اختصاصی شبکه اجتهاد: در دانش فلسفه اصول فقه، کمتر از منابع استدلال در خود این دانش گفتگو میشود. یادداشت پیش رو اما به منابعی که به عنوان دلیل بر مباحث فلسفه اصول فقه مورد استفاده دانشیان این علم قرار میگیرد گفتگو میکند.
اکثر دانشوران فلسفه علم اصول، مسائل مطروحه در این علم را به چند بخش تقسیم میکنند: کلیات فلسفه علم اصول، مباحث قطع و یقین، مباحث مربوط به عقل، حکم و اعتبار و الزام، مباحث مربوط به سیره و عرف، مباحث زبانی مربوط به الفاظ و معانی، مباحث تفسیری و فهم کتاب و سنت و ارتباط علم اصول با دیگر علوم.[۱]
منابعی که در این علم از آنها برای رسیدن بهحکم مسائل استفاده میشود، کتاب، سنت، عقل و سیره عقلا هست. همچنین ازآنجاکه در این علم، ارتباط علم اصول با دیگر علوم و بعضی مسائل مشترک بین فلسفه اصل با علوم دیگر، در بوته نقد و نظر قرار میگیرد، از یافتههای دیگر علوم بهعنوان کتاب، مقاله و… در این علم استفاده میشود.
کلیات فلسفه علم اصول عبارتاند از: تعریف، موضوع، ضرورت، غایت، هدف، روش و پیشینه این علم. دلیلی که این امور را روشن میگرداند عقل است که با نگاهی به علم اصول و کمی و کاستیهای آن، این مهم را بیان میدارد. البته در مورد پیشینه علم اصول باید نوشتههایی را که در این مورد هست، موردمطالعه قرارداد تا نظرات مختلف در مسائل جزئی این علم و همچنین بیداری و خفتگی کلی این علم روشن گردد.
در مباحث قطع و یقین از حجیت قطع بحث میشود. منبع برای حجیت قطع علاوه بر دلیل عقلی، میتواند سیره عقلا و عرف نیز باشد؛ زیرا ازآنجاکه حجیت به معنای منجزیت و معذریت است و ما به دنبال مستمسکی برای اعمال خود در برابر خدای متعال هستیم، بیانات و خطاباتی حجت است که عرفی باشند و عقلا آن را متوجه شوند. لذا با توجه به اینکه قطع، خود بهعنوان اظهر مصادیق بیان است، پس باید امری باشد که حجیت آن در بین عرف و سیره مشخص باشد ولو که مداقه های عقلی آن را برنتابند.
در دیگر موارد مباحث قطع باید گفت: در مسائلی مانند موافقت التزامیه و منجزیت علم اجمالی علاوه بر دلیل عقلی، باید به روایات نیز رجوع کرد؛ زیرا امکان دارد شارع مقدس در این امور ترخیص داده باشد؛ اما در دیگر مباحث مربوط به این بخش، همان دلیل عقلی حکم فرماست. البته در مورد جانشینی امارات و اصول نسبت به قطع نیز لسان روایات در امارات و اصول عملیه نقلیه مهم است.
بخش دیگری که در فلسفه اصول به بحث گذاشته میشود، مباحث مربوط به عقل است. پرواضح است که خود عقل در مورد معانیِ عقل، اقسام عقل عملی و نظری، احکام عقل، حق، الزام، تکلیف و ملازمه بین حکم عقل و شرع بحث میکند. در مسائلی مانند حسن و قبح عقلی نیز علاوه بر عقل، نظرات مطروحه در علوم دیگر مانند علم کلام، میتواند دررسیدن دلیل عقلی بر این مسئله زمینهساز باشد.
درزمینه حکم و مسائل مربوط به آن، عقل و سیره عقلا میتواند دلیل بر مسائل آن باشد. دلیل عقلی به تبیین ماهیت حکم، اقسام حکم وضعی و تکلیفی، مراتب حکم و تبعیت آن از مصالح و مفاسد میپردازد. در مورد مراتب حکم و همچنین احکام حکومتی، سیره عقلا نیز میتواند مسئله را واضح سازد. دیگر مسائل مطرحشده در این بخش احکام اولی و ثانوی، احکام ظاهری و واقعی، مولوی و ارشادی، تعبدی و توصلی و تقسیمات مختلف حکم هستند که عقل در این مسائل حکم فرماست. البته نفس این تقسیمات را از خطابات شارع به دست آورده ولی در مورد تقدیم هر قسم بر دیگری یا هر حکم دیگری در این مسائل، باید دلیل عقلی بر آنها اقامه گردد.
برای شرایط عامه تکلیف نیز که در این بخش موردمطالعه واقعشده است، باید دلیل عقلی آورد. البته دلیل نقلی اعم از کتاب و سنت نیز، میتواند شرطی را که عقل در مورد آن ساکت است، بدانها بی افزاید.
روشن است که سیره و عرف بهوسیله بنای عقلا بررسی میشود. البته نگاه شارع به این مسائل نیز باید موردتوجه قرار گیرد؛ زیرا امکان دارد در روایات معصومین (ع) و مواجهه آنها با مردم این مسئله واضح گردد.
بعضی از دانشوران[۲] مسائلی مانند اشتراک احکام بین عالم و جاهل را در فلسفه اصول مطرح کردهاند که میتوان از روایات بهعنوان مهمترین دلیل این مسئله یادکرد.
در مباحث زبانی مربوط به الفاظ و معانی بیشترین دلیلی که میتواند بر مسائل اقامه شود، عرف و ارتکازاتی است که عقلا در میان خوددارند. عرف میتواند مسائلی مانند وضع و اقسام آن، معانی حرفیه، دلالت و اراده، صحیح و اعم، اشتراک، حقیقت شرعیه و نظریه استعمال و… را تبیین کند. نکته قابلتوجه این است که در مورد مسئله صحیح و اعم، میتوان از روایات و ظهور آنها بهعنوان دلیل استفاده نمود. البته در مسائلی مانند اقسام وضع و استعمال لفظ در اکثر از معنا باید دلیلهای عقلی را نیز توجه نمود و آن را نیز بهعنوان دلیل برشمرد. کلام نحویان نیز اگر قائل به حجیت قول خبره باشیم، در مسائلی مانند معانی حرفیه میتواند مورد تمسک قرار گیرد.
بعضی از نویسندگان[۳] در این زمینه مسائلی مانند دلایل وحیانی بودن الفاظ قرآن، اعجاز آن و جمع آن را نیز بهعنوان مسائل فلسفه اصول مطرح کردهاند. در این صورت دلیلهای عقلی میتواند به اثبات این گزارهها کمک کند. البته خود قرآن نیز بهعنوان تحدی، میتواند بهعنوان دلیل بر بعضی از این مسائل مطرح شود. همچنین بعضی دیگر از مسائل مانند مفهوم سنت، عصمت، مراتب و دامنه آن، بهعنوان مسائل این علم نقلشده است که در این موارد نیز باید به کمک دلیل عقلی مسائل را روشن ساخت. نیز میتوان از علم کلام در تمامی این مسائل کمک جست و به ذکر این مسائل در آن علم اکتفا کرد.
نکته قابلبیان این است که این مسائل گرچه بهعنوان مبانی فلسفه اصول هستند ولی باید گفت مبادی بودن این مسائل برای علم اصول، بعید است و همانطور که بیان شد میتوان به علوم دیگر در بررسی این مسائل اکتفا کرد. در غیر این صورت هر مسئله بعید دیگری نیز قابلطرح در فلسفه اصول خواهد بود و این، با گستردگی غیرقابل قبولی توأم خواهد بود.
در بخش مباحث تفسیری و فهم کتاب و سنت مسائلی مانند ابزار فهم، مبانی مختلف تفسیر و اقسام تفسیر، ظواهر و نصوص و قرائن و شواهد مطرح است که عرف و نیز ارتکازی که بین متشرعین بوده است، میباید، تمایز، تقدیم و حکم این مسائل را روشن سازد. در مسائلی مانند هرمنوتیک نیز باید اقوال و نظرات مطرح در این باب را مورد مداقه قرار داد و از این علم نیز برای روشنسازی فهم متون و روش آن استفاده برد.
رابطه علم اصول با دیگر علوم ازجمله فلسفه، کلام، فلسفه زبان، هرمنوتیک، زبانشناسی و… را میتوان با مراجعه به مسائل علوم دیگر و تعاریفی که برای این علوم بیانشده است، روشن ساخت.
با گفتههایی که گذشت، مشخص میشود که دلیل غالب در فلسفه اصول، دلیل عقلانی است. البته در خیلی از موارد، عرف نیز بهعنوان دلیل در مسائل فلسفه اصول مطرح است. همچنین آیات و روایات نیز میتواند در بعضی از مسائل راهگشا باشند.
نویسنده: علی شمشیری (دانشپژوه سطوح عالی حوزه علمیه قم)
[۱]. علی پور و حسنی، جایگاه شناسی علم اصول؛ ج ۲ ص ۲۲۲: نظر آیتالله صادق آملی لاریجانی. حسن معلمی، درآمدی بر فلسفه اصول؛ ص ۳۲: طرح پیشنهادی نویسنده.
[۲]. مهدی هادوی تهرانی، فلسفه علم اصول فقه، پژوهشهای دینی، شماره اول، ص ۷۰
[۳]. همان.