انس و الفت عاشق با معشوق یا انس و الفت تشنه با آب دانست؛ زیرا از یک سو دوران هرج و مرج و فتنههای اجتماعی چندان دوران آرامی نیست تا سخن از سرگرمی در میان آید و از سویی دیگر کتب حدیثی نیز از نوع رمان و قصه حسین کرد شبستری نبوده و نیستند تا بساط سرگرمی را برای کسی فراهم آورند!
از این روایت چهار نکته قابل استفاده است:
یک؛ همان گونه که ملاصالح مازندرانی آوردهاند، این روایت بر اعتبار و حجیت خبر واحد دلالت دارد؛ زیرا مخاطب سخن امام صادق (ع) یکی از اصحاب؛ یعنی مفضل بن عمر است و تاکی بر انتشار و بعه میراث گذاشتن روایات توسط او به معنای حجیت روایات نقل شده از سوی مفضل به عمر و امثال او است.
دو؛ اهل بیت (ع) به خوبی از دوران بحران علمی شیعیان آگاهی داشتند و میدانستند که آنان روزی به شدت به میراث روایی نیاز خواهند داشت. از این جهت این چنین، بر ثبت و نشر کتب حدیثی اصرار میورزیدند.
آیا حال و وضع کنونی ما که به هر سو میچرخیم تا گفتاری از معصومان را بیابیم تا پاسخی برای انواع و اقسام پرسشهای ما باشد، تاییدی بر پیش بینی امام صادق (ع) نیست؟!
سه؛ کتب حدیثیای که توسط اصحاب اهل بیت (ع) فراهم شد، با توصیه و تاکید آنان بوده و در برخی از موارد با نظارت دورادور آنان انجام یافته و همین کتب در سده چهارم دستمایه اصلی کتب اربعه را فراهم آوردند. این سخن گر چه به معنای اعتبار تام و تمام همه کتب حدیثی برجای مانده نیست، اما پاسخی است برای آن دسته از شبهه پراکنان که تلاش دارند میان امامان شیعه (ع) و میراث روایی کنونیِ برجای مانده از آنان فاصله بیاندازند.
چهار؛ روایات اهل بیت (ع) بسان قرآن در دوران تاریکیها، فتنهها و انحرافات اجتماعی و دینی بهترین راه و رهنمون را اریه میکنند و اگر کسی قدر روایات اهل بیت (ع) را دانسته و به آنها مراجعه کند، از انواع آسیبها در دوران فتنه و گمراهی در امان خواهد ماند. این روایت از این جهت شبیه این روایت نبوی است: «فَإِذَا الْتَبَسَتْ عَلَیْکُمُ الْفِتَنُ کَقِطَعِ اللَّیْلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَیْکُمْ بِالْقُرْآنِ فَإِنَّه شَافِعٌ مُشَفَّعٌ» (الکافی، ج ۲، ص ۵۹۹ باب «فی تمثل القرآن وشفاعته لأهله». (برگرفته از کتاب «تفسیر گزیده کافی شریف» اثر در دست انتشار)