با تامل در مبانی فکری و اندیشههای شیخ عبدالرحمن میتوان دریافت که اندیشه افراطی و برداشتهای خشونت آمیز وی از آموزههای اسلام دستاویزی برای بسیاری از جریانهای تکفیری شده تا با تکیه بر فتواها و دیدگاههای ناصواب او از مفهوم جهاد، خشونت را به اسم اسلام در جهان ترویج دهند و بیجهت نیست که او را پدر معنوی جماعت اسلامی و رهبر جریانهای جهادی تکفیری امروز مینامند.
شبکه اجتهاد: شیخ عمر عبدالرحمن رهبر معنوی جماعت اسلامی مصر پس از مدتها دست و پنجه نرم کردن با بیماری، روز شنبه در زندانهای آمریکا درگذشت. این در حالی است که دستگاه اطلاعاتی آمریکا یک روز قبل از وفات شیخ عبدالرحمن با خانواده وی تماس گرفته و خواستار بازگشت رهبر جماعت اسلامی به مصر شدند.
خالد شریف مشاور رسانهای حزب رشد و توسعه که شاخهای از جریان جماعت اسلامی مصر است در گفتوگویی با خبرنگاران اعلام کرد که تا کنون تلاشها برای بازگرداندن بدن شیخ عبدالرحمن به مصر و دفن در این کشور بینتیجه مانده است.
یکی از فرزندان شیخ عبدالرحمن نیز مدعی شد که ده روز قبل، در آخرین تماس با پدرش در دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ فهمیده است که ماموران زندان اجازه استفاده از دارو را به شیخ نمیدهند.
اما شیخ عبدالرحمن کیست؟ چرا از سوی دستگاههای امنیتی تحت تعقیب بود و چندبار متواری شد تا سرانجام به دام ماموران امنیتی افتاد؟ چرا پدر معنوی جماعت اسلامی مصر به حبس ابد محکوم شد؟ آیا شیخ عبدالرحمن در ترور روسای جمهور مصر نقش داشت؟ مواضع جماعت اسلامی مصر چیست؟ در ادامه ضمن معرفی شخصیت شیخ عبدالرحمن به پرسشهای فوق پاسخ خواهیم داد.
از تولد تا تحصیل در الازهر
شیخ عمر عبدالرحمن در سال ۱۹۳۸م در روستای جمالیه از توابع استان دقهلیه مصر متولد شد. تنها ده ماه از تولدش گذشت که بیناییاش را از دست داد. وی در کودکی علاقهمند به مسائل دینی شد و به همین منظور تصمیم گرفت تا به الازهر پیوندد.
از آنجا که شرط پذیرش دانشجو در الازهر حفظ قرآن بود، شیخ عبدالرحمن در یازده سالگی قرآن را حفظ کرد و سپس به مرکز دینی منطقه دمیاط پیوست. وی چهارسال در آنجا تحصیل کرد تا دوره ابتدایی تحصیلات دینی الازهر را پشت سر گذاشت. سپس به مرکز دینی المنصوره پیوست تا آنکه در سال ۱۹۶۰ مرحله دبیرستان دینی الازهر را با موفقیت به پایان رساند. شیخ عبدالرحمن که علاقه به علوم دینی داشت به دانشکده اصول دین پیوست و در سال ۱۹۶۵ با درجه عالی فارغ التحصیل شد.
محل تولد شیخ عبدالرحمن
پس از اتمام دوره لیسانس علوم دینی، از سوی وزارت اوقاف مصر به عنوان امام یکی از مساجد منطقه الفیوم انتخاب شد. همزمان به تحصیل در مطقع ارشد مشغول شد تا آنکه توانست با درجه عالی فارغ التحصیل شود. در این زمان به عنوان استاد پاره وقت در دانشکده اصول دین مشغول به فعالیت شد اما این سمت دیری نپایید زیرا در سال ۱۹۶۹ و تنها مدتی پس از دستیابی به جایگاه استادی به دلیل نظرات سیاسی از کار برکنار شد.
هرچند که یکسال پس از ممنوعیت از تدریس بار دیگر به فعالیتهای علمی مشغول شد اما شیخ عبدالرحمن دیگر نتوانست کرسی تدریسی در الازهر به دست آورد و به همان امام جماعت بودن اکتفا کرد.
مرگ جمال عبدالناصر و اولین بازداشت
در ۱۳ اکتبر ۱۹۷۰ شیخ عبدالرحمن از سوی نیروهای امنیتی مصر بازداشت شد. وی در خطبه نمازجمعه اعلام کرد که جمال عبدالناصر رییس جمهور وقت مصر کافر است و خواندن نماز میت بر جنازهاش جایز نیست. عبدالرحمن همچنین جمال عبدالناصر را «فرعون مصر» و بیدین توصیف کرد.
این سخنرانی سبب شد تا شیخ عبدالرحمن بازداشت شود و هشت ماه در زندان بماند و سرانجام در ۱۰ ژوئن آزاد شود.
شیخ عبدالرحمن مدتی پس از آزادی از زندان، با درجه عالی توانست از موضوع پایان نامه دکترای خود با عنوان «موضع قرآن در رویارویی با دشمنان در آیینه سوره توبه» دفاع کند اما با این وجود تا مدتها نتوانست سمتی را در الازهر به دست آورد.
در تابستان م۱۹۷۳ الازهر، شیخ عبدالرحمن را به عنوان مسئول دانشکده اصول الدین خواهران در منطقه اسیوط انتخاب کرد. وی به مدت چهارسال در آنجا مشغول به فعالیت شد در سال ۱۹۷۷م به ریاض رفت و تا سال ۱۹۸۰م در آنجا ماند و سپس به مصر بازگشت.
در سال ۱۹۷۴م همسر انور سادات رییس جمهور وقت مصر از قانون جدید احوال شخصیه این کشور خبر داد که به موجب آن تعدّد زوجات برای مردان مصری ممنوع اعلام شد. از سوی دیگر طلاق زوجه از سوی زوج تنها در حضور قاضی و با اجازه وی صحیح بیان شد. این دو قانون مخالفت جدی شیخ عبدالرحمن را در پی داشت. وی با تظاهرات و شوراندن دانشجویان دانشگاه الازهر علیه این قانون اعلام کرد که قانون احوال شخصیه مصر مخالف با شریعت اسلامی است و باید فورا متوقف شود.
ترور انور سادات و دومین بازداشت
سازمان جهادی جماعت اسلامی مصر که در آن سالها از سوی خالد اسلامبولی اداره میشد تصمیم به ترور انور سادات رییس جمهور وقت گرفت. موضوع ترور انور سادات پس از امضای توافق معروف «کمپ دیوید» میان مصر و اسرائیل مطرح شد. مفتی جماعت اسلامی نیز در آن سالها شیخ عبدالرحمن بود.
در سال ۱۹۷۹ و هنگامی که شیخ عبدالرحمن در ریاض به سر میبرد، خالد اسلامبولی در استفتائی از شیخ عبدالرحمن پرسید: «آیا حاکمی که مطابق با شریعت اسلامی حکومت نمیکند مهدور الدم و جایز القتل است» که وی در پاسخ گفت: «بله خون چنین حاکمی حلال است زیرا این حاکم از دایره اسلام خارج و به دایره کفر پیوسته است»
با ترور انور سادات، حکم بازداشت شیخ عبدالرحمن نیز در سپتامبر ۱۹۸۱ صادر و ماموران امنیتی وی را بازداشت کردند اما شیخ جهادی توانست فرار کند تا آنکه در اکتبر ۱۹۸۱م بار دیگر بازداشت شد. وی با حضور در دادگاه نظامی اعلام کرد که هیچ ارتباطی با ترور انور سادات نداشته که سرانجام پس از سه سال حکم به بیگناهی شیخ عبدالرحمن صادر و در ۲ اکتبر ۱۹۸۴ از زندان آزاد شد.
این ادعاها در حالی مطرح شد که فجر اسامه حافظ یکی از رهبران جماعت اسلامی مصر پس از پیروزی اخوان المسلمین و روی کار آمدن دولت محمد مرسی با حضور در یکی از برنامهها پرده از حقیقت این ماجرا برداشت.
اسامه حافظ با اشاره به جلسه ترور انور سادات گفت: «میان اعضای جماعت اسلامی بر سر ترور سادات اختلاف بود. من و شیخ عصام با این فکر مخالف بودیم زیرا فتوایی در این خصوص نداشتیم. اعضای گروه اعلام کردند که از شیخ عبدالرحمن اجازه ترور را گرفتهاند».
حافظ در ادامه با اشاره به موضوع رویاروییاش با شیخ عبدالرحمن در دادگاه نظامی میگوید: «به مجرد آنکه شیخ عبدالرحمن در دادگاه نظامی حاضر شد، به صراحت اعلام کرد که هیچ ارتباطی با ترور انور سادات ندارد. من به او گفتم که مگر تو نبودی که فتوای ترور انور سادات را دادی اما او این مساله را انکار کرد و در تمام مدتی که در داخل زندان بود نیز هیچگاه در خصوص این مساله اظهار نظر نکرد زیرا میترسید که اختلاف شدیدی میان اعضای جماعت اسلامی به وجود بیاید.»
از دیدار با تکفیریها در پاکستان تا صدور احکام ارتداد
شیخ عبدالرحمن پس از آزادی از زندان در چهارچوب گروه «جماعت اسلامی» اقدام به نشر و تبلیغ اندیشههای خود برای جوانان مصری کرد. دستگاههای امنیتی مصر که اندیشه شیخ عبدالرحمن را خطر جدی برای امنیت داخلی مصر میدانستند به او اعلام کردند که از این پس حق اقامه نماز و سخنرانی در هیچ مکانی جز مسجد جامع منطقه الفیوم را ندارد اما شیخ عبدالرحمن با این تصمیم به شدت مخالفت و اعلام کرد که وی همواره یک مبلغ آزاد بوده و خواهد بود.
در ۱۹۸۶م جوانی به نام شعبان راشد درحالیکه اعلامیهای از شیخ عبدالرحمن را به دیوار نصب میکرد از سوی ماموران امنیتی مورد اصابت گلوله قرار گرفت. این اقدام بهانهای شد تا ماموران امنیتی شیخ عبدالرحمن را مجبور به ماندن در منزل کنند.
شیخ عبدالرحمن که اندیشهای به شدت افراطی داشت بزگترین پسرش را که در آن زمان به شانزده سال نمیرسید برای جنگ در کنار طالبان به افغانستان فرستاد.
وی پس از مدتی اجازه سفر برای ادای فریضه حج را پیدا کرد. این اجازه سبب شد تا وی ابتدا به پاکستان سفر کرده و در آنجا با تعدادی از سلفیها و جهادیهای تکفیری دیدار کند. سپس از آنجا به سودان رفت و توانست در سال ۱۹۹۰م ویزای ورود به آمریکا را به دست آورد.
رهبر معنوی جماعت اسلامی مصر زمانی که در پاکستان به سر میبرد فتوای ترور زکی بدر وزیر کشور مصر را به دلیل حادثه تعدّی مسیحیان به برخی از زنان مسلمان صادر کرد.
دکتر فرج فوده از اساتید الازهر مصر با مشاهده سوء استفادههای جماعت اسلامی مصر از اسلام پیشنهاد جدایی دین از سیاست را مطرح کرد. با انتشار این خبر شیخ عبدالرحمن اعلام کرد که «هیچ گناهی متوجه کسی که فوده را به قتل برساند، نخواهد بود» به دنبال این سخن در ۸ ژوئن ۱۹۹۲ فرج فوده از سوی یکی از اعضای سازمان جماعت اسلامی مصر ترور شد.
صدور حکم حبس ابد در آمریکا و تهدید ایمن الظواهری
در اثر انفجار در برجهای مرکز تجارت جهانی در نیویورک در سال ۱۹۹۳ که شش نفر کشته و حدود یک هزار نفر مجروح برجای گذاشت، شیخ عبدالرحمن بازداشت و مورد بازجویی قرار گرفت. وی به رهبری جماعت اسلامی که از سوی آمریکا یک سازمان تروریستی شناخته شده بود، متهم و به حبس ابد محکوم شد.
هرچند در این میان برخی مدعی شدند که شیخ عبدالرحمن از اتهام حادیه انفجار مرکز تجارت جهانی تبرئه شد و حکم حبس ابد برای شیخ عبدالرحمن به دلیل تلاش برای ترور حسنی مبارک رییس جمهور وقت مصر که در آن ایام در آمریکا به سر میبرد و نیز تشویق برای کشتار سربازان آمریکایی صادر شده است.
با صدور حکم حبس ابد برای شیخ عبدالرحمن، سازمان جهاد اسلامی مصر به رهبری ایمن الظواهری در بیانیهای ایالات متحده آمریکا، اسرائیل و مصر را به ایجاد آشوب، ناامنی و بمبگذاری تهدید کرد.
تلاش نافرجام مرسی برای آزادی شیخ عبدالرحمن
با روی کار آمدن اخوان المسلمین و دستیابی محمد مرسی به کرسی ریاست جمهوری در ژوئن ۲۰۱۲، گمانه زنیها در خصوص احتمال آزادی شیخ عبدالرحمن بالا گرفت. محمد مرسی در اولین سخنرانی رسمی خود در میدان التحریر و در برابر حامیانش تعهد داد که تمام تلاش خود را برای آزادی عمر عبدالرحمن بکار خواهد بست. از سوی دیگر عبدالرحمن نیز با اعلام خرسندی از پیروزی اخوان در انتخابات ریاست جمهوری، به محمد مرسی تبریک گفت.
اظهار نظر محمد مرسی با واکنش رسمی وزارت امور خارجه آمریکا همراه بود که نسبت به هرگونه دخالت در مسائل داخلی کشورش به طرف مصری هشدار داد. هرچند که عمر حکومت مرسی آنقدر به درازا نکشید تا بتواند به وعدهاش جامه عمل بپوشاند.
اندیشههای شیخ عبدالرحمن در ترازوی سنجش
شاید مهترین اندیشههای تکفیری و افراطی شیخ عبدالرحمن را باید در رساله دکترایش جستجو کرد. این رساله مبنای بسیاری از اقدامات و فتواهای بعدی شیخ عبدالرحمن بود. با دقت در این رساله میتوان فهمید که شاکله اندیشههای وی در زمان تالیف این رساله پایه ریزی شده است.
انتخاب سوره توبه از میان سورههای قرآن از سوی شیخ عبدالرحمن برای تطبیق برداشتهای خود با قرآن کریم بسیار حائز اهمیت است. به عقیده عبدالرحمن این سوره در قرن نه هجری و به هنگام غزه تبوک بر پیامبر اکرم(ص) نازل شده است. این سوره تنها سوره قرآن است که با بسمالله آغاز نشده که به عقیده شیخ عبدالرحمن این سوره با شمشیر نازل شده(کنایه از جهاد) و در آن دیگر امانی برای مشرکان نیست و باید آنان را به قتل رساند.
شیوه صحیح تعامل مسلمان با مشرکان
شیخ عبدالرحمن در فصل اول از رساله خود مستقیما به مساله جهاد و خلق نسل جدیدی که نه تنها علیه دشمن خارجی بلکه در برابر دشمنان داخلی چه مسلمان و چه غیر مسلمان نیز سلاح به دست میگیرند، اشاره میکند. وی میگوید: «جهاد ابتلا و امتحانی برای امت اسلامی است تا بدین وسیله گروه مومن و مجاهد از منافقان متظاهر به اسلام تمییز داده شود.»
شیخ عبدالرحمن معتقد است که مشروعیت روابط میان مسلمانان و غیر مسلمانان برخاسته از رأی اکثریت امت اسلامی و حاکم شرعی مسلمانان است و مادامی که دشمنان اسلام بر عهد و پیمان خود با مسلمانان بمانند، مشروعیت پیمانها باقی است اما هرزمان که حاکم اسلامی صلاح امت اسلامی را در نقض عهدنامهها بداند باید به این امر اقدام کند.
تعامل مسلمانان با اهل کتاب
شیخ عبدالرحمن در این بخش از رسالهاش با استناد به نصوص قرآنی وارده در باب جهاد و شفافیت کامل احادیث نبوی و سیره مسلمانان در صدر اسلام و در طول تاریخ اعلام میکند که امت اسلامی باید به جهاد علیه دشمنان خارجی و حتی حکومتهای داخلی که دستورات اسلام را اجرا نمیکنند، روی بیاورند.
اهل کتاب که شامل یهودیت و مسیحیت میشود نیز یا باید به دولت اسلامی جزیه بدهند یا به اسلام گرویده و یا باید خود را آماده جنگ با مسلمانان کنند. جزیه نیز به دلیل حمایت از آنان و دفاع از حقوق آنان در ذیل حکومت اسلامی است و اگر اهل کتاب همراه با مسلمانان در جهاد شرکت کنند پرداخت جزیه از آنان ساقط میشود هرچند که آنها مجبور به پذیرش خدمت در ارتش اسلامی نیستند.
تعامل مسلمانان با منافقان
به عقیده شیخ عبدالرحمن سیاست اسلام در مقابله با منافقان به این صورت است که هرکس اسلام بیاورد همانند سایر مسلمانان است و ظاهر برای ما حجت و کافی است و تا زمانی که فردی اظهار صریح به کفر نکرده و یا فعلی که دلالت قطعی بر کافر بودن داشته را از خود صادر نکند محکوم به اسلام است و جهاد علیه این افراد صحیح نیست هرچند در باطن ملتزم به اسلام نباشند زیرا تنها خداست که به باطن آگاه است.
مفهوم شناسی جهاد
به عقیده شیخ عبدالرحمن جهاد برای حمایت از توحید ضروری است. کشتار دیگران اساس و مبنای ارتباط میان مسلمانان با سایر ادیان نیست بلکه اسلام بر صلح تاکید دارد و جنگ یک استثناء است.
وی معتقد است که اسلام هیچگاه برای مسائل دنیوی، نژادی، قبیلهای و اجبار برای اسلام آوردن دیگران قائل به جهاد نیست بلکه هدف از جهاد حمایت از مظلوم در برابر ظالم است.
نکته بسیار مهم در اندیشه جهادی شیخ عبدالرحمن آن است که از دیدگاه وی، «مجاهدان و جهادگران افقه مردم زمان خود هستند و کسانی که در پشت صحنههای جهاد هستند باید در مسائل فقهی و احکام جهاد از مجاهدان استفاده کنند زیرا آنان با حضور در میدان جنگ به احکام جهاد بهتر آگاهی دارند و این همان تفسیر آیه فلولا نفر من کل فرقه منهم طائفه لیتفقهوا فی الدین.» است.
«شیخ نابینا» زنگ خطر جهان اسلام
با اشغال عراق از سوی آمریکاییها و ایجاد فرصتی مناسب برای افزایش فعالیتهای گروههای جهادی، بسیاری از شبکههای اینترنتی وابسته به سازمانهای تروریستی با انتشار مقالههای متعدّدی از تمامی تکفیریها خواست تا به شیخ عمر عبدالرحمن اقتدا کرده و او را به عنوان رهبر خود انتخاب کنند.
با تامل در مبانی فکری و اندیشههای شیخ عبدالرحمن میتوان دریافت که اندیشه افراطی و برداشتهای خشونت آمیز وی از آموزههای اسلام دستاویزی برای بسیاری از جریانهای تکفیری شده تا با تکیه بر فتواها و دیدگاههای ناصواب او از مفهوم جهاد، خشونت را به اسم اسلام در جهان ترویج دهند و بیجهت نیست که او را پدر معنوی جماعت اسلامی و رهبر جریانهای جهادی تکفیری امروز مینامند.
آموزههای تکفیر و برداشتهای شخصی و گزینشی از اسلام در سالهای اخیر به چالش بزرگ امت اسلامی تبدیل شده است. اگر علمای اسلام راهکار صحیحی برای برون رفت از این معظل ارائه ندهند باید شاهد گسترش روزافزون جریانهای تکفیری باشیم. وحدت، همدلی و همفکری علمای جهان اسلام میتواند به خشکاندن ریشههای تکفیر در جهان اسلام منجر شود./ رسا