قالب وردپرس افزونه وردپرس
خانه / همه مطالب / اجتهاد و اصول فقه / نگاه دستوری به اصول فقه؛ اولین گام برای رشد اصول / هادی چیت­ ساز
هادی چیت ساز

نگاه دستوری به اصول فقه؛ اولین گام برای رشد اصول / هادی چیت­ ساز

شبکه اجتهاد: هر پدید‌ه‌ای از افعال و رفتار‌های انسان برای رشد خود نیاز به مدیریت دارد. علم هم یکی از افعال انسان است که بر اساس نیاز‌ها و ضرورت‌‌های او به وجود می‌‌­آید و برای رشد خود نیاز به مدیریت و نظارت آگا‌هانه دارد. مسائل علم، به‌مرور زمان رشد کرده، افق­‌های جدید را به روی دانشمندان باز می‌‌­کنند و کم‌کم ساختار دانش را شکل می‌‌­دهند. ازاین‌رو هرچه بر تعداد مسائل افزوده شود، ضرورت مدیریتی که به علم «نگاه دستوری» داشته باشد، بیشتر حس می‌‌­شود.

نگاه دستوری، عبارت است از نوعی خودآگاهی و مدیریت دانشمندان نسبت به روند کلی دانش با توجه به اهداف آن؛ به‌عبارت‌دیگر، نظارت بر وضع کنونی و آینده‌نگری علم. در این نگاه عالمان بر روند کلی علم نظارت دارند و جایگاه دقیق هر یک از مسائل را مشخص می‌‌­کنند. ربط بین مسائل اصلی و فرعی را روشن می‌‌­سازند و بر روش­‌های به‌کار گرفته‌شده در حل مسائل دقت دارند. بر ورودی و خروجی دانش کنترل دارند و آن‌‌ها را بر موارد واقعی تطبیق می‌‌­کنند. درست مانند فعالیت یک مهندسِ ناظر بر ساخت یک پروژه­ی عمرانی. مهندس وظیفه دارد بر روند ساخت‌وساز نظارت داشته باشد. نوع و جنس مصالح را مشخص کرده و جایگاه به‌کارگیری هرکدام را دقیق مشخص کند. همچنین بر روش ساخت‌وساز اطلاع داشته باشد تا از اتلاف وقت و انرژی خودداری کرده و بهترین روش عملیات را برگزیند. گاهی ممکن است یک دانش از جریانات تاریخی، اجتماعی و حتی سیاسی تأثیر‌های ناروا پذیرد. یا پای مسائلی به دانش باز شود که به خودی خود مفیدند و می‌‌­توانند موضوع تحقیق و پژوهش باشد، ولی جایگاهی در علم مورد بحث ندارند و نسبت به آن غریبه هستند. یا بخشی از مباحث علم صرفاً تئوری‌‌های فرضی و غیرکاربردی هستند. حتی ممکن است روش حل مسائل سلیقه‌ای شود. رفع تمام این آسیب­‌ها بر عهده‌ی دانشمندان هوشیار است که با نگاه دستوری، از بروز این مشکلات به‌موقع جلوگیری کنند.

مهم­ترین ثمر‌ه‌ای که نگاه دستوری دارد، ممانعت از فرود علم و زمینه‌سازی برای فراز علم است. گاهی علم در رشد خود دچار رکود می‌‌­شود و نیاز به جهشی دوباره دارد. ازاین‌رو کشف صحیح مشکل و رفع آن، بر عهده‌ی همین نگاه است که منجر به رشد تصاعدی خواهد شد. همچنین نیاز‌های علم را می‌‌­شناسد و برای حل آن‌‌ها برنامه می‌‌­ریزد؛ بنابراین تمرکز اندیشمندان را به سمت مسائل اصلی هدایت می‌‌­کند نه مسائلی که یا در حاشیه هستند؛ یا چندان تأثیری ندارند؛ و یا به‌صورت فرضی مطرح می‌‌­شوند. از طرح نظرات نسخ شده نیز خودداری می‌‌­کند و افق­‌های جدید را پیش روی دانش­ پژو‌هان قرار می‌‌­دهند.

علم «اصول فقه» هم به‌عنوان دانشی زنده و پویا، از «نگاه دستوری» بی ­نیاز نیست. نگاهی که جایگاه مسائل و ربط آن‌‌ها را مشخص کند. از ورود مباحث فرضی و زائد جلوگیری کند؛ و خلأ‌های امروز استنباط را تابلوی حرکت دانشمندان قرار دهد. اصول فقه در عمر هزار و چهارصدساله‌ی خود دچار فرازوفرود‌هایی بوده، کم‌کم برخی مباحث به آن اضافه‌شده و از برخی کاسته شده است؛ بنابراین، نگاه دستوری بین اندیشمندان بوده است.

اصحاب ائمه (علیهم السلام) مانند هشام بن الحکم و یونس بن عبدالرحمن از اولین کسانی هستند که برخی مباحث این علم را تدوین کردند. به همت عالمانِ دینی، اندک‌اندک علم اصول به ساختار کلی خود رسید و مباحث آن به‌صورت جامع تدوین شد. تا قبل از سید مرتضی (ره) بسیاری از مسائل علم کلام در اصول طرح می‌‌­شدند و محل نقد و نظر بودند؛ اما سید مرتضی آن‌‌ها را در «الذریعه» حذف کرد. این مباحث هرچند لازم بودند، اما به اعتقاد وی جایگاهی در اصول نداشتند و باید در علم کلام از آن‌‌ها سخن به میان می‌‌­آمد.

بعد از شیخ طوسی (ره) تا زمان ابن ادریس، دوره‌ی رکود اصول است. در این دوران نظرات فقهی و اصولی شیخ حاکم بر فضای حوزه است تا اینکه بحث و نقد دوباره در مکتب حلّه احیا می‌‌­شود. علامه حلی در «معارج الأصول»، مجدداً دست به پیرایش می‌‌­زند و برخی مباحث را مانند معانی حرفیه از موضوع اصول خارج می‌‌­داند؛ هرچند افق­‌های تازه‌ای را به برخی مسائل باز می‌‌­کند. مرحوم آخوند خراسانی تنها به علت ثمره­ نداشتن، از ارائه‌ی بسیاری از مسائل و طرح آراء دیگران پیرامون آن‌‌ها خودداری می‌‌­کند. البته دوران اخباری­ گری، یک رکود جدی در اصول فقه است که علت پیدایش اخباری­‌ها و کنار رفتن اصول، باید در جای خود بحث شود.

بنابراین اصل «پیرایش و افزایش»، لازمه‌ی رشد هر علمی‌‌ و ازجمله اصول فقه است. البته اهمیت این کار در زمان ما که رشد دانش­‌ها تصاعدی است، دوچندان می‌‌­شود. بر تمام مجتهدان و دانشمندان اصول فقه است که با نگاه دستوری به تمام مسائل اصول بنگرند. بالأخره یا مباحث غیرکاربردی در این علم وجود دارد یا ندارد. اگر مباحثی وجود دارند که اولاً ربطی به موضوع و هدف این دانش ندارند، نباید در این علم بحث شوند -هرچند اصل مسئله مفید باشد- اگر مسئله‌ای به‌صورت فرضی طرح‌شده و مثال واقعی در فقه ندارد، سزاوار نیست وقت دانش‌پژو‌هان صرف یادگیری آن شود. همچنین افزایش اصول و راه­یابی مسائلی که برای استنباط دین لازم‌اند ولی اکنون کمتر از آن‌‌ها صحبت به میان می‌‌­آید، کاری بس ضروری است؛ بنابراین اولین گام برای رشد اصول، بحث و نظر پیرامون این مهم است و بررسی­‌هایی برای لازم یا زائد بودن مسئله‌ای ضرورتی اجتناب‌ناپذیر برای پیشرفت اصول فقه است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Real Time Web Analytics