اختصاصی شبکه اجتهاد: از نظر نهادهای حقوق بشری، افراد زیر ۱۸ سال کودک محسوب میشوند، اما در فقه اسلامی، ملاک خروج از کودکی، بلوغ جسمی است. همین امر موجب شده تا مجازات و تعزیر کودکان بالغ زیر ۱۸ سال در جوامع اسلامی با اعتراض نهادهای حقوق بشری مواجه شود. این موضوع را با حجتالاسلام والمسلمین محمد قائینی که چند سالی است به تدریس مباحث حدود و دیات در مرکز فقهی ائمه اطهار قم مشغول هستند در میان گذاشتیم. او معتقد بود اجرا نکردن حکم خدا، خود، نوعی ظلم است. علاوه بر اینکه عرصه مجازات را نباید با عواطف و احساسات خلط کرد. خاطره او از غلبه عواطف در هنگام دست زدن به گوسفند در حین ذبح، از نکات جالب این گفتگو بود.
اجتهاد: با توجّه به اینکه رشد فکری ملازمهای با بلوغ جسمی ندارد، آیا میتوان اجرای حدود و تعزیرات را بهصرف بلوغ جسمی تجویز نمود؟
قائینی: در شریعت برحسب مدارک موجود و مستندات معتبر موردپذیرش فقها، سه مورد در رابطه با جزاییات داریم.
قسمت اول جزاییات، اموری است که دست قاضی در آن باز است. قاضی میتواند در موارد خاص، برخی از حدود را با ضابطهای که در قانون مطرحشده، ثابت کند ولی درعینحال حق گذشت و عفو هم دارد.
مورد دوم در مقررات جزایی شریعت در قبال این افراد، حدود است.
و مورد سوم هم عبارت است از تعزیرات.
در موارد دوم و سوم، اگر موردی ثابت شود، در مورد هرکسی که باشد، تخصیص بردار نیست و حکم به اجرا درمیآید و قاضی هم نسبت به عفو و گذشت، هیچ اختیار و انتخابی ندارد.
البته برای اجرای حدود، چه در مورد اوّل که دست قاضی در اجرای حد باز بوده و مجاز به اخذ است، چه در قسم دوم و سوم، دو شرط اساسی وجود دارد که بدون تحقق این دو شرط، هیچکدام از این مجازاتها مترتب نمیشود.
شرط اول عقل است؛ یعنی شخصی که مرتکب گناه میشود، باید واجد عقل مصحّح تکلیف باشد. منظور درکی است که ملاک صحت تکلیف است. فرد چه ۱۸ ساله باشد چه ۱۵ ساله، چه ۸۰ ساله، اگر فاقد شرط عقل باشد، هیچ حد و تعزیری برایش مترتب نیست.
البته تأدیب در مورد مجانین و حیوانات هم وجود دارد ولی تعزیر مشروط به عقل است. وقتی این شرط را در نظر میگیریم، دیگر رشد بهتنهایی، معتبر نیست. رشد تنها در صحت معامله معتبر است و در حدود و تعزیرات دخالت ندارد.
شرط دوم؛ بلوغ است. اگر فرد عقل ابنسینا و ادراک انیشتین را هم داشته باشد، در صورت نابالغ بودن، مشمول اجرای حدود نمیشود.
اینکه نهادهای حقوق بشری چنین چیزی را قبول ندارند و میگویند پسر ۱۵ ساله را نباید مجازات کرد، حجت شرعی نیست. ما مکلف به رعایت حجج شرعی هستیم. اینکه گفته شود بین سن ۱۵ سال و ۱۸ سال تفاوت وجود دارد، درست است، ولی سن ۱۸ سال و ۲۵ سال هم متفاوت است. حتی آدم ۲۵ ساله با آدم ۴۰ ساله هم به لحاظ شعور تفاوت میکند ولی در هیچ جای دنیا، ملاک مجازات را ۴۰ سال قرار ندادهاند.
اجتهاد: با توجّه به فتوای برخی مراجع مبنی بر عدم جواز ازدواج دختران زیر ۱۴ سال که به جهت عدم توان تشخیص مصلحت زندگی از جانب ایشان است، آیا میتوان به همین مناط، جواز اجرای حد و تعزیر را نیز بر «رشد» معلق کرد نه بلوغ؟
قائینی: بله. شنیدهام که بعضی از علما این موضوع را مطرح کردهاند. بههرحال اینیک نظر شاذ مخصوص به خود ایشان است و موردقبول همه نیست.
اجتهاد: دلیل این بزرگوار عدم رشدی است که سبب شده است توان تشخیص مصلحت در زندگی خود را نداشته باشد، همین دلیل در جرائم کودک نیز وجود دارد و ممکن است کودک توان تشخیص نداشته که جرم را مرتکب شده است؟
قائینی: معیار در انجام حدود، عقل است و فرض بر این است که عقل، قدیم و جدیدش فرق ندارد. ممکن است راههای تشخیصی برای رسیدن به نتایج تفاوت کرده باشد، اما عقل بشری، در طول زمان، نهتنها کمتر نشده بلکه بهنوعی تکامل هم پیداکرده است؛ یعنی در یک جوان ۱۵ ساله امروزی، عقل عملی و عقل تجربی، بهواسطه وسائل ارتباطی و پیشرفت فناوری در جامعه از عقل سابقین کمتر نشده و قطعاً بیشتر هم هست. تجربه نشان میدهد که عقل بچههای الآن از بچههای قدیم بیشتر و کاملتر است. معیار در مسؤولیت و تکالیف هم عقل است و لذا من تفاوتی در اجرای حکم بین زمان قدیم و جدید نمیبینم.
اجتهاد: با توجّه به بالا رفتن سنّ ازدواج و طولانی شدن تحصیل که سن به عهده گرفتن مسؤولیتهای خانوادگی و تحصیلی را بالا میبرد، آیا میتوان گفت سن خروج از کودکی در زمان ما، نسبت به سنّی که در روایات تعیینشده است بالاتر است؟
قائینی: ما چند نوع بلوغ داریم مانند؛ بلوغ عقلی، بلوغ اقتصادی و بلوغ جنسی و غیره. بلوغ عقلی هم قطعاً مراتبی دارد. بلوغ عقلی افراد در جامعه امروزی با جوامع قدیم فرق نکرده است. آنچه تغییر کرده، بلوغ اقتصادی است؛ چون کیفیت و روش زندگی، عوضشده است. در قدیم برای تحصیلات و دانش و شروع زندگی، محدودیتهایی داشت و لذا بلوغ اقتصادی، هم زودرستر بود. یک جوان ۱۷، ۱۸ ساله ازنظر اقتصادی، بالغ بهحساب میآمد و میتوانست روی پای خودش بایستد. چنین کسی، متکی به پدر و مادرش نبود و نیازی نداشت که دیگران وضعیت اقتصادی او را مدیریت کنند.
در حال حاضر، بلوغ جنسی هم در سن پائین تری اتفاق میافتد؛ اما اینها هیچ ارتباطی به بلوغ عقلی که مناط برای تکالیف هست، ندارد. در این مثالهایی که شما فرمودید که امروزه ازدواجها به تأخیر افتاده است، به خاطر نقص عقول نبوده و به خاطر تأخیر در بلوغ اقتصادی است. معیار ما در تکلیف، بلوغ اقتصادی و جنسی و مانند آن نیست و نمیتوان قیود الهی را به سنین بالاتری موکول نمود.
اجتهاد: آیا در روایات شاهدی بر اجرای حد یا تعزیر توسّط معصومین یا به دستور ایشان بر کودکان بالغ زیر ۱۸ سال وجود دارد؟
قائینی: در حال حاضر در مورد سؤال شما حضور ذهن ندارم و مورد بهخصوص را در روایات و احادیث به یاد نمیآورم. سن نه سال برای دختران و پانزده سال برای پسران، بهعنوان ضابطات کلی بیانشده و قانون شرع است. در این سن، حدود به نحو تام و تمام بر فرد اجرا میشود؛ اما اینکه چنین موردی در زمان ائمه، مصداق داشته و اجراشده یا نه، من الان موردی را به یاد ندارم. البته مصداق اجرای حدود هم منوط به اثبات است و باید ببینیم آیا در زمان ائمه موردی که با شهود و طرق معتبر به اثبات برسد، وجود داشته است یا نه.
ممکن است مواردی اتفاق افتاده باشد و اگر هم نبوده یا به دست ما نرسیده، دلیل بر این نمیشود که معیار و ضابطه حدود در مورد کودکان ۱۸ ساله با دیگران متفاوت باشد.
البته این را هم بگویم: اینکه شخص ۱۸ ساله را کودک بنامید، نوعی تلاعب و بازی با الفاظ است. اگر به بچه هفت و هشتساله، کودک بگوئید جا دارد ولی اطلاق آن به فرد ۱۶ ساله هم غیر عرفی است چه رسد به انسان ۱۸ ساله.
اجتهاد: با توجّه به اینکه به نظر بسیاری از عقلا، اجرای حد بر کودکان بهخصوص دختران ۹ و ۱۰ ساله، مصداق ظلم است، آیا نمیتوان همین فهم را بهمنزله قرینه لبّیّه برای تقیید اطلاقات حدود تلقّی کرد؟
قائینی: به نظر من، کودک ۹ ساله الآن با کودک ۹ ساله قدیم فرقی ندارد. اگر اجرای حد در این سن، اکنون ظلم شمرده میشود، در قدیم هم ظلم بوده است. آن چیزی که شما ظلم مینامید، در حقیقت ظلم نیست، بلکه رقّت و حالت عاطفی است که در اشخاص وجود دارد. این احساسات و عواطف هم فقط به دختربچه ۹ ساله اختصاص ندارد و اگر یک پسربچه یا دختربچه ۱۸ ساله یا حتی انسان ۳۰ ساله هم مورد تعزیر و اجرای حد قرار بگیرد، همین احساس به انسان دست میدهد. ولی در قرآن گفتهشده است که در قصاص، رأفت به خرج ندهید. شرط عقل هم همین است؛ چون اگر بنا باشد احساسات را در مجازات، دخیل کنیم، دیگر امکان مجازات وجود نخواهد داشت.
البته گمان نکنید بنده که این حرفها را میگویم، آدم بیاحساسی هستم. من در سفر حج که مستحب است حاجی ذبیحه را در دست بگیرد و قصاب سر آن را ببرد، به دلیل عاطفی، نتوانستم حیوانی را که عقلا و شرعاً در سربریدن آن مجاز بودیم را به دست بگیرم تا کس دیگری او را ذبح کند. ولی همانطور که گفتم؛ ما مجاز نیستیم در اجرای قوانین شرعی، احساسات و عواطف خود را دخالت دهیم.