اختصاصی شبکه اجتهاد: دکتر عبدالرحیم گواهی، عضو هیئت مؤسس مرکز پژوهشهای ادیان جهان و رئیس مرکز و رئیس شورای علمی این نهاد، در این یادداشت شفاهی، به تغییرات لازم در فقه برای تبدیل به فقه تمدن ساز، سخن میگوید.
در رابطه با اینکه در یک جامعه «فقه محور» چه کار باید کرد تا به رشد و پیشرفت و شکوفایی مناسب با فرهنگ و تمدن اسلامی رسید، چند نکته لازم به ذکر است:
الف. به نظر خیلی از دوستان روشنفکر و روشنفکران مسلمان، یکی از مشکلات عظیم فقه اسلامی در حال حاضر این است که صورت عملی و اجرایی خیلی از احکام از حوزه عقلانیت معتدل دینی خارجشده و بیشتر آنها بر پایه شعار (بهجای شعور) و جوّ هیجان و احساسات آیینی مذهبی، پایهگذاری شدهاند. این موضوع باعث شده تا خیل عظیمی از روشنفکران معاصر دینی، اعم از روحانی و غیرروحانی، مانند کدیور و مجتهدشبستری در بین اهل علم و سروش و ملکیان در بین دانشگاهیان در برابر آن موضع بگیرند.
ب. خلط عظیم بین سنت اسلامی و اسلام سنتی نیز از اشتباهات نابخشودنی بخشی از جامعه دینی ما است. بدین معنا که اگر سنت اسلامی، کفش پوشیدن را تجویز کرده این افراد در فهم اسلامی سنتی خویش، پوشیدن نعلین زرد را به همگان توصیه میکنند! و اگر سنت اسلامی، لباس پوشیدن را توصیه کرده اینها، در فهم سنتی خود از اسلام یا بهتبعیت از صورت اجرایی اسلام سنتی، تنها پوشیدن عبا و قبا و لباده و پیراهن عربی را نماد زهد و دیانت افراد (رجال) و چادر و روبنده و چاقچور را پوشش مناسب زنان تلقی میکنند!
پ. از ابتدای دوران تحصیلات دبیرستانی بنده در نیمه دوم دهه ۱۳۳۰ شمسی (سالهای ۱۳۳۵ به بعد) که نسل بنده کمکم پا به دوران بلوغ و فهم دینی و احساس تکلیف شرعی میگذاشتیم تا به امروز که قریب ۵۰ تا ۶۰ سال از آن ایام میگذرد، همواره مسئله روزآمد نبودن فقه و رسالههای عملیّه مورد تعجب و مطالبه امثال بنده بوده و هست.
اولین رساله عملیهای که بنده تهیه کردم، رساله حاجآقا روحالله الموسوی الخمینی (کتابفروشی علمی) است که هنوز هم دارم و در کنار خیلی از مسائل آن نوشتهام «امروزه دیگر مطرح نیست»، مطلبی که بعدها دیدم دغدغه استاد فقیدم آقای جعفری (در کتاب منابع فقه) و مرحوم مطهری و دیگران (در کتاب مرجعیت و روحانیت) هم هست و شاید دغدغه همه علماء دلسوز و روشنفکر معاصر هم بوده و هست (بهعنوانمثال نک. محمدجواد حجتی کرمانی، سنت و تجدد؛ علی دوانی، نقد عمر؛ محمد مجتهد شبستری، نقدی بر قرائت رسمی از دین؛ سید مصطفی محقق داماد، جهل مقدس؛ و نظایر آنها).
ت. بین خودمان باشد، چه فرقی است بین تبصرۀالمتعلمین علامه کبیر حلّی که حدود ۹۰۰-۸۰۰ سال قبل تألیف شده با فلان رساله عملیه علمای جلیلالقدر زمانه ما مثل آقای حکیم و آقای بروجردی، به جز اینکه تبصره علامه (قدس سره) فاقد خیلی از شاخ و برگها و زوائد و فروعی است که عمدتاً هیچ به کار نمیآید! درحالیکه هر آدم عاقلی میداند وضع امت اسلامی در این هزار سال از زمین تا آسمان فرق کرده و بسیاری مسائل و مطالب جدید یا حوادث مرتبط با زمان و مکانهای نوظهور، پدید آمده است.
ث. متأسفانه بعضی از فقهای عظیمالشأن ما حد و حدود و جایگاه فقه را نمیدانند و آن را تا مرتبه حکم به تعطیل عقل و منطق عُرفی، پیش میبرند و اصلاً متوجه نیستند که این کار نتیجه عکس دارد و با این کار نهتنها به فقه، بلکه به اصل اسلام و تشیع و جامعه اسلامی لطمه میزنند. به خصوص در عصر و زمانهای که متأسفانه شأن و مرتبت و منزلت علماء و فقها بشدت تحت تأثیر خطباء و مداحان و نوحهخوانان و روضهخوانها قرارگرفته است. چه آنکه زمانه، زمانه شور به پا کردن است و نه اقامه شعور و ارتقای بصیرت و افزایش معرفت دینی.
ج. خوب است فراموش نکنیم که مشکل داعش که امروزه تبدیل به یکی از مشکلات حاد منطقه و جهان اسلام و بلکه کل جهان شده است، در نتیجه فهم غلط، ناقص و نابخردانه فقهی است که ریشه در آراء فقهی غلط ابنتیمه و ابنقیم جوزی و بعدها هم محمدبن عبدالوهاب دارد، والا آنها هم که بهزعم خود، زیر پرچم «لا اله الا الله» و «محمد رسولالله» سینه میزنند! هرچند که فهم فقهی آنها بشدت سیاسی و یا سیاست زدهشده است، همانند فهم فقهی برخی از دوستان خود ما که بیشازحد ایدئولوژیک شده است و بندگان خدا خودشان هم متوجه نیستند.
چ. درست است که برخی از آراء اقسام عبدالعلی بازرگان (در امر ولایت و وصایت) و عبدالکریم سروش (در خیلی از موضوعات و ازجمله بشری بودن وحی) و محمد مجتهد شبستری (اخیراً در غیر محبتآمیز خواندن اسلام و محبتآمیز خواندن مسیحیت) و مصطفی ملکیان (در انحصار صلح و آرامش و امید و شادی به بودیسم و محروم دانستن ادیان ابراهیمی از اینها) و نظایر ایشان مثل سید حسین مدرسی طباطبایی و محسن کدیور و غیره تا حدودی شاذ و مخالف مسلمات دینیِ مذهب تشیع است، لیکن روی هم رفته، ایراد آنها در موضوع روزآمد نبودن توجیهات و استدلالات دینی بهویژه در حوزه مسائل و مباحث فقهی، ایراد درستی است که باید مورد توجه و تأمل علماء و فقهای عظام قرار گیرند.
تردیدی نیست که زمانه تغییر کرده و چارهای جز این نداریم که همه اصول و اعتقادات دینی و غیردینی را به زبان علمی و عقلانی و رحمانی مطرح کنیم، زبانی که ـ به نظر ما ـ زبان درست ایمانی و قرآنی نیز هست. چه آنکه امروزه زبان تلخ و سبعانه طالبانی، القاعدهای و داعشی لامحاله محکوم به زوال و فناست.
ح. از صدر اسلام تاکنون امت اسلام با زهد خشک و خشن، یا بعضاً زهد ورزی ریایی که محصول توجه و تأکید یکبعدی و در نتیجه افراطی، روی اجرای احکام دین (فقه) و بیتوجهی نسبت به رأفت و رحمت و حکمت دینی (اخلاق، عرفان، جمال الهی) است، دست به گریبان بوده است. برای نمونههای آن باید بهجایجای دیوان حافظ و مثنوی و حتی سرودههای شیخ اجل سعدی شیرازی مراجعه فرمایید، هم او که میگوید:
بروای فقیه دانا به خدای بخش مارا تو و زهد و پارسایی، من و عاشقی و مستی
خ. همگان شنیدهایم که پیامبر اکرم (ص) در پاسخ به پرسش عدهای که مدام «انقلت» میآوردند و سؤالات و ابهامات جدید مطرح میکردند، فرمودند: این قدر سؤال جدید مطرح نکنید و کار خودتان را مشکل و مشکلتر نسازید! نمیدانم این چه صیغهای است که ما مدام به انقلت گویی و طرح حشو و زوائد اضافی و یجوز و لایجوز گفتن (ساختن) های غیرضروری که هیچ به درد زندگی روزمره و نان شب مردم هم نمیخورد، مشغولیم؟
د. بنده خوب به یاد دارم که استاد فقیدم آیتالله جعفری (قدس سره) وقتی میخواستند از نجف اشرف مراجعت بفرمایند، از قول استاد بزرگوارشان فرمودند: فلانی اگر شما در نجف بمانید، مرجعیت شما مسلم است و آقای جعفری عرض کرده بودند که آقا، اگر شما اجازه بفرمایید، میخواهم بروم تهران و کنار دانشگاهیان باشم و این یعنی دنبال قرائت و بیانی علمی، منطقی، دانشگاهی و روزآمد از دین بودن. به دلیل همین رویکرد بود که ایشان نام اولین اثر خود را «تعاون الدین والعلم: بحث عن حقیقه الدین و حدود العلم» گذاشت. نمیدانم چرا ما از این امور غافلیم؟
حتی مرحوم مهندس بازرگان هم بهتبع همین رویکرد، «مطهرات در اسلام» و «باد و باران در قرآن» را نوشت.
ذ. در سالهای اخیر هم افرادی نظیر مرحوم صالحی نجفآبادی، با استفاده از همین منطق و رویکرد، کتاب کمنظیر «جهاد در اسلام» را نوشتهاند و در آن بهخوبی نشان دادهاند که جهاد ابتدایی و تهاجمی در اسلام نداریم و لذا همه حرفهایی که علماء و فقها و مفسرین در این هزار و چند صد سال در دفاع از جهاد ابتدایی گفتهاند، یکسره غلط و نادرست بوده است.
ر. شاید اگر درست دقت کنیم، ما هم جزو تصدیق کنندگان این بیت شریف قرار گیریم که میفرماید: اسلام به ذات خود ندارد عیبی / هر عیب که هست از مسلمانی ما است تا بدین ترتیب یکقدم به درک درست ریشههای این همه مفاسد اخلاقی و اجتماعی و اقتصادی در جامعه و در نتیجه نارضایتی شدید مردم نزدیکتر شویم. انشاءالله.
در اولین سفری که اواخر دهه ۱۳۴۰ به خارج از کشور (دانمارک) رفته بودم، در کارتپستالی که در توصیف بهشتِ کشورهای اسکاندیناوی برای استاد جعفری فرستادم، نوشتم: بهشت آنجاست که آزاری نباشد / کسی را با کسی کاری نباشد
ز. دیگر از بایستههای تغییر فقه و احکام رایج امروزی آن است که بار دیگر سررشته فقه و فقاهت را فقهای صائن لأنفسهم و آگاه به زمان و مطیع لأمر موالی بزرگوارشان ائمه اطهار علیهالسلام،به دست بگیرند و دیگر به هیچ روزنامه و روضهخوان و مداح و رادیو و تلویزیون و فرد و دستگاه دیگری اجازه دخالت در امر دین مردم را ندهند و خلق خدا را از دست این همه فریبکاری و تقدیس جهل و غوغا سالاری و شعلهور ساختن آتش تعصب و احساسات مردم نجات دهند که بزرگان دین فرمودهاند در عصر و زمانه ظهور بدعتها، بر علمای اسلام واجب است که با علم خود جلوی این قبیل فتنهها را بگیرند. مگر دین خدا و احکام الهی و حلال و حرام شرعی،بازیچه دست اینوآن است که عدهای افراد ناآگاه هرچه خواستند با آن بکنند و هر جور که میل ایشان بود، بر آن بیفزایند یا از آن بکاهند. خدا رحمت کند نظامی گنجوی را که متجاوز از نهصد سال قبل در سرودهای نغز خطاب به وجود مقدس رسولالله میسراید:
ای مـدنـی بـرقـع و مکـی نقـاب سایه نشین چـند بـود آفتـاب
سـکـه تـو زن تـا اُمـرا کـم زنـند خطبه تو خوان تا خطبا دم زنند
باز کش ایـن مسنـد از آسـودگان غسـل ده ایـن منبر از آلودگـان
از طـرفـی رخـنـه دیـن میکـنند وز دگـر اطراف کمین میکـنند
بس که ببستنـد بدین برگ و سـاز گـر تـو ببینـی نشـناسیـش بـاز
خدا میداند که اگر در سال ۵۷۰ هجری (سال سرودن این شعر: پانصد و هفتاد و بس ایام خوب)، یعنی قریب ۸۷۰ سال پیش تا آن اندازه به دین حنیف محمدی شاخ و برگ افزوده بودند که اگر خود پیامبر (ص) آن را میدید بازنمیشناختش، امروز پس از گذشت قریب ۱۴۴۰ سال وضع چگونه است؟
س. میدانید نتیجه این همه فربهی فقه و احکام و مناسک و آداب و آیینها چه شده است؟ اینکه شما در همین ایام نوروز در منزل یا تکیه و حسینیهای برای رحلت (شهادت) حضرت زهرا جلسه روضهخوانی و عزاداری میگذارید (مثل جلسه عزاداری در مرکز نشر علوم اسلامی برادر بزرگوارم جناب آقای دکتر محقق داماد در خیابان شریعتی نرسیده به پل رومی) درحالیکه چند متر آن طرف تر، در بیرون درب مرکز، در پیادهرو و خیابان، مردم دارند کار خودشان را میکنند و کاری به این حرفها ندارند، منظرهای که مشابه آن را در داخل و بیرون مدرسه عالی شهید مطهری، در کنار کانالهای رسمی رادیو تلویزیونی جمهوری اسلامی و دور از آنها، در خلال بعضی از مراسم آیینی و سفر رفتنهای خیل عظیمی از مردم در همان ایام و غیره شاهد هستیم. چنانکه گویی: قبله جان را چو پنهان کردهاند / هرکسی رو جانبی آوردهاند
ش. با وضعی که امروزه ما در داخل و خارج داریم، به نظر میرسد برای اصلاح اوضاع «عالمی از نو به باید ساخت و از نو آدمی».