شبکه اجتهاد: نوشتار حاضر بر آن است، اولا «سیره» را مورد بحث قرار داده، تا بعضی جوانب و نواحی این مقوله قدری روشن گردد و ثانیا، دیدگاه استاد محترم حوزه، استاد علیدوست را درباره نحوه اجرا و تمسک به سیره معصومین(ص)، مورد بررسی قرار دهد. به ویژه که نقد منصفانه و آزاد اندیشی متفکّرانه از دیرباز در حوزههای قویم شیعه، سنت رایج بوده است و یکی از رموز مانایی، بالندگی و پویایی فقه امامیه همین بوده است.
مقدمه
از ادلّه مورد اعتماد فقیه که براساس آن فتوا صادر می شود، سیره معصومین(ع) است. در علم اصول برخی از ادله مورد استناد فقیه مانند اجماع، شهرت فتواییه و خبر واحد به صورت مستقل در بابی مجزّا مورد بحث و بررسی مدقّانه و موشکافانه قرار گرفته است.
لکن برخی از مستمسَکات فقیه در علم فقه مورد تمسّک و استناد است، لکن در علم اصول جایگاه مشخصی ندارد که بتوان بحث و بررسی فقیهان در مورد آن را مورد پی جویی قرار داد. از جمله آن ادله «سیره معصومین(ع)» است.
تعریف
«سیره» روش مستمرّ یک «شخص یا نهاد مانند حکومت یا دستگاه خاص[این تعریف سیره است یا تعریف سیره عقلا؟ اگر تعریف کلی سیره است باید به آن تصریح شود، در ثانی منبع تعریف کجاست؟ باز ظاهرا مراد شما سیره معصومین است که باید در تعریف به آن تصریح شود.] در طول زمان در برخورد با چند قضیه خارجی و واقعه است. آن وقایع اگرچه شباهت کامل به یکدیگر ندارند، لکن نقطه اشتراک میان آنها باعث بروز روش برخورد واحد و یکسان از سوی شخص یا نهاد مشخص است.
مقوّمات «سیره»
اول: استمرار مواجهه در گذر زمان. بنابراین سیره با یک یا دو یا چندبار مواجهه بدست نمی آید.
دوم. بروز رفتار یکسان از شخص یا نهاد معین.
سوم. ناهمگونی رخدادها در برخی ویژگی ها و در عین حال اشتراک تمام آن وقایع در یک نقطه.
همان نقطه مشترک است که سبب بروز رفتار واحد از شخص یا نهاد معیّن است.
نمونه ها
در مورد امیرالمؤمنین علی(ع) نقل های متعددی است که ایشان به تأسّی از رسول خدا(ص) قبل از هر جنگ و بعد از تجهیز و آرایش نظامی به نیروهای پیاده و سواره، مناجات و دعا می کرد و می فرمود: «اللَّهُمَّ أَنْتَ عِصْمَتِی وَ نَاصِرِی وَ مَانِعِی اللَّهُمَّ بِکَ أَصُولُ وَ بِکَ أُقَاتِلُ»[۱]
همچنین این سیره از ایشان در تاریخ ثبت است که در جنگ هایی که در زمان پیامبر اعظم(ص) و خلافت خود حضرت امیر(ع) رخ داد، شخصاً حاضر می شد و لباس کشتگان دشمن را به عنوان غنیمت از تنشان بیرون نمی کشید.[۲] و نیز سیره ایشان آن بود که شروع کننده هیچ جنگی نبودند، در جنگ ها، پا به فرار گذاشتگان را تعقیب نمی کردند، مجروحین دشمن را نمی کشتند و به اصطلاح رایج امروز «تیرخلاص» به آنها نمی زدند، کشته های دشمن را قطعه قطعه نمی کردند، عورت کشته های دشمن را نمایان نمی کردند و به سپاه خود نیز موارد فوق الذکر را به صورت دستور، بیان می فرمودند.[۳]
نحوه تمسّک به «سیره»
اگرچه بیان افراد مختلف از یک رخداد مانند «حرب» فرق هایی باهم دارد، مثلا جنگ صفین سخت تر و با عِدّه و عُدّه بیشتر بود و جنگ نهروان سهل تر بود، لکن سیره های مزبور در هر دو جنگ رعایت شد.
سرّ مطلب در تمسّک به سیره با وجود تفاوتهای مختلف میان افراد یک واقعه مانند «حرب» ظهور رفتار واحد و مداوم معصوم یا هر شخص یا نهاد دیگر، در برداشت عرف است و ریشه برداشت و کشف عرف نسبت به سیره علّیت مستنبطه از مجموعه رفتارهای واحد در رخدادهای متعدد در طول زمان است.
به عنوان مثال، اگر صاحبخانه در رفتاری واحد و مستمرّ در طول زمان، به استقبال و بدرقه میهمانان از طبقات مختلف اجتماع برود، سیره او بدست می آید و عرف می گوید روش و سیره این شخص استقبال و بدرقه مهمان است و علت تکریم واردشدگان بر صاحبخانه را «میهمان بودن» ایشان می داند.
حال اگر مهمان او فردی از طبقه اجتماعی جدید باشد که تاکنون صاحبخانه و مولا از آن طبقه اجتماعی جدید، تکریم به نحوه استقبال و بدرقه نکرده باشد، و مولا در خانه نباشد و عبد بخواهد مهمان جدید را به استناد ظهور سیره و روش مولا در برخورد با مهمان به نحو فوق تکریم کند، عبد معذور است و سیره مولا برای عبد حجت است. همچنین، اگر مولا یک مهمان را تکریم نکند، عبد از مولا سؤال می کند که چرا برخلاف سیره خود رفتار کردید و از تخصیص سیره سوال می کند.
اگر چنین برداشت عرفی در اثبات سیره مولا در مصادیق جدید که قطعا مورد ابتلای عبد خواهد بود حجت نباشد باید مولا بیان کند؛ به ویژه عبدی که مولایش حضرات معصوم است و آن حضرات میدانند پیروان اهل بیت(ع) سیره اثبات شده از ایشان را مورد استناد قرار خواهند داد و اگر استناد و تمسک پیروان اهل بیت به سیره اهل بیت، در مصادیق جدید صحیح نباشد، باید بیان فرمایند که آن سیره فقط مربوط به همان مصادیق رخ داده شده در همان زمان است.
اشکال
علّت مستنبطه غیر منصوص، حجت نیست و علیت استنباط شده صرفا از فهم ظنّی عرف بدست آمده است و چنین علتی علت مظنون است و حجت نیست و تمسک به علت مظنونه چیزی جز «قیاس مردوع» نیست.
جواب
می توان گفت در کنار قیاس منصوص العله، قیاس «مستنبط العله» ای که علت از مجموع رفتارهای مکرّر و مداوم مولا در گذر زمان در قبال رخدادهای متعدد که وجه مشترک و غالب در آنها برای عرف روشن است، بدست می آید حجت است؛ زیرا اینگونه علت مستنبطه، هرگز مظنون نیست؛ بلکه مانند قیاس منصوص العله، قرار و سکون نفس و اطمینان را به دنبال دارد.
عدم حجیت سیره حضرات معصوم در موارد جدید که نقطه مشترک با مصادیق قدیم دارند – که از نظر عرف، آن نقطه مشترک علت بروز رفتار یکسان از سوی مولا در مواجهه با تمام آن وقایع است- و عدم بیان ایشان نسبت به فساد علت مستنبطه با خصوصیات فوق الذکر، تأخیر بیان از وقت حاجت و نیز اغراء به جهل محسوب می شود.
با توضیح فوق باید گفت، اگر نحوه جدید از «حرب» در زمان بعد از امیرالمؤمنین(ع) حادث شود، مثلا جنگی است که دشمن کیلومترها آن طرف تر از مرزها اقدام به دشمنی و قتل شهروندان بی گناه کرده است و با ارسال موشک می خواهید او را سرجایش بنشاند، می توانید به استناد سیره رسول خدا(ص) و امیرمؤمنان(ع) تمام سیره های اثبات شده از حضرات معصومین در خصوص «حرب» اجرا کنید.
با عنایت به توضیحات فوق، سخن ذیل از استاد محترم حوزه درباره «سیره» محلّ تأمل و اشکال است.
«برای تمسک به سیره معصومین باید این نکته مهم را در نظر داشت که شرایط کنونی و آن زمان که سیره معصوم در آن جاری بوده، باید «کاملا همسان» باشد حتی همسو بودن کفایت نمی کند مثلا اگر رسیدیم به اینکه در زمان پیامبر(ص) پدیده بدحجابی وجود داشته و ایشان الزام به حجاب نداشته است، یا بالعکس، الزام به حجاب داشتند و الان بخواهیم الزام به حجاب داشته باشیم، این سیره قابل تمسک نیست. این همان تفکر اخباری گری است. مگر احراز کنیم شرایط، پیامدها و آثار امروز و زمان معصوم یکسان است. این(همسانی شرایط، پیامدها و آثار) را چطور می توان احراز کرد؟! »[۴]
عمده اشکال بر سخن فوق آنست که بسیاری از سِیَر حضرات معصومین مناط قطعی دارند. مناطی که عرف از شیوه و روش مستمر پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) ایشان در طول زمان بدست آورده اند و اگر سیره مستند به آن مناط قطعی، حجت نبود و منحصر به عصر همان معصوم بود، باید به رهروان خود که حتی رفتارهای کوچک آن حضرات را ثبت و ضبط می کردند و آن را سرلوحه زندگی خود قرار می دادند و بر طبق آن عمل می نمودند، متذکّر می شدند که فلان رفتار مستمر و مکرّر ایشان فقط برای شرایط دوران خود آن معصوم است و بس.
باید دانست سیره حضرات معصوم به قدری مورد مداقّه اصحاب بود که تفاوت سیره امام جعفر صادق(ع) و امیرالمؤمنین علی(ع) در مطلبی خاص که کاملا شخصی و جزئی است، مورد سؤال قرار می گرفت.[۵]
بنابراین، اگر ثابت شد سیره پیامبر(ص) در برخورد با پدیده بدحجابی، الزام به حجاب بوده است، مناط قطعی در مقابل پدیده مذکور، در سایر پدیده های بدحجابی امروز نیز وجود دارد و به صرف اینکه ممکن است دیگران ما را متّهم به خشونت یا اِعمال محدودیت برای آزادی های فردی کنند و امثال این ممکنها، نمی توان گفت «همسان» بودن دو واقعه احراز نشد، پس سیره قابل تمسّک نیست.
یا با فرض اینکه سیره حضرت امیر(ع) در امر زمامداری، تذکّر پنهانی سپس تذکر علنی و در مرحله بعد، برکناری و مجازات و معرفی مسؤولین حیف و میل کننده بیت المال بوده است، اکنون اگر بخواهند سیره مزبور را اجرا کنند، نمی توان گفت شرایط و پیامدهای اِعمال سیره مذکور در حال حاضر با زمان حضرت امیر(ع) ممکن است فرق داشته باشد و همسانی شرایط، پیامدها و آثار اجرای سیره در زمان معصوم و زمان حاضر احراز نشد، پس سیره قابل اجرا نیست.
به عنوان نمونه در فرق نهادن بین شرایط زمان حضرت امیر(ع) و امروز می توان گفت امروز در جنگ رسانه ای دشمن قرار داریم و دنیا درصدد نمایاندن چهرهای خشک و خشن از اسلام و شیعه است؛ پس تا می توان باید چهره اسلام را رحمانی جلوه داد و نباید مدیران مفسد را معرفی کرد تا مدیران برای خدمت در حاشیه امن باشند و ده ها پیامد و شرایط که برای ممانعت از اجرای «سیره» می توان در نظر گرفت.
البته در بسیاری از سیره ها، شرایط پیامدها و آثاری که مدّ نظر حضرت استاد است در زمان حضرت امیر(ع) هم بوده است، مثلا اگر ایشان قدری تعامل با طلحه و زبیر و حتی معاویه و امثال آنها می کرد، مواجه با جنگ های متعدد و بعضا طولانی و طاقت فرسا مانند جنگ صفین نمی شد و ای بسا طول مدت حکومت آن حضرت از ۵سال به چند برابر این مدت می رسید و جنگ تبلیغاتی علیه حضرت امیر(ع) در شام و برخی بلاد دیگر اثربخش نمیشد؛ به طوریکه تا صد سال مکان قبر مطهر آن حضرت از عموم مردم پنهان بماند. لکن حضرت امیر(ع) با علم به تمام این پیامدها، اقدام به برخورد با طلحه و زبیر و معاویه و … کرد و ذرّه ای خُرده بر امام معصوم نیست.
جالب توجه این است که ایشان در ادامه سخن از احراز چنین همسانی ناامید هستند و در واقع معترف به از کار افتادن «سیره» در فرآیند استناد و تمسّک هستند.
ناگفته نماند سخن استاد محترم میتواند براین پایه و مبنا استوار شده باشد که سیره از ادله لبّیه محسوب می شود و در موارد مشکوک و امروزی که آیا سیره در آن جاری میشود یا خیر؟، باید به قدر متیقّن از سیره اکتفاء کرد و این چیزی جز لزوم همسانی(حتی همسانی در شرایط، پیامدها و آثار) وقایع امروز و زمان معصوم نیست.
لکن طبق بیان مفصّل فوق روشن شد که اکثر سیره ها دارای مناط قطعی هستند و تنقیح مناط در فقه منحصر به ادله لفظیه نیست و شامل ادله لبیه نیز میشود. علاوه بر اینکه همسانی میان بعضی از وقایع امروزی و زمان معصوم دیده می شود.
تبصره
اگر مصلحت اقوی از مصلحت اجرای سیره در موردی خاص وجود داشته باشد، به مصلحت اقوی عمل می شود و البته تشخیص مصلحت موکول به نظر فرد نیست، بلکه نهادی معیّن مسؤول تشخیص مصلحت است. مباحثات
«وَ آخِرُ دَعْوانا أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمین»
[۱].الجعفریات (الاشعثیات) ص۲۱۸
[۲]. همان، ص۷۷.
[۳]. الکافی، ج۵، ص۳۸.
[۴]. مصاحبه تلویزیونی با استاد «علیدوست» در برنامه «شوکران» شبکه۴سیما
[۵]. مسأله «عزل» در نکاح یعنی امتناع مرد از تخلیه منی در رحم زن. مراجعه کنید به وسائل الشیعه، ج۲۰، ص۱۵۰.
از سویی میگوید: 《اگر ثابت شد سیره پیامبر(ص) در برخورد با پدیده بدحجابی، الزام به حجاب بوده است، مناط قطعی در مقابل پدیده مذکور، در سایر پدیده های بدحجابی امروز نیز وجود دارد و به صرف اینکه ممکن است دیگران ما را متّهم به خشونت یا اِعمال محدودیت برای آزادی های فردی کنند و امثال این ممکنها، نمی توان گفت «همسان» بودن دو واقعه احراز نشد، پس سیره قابل تمسّک نیست.》 از سوی دیگر در تبصره ای که دز انتهای مقاله آمده تصریح شده است که اگر مصلحت مهمتری وجود داشته باشد میتوان از مقتضای سیره دست برداشت. آیا مشوه شدن چهره اسلام مصلحت مهنی نیست؟
سخن استاد علیدوست این استکه مانند اخباریان نباشیم. برخی اخباریان به خاطر اینکه امام صادق علیه السلام روی کفن فرزندشان نوشته بودند: «اسماعیل یشهد ان لا اله الا الله» روی کفن امواتی که اسمشان اسماعیل هم نبود مینوشتند: «اسماعیل (!) یشهد ان لا اله الا الله». منظور استاد علیدوست این است که شما مانند اخباریان به سیره تمسک نکنید. بلکه باید با دقت به شرایط زمانی و مکانی و پیامدهای عمل معصوم مناط عمل معصوم را به دست بیاورید وگرنه امکان ارجاع مسائل نوپیدا به سیره به راحتی وجود ندارد.
شما خودتان که کار را از آقای علیدوست سختتر کرده اید. اینکه میگویید «باید با اطمینان (نزدیک به قطع) احراز شود که مناط و علت عمل مداوم معصوم چه بوده است» آیا احراز همین مناط آن هم با اطمینان کار ساده ای است؟ فکر نمیکنید سخن استاد علیدوست با سخنی که در این مقاله بر آن تأکید شده، تفاوت چندانی ندارد؟!