گاهی یک خود استادپندار در مقولههای متنوع و مختلفی ورود پیدا میکند که هیچ علامهای را یارای کسب تخصص در جمیع آن نیست.
به گزارش شبکه اجتهاد، اخیرا به هر گوشه نظاره میکنیم بنری از یک رشته فقهی جدید یا پوستر از یک سخنرانی با موضوعی شگرف در فقه مضاف را میبینیم.
این واقعیت که فقه باید به مسائل مورد نیاز جامعه بپردازد قابل نقد نیست و این حقیقت که فقه ظرفیت ذاتی آن را دارد نیز قابل خدشه نیست لیکن محل نقد جای دیگری است.
آنچه مورد تعجب است رشد بیحساب این عناوین جدید فقهی توسط اشخاصی است که اندک اطلاعی از فضای علمی_تخصصی اضافه شده به فقه را ندارند و عموما اصطلاحات، تعاریف و تبیینهای علمی ارائه شده توسط آنها مخلوطی عجیب از اشتباهات فاحش و غیر قابل باور است.
گاهی یک خود استادپندار در مقولههای متنوع و مختلفی ورود پیدا میکند که هیچ علامهای را یارای کسب تخصص در جمیع آن نیست. بزرگواری که صبح از فقه فضای مجازی میگوید، بعد از صلاه ظهر اصول فقه روابط بینالملل را در نشستی بررسی میکند، اقتصاد اسلامی را عصرگاهان موشکافی کرده و در انتهای شب برای تغییر ذائقه کمی هم هنر اسلامی به شاگردانش میآموزد.
صبح فردا که شد ابتدا به نقد زیرساختهای افکار هگل میپردازد، عصر ملاصدرا را در بوته نقد شلایماخری گذاشته و شب هنگام نیز ادبیات آلمان دوران جنگ را به نقد اسلامی میشکافد.
به نظر میرسد در دورانی که علوم دانشگاهی در مقیاس مویرگی توسعه یافتهاند و تخصص در محدودههای اتمی معنا پیدا میکند این واقعیت برای برخی عزیزان درک نشده است که تمرکزگرایی علمی در یک عرصه ضرورت عمیقشدن سطح فهم و ادراک است.
در حالیکه بزرگان و استوانههای علمی حوزه هر کدام در عرصهای خاص همانند فقه، اصول، تفسیر، رجال، فلسفه و … شهره عام و خاص شدهاند و بر تمرکزگرایی علمی تاکید دارند؛ برخی هر چند معدود ترجیح میدهند به قول استاد شهید مرتضی مطهری اقیانوسهای یک وجبی باشند.
دلیل عمده این اتفاق نامیمون را میتوان در شهرتطلبی این عزیزان جستجو کرد چرا که بهجای ژرفابخشی به دانش در یک حوزه و تلاش دهها ساله برای سرآمدشدن در یک زمینه تخصصی، ترجیح میدهند دائما بر شاخسارهای متفاوت بنشینند و با استفاده از عناوین ثقیل اما میانتهی به مطرحکردن خود بپردازند و مریدانی گرد خود جمع کنند.
این اقدامات که در کوتاهمدت با لقبگذاریهای بیحسابی چون علامه و آیتالله و گاها با تاسیس مجموعههای علمی با محوریت این افراد نیز همراه است خود موجبات وهن حوزههای علمیه، بزرگان حوزه و علوم ریشهدار حوزوی میشود چرا که ترویج این بیسوادیها در میان جوامع علمی داخلی و حتی بینالمللی نسبت به ظرفیتهای واقعی فقه شیعی ایجاد تردید و شائبه میکند و از سویی اصالت و احترام علمی درون حوزه را مورد خدشه قرار میدهد.
متاسفانه در راستای این شهرتطلبیها، ظرفیتهای علمی جدید حوزه همانند کرسیهای آزاد اندیشی نیز مورد استفاده گسترده قرار میگیرد و گعدههای دوستانه ولی خالی از محتواهای علمی با عناوین پرطمطراقی همچون کرسی آزاد اندیشی، نشست ارائه نظر، میزگرد و… دستآویزی برای چهرهسازی افراد قرار میگیرد.
اقدامات مبارکی همچون تاسیس دفتر فقه معاصر توسط مدیریت محترم حوزههای علمیه را میتوان اقدامی زیربنایی و صحیح دانست که میتواند بر توسعه عناوین جدید فقهی در حوزه مسائل جدید و مستحدثه نظارتی علمی داشته باشد و ظرفیتهای واقعی فقه شیعی را نمایان سازد.
به نظر میرسد لازم است چارچوبهایی طراحی شود تا با تبیین مسیر صحیح تدوین و ارزشیابی یک عرصه جدید از فقه مضاف و علوم مستحدثه امکان مقابله با این فقههای بهفروش و شهرتمحور فراهم گردد. علیرضا داودی – رسا