متأسفانه در دوران معاصر، در شکلیابی شهرها، تا حد زیادی نقش محوری مساجد نادیده گرفته شده است و دیگر طرحریزی ترکیب سیمای مسجد، که در ایفای نقش صحیح مسجد در سیمای شهر اسلامی اهمیت بسزایی دارند، با منطق همراه نیست و دیگر ساختار و سیمای بصری مساجد ما هماهنگ با هویت حاکم بر جامعهی اسلامیمان نیست.
شبکه اجتهاد: مسجد اولین فضای معماری بود که در صدر اسلام و به هنگام مهاجرت پیامبر اعظم(ص) به مدینه خلق شد و از مصادیق بارز جامعهی اسلامی گردید و به سبب نقشآفرینیاش در تمامی عرصهها و شئون جامعهی اسلامی، گسترش فرهنگ و تمدن اسلامی را در پی داشت. مسجد به عنوان مکانی عبادی – سیاسی که مسلمانان در آن بزرگترین و مهمترین تصمیمات اجتماعی را میگیرند، همواره مطرح بوده است.
اسلام مسجد را به وجود آورد تا به نیازهای عبادی، آموزشی، سیاسی و نظامی جامعهی اسلامی جواب دهد. بنابراین مسجد در جامعهی اسلامی به عنوان وسیلهای مطرح شد که امت را جدای از اینکه از بُعد معنوی پرورش و تزکیه دهد، محلی باشد برای احیای فرهنگی و مذهبی و جامعه را از تهدیدهای داخلی و خارجی در امان نگه دارد.
مسجد دارای آنچنان اهمیتی است که مقام معظم رهبری دربارهی آن فرمودهاند: «پدید آمدن هویتی به نام مسجد، نخست در قبا و سپس در مدینه، در شمار زیباترین و پرمغزین ابتکارهای اسلام در آغاز تشکیل جامعهی اسلامی است.»
مسجد به عنوان بااهمیتترین فضای معماری اسلامی نیز همواره نقش بسیار پررنگی را در شکلگیری و روند توسعهی شهرها بر عهده داشته است و جایگاه رفیعی را در حوزهی فرهنگی و اجتماعی، جدای از حوزهی شهرسازی پیدا کرده است؛ تا آنجا که در شکلگیری شهرهای جهان اسلام، به ویژه ایران، همواره نقش محوری بازی میکرد و بافتهای شهری، حول آنها نقش میبستند. اما امروزه مساجد ما بر خلاف گذشته، نتوانستهاند با معماری زمان و عصر خود در هم بیامیزند و از لحاظ فرمی و عملکرد ظاهری، همسو و همگام با نیازهای معاصر شوند. از دیگر سو، سیمای کلی شهرهای ما نیز تا حد زیادی عاری از مفاهیم اعتقادی، اجتماعی و فرهنگی شده است و حضور مساجد در شهرها، به عنوان مهمترین عنصر ساختار شهر، بسیار کمرنگ شده است و نقش آن در سازماندهی فضای شهرهای اسلامی نادیده گرفته شده است.
امروزه مساجد ما بر خلاف گذشته، نتوانستهاند با معماری زمان و عصر خود در هم بیامیزند و از لحاظ فرمی و عملکرد ظاهری، همسو و همگام با نیازهای معاصر شوند. از دیگر سو، سیمای کلی شهرهای ما نیز تا حد زیادی عاری از مفاهیم اعتقادی، اجتماعی و فرهنگی شده است.
مسجد در اسلام
هدف اصلی از تأسیس مسجد و پایهگذاری این فضای دینی عبادت است. این نکته شایان توجه است که در فرهنگ اسلامی، تمامی فعالیتهای انسان در وضعیت خاص میتواند رنگ عبادی به خود بگیرد و انسان تربیتیافته در مکتب اسلامی، میتواند به درجاتی برسد که همهی زندگی او الهی و عبادی شود.
بدین ترتیب، مسجد صرفاً محلی برای ارتباط با خدا نیست، بلکه ارتباط با جامعه و امت نیز در دستور کار قرار میگیرد و یکی از موفقیتهای شگفتانگیز پیامبر (ص) را باید در همین ارتباط مسجد و مردم یا به تعبیری، پیوند دین و دنیا از طریق مسجد جستوجو کرد.
در کنار جنبهی فوق، مسجدها نخستین جایگاه دانش در اوایل عصر اسلامی شدند. در آنجا مسلمانان اصول دین و مقدمات اسلام را میآموختند. پیامبر اعظم(ص) نخستین مسجد خود را در مدینه بنا نهاد تا جایی برای نماز، کانونی برای حکومت و همچنین جایگاهی برای آموختن اصول و ریشههای دین اسلام باشد. هرچند در مساجد تنها به وعظ و راهنمایی و تفسیر قرآن و آموختن خواندن و نوشتن به بیسوادان و مانند آن پرداخته نشد، بلکه دانشهای فراوان نوظهوری که در اسلام، پس از کشورگشاییهای بزرگ به دست آمد، راهی مسجد شد و در کنار علوم دینی مورد توجه قرار گرفت. آنچنان شد که مسجد رسالت آموزشی و فرهنگی خود را به بهترین وجهی انجام داد و دانشجویان و دانشپژوهان فراوانی از سراسر دنیا به مساجد روی آوردندو دانشمندان و پژوهشگرانی بلندپایهای از آن طلوع یافتند و این مساجد بودند که نخستین جرقههای پایهگذاری مدارس در جهان اسلام را زدند.
در هر مسجدی کتابخانهای بزرگ وجود داشت و کتابهای فراوانی، در حوزههای مختلف در آن قرار داشت که معمولاً وقف مسجد بودند. بدین سان از روزگار پیامبر(ص) تا قرون بعدی، مسجد دگرگونیهایی در حوزهی معماری به خود دید و گسترش فراوان یافت و رسالت خود را در انتشار اعتقاد اسلامی و دمیدن روح جهاد برای آماده نمودن رزمندگان و آماده ساختن آنان برای دفاع از میهن اسلامی انجام داد. در پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی خودمان و نیز در زمان دفاع مقدس نیز به خوبی این نقش کلیدی مسجد را میتوان دید.
البته شاید همهی کارکردهای مساجد در صدر اسلام، در دنیای امروز تحقق نیابد؛ اما باید فرهنگ حاکم بر مساجد به ساختارهای اجتماعی و سیاسی منتقل شود تا از رهگذر آن، جهتگیری همهی فعالیتهای جامعه، جهتگیری الهی و دینی باشد.
جهانبینی اسلامی و فضاهای شهری
حکومتهای دینی بر اساس دیدگاههای ایدئولوژیک پیریزی شدهاند و در آنها، مذهب در کنار دو محور اقتصاد و سیاست در جامعه نقشی بسیار پررنگ دارد. در جامعهی اسلامی مساجد پایگاه اصلی مذهب به حساب میآیند. از این رو، نقش مساجد در شکلگیری و روند توسعهی شهری بسیار پررنگ است که با بررسی آن، میتوان تأثیر آن و جایگاه فرهنگیاش در توسعهی اجتماعی را به دست آورد.
معماری و شهرسازی از جهت ساختاری بر دو محور استوار است؛ اول از بُعد تئوریک و ساختار فکری که از گذشته تا کنون دیدگاههای فلسفی حاکم بر جامعه توسط هنرمندان وارد عرصهی ساخت محیط مصنوع شده است. دوم از نظر تکنولوژی ساخت و عناصر فیزیکی سازندهی آن که خود در تنوع شکل و رنگ و خلق پدیدههای اجرایی در معماری تأثیر بسزایی دارد. با رشد و شکوفایی اسلام، دین و اندیشههای اسلامی به جوامع بشری رسوخ کرد و زیرساختهای فکری و فرهنگی و تمدنی جوامع را تا حد زیادی متحول ساخته است تا آنجا که جوامع مسلمانشده، به فضای عبادتی جدید و هنری نو، مبتنی بر جهانبینی اسلامی، احتیاج پیدا میکنند. معماران مسلمان نیز متأثر از دین جدید به خلق مسجد در ساختار شهرها همت میگمارند و نگاه نوینی به مکانهای عبادی در عرصهی معماری ظاهر میشود و در سرتاسر جهان مساجدی باشکوه با سبکها و شیوههای متعدد، که متأثر از اوضاع اقلمی و اقتصادی آنهاست، خلق میشوند و در عین تنوع، دارای روح مشترکی هستند. در نتیجه، مسجد در ساختار شهر اسلامی به عنوان مهمترین عنصر کالبدی شهر، جایگاه ویژهای مییابد؛ به طوری که توسعهی اغلب شهرهای اسلامی و سلسله مراتب موجود در آنها متأثر از مسجد اصلی شهر بوده است.
اهمیت مسجد در شهرهای کهن اسلامی تا آنجا بوده است که واژهی شهر تنها به جایی اطلاق میشده است که در آن مسجد جامع ساخته شده باشد. این مساجد جامع، بنا بر تفکر اسلامی، در هستهی مرکزی شهرها ساخته میشدند؛ جایی که نه تنها مرکز مبادلات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی جامعه بوده است، بلکه معماری و ساخت و سازمان فضایی آن نیز به صورت چشمگیری با فضاهای دیگر شهر متفاوت است. هرچند که در سایر نقاط شهر نیز مساجدی به ویژه در محلات ساخته میشد.
در نتیجه باید گفت با گسترش دین مبین اسلام و ورود آن به کشورهایی همانند ایران، روند شهرسازی تا حد بسیار زیادی متحول شد. این تغییر و تحول نه تنها از جنبهی تکنیکهای معماری، بلکه بیشتر از جهت تغییر ساختار کالبدی شهرها مطرح است و در این ساختار فضایی جدید، مسجد جای خود را در دل شهرهای اسلامی باز کرد و به عنوان رکن اصلی شهرسازی اسلامی – ایرانی مطرح شد. معماران مسلمان ایرانی نیز با تلفیق معماری ایرانی با تفکرات اسلامی، مساجدی عظیم و شکوهمند را به وجود آوردند و سعی فراوانی نمودند که با تکنیکهای مختلف معماری و برخی الحاقات، همانند گنبد و مناره، تا آنجا که میتوانند به برجستهتر ساختن مساجد در فضای شهری، به عنوان مهمترین عنصر شهر اسلامی، بپردازند.
جایگاه مسجد در سیمای شهر
جنبهی دیگر کارکرد مسجد توجه به فضای کالبدی شهری و کارکرد معماری آن است. معماری مسجد یک معماری پررمزوراز و در یک نگاه کلی، نماد اندیشهی توحیدی و واسطهی عالم علوی با عالم سفلی است. از دیگر سو، پیامبر(ص) اولین اقدام خود را برای برپا ساختن یک جامعهی نوین و الگو، با فعالیتی معماری شروع نمود و این موضوع میتواند نشاندهندهی اهمیت و نقش فضاهای کالبدی شهری در یک جامعهی آرمانی باشد. بدین ترتیب، مسجد به عنوان نخستین فضای کالبدی شهری در جامعهی اسلامی، جای ویژهی خود را باز کرد.
پیامبر(ص) شهر یثرب را تأسیس نکرد، ولی ساختن جامعهای نو در این شهر را از بنا نهادن مسجد آغاز کرد. بعدها مسلمانان ساختن شهرهای جدید مانند کوفه، بصره و قاهره را با ساختن مسجد آغاز کردند. در این شهرها ابتدا مکان و محل مسجد مشخص میشد و سپس با محور قرار دادن آن، محلهها و خیابانها و بازار و مانند آن شکل میگرفت. این اقدام نمادین، جوهرهی عبودی شهر و جامعه و حکومت در اندیشهی اسلامی را به خوبی نشان میدهد. محوریت مسجد در معماری و شهرسازی و نیز چرخهی امور شهر، به مثابهی یک قطب فرهنگساز و سهولت دسترسی مردم به مسجد و کثرت نسبی مساجد در محلهها در گذشتهی تاریخی جوامع اسلامی، از دیگر ابعاد جایگاه مسجد در فضای کالبدی شهری است. تبدیل به دو قطب شدن مسجد و مدرسه در میان عناصر سازندهی شهر در گذشتهی تمدن اسلامی، که بار اصلی فرهنگسازی را بر دوش داشتهاند، تجسم جایگاه عبادت و علم به مثابهی دو بال تعالی انسانها در تفکر دینی است؛ یعنی اگر عبادت و علم را دو عامل اصلی برای تعالی و سعادت انسانها و جوامع بشری بدانیم، شهرهای اسلامی از منظر فرهنگی، بر پایهی این دو عنصر قوام داشت و این دو قطب فرهنگی و فرهنگساز در یک تجربهی موفق، بنیاد و اساس اغلب فعالیتهای فرهنگی شهرها با جهتگیری الهی بوده است.
محوریت مسجد در معماری و شهرسازی و نیز چرخهی امور شهر، به مثابهی یک قطب فرهنگساز و سهولت دسترسی مردم به مسجد و کثرت نسبی مساجد در محلهها در گذشتهی تاریخی جوامع اسلامی، از دیگر ابعاد جایگاه مسجد در فضای کالبدی شهری است. بدین ترتیب، باید گفت در طول تاریخ معماری و شهرسازی اسلامی، جایگاه مسجد در بافت شهری همواره به صورت اندیشیدهشده و منطقی بوده است.
واضح است که مسجد به عنوان محور و عضوی از مجموع عناصر اصلی شهر، همواره مورد توجه مسلمانان بوده است و انتخاب عملکرد فضاهای همجوار آن نیز با دقت خاص و در یک سلسله مراتب منطقی هویتی انجام گرفته است که حافظ جایگاه مسجد در خاطر مردمان شهر بوده است. مساجد بر حسب عملکردشان و نقشی که در حیات شهر ایفا میکردهاند، به انحای مختلف در شهر جای میگرفتند. مساجدی که در ارتباط مستقیم با حکومت و محل انجام مراسم دینی پادشاهان بودند، در مرکز ثقل شهر و در مجاورت قصر سلطنتی و در کنار میدان اصلی و مرکزی شهر قرار میگرفتند. برخی از مساجدی که در پیرامون ستون فقرات اصلی شهرها قرار میگرفتند، علاوه بر انجام فریضهی نماز، محل اجتماع و فعالیتهای دیگر اجتماعی بودند. مساجدی که در ابعاد کوچک و اغلب فاقد فضای باز بودند، در بدنهی بازار و ستون فقرات شالودهای شهر قرار داشتند و صرفاً محلی برای ادای فریضهی نماز کسبهی راسته یا گذرهای مجاور بودند.
مساجدی که در مرکز محلات و در مجاورت راستههای اصلی قرار داشتند، نقش مرکز فعالیتها را در سطح محله ایفا میکردند. غالباً در کنار این مساجد حمام و بازارچهای نیز ایجاد میشد که عواید آن وقف مسجد میگردید و به این ترتیب، امور مسجد اداره میشد. مساجد کوچکی که به صورت پراکنده در محلات مختلف ساخته شده بودند، به عنوان محلی برای ادای فریضهی نماز و عبادات اهالی و ساکنان محلات بودند.
با توجه به این تقسیمبندی، آشکار است که سازماندهی و ساختار فضایی شهر و به تبع آن، شکلگیری سیمای مرکز شهر اسلامی و در قیاس کوچکتر، مرکز محلات شهری، تا حد بسیاری متأثر از مکان استقرار مسجد بوده است. نقش مساجد در ساختار شهرها آنچنان پررنگ است که مساجد در سیمای عمومی شهرها نقشی هدایتگرانه پیدا کردهاند؛ به طوری که شهروندان با مشاهدهی مسجد از دور، آگاهی مییافتند که در چه موقعیتی از شهر یا محله قرار گرفتهاند و با توجه به سلسله مراتب مشخص در اطراف مسجد، به درستی رفع نیاز میکردند.
مساجد معاصر و نقش آنها در سیمای شهر
همان گونه که ذکر شد، مساجد جدای از آنکه مکانی برای عبادت مسلمین هستند، کلیهی امور مسلمین را، از جمله امور سیاسی، اجتماعی، نظامی، اقتصادی و فرهنگی پوشش میدهند. همین موضوع باعث شده بود که در گذشته، مرکزیت مسجد به عنوان مرکز اصلی شهرها همواره حفظ شود؛ اما متأسفانه در دوران معاصر، در شکلیابی شهرها، این نقش محوری برای مساجد در نظر گرفته نشده است و تا حد زیادی نقش محوری مساجد نادیده گرفته شده است و دیگر طرحریزی ترکیب سیمای مسجد و نیز انتخاب عملکردهای مجاور مسجد، که در ایفای نقش صحیح مسجد در سیمای شهر اسلامی اهمیت بسزایی دارند، با اندیشه و منطق نیست و دیگر ساختار کالبدی و سیمای بصری مساجد ما هماهنگ با هویت حاکم بر جامعهی اسلامیمان نیست.
در احداث فضای مساجد، مواردی چون سلسله مراتب ورود به مسجد، استفاده از عناصر و اجزای هویتبخش خلق فضایی آرام جهت عبادت و… نادیده گرفته میشود و مسجد صرفاً با تابلوی ورودی آن قابل تمایز از فضاهای مجاور خود است. ابنیهی مجاور مساجد نیز هیچ گونه سنخیتی با فضای روحانی و سیمای اصیل آن ندارند. به همین صورت مشاهده میگردد که کالبد و سیمای مسجد هیچ گونه جذبهی بصری برای اهالی شهر ایجاد نمیکند و همین موضوع از جمله مهمترین دلایل تضعیف ارتباط اهالی شهر با مساجد به شمار میرود و این موضوع غیرقابل اغماض است، زیرا مساجد کانون حرکتهای انقلابی نیز بودهاند و منشأ بسیاری از حرکتهای اسلامی، همچون انقلاب شکوهمند اسلامی ایران، محسوب میشوند.
پس بر مردم و نهادهای تصمیمگیر و تأثیرگذار واجب است که حداکثر تلاش خود را به کار گیرند تا بتوانند جایگاه مسجد را در زندگی و بافتهای شهری حفظ کنند. برای این منظور میتوان اقداماتی را انجام داد، از جمله اینکه برنامهریزان و طراحان شهری باید حداکثر تلاش خود را بنمایند تا ساختار فضایی شهرهای جدید ما بر اساس فرهنگ و اندیشهی اسلامی شکل گیرد و مسجد نقش محوری در طراحی شهرها داشته باشد. از دیگر سو، باید برنامهریزیهایی در جهت استقرار کاربریهای پیرامون مسجد صورت پذیرد، به نحوی که کاربری بناهای مجاور، متناسب با نقش و کارکردهای مساجد باشد.
علاوه بر این، طراحی مساجد باید با توجه به نیازهای شهروندان در دنیای معاصر صورت پذیرد و خلاقیت و ایدهپردازیهای دنیای معاصر را هم در بر داشته باشد و همسو و همگام با فرهنگ و اندیشهی اسلامی باشد و بتواند روح سکون و آرامش و معنویت را به نمازگزاران القا کند. البته این ابداعات جدید نباید چهرهی مساجد را از لحاظ بصری مخدوش نماید یا با دید و هویت شهروندان مسلمان در تضاد باشد. برای موفقیت در این عرصه، در طراحی و ترکیب نماهای مساجد باید از هنرهای اصیل اسلامی و بومی استفاده نمود و از ابداعات غیراصولی و یکسو خودداری نمود.
همان گونه که گفته شد، طراحی مساجد باید با توجه به نیازهای شهروندان در دنیای معاصر صورت پذیرد و از دیگر سو، باید کارکردهای اصلی و گذشته نیز به مساجد برگردانده شود. پس باید در طراحی مساجد فضاهایی را برای اختصاص دادن به کانونهای علمی و فرهنگی و کتابخانهها در نظر گرفت و از دیگر سو، باید قسمتی از مساجد برای حل مشکلات اجتماعی شهروندان و حلوفصل امور نمازگزاران اختصاص یابد. همچنین تا حد ممکن در طراحی مساجد یا حداقل مساجد جامع شهرها، با همکاری نهادهای دیگر، کلینیکهایی برای ارائهی خدمات پزشکی در نظر گرفته شود. برهان
باعرض سلام جهت ادامه بحث می توان به مقاله ای با عنوان مسجد طراز،سکوی استقرار تمدن نوین اسلامی به نوشته علی حجازیان در سایت موسسه مطالعات راهبردی علوم ومعارف اسلامی به نشانی http://isin.ir/node/3916 مراجعه نمایید