قالب وردپرس افزونه وردپرس
خانه / آخرین اخبار / ۱۴ خرداد و بازخوانی یک مکتب
۱۴ خرداد و بازخوانی یک مکتب

حامد محمدجانی؛

۱۴ خرداد و بازخوانی یک مکتب

شبکه اجتهاد: ۱۴خرداد، فقط سالروز وداع با یک رهبر نیست؛ فرصتی است برای بازخوانی مکتب امام خمینی، مکتبی که فقه را از حاشیه‌نشینی تاریخی خارج کرد و آن را به نیرویی زنده برای بازسازی جامعه بدل ساخت. نظریه بنیادین امام، یعنی تبدل موضوع و تحول حکم، نقطه عزیمت یک فقه آینده‌نگر بود؛ فقهی که به‌جای فرار از تغییرات اجتماعی، آن‌ها را به رسمیت می‌شناسد و از درون خود پاسخ می‌دهد. در امتداد این اندیشه، شهید مطهری با نظریه احکام ثابت و متغیر، سازوکار فلسفی این پویایی را بنیان نهاد؛ تا نشان دهد چگونه می‌توان در دل سنت، عقلانیت و تحول را با هم آشتی داد.

در این مطلب، پنج نظریه فقهی در مواجهه با تحولات اجتماعی تحلیل شده‌اند، اما ستون اصلی آن، همچنان مکتب امام و مطهری است: فقهی زنده، عقل‌محور و تمدن‌ساز.

در سالروز امام، از فقه بنویسیم؛ نه فقط برای دیروز، بلکه برای فردا

در چهلمین سال حیات نظام اسلامی، و در سالروز ارتحال بنیان‌گذار آن، بازخوانی بنیادهای فکری امام خمینی، نه یک وظیفه نمادین، بلکه ضرورتی معرفتی است. اگر امام، تنها بنیان‌گذار یک نظام سیاسی بود، شاید کار ما به یادآوری تاریخی محدود می‌شد. اما او فراتر از سیاست، بنیان‌گذار مکتبی فکری در نسبت میان دین، فقه و جامعه بود. مکتبی که همچنان یکی از مهم‌ترین کانون‌های بحث در باب آینده شریعت و تمدن اسلامی به‌شمار می‌رود.

مسئله اصلی این گزارش، بازخوانی پنج نظریه شاخص فقهی در نسبت با تحولات اجتماعی است؛ نظریه‌هایی که هر یک کوشیده‌اند به زبان خود به این پرسش پاسخ دهند فقه در برابر دگرگونی‌های اجتماعی چه موضعی دارد؟ انفعال، بازتعریف، یا طراحی؟

نظریه نخست تفکیک حکم و اجرا: فقه به‌مثابه ناظر مستقل، نه مجری حکمرانی

آیت‌الله سید حسن مدرس، در عصر غلبه دولت سکولار رضاشاهی، از نظریه‌ای دفاع کرد که در آن، فقه به‌مثابه مرجع داوری شرعی حفظ می‌شود، اما از ورود به میدان اجرا فاصله می‌گیرد. در این نظریه، فقیه مسئول صدور حکم است، نه اجرای آن؛ اجرا وظیفه دولت است، مشروط به اینکه در چارچوب شریعت حرکت کند. این نظریه، فقه را مستقل نگاه می‌دارد، اما به‌نوعی انفعال ساختاری در برابر قدرت مدرن می‌انجامد.

نظریه دوم  تبدل موضوع، تحول حکم: امام خمینی و بازآرایی اجتهاد برای جامعه زنده

امام خمینی، در نظریه مشهور «تبدل موضوع»، نقطه ثقل فقه را از احکام به تحول موضوعات منتقل کرد. در این نظریه، اگرچه حکم شرعی تغییر نمی‌کند، اما چون موضوع دگرگون شده، حکم نیز در تطبیق دگرگون می‌شود. با این منطق، فقه دیگر نمی‌تواند بدون درک جامعه، ساختارها و عرف‌های نوین، حکمی کارآمد عرضه کند. این نظریه، نقطه عطفی بود در گذار از فقه فردی به فقه نهادی و اجتماعی، و دروازه‌ای برای ورود عقلانیت اجتماعی به اجتهاد.

نظریه سوم احکام ثابت و متغیر: شهید مطهری و بازسازی فلسفه فقه از درون سنت

در امتداد مکتب امام، شهید مطهری نظریه‌ای فلسفی‌ـ‌فقهی طرح کرد که شریعت را به‌مثابه سیستمی با دو لایه درونی تحلیل می‌کرد: احکام ثابت (ناظر به فطرت و اصول اخلاقی) و احکام متغیر (ناظر به مصالح اجتماعی و مقتضیات تاریخی). مطهری، برخلاف بسیاری، تغییر را نه تهدید فقه، بلکه شرط بلوغ آن دانست. فقه از نظر او، باید به نقشه‌ای برای نهادسازی بدل شود؛ نه تنها پاسخ به مسئله، بلکه طراحی ساخت.

نظریه چهارم فقه و انسان متجدد: دکتر سروش و عبور معرفتی از فقه سنتی

عبدالکریم سروش از امکان گفت‌وگوی فقه با انسان مدرن ابراز تردید می‌کند. از نظر او، فقه بر پیش‌فرض‌هایی تاریخی و انسان‌شناختی بنا شده که با انسان متجدد—که خودبنیاد، نقاد و مختار است—ناسازگار شده‌اند. در این چارچوب، حتی اصلاح فقه نیز کافی نیست؛ راه، نه بازسازی، بلکه عبور از فقه به‌سوی معنویت فردی و اخلاق درونی‌شده است. هرچند این نظریه به‌درستی مسئله را طرح می‌کند، اما به‌دلیل نداشتن چارچوب نهادی، از توان طراحی اجتماعی باز می‌ماند.

نظریه پنجم فقه‌نظام و بازسازی‌تمدنی: افقی تازه از اجتهاد مسأله‌محور به عقلانیت تمدنی‌

نظریه‌ای که امروز از دل تجربه جمهوری اسلامی و مواجهه با چالش‌های جهانی در حال تکوین است، نظریه فقه نظام یا فقه تمدنی است. در این رویکرد، فقه صرفاً دانش احکام نیست، بلکه منطق طراحی نظم اجتماعی اسلامی است. این نظریه، هم از ابزارهای اصولی امام بهره می‌گیرد، هم از نگاه ساختاری مطهری، و هم از ضرورت پاسخ‌گویی نهادی. فقه در اینجا، نه‌تنها واکنش‌گر، بلکه طراح است؛ نه حاشیه‌نشین قدرت، بلکه تولیدکننده مشروعیت.

سخن پایانی

سالروز ارتحال امام خمینی، فرصتی است برای بازگشت به ریشه‌های فکری انقلاب اسلامی؛ بازگشتی که از شعار عبور می‌کند و به نظریه می‌رسد. فقه، اگر بخواهد در آینده نقش‌آفرین باشد، باید همچنان در گفت‌وگو با جامعه، با زمانه، و با انسان زنده باقی بماند. و این، تنها از مسیر عقلانیت درونی و بازسازی نظری ممکن است. راهی که از مدرس آغاز شد، با امام و مطهری اوج گرفت، و امروز، چشم‌به‌راه نظریه‌ای است که هم وفادار به سنت و هم قادر به آینده‌سازی باشد.

نویسنده: حامد محمدجانی، عضو گروه فقه الاجتماع مدرسه عالی فقاهت عالم آل محمد (ع)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Real Time Web Analytics
Clicky