واقعیت این است که حوزه چیزی را که از آن انتظار میرفت، انجام نداد. حتی اگر مقداری منصفانه نگاه کنیم، باید بگوییم همان علمایی که در زمان صفویه و قاجار حکومت در دستشان نبود، بیشتر از حالا در زمینهی فقه حکومتی کار میکردند.
شبکه اجتهاد: رهبر معظم انقلاب در دیدار با علما و روحانیون خراسان شمالی بر دغدغهای همیشگی در باب حوزههای علمیه تأکید نمودند: رابطهی حوزهی علمیه با نظام اسلامی. اما آنچه تازه مینمود، کاربرد تعبیری تأملبرانگیز در این رابطه بود که نسبت به «سکولاریسم در حوزه» هشدار میداد: «حوزههاى علمیه نمیتوانند سکولار باشند. اینکه ما به مسائل نظام کار نداریم، به مسائل حکومت کار نداریم، این سکولاریسم است».
ایشان در این زمینه به دو دلیل عمده یعنی برآمدن نظام اسلامی از متن حوزههای علمی شیعی و نیز فرصتی که برپایی نظام اسلامی برای تبلیغ اسلام در اختیار این حوزهها نهاده، اشاره کردهاند. از این رو قصد داریم به مناسبت پنجمین سالگرد دیدار نخبگان حوزه با رهبر انقلاب، به این دغدغهی دیرین و تعبیر تازه بپردازیم و سویههایی از این پدیده را از نگاه استادان و محققان حوزه بررسی کنیم. حجتالاسلام والمسلمین احمد عابدی، استاد درس خارج فقه و اصول در مورد ضرورتهای ورود حوزههای علمیه به مباحث فقه حکومتی سخن گفته که از منظرتان میگذرد.
همانطور که گاهی احکام را به حکم اولی و ثانوی و حکم حکومتی تقسیم میکنند، فقه را نیز به فقه فردی، فقه اجتماعی یا فقهالاجتماع، فقهالاداره یا فقه مدیریت و فقه حکومتی تقسیمبندی میکنند. مقصود از فقه حکومتی، فقهی جدای از فقه سنتی نیست، بلکه گاهی احکامی را بیان میکنیم که ناظر بر وجود حکومت است و فقه حکومتی نام دارد. گاهی نیز احکامی که صادر میشود، با قطع نظر از وجود یا عدم وجود حکومت است که فقه فردی نام دارد.
اگر حکمی بهتنهایی ارتباط با جامعه ندارد و هرجومرج ایجاد نمیکند، فقه فردی نام دارد، اما حکمی که در صورت اجرا باعث هرجومرج در جامعه میشود و نظم جامعه را به هم میریزد، حق ندارید این حکم را اجرا کنید، مگر اینکه حکم حکومتی و فقه حکومتی آن را صادر کند. به بیان دیگر، احکامی که ناظر بر وجود یک حکومت است، احکام فقه حکومتی است و احکامی که ناظر بر وجود حکومت نیست، احکام فقه فردی است.
اوج ورود فقه شیعه به مسئله حکومت از زمان انقلاب اسلامی است وگرنه در زمان صفویه هم شیعه حکومت داشت. زمان قاجار یا زمان آلبویه نیز حکومتها شیعی بودند که البته درصد اسلامی بودن یا شیعی بودن آنها متفاوت بوده است. لذا در آن زمانها هم علمای شیعه گاهی به این مسائل پرداختهاند. این هم شاید بهنوعی مصلحت خدایی بود که دقت فقهای شیعه گاهی کم و زیاد شده است. مثلاً اگر علمای شیعه در زمان رضاخان فقه حکومتی را مطرح میکردند، رضاشاه حوزه را کلاً از بین میبرد و نابود میکرد. یعنی آن آقایان به مسائل فقه حکومتی توجه داشتند، اما میدیدند که الآن مصلحت نیست در برابر این حکومتها مطرح کنند. البته همان زمان هم وقتی میخواهند قانون اساسی را بنویسند، به مسائل فقهی توجه میکنند. یا هنگامی که قانون دادگستری ایران را در زمان پهلوی اول مینوشتند، متوجه احکام فقه حکومتی بودند، ولی در حدی که طاغوت حساس نشود و ضربهای به حوزه نزند.
بعضی مراجع تقلید در جنگهای ایران و روس در میدان جنگ بودند و با مسائل مطرح در میدان نبرد مانند تکلیف غنائم جنگی و سرزمینهایی که فتح میشود، درگیر بودهاند. اینها مسائل فقه حکومتی است و فقها با آن درگیر بودهاند و کتابهایی نیز در اینباره نوشتهاند و مسائلی را مطرح کردهاند، ولی به هر حال به این گستردگی نبوده است.
واقعیت این است که حوزه علمیه چیزی را که از آن انتظار میرفت، انجام نداد. حتی اگر مقداری منصفانه نگاه کنیم، باید بگوییم همان علمایی که در زمان صفویه و قاجار حکومت در دستشان نبود، بیشتر از حالا در زمینهی فقه حکومتی کار میکردند. بعد از انقلاب کتابهایی در مورد ولایت فقیه و حکومت اسلامی نوشته شد که این هم به برکت وجود امام و انقلاب اسلامی بود، اما بنده نمونههایی را ذکر میکنم که از ابتدای انقلاب تا به حال اصلاً در مورد آنها کاری انجام نشده است؛ نه اینکه کم کار شده باشد. مثلاً در مورد لایهها و اجزای حکومت هیچ کاری صورت نگرفته است.
حوزه باید تفکر خود را اصلاح کند. برای این کار باید همان راهی را پیش گرفت که امام رضواناللهتعالیعلیه انجام دادند. یعنی اول درس اخلاق در حوزه را شروع کردند. اگر شما قبل از انقلاب به من میگفتید که یک درس اخلاق به من معرفی کن، بیست درس معرفی میکردم، ولی الان اگر یک طلبه این سؤال را از من بپرسد، درس ثابتی را سراغ ندارم که به او معرفی کنم. در آن زمان با اینکه امکانات در حد صفر بود، اما بهتر از حالا میشد کار کرد. بنابراین به نظر بنده اگر کسی میخواهد مشکلی را در حوزه حل کند، باید از همین درس اخلاق شروع کند. اگر مشکلات اخلاقی ما و نفسانیات ما حل شود، میتوان کارهای بزرگی را پیش برد، زیرا فقه و احادیث و تاریخ ما ظرفیتهای بالقوهی فراوانی دارد که باید از آنها استفاده کرد.
راه عملی دیگر برای ترویج این مباحث در حوزه، تربیت افرادی است که از نظر ادبیات عرب قوی باشند و تسلط کامل به متون داشته باشند. مبانی حوزوی در دست آنها باشد و قواعد فقهی و اصول فقه و منطق و کلام را خوب بلد باشند تا در حوزه از مقبولیت کافی برخوردار باشند. آنگاه روی این افراد سرمایهگذاری کنیم و از آنها بخواهیم در این موضوعات جدید فقه حکومتی کار کنند.