در تحقیقات هیچ فقیهی از فقهای اسلام ـ شیعه و سنی ـ آن هم در عرصه اقتصاد، در آن ترازی که آقای صدر (قدسالله روحه) اقدام فرمودند و ارائه کردند، استنباط فقه نظام نداریم. البته علمای ما در مسائل اقتصادی تحقیقات زیادی داشتند اما در هیچیک از تحقیقات، یک نظام منسجم مبتنی بر منابع دینی، آن هم بهطور کامل و براساس روشهای متعارف استنباط عرضه نشده است.
به گزارش شبکه اجتهاد، آیتالله شیخ محسن اراکی دبیر کل مجمع جهانی تقریب مذاهب و استاد دروس خارج فقه فرهنگ، فقه اقتصاد، فقه سیاست حوزه علمیه قم و شاگرد متفکر بزرگ شیعه آیتالله شهید محمد باقر صدر، سالها در حوزه علمیه نجف از محضر اساتیدی نظیر آیات عظام حکیم، خویی و… استفاده کرده و در حوزه علمیه قم نیز در درس آیات وحید خراسانی و سید کاظم حائری حضور یافته است. موسس مرکز اسلامی لندن در گفتگوی ذیل که در شماره دهم گفتمان الگو به چاپ رسیده، به سه نوآوری شهید صدر در عرصه فقه و به نمونههای از تفکرات سیاسی در آثارش میپردازد و پیشینه شهید صدر در طرح «فقه نظام» را بیان میکند.
یکی از عنوانهایی که در مورد شهید صدر بهکار گرفته میشود و موافقان و مخالفان، شیعه و سنی، منتقد و پیرو، همه این عنوان را برای ایشان میپسندند، «فقیه نوآور» است. شهید صدر را به فقاهت، نوآوری و جمع بین اصالت و معاصرت میشناسند. نمود نوآوری شهید صدر در فقه چیست؟ چرا اینقدر نوآوری شهید صدر برجسته است؟ چه خصوصیتی در شهید صدر وجود دارد که باوجود فقهای بزرگی که در نجف یا قم بوده و هستند، همچنان بهعنوان نوآور معروف و مقبول است؟
آیتالله اراکی: مرحوم آقای صدر (رضوانالله تعالی علیه) در همه عرصههای فکری که وارد شده است؛ فقه، اصول، فلسفه، منطق، تفسیر و حتی در مباحث تاریخی نوآوری داشته است اما از آنجا که شما درباره فقه پرسیدید، این عرصه را توضیح میدهم. در عرصه فقه به سه نوع نوآوری اشاره میکنم.
اولین نوآوری، نگاه ایشان به فقه اسلامی بهعنوان یک کلِ بههمپیوسته و برخوردار از یک ساختار منظم منطقی است. فقه اسلامی را نمیتوان مجموعهای از مسائل پراکنده یا مجموعهای از قضایای جدا از هم ساخت. شهید صدر، فقه اسلامی را یک مجموعه منسجم میداند و معتقد است که فقه در یک ساختار منطقی قرار گرفته است. نتیجه این نگاه این است که احکام طهارت و صلاتِ فقه ما، کاملاً با نظام اقتصادی سازگار است؛ یعنی با آن نظام اقتصادی که بهشکلی برگرفته از فقه معاملات است. اینچنین نیست که ما در اسلام یک نظام اقتصادی داشته باشیم که احکامش با عباداتش سازگار نباشد. بقیه احکام فقهی نیز به همین صورت است؛ مثلاً احکام حج ـ که نوعی عبادت است ـ با نظام سیاسی فقه اسلامی سازگار است. بنابراین نظام فقهی اسلام، نظامی منسجم است.
من یکی از نمادهای انسجام را عرض میکنم. ما در نظام سیاسی، به فرمانروایی فرمانروای عالم عادل اعتقاد داریم. این فرمانروای عالم عادل، از سوی خدا منصوب و تعیین میشود. در حقیقت ما به فرمانروایی خدای متعال معتقد هستیم. از این منظر، حج و نماز جلوهای از جلوههای این فرمانروایی هستند. بنابراین همه احکام فقهی در یک ساختار منسجم، مجموعه واحدی را بهوجود میآورند که از این مجموعه واحد، انسان کامل، پاک و عادل ساخته میشود. در پرتو این مجموعه بههمپیوسته احکام فقهی که در یک قالب نظاممند قرار دارند و همدیگر را تکمیل میکنند، انسان عادل و جامعه عادل ساخته میشود.
شهید صدر در نوشتهها و تحقیقات مختلفشان بر این مطلب تأکید داشتند و احیاناً این امر حتی در استنباط فقهی ایشان نیز تأثیر داشت که البته توضیح آن، جای خودش دارد.
اگر میشود، مصداقی از این امر را در نظرات شهید صدر بیان کنید. به این صورت که این دیدگاه در رأی فقهی یا در فکر و نظر ایشان اثر گذاشته باشد.
آیتالله اراکی: به عنوان مثال، روایات مربوط به مالکیت احیاء زمین؛ روایت «من أحیا أرضاً میتهً فهی له» را بر حکم حکومتی حمل کنیم یا بر حکم اولی ـکه به تعبیر ما حکم ذاتی استـ حمل کنیم؟ آیا «من أحیا أرضاً میتهً فهی له»، حکم اولی و مطلق عام است و شامل همه زمانها و مکانها میشود یا این قاعده، حکمی سلطانی و حکومتی است؟ آیا میتوان گفت که رسول اکرم (ص) چنین حکمی را صادر کرده است و ممکن است حاکمی در شرایط دیگر و در زمان دیگر مصلحت نبیند که احیای ارض مایه تملیک باشد و بگوید: «من احیا أرضاً میتهً فله حق الاختصاص»؟
از بعضی بیانات ایشان استفاده میشود که ترجیح میدهد این قاعده، حکم حکومتی باشد. این نوع نگاه به روایات مربوط به این قاعده، به همان نگاه عام و کلی به احکام اسلام و نظام اسلامی بازمیگردد. در این رویکرد میبینیم که نظام اسلامی آمده است که عدل را در جامعه پیاده کند و به تناسب نیازهای روز و شرایط مختلف، نسبت به مسأله مالکیت اقدام کند. مالکیت ناشی از احیاء زمین اصلی نیست که در همه ادوار و ازمنه، تغییرناپذیر باشد. این مالکیت حکمی حکومتی است و حاکم بعدی میتواند حکم حکومتی را به شکل دیگری عملی سازد.
این نحوه استنباط، برگرفته از آن نگاه عامی است که ایشان به کل نظام فقهی اسلامی دارد. آن مسأله باید داخل این نظام دیده شود. مثلاً در جای دیگر گفته شده است: «کَیْ لایَکُونَ دُولَهً بَیْنَ الْأَغْنِیاءِ مِنْکُمْ» و در جای دیگر در احکام شرعی، مسأله وجوب تأمین نیاز فقرا مطرح است. ایشان «توازن اجتماعی» را بهعنوان یکی از اصول نظام اقتصادی اسلام مقرر میکند. بنابراین ممکن است در چارچوب توازن اجتماعی، حاکم در دورهای صلاح نبیند که زمین را به کسی تملیک کند، بلکه زمین را بهطور موقت در اختیار افراد قرار دهد. این نگاه مبتنی بر همان نگاه کلان است.
جنبه دیگر نوآوری، آن نگاه محققانه و دقیقی است که ایشان نسبت به هر فرع از فروع فقهی دارد. ایشان در هر یک از فروع فقهی بر مبنای آن دقت وارد شده و تمام احتمالات مربوط به آن فرع را استیعاب میکند. این نکته بسیار مهمی است که مجتهد بتواند بر مبنای احتمالات گوناگون وارد مسأله شود و تکتک این احتمالات را با سبر و تقسیم، نفی و اثبات و نقض و ابرام تحلیل کند تا بر مبنای دلیل، به آن احتمال مورد اختیار و مورد انتخاب خودش برسد. این روش موجب میشد که ایشان نگاه دقیقی به دلیل داشته باشد. ایشان با توجه به همه احتمالات ممکن وارد استنباط حکم از دلیل میشود. وقتی با توجه به همه احتمالات ممکن و استیعاب همه احتمالات از آیه و روایت، به یک استظهار برسیم، خواهناخواه این استظهار کمتر به خطا میرسد؛ چون همه احتمالات ممکن، مورد نظر بوده است و همه این احتمالات با دلیل نفی شده است و نیز آنچه اثبات شده، با دلیل اثبات شده و هیچ احتمالی فروگذار نشده است.
غالباً اشتباهاتی که در استظهارات پدید میآید، ناشی از آن لایههای معنا و احتمالات و نکاتی است که فقیه آنها را در نظر نگرفته و از آنها غافل شده است. اگر فقیهی در برخورد با هر دلیل، نگاه احاطهای و استیعابی به تمام احتمالات و وجوه داشته باشد و در نفی و اثبات، نهایت دقت را اعمال کند، کمتر به خطا میافتد. ایشان در جنبه استیعاب احتمالات و وجوه، واقعاً فوقالعاده بودند.
نکته سومی که باید در نوآوریهای فقهی ایشان بهعنوان امتیازی ویژه برای ایشان در نظر گرفت، راهاندازی روش استنباطِ فقهِ نظام است. در عصر ما، آقای صدر در این عرصه پیشتاز است. ایشان برای نخستین بار در فقه معاصر ما به استنباط نظام از منابع فقهی اقدام کرد. ایشان نظریه نظام اقتصادی را مطرح کرد و این نظام اقتصادی را با روشهای اجتهادی و استنباطی متعارف، از منابع و متون استخراج کرد.
شهید صدر به دنبال این بود که ما بتوانیم از احکام فقهی ابواب مختلف (مانند احکام فقهی بابالبیع، بابالاجاره، بابالمضاربه، بابالشرکه، بابالمزارعه، بابالمساقات، بابالقرض، بابالرهن و دیگر ابواب) به نظام فقهی اقتصادی منسجمی برسیم که بتواند بهصورت نظاممند و سیستماتیک، سیستمهایی را برای مدیریت بازار، تولید، توزیع و مصرف در جامعه ارائه دهد.
نظاممند به چه معنا؟
آیتالله اراکی: نظاممند به این معنی است که نظریههای بخشهای گوناگون با هم مرتبط هستند؛ مثلاً نظریه مربوط به تولید با نظریه توزیع و مصرف بیارتباط نیست و همینطور آن بخشی که به نظام مبادلاتی مربوط است، کاملاً با آنچه در تولید، توزیع و مصرف گفته شده، مرتبط است و اینها در کنار هم نظام منسجمی را شکل میدهند. آن وقت شما در پرتو این نظام منسجم میتوانید یک جامعه را اداره کنید. نمیشود نظام مبادلاتی جامعه با نظام تولید سازگار نباشد و همینطور نظام تولید با نظام توزیع یا نظام توزیع با نظام مصرف سازگار نباشد.
یافتن نظام اقتصادی منسجمی که بتواند جامعه را مدیریت کند، از احکام و منابع فقهی و در چارچوب احکام اسلامی، ابداع مرحوم آقای صدر (قدسالله روحه) بود. ایشان برای اولین بار این راه را باز کرده است. ما در تحقیقات هیچ فقیهی از فقهای اسلام ـ شیعه و سنی ـ آن هم در عرصه اقتصاد، در آن ترازی که آقای صدر (قدسالله روحه) اقدام فرمودند و ارائه کردند، استنباط فقه نظام نداریم. البته علمای ما در مسائل اقتصادی تحقیقات زیادی داشتند اما در هیچیک از تحقیقات، یک نظام منسجم مبتنی بر منابع دینی، آن هم بهطور کامل و براساس روشهای متعارف استنباط عرضه نشده است.
این سه نوآوری است که ایشان در عرصه فقه دارند؛ البته من به عنوان نمونه، این سه نوع برجسته از نوآوریهای ایشان را در عرصه فقه بیان کردم، وگرنه نوآوریهای ایشان بیش از این است.
آیا میتوان نگاهی را که ایشان به بحث اقتصاد داشتند، به سایر مباحث اسلامی هم تسرّی داد. به اینصورت که بگوییم: ایشان همه بخشهای اسلام را مجموعه دستوراتی نظاممند میدانستند؟
آیتالله اراکی: این مطلبی است که از ابتدا عرض کردم. ایشان کلاً فقه اسلام را مجموعه بههمپیوستهای میداند و این را در عرصه اقتصاد به مدل تبدیل کرد.
اگر لطف خدا شامل میشد و حیات ایشان استمرار پیدا میکرد، ما بعد از «اقتصادنا»، «ثقافتنا» و «اعلامنا» داشتیم؛ یعنی در ابعاد مختلفی که فقه خودش را متکفل بیان آن میداند، ایشان نظام ارائه میداد؟
آیتالله اراکی: خود ایشان در «اقتصادنا» و «فلسفتنا» اشاره کردند که این بخشی از یک سلسله است که «مجتمعنا» حلقه بعد است. قرار بود ایشان «مجتمعنا» را قبل از «اقتصادنا» بنویسند ولی شرایط طوری بوده که ضرورت دیدهاند «اقتصادنا» را اول بنویسند. ایشان در «مجتمعنا» خواهناخواه میخواستند نظام فقه سیاسی را ارائه دهند؛ یک نظام فقهی اما فقه سیاسی. ایشان فقه فرهنگ را نیز میخواستند در آن عرصه بیان کنند که فرصت نشد در این عرصه قدم بگذارند. البته من شنیدم در اواخر حیاتشان در این زمینه کارهای زیادی کردند که به دست بعثیها افتاده و به دست ما نرسیده است.
نمونهای از تفکرات فقه سیاسی ایشان در دو، سه اثر از آثار عرضه شده است. یکی از آنها طرح پیشنهادی قانون اساسی جمهوری اسلامی است. تنها فقیهی که طرحی جامع بهعنوان پیشنویس قانون اساسی به جمهوری اسلامی پیشنهاد کرد، آقای صدر بود. قبل از تدوین و تصویب قانون اساسی، این پیشنویس هم به مجلس خبرگان قانون اساسی اول عرضه شد و مورد بهرهبرداری قرار گرفت. این یک اثر از آثار ایشان است که نمونههایی از طرز تفکر فقه سیاسی ایشان در آنجا مطرح شده است.
نمونه دیگر در «الاسلام یقود الحیاه» است. ایشان در بخش مربوط به «خلافه الانسان و شهاده الانبیاء» بخشی از نظریههای سیاسیشان را مطرح کرده است.
اثر سوم، تفسیر موضوعی ایشان است؛ «المدرسه القرآنیه» که چاپ شده است. در بسیاری از مباحث «المدرسه القرآنیه» بخشهایی از فقه سیاسی ایشان مطرح شده است. یکی از دوستان ما به نام آقای علامه سیدمنذر حکیم (حفظهالله) مجموعهای از آثار مربوط به مباحث اجتماعیـ سیاسی ایشان را جمعآوری کردند که تحت عنوان «مجتمعنا» منتشر شده است. کتاب بسیار خوبی است ولی آن چیزی نیست که مرحوم آقای صدر درصدد تولید آن بودهاند.
درباره نوآوری سومی که بهعنوان «فقه نظام» مطرح فرمودید، پرسشی مطرح میشود. بههرحال شهید صدر در ادامه سلسله فقها قرار دارد. چه پیشینهای وجود داشته که شهید صدر به این اندیشه میرسد که فقه باید متکفل تولید نظام شود؟
آیتالله اراکی: پیشینه این نحوه تفکر باید در منابع دینی خود ما دنبال شود؛ مثلاً نامه امیرالمؤمنین(علیهالسلام) به مالک اشتر گویای این است که احکام فقهی ما نظاممند است. این احکام فقهی برای ارائه یک نظام از سوی خدا تشریع شده است، نه فقط برای اینکه افراد، بهعنوان افراد پراکنده به اسلام و به امر خدا عمل کنند. بنا است که یک جامعه بهطور منسجم به دستور خدا عمل کند؛ یعنی با نظام سیاسی و با نظام اقتصادی خاص. ما که میگوییم جامعه باید بهطور منسجم به دستور عمل کند، پس خواهناخواه این دستور باید دستوری نظاممند باشد که بتواند جامعه را بهطور منظم در چارچوب و قالب دستورات الهی منسجم کند.
از نامه امام(ع) به مالک اشتر گرفته تا دیگر متون روایی، همگی شاهد بر این مطلب هستند که امامان ما (صلواتاللهتعالیعلیهم) به این نکته توجه داشتهاند. همچنین در آیاتی از قرآن کریم، رسول خدا بهعنوان «أُمِرتُ لِأَعدِلَ بَینَکُمُ» معرفی میشود یا بعثت رسل برای قیام به قسط دانسته میشود.
در تاریخ تفکر فقهی، هم در دورانهای قدیم و هم در عصر جدید، نمونههایی از این فقه نظام را داریم. نمونه آن در دورههای قدیم، حکومت سربهداران است. مرحوم شهید اول از سوی سربهداران بهعنوان طراح یک نظام حکومتی و برای ارائه فقه حکومتی دعوت شد. معلوم میشود این مطلب که فقه ما فقه نظام، فقه حکومتداری و فقه جامعهداری بهعنوان یک اصل مسلم است، نه تنها در نظام تفکر شیعی مطرح بوده است، بلکه در نظام تفکر اسلامی هم بوده است.
نمونه دیگر مرحوم شیخ جعفر کاشفالغطا است. ایشان در بسیاری از بخشهای کتاب فقهی خودشان، «کشفالغطا»، وقتی به بعضی از مباحث مربوط به مسائل سیاسی ـ اجتماعی میرسد، بحثش سیاسی ـ اجتماعی میشود. کتاب الجهاد ایشان نشاندهنده تفکر حکومتی و نظاممند ایشان است. ایشان حتی دستوراتی به شاه معاصر ایران، فتحعلیشاه میداده است. اینها نشاندهنده این است که مرحوم شیخ جعفر بهعنوان یک فقیه کارآمد و متضلّع در فکر این بوده است که این فقه باید فقهی باشد که جامعه را اداره کند، باید بتواند سیاست را اداره کند، لشکرداری کند و در جای مناسب، فرمان جنگ یا صلح صادر کند.
بعد از این به علمای متأخر میرسیم. مرحوم میرزای نائینی با کتاب «تنزیهالمله و تنبیهالأمه» به فقه بهعنوان یک مجموعه نظاممند نگاه کرده است و نظام و الگو ارائه داده است. ایشان در آنجا یک الگوی فقه سیاسی مطرح کرده است. خود ایشان میگویند الگوی فقه سیاسیای که من ارائه کردهام، متناسب با شرایط فعلی است ولی نشاندهنده این است که فقه ما فقهی کاملاً انعطافپذیر است که بهتناسب شرایط میتواند الگوی متناسب ارائه دهد.
پس از این به فقهای معاصر، مانند امام خمینی(رضواناللهتعالیعلیه) و آقای صدر میرسیم. حضرت امام(ره) رسماً در کتاب «حکومت اسلامی» با همین نگاه به مسائل فقه حکومتی نگاه میکند. ایشان در حکومت اسلامی، نظام ارائه میدهد. روششان روش فقهی است، نه روش بحث آکادمیک و دانشگاهی اما بههرحال الگویی از نظام سیاسی را ارائه میدهد.
بنا بر آنچه بیان شد، اصل تفکر مربوط به فقه نظام، تفکری نیست که مخصوص آقای صدر باشد، آقایان دیگری نیز در اصول این تفکر را داشتهاند ولی شکل و فرم عرضه یک نظام، بهتناسب شرایط، عوض میشود.
ابداع شهید صدر در فقه نظام در چه جهتی است؟
آیتالله اراکی: ابداع ایشان در زمینه ارائه یک نظام نمونه است که همان نظام اقتصادی است. علاوه بر این، بخشهای دیگری که پیش از این علما مطرح کردهاند، از لحاظ قالب با آنچه آقای صدر مطرح کرده است، متفاوت است. فقهای قبل گرچه اندیشههای مربوط به فقه نظام را طرح کردهاند، ولی قالب آن متناسب با نیازهای معاصر ما نیست. ایشان ادبیات، واژگان و نیز قالبی برای بحث انتخاب کردند که کاملاً متناسب با مباحث معاصر است.
آیا میتوان گفت این تأثیر فضای اجتماعی ـ سیاسی وقت است که اندیشه حکومت اسلامی رواج داشته است؟ در زمانی که شهید صدر در نجف بودند، نجف فضایی سیاسی داشته است. فضای مشروطه بهوجود آمده بود و پس از آن داستان مرحوم نائینی پیش میآید. فضایی پیش میآید که فقها مشرف بر حاکمیت میشوند و در امر حکومتداری فکر میکنند.
آیتالله اراکی: نهتنها نجف، بلکه حوزههای علمیه شیعه در چنین فضایی قرار داشتند. این مطلب، بحث مفصلی دارد. من شواهد بسیار زیادی بر این مدعا دارم. در حوزههای علمیه همیشه معاصرت وجود داشته است. همیشه یک جریانی بوده که کاملاً بهروز فکر میکرده و به تناسب روز پاسخگوی مسائل بوده است، البته از سوی دیگر، جریانهای متحجر، جامد و منزوی هم وجود داشته است. همیشه چنین جریانهایی بوده ولی در کنار این جریانها، یک جریان متفکر بهروز نیز وجود داشته است. اگر شما تاریخ حوزههای ما و حتی حوزه نجف را بررسی کنید، همیشه فقهای دست اول بهروز وجود داشتهاند. این ادعا شاهد و دلیل دارد. در تمام عصرهای گذشته، هرگاه اسلام از سوی مکتبهای رقیب مورد تهاجم قرار میگرفت، اولین دفاع و قویترین دفاع از سوی حوزههای علمیه شیعه انجام میشد. در تمام مسائل چنین وضعیتی بوده است.
این امر به آقای صدر اختصاص ندارد. در ایران، در دوره معاصر علامه طباطبایی و علامه مطهری، بهروزترین رویارویی را با تفکرات مهاجم از خود نشان دادند. به تناسب تهاجمی که اتفاق افتاده بود، فکری از سوی ایشان عرضه میشود. روش رئالیسم یک فکر بسیار قوی و بسیار نو است و اصلاً سابقه ندارد. تفکری مثل روش رئالیسم در هیچ جای جهان اسلام نمونه ندارد! در هیچ جای جهان اسلام مانند آقای مطهری نداریم! این چیزی نیست که از روی تعصب بگوییم، بلکه حقیقت است. حالا هم همینطور است.
در اوایل جوانی کتاب عقّاد را میخواندم. یکی از نویسندههای معروف مصری است که آثار بسیاری دارد. یک کتاب دارد به نام «الانسان». در رابطه با نظریات اروپایی و دانشمندان انسانشناسی و جامعهشناسی حرفهای زیادی میزند و به همین مناسبت به داروینیزم میپردازد. حدود ۶۰ـ۵۰ سال پیش، نظریه داروین خیلی موج ایجاد کرده بود و تقریباً میشود گفت که مسأله اول جهان، نظریه داروین درباره تکامل بود.
عقّاد در کتابش مینویسد: «دو تن از علمای اسلام قویترین نقد را به داروینیزم وارد کردند؛ یکی سیدجمالالدین اسدآبادی (بهتعبیر ایشان، جمالالدین افغانی) در کتاب «رد علی الدهریین» است. سپس مقداری به افکار مرحوم سیدجمال اشاره میکند. بعد میگوید: «قویترین کتابی که در نقد نظریه داروین نوشته شده، کتاب «نقد فلسفهالداروین» است».
این کتاب را چه کسی نوشته است؟
آیتالله اراکی: مرحوم آقا رضا مجد اصفهانی. ایشان عالمی نجفی است که از نجف بیرون نرفته است. البته در یک دوران از اصفهان به نجف رفته ولی پس از آن در نجف ماندگار شده است. گویا حضرت امام هم با ایشان ارتباط علمی داشته است.
من سراغ این کتاب رفتم و دیدم مرحوم آقا مجد اصفهانی، عالیترین و بهروزترین نقد را درباره داروینیزم ارائه کرده است. فقیهی است که در نجف نشسته ولی با مراجعه به اصل منابع و با قلم عربی ادبی بینظیر کتابش را نوشته است. یک عالم حوزوی شیعه قویترین دفاع را از مبانی دینی و قویترین نقد را از داروینیزم داشته است.
شما اگر تاریخ حوزههای شیعه را ملاحظه کنید، میبینید که همیشه بهروز نسبت به دفاع از مبانی فکری اسلام اقدام کردهاند؛ چه در نجف و چه در قم، خراسان و اصفهان. این امر از توفیقات الهی بوده است.
واقعا مایه شگفتی و تاسفه
شهید صدر قبل از انقلاب اسلامی چنین اهتمام و دست آوردهایی در مباحث نظام سازی اسلامی دارند و حوزه علمیه ما بعد از ۳۸ سال از انقلاب هنوز اهتمام چندانی در این زمینه نداره؟ بزرگان همچنان فقط و فقط از صلاه و صوم و طهارت بحث می کنند.
و باز هم مایه شگفتی و تاسفه بسیاره
شهید صدر با آن همه نبوغ و نوآوری علمی و … خودش را تماما در خدمت انقلاب اسلامی قرار می ده و به شاگردانش می گه: “ذوبوا فی الامام الخمینی کما هو ذاب فی الاسلام” اما حوزه علمیه و بسیاری از علماء با بی تفاوتی فقط تماشگرند و بعضا منتقد.