شبکه اجتهاد: در شیعه دو جریان جلوه بیشتری دارد: یکی جریان معارفی، یعنی به مسائل معرفتی علقه دارند نه مسائل فقهی، چنان که محمّد بن سنان میگوید: «من أراد المعضلات فإلیّ، و من أراد الحلال و الحرام فعلیه بالشیخ، یعنی صفوان بن یحیى»(۱).
جابر بن یزید، أبو الخطّاب، مفضّل بن عمر، معلّی بن خنیس در این جریاناند. البته در این جریان همه یکدست نیستند، یعنی ابو الخطاب و مفضّل و محمّد بن سنان همه اعضای این جریان فکریاند، ولی با رتبه بندیهای مختلف. شاید بتوان این جریان را به دو شاخه مقبول و انحرافی تقسیم کرد. از همین روست که احادیث بعضی از افراد این شاخه در کتب اربعه بسیار دیده میشود، و احادیث برخی دیگر به ندرت و انگشت شمار(۲).
از خصوصیات این جریان، ادّعای پیوند آنها با بزرگان شیعه (مثل سلمان فارسی) در دوران قبل است، یعنی این جریان مدّعی است که راهرو و ادامه دهنده راه کسانی مثل سلمان فارسی است. از دیگر خصائص این جریان، وجود اصطلاحات خاص در میان آنهاست. اصطلاحاتی همانند: رکن، باب، أصحاب سر، و…
جریان دیگر، جریان فقاهتی است. یعنی جریانی که به حدیث، علم آموزی، فقه و مسائل شرعی پایبندند. محمّد بن مسلم، زراره، صفوان، ابن ابی عمیر، بزنطی و… در زمره افراد سرشناس این جریان اند.
این دو جریان درگیریهای زیادی با هم داشتهاند، چنان که کشی میگوید: نشانه اصحاب ابو الخطاب، دشمنی با زراره و هم مسلکان او بود(۳).
بسیاری از احادیثی که در مذمت هر جریان نقل شده، توسط أصحاب جریان دیگر نقل شده است (و چه بسا توسط همانها هم ساخته و پرداخته شده است).
درگیری و زیرآب زنی نیز هماره بین دو جریان بوده است. نمونهاش ماجرای زیرآب زنی از مفضّل بن عمر نزد امام صادق علیه السلام که او با افراد ناباب نشست و برخاست دارد(۴).
جریان اول از سوی جریان دوم به انحراف و غلو رمی شدهاند، و جریان دوم توسط جریان اول به تقصیر متهم شدهاند. و اصلاً اصطلاح تقصیر ساخته و پرداخته همین درگیری هاست، و پیش از این سابقهای ندارد، به خلاف واژه غلو که در همه دورانها و توسط همه گروهها به کار رفته است و اصطلاحی شناخته شده است. این جریان بعدها هم ـ یعنی تا شکل گیری مدرسه نجف توسط شیخ طوسی که مدرسهای فقهی و در امتداد جریان فقاهتی است(۵) ـ ادامه پیدا کرد.
امروزه رای مشهور این است که جریان درست همان جریان فقاهتی است و جریان اول غالیان و منحرفانند، از این رو احادیث مذمّت زراره و محمّد بن مسلم، که در گزارشی که کشی کرده است بیش از احادیث مذمت ابو الخطاب است، نه تنها مقبول واقع نشده است، بلکه محمّد بن عیسی بن عبید به سبب نقل این احادیث (احادیث مذمت زراره) مورد اتهام واقع شده است(۶).
اما نزد فرقه نصیریه، وضع به گونهای دیگر است. پیروان این فرقه از سویی روایات مذمّت زراره و محمّد بن مسلم را مردود نمیدانند(۷۹) و از سوی دیگر احادیث مذمت ابو الخطاب را حمل بر تقیه و.. میکنند. جالب اینجاست که یک روایتی که در مذمت ابو الخطاب نقل شده را از باب معیوب کردن کشتی در ماجرای خضر و موسی علیهما السلام میدانند(۸). این وجه بعینه در ذیل یکی از روایات مذمت زاره، در رجال کشی نقل شده است(۹).
چند وقتی اوقات فراغتم را به تصحیح رساله المراتب والدرج اختصاص دادم. این رساله غالیانه، مشتمل بر روایاتی است در مذمّت فقهاء و دفاع از ابی الخطاب. مسلماً این رساله و هر روایتی که موافق مضمون این رساله است به دلائل متعدّد(۱۰)، قابل قبول نیست، اما مطالعه این رساله برای آشنائی بیشتر با درگیریهای درون طائفهای بسیار سودمند است.
———————————–
۱. رجال الکشی، رقم: ۹۸۱.
۲. در فصل دوم کتاب الغلو فی مصطلح الملل والنحل والرجال در این باره به تفصیل سخن گفتهام
۳. قال جمیل: و کنّا نعرف أصحاب أبی الخطّاب ببغض هؤلاء رحمه الله علیهم. رجال الکشی، رقم: ۲۲۰.
۴. عن محمّد بن سنان أنّ عدّه من أهل الکوفه کتبوا إلى الصادق (ع) فقالوا: إنّ المفضّل یجالس الشطار و أصحاب الحمّام و قوماً یشربون الشراب، فینبغی أن تکتب إلیه و تأمره ألا یجالسهم. رجال الکشی، رقم: ۵۹۲.
۵. البته ریشه هائی از جریان معارفی نیز در این مدرسه دیده میشود، که مربوط به جریان معارفی غیر مرتبط با خط انحراف است
۶. وبالجمله فقد ظهر اشتراک جمیع الأخبار القادحه فی إسنادها إلى محمّد بن عیسى، وهی قرینه عظیمه على مَیْل وانحراف منه على زراره، مضافاً إلى ضعفه فی نفسه. و قد قال السیّد جمال الدین ـ ونِعْمَ ما قال ـ: و لقد أَکْثَرَ محمّد بن عیسى من القول فی زراره حتّى لو کان بمقام عداله کادت الظنون تسرع إلیه بالتهمه الموسوعه الرجالیه للعلامه الحلی (خلاصه الأقوال: ۱): ۲/۴۹۷، حاشیه شهید ثانی.
۷. نمونهای از روایت نقل شده در مصادر نصیریه در مذمت فقهای شیعه:
أ. من أخذ من علم زراره و أبی بصیر و سدیر و ابن أبی یعفور و محمّد بن مسلم و حنان بن سدیر و الحکم بن أبی عقبه [کذا] و برید العجلی … و من هو مثلهم فلا یقربن المسجد الحرام، ثمّ قرأ علیه السلام: «انما المشرکون نَجَسٌ فلا یقربوا المسجد الحرام» [توبه/ ۲۸]. سلسله تراث العلویین، ج۶، ص۲۸۲، کتاب آداب عبد المطلب.
ب. «إِلَّا أَنْ یَأْتِینَ بِفاحِشَهٍ مُبَیِّنَهٍ» قال علیه السلام: هی ولایه الطواغیت أی یأتی الضعیف بولایه زراره و ابن أبی یعفور. سلسله تراث العلویین، ج۶، ص۱۳۶، کتاب آداب عبد المطلب.
ج. عن الصادق علیه السلام: الرهطِ المفسدونَ… فالضدُّ الکلیُ کان المنصور المسمّى بالدوانیقی وبابه زراره بن أعین، وذلک کما کان ظاهراً بعُمَر وبابهُ الأوّل ، وهو فرعون مصر وبابه هامان، وکلّ فرعون فهو الثانی وتمام التسعه مع المنصور: أبو بصیر الثقفی لا الأسدی وأبو بکرٍ الخضرمی [کذا] ومحمّداً بن أبی یعفور [کذا] ومحمّد بن مسلم الثقفی وعامر بن جزاعه وکثیر بیّاع النوى وبریده [کذا] العجلی وحجر بن زائده. ویدخلُ معهم: عیسى بن موسی بن علیّ بن عبد الله بن عبّاس. الرساله المصریه، ص۵۱۶.
د. أبو عبیده و عمر بن العاص و معاویه و أبو هریره و من قام مقامهم من أهل الروایه و الحدیث مثل زراره بن أعین و أبو بصیر الثقفی و برید العجلی و حنان بن سدیر و هم الذین قاموا لأنفسهم الدعوه بالروایه و الحدیث و إخبار عن رسول الله و مخالفه بعضهم لبعض فی الفقه و التحریم و التحلیل، و کل ذلک یحتجوا فیه بالروایه عن رسول الله صلی الله علیه وآله فقام بذلک الشرائع و الملل فصار أهل ذلک کلهم ظلم و ظلمه، و قد ذکرهم الله فی کتابه العزیز فقال: «ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ إِذا أَخْرَجَ یَدَهُ لَمْ یَکَدْ یَراها» و قال فی ذکر العارض: «فَلَمَّا رَأَوْهُ عارِضاً مُسْتَقْبِلَ أَوْدِیَتِهِمْ». المراتب و الدرج للخزاعی، ص ۴۹.
و نیز رک: حقائق اسرار الدین، تألیف ابن شعبه الحرانی، ص ۱۱۸ و ۱۲۸.
۸. رجال الکشی، رقم: ۲۲۱.
۹. سلسله تراث العلویین: ۱۱/۳۰۶ ، کتاب الجواهر.
۱۰. در یادداشتی دیگری که پیرامون این رساله نوشتهام به تفصیل در این باره سخن گفتهام.