آیتالله سیدمحمد باقر حکیم، رییس شهید مجلس اعلای شیعیان عراق، عالمی مردمی و تاثیرگذار در جریانات سیاسی عراق بود. او نزد آیات عظام سید یوسف حکیم، سیدابوالقاسم خویی و سیدمحمدباقر صدر تلمذ کرد و در سن بیست و پنج سالگی از سوی آیتالله یاسین به درجه اجتهاد نائل آمد. در بنیانگذاری «حزب الدعوه الاسلامیه»، مشارکت و همواره در کنار اشتغالات علمی و دینی به سیاست نیز توجهی خاص داشت؛ همین امر سبب شد در مدت اقامت در عراق سه مرتبه از سوی ماموران حزب بعث دستگیر و در آخرین مرتبه محکوم به اعدام شود که پس از گذراندن ۱۸ ماه زندان در پی صدور عفو عمومی رهایی یافت و چند ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ناگزیر رهسپار ایران شد.
شبکه اجتهاد: شهید آیتالله سید محمدباقر حکیم، یکی از علمای مؤثر و انقلابی عراق در سده اخیر بود که فعالیتهای بسیاری در حمایت از انقلاب اسلامی، مبارزه با رژیم بعث و همچنین مقابله با توطئههای استکبار جهانی داشت. او که حدود دو ماه و نیم قبل از آغاز تجاوز نظامی صدام علیه جمهوری اسلامی ایران به طور محرمانه از عراق خارج و خود را به سوریه رساند و مدت کوتاهی پس از شروع جنگ تحمیلی به عنوان میهمان امام خمینی به تهران آمد، پس از حضور در ایران، به تأسیس «مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق» همت گماشت.
در سال ۱۳۸۲ از طریق مرز میان ایران و عراق وارد شهر بصره شده و مورد استقبال مردم عراق قرار گرفت و چند روز بعد در یک استقبال بی نظیر وارد شهر نجف اشرف شد و در کمتر از ۳ ماه، در تاریخ ۷ شهریور سال ۸۲ پس از اقامه نماز جمعه در حین خروج از مرقد مطهر حضرت امام علی (ع) در یک عملیات تروریستی به شهادت رسید.
تولد و تحصیلات
یکی از اسوههای خاندان حکیم، آیتالله سید محمّدباقر حکیم است که در ۲۵ جمادیالاول ۱۳۵۸ ق/ ۲۲ تیر ۱۳۱۸ ش در نجف متولد شد. درسهای حوزه را از دوازده سالگی نزد استادان متخصص آن گذراند. صرفنظر از مراجع و آیات مبرز که سمت استادی او را داشتند، نظیر: آیتالله خوئی، سید مرتضی آلیاسین، سادات حکیم و سید صدر، باید از درسهای تخصصی ویژه او یاد کرد.
وی قطر الندی، الفیه ابنمالک، مغنی اللبیب، حاشیه ملا عبدالله، منطق مظفر، مختصر، مطول، شرح ابنعقیل، لمعه و دیگر دروس مقدماتی حوزه را با دقت و بردباری فرا گرفت.
سید محمّدباقر بسیار هوشمند بود و به فلسفه و علوم قرآنی بسیار علاقه داشت و در بیان درس، نگارش و خطابه متبحر و استاد کمنظیری بود؛ به طوری که استعداد فوقالعاده و نبوغ علمی او باعث تحسین و تجلیل مدرسان حوزه شد و سپس به تدریس در مسجد هندی پرداخت.
سید محمّدباقر حکیم از سوی آیتالله شیخ مرتضی آلیاسین در مورخ ۱۴ رمضان ۱۳۸۴ ق/ ۲۷ دی ۱۳۴۳ ش در حدود ۲۶ سالگی به درجه اجتهاد رسید. مرجع عالیقدر شیخ مرتضی آلیاسین، دایی آیتالله شهید صدر، در گواهی اجتهاد وی از سید باقر به عنوان ”علامه” نام میبرد. او همچنین نماینده مراجعی چون آیات عظام شهید صدر، گلپایگانی، حکیم و امام خمینی بود.
عالم سیاست مدار
آیتالله سید محمدباقر حکیم، در تحلیلها و بینشهای سیاسی و اجتماعی خود، دین و ارزشهای اسلامی را مبنای هر حرکت و تغییری در عراق میدانست و بر این اساس، معتقد بود هرگونه تجاوز کافران و عوامل استکبار به این سرزمین اسلامی و دست درازی آنها به ثروتهای عمومی، منابع سرشار و میراث فرهنگی و معنوی عراق، ناممکن است. این دیدگاه بر پایه اسلام، تشیع، حوزههای علمیه، مرجعیت دینی و اتحاد امت اسلامی استوار بود.
فقاهت قوی او نیز پشتوانهای استوار در سیاست و تصمیم گیریهای راهبردی اش به شمار میآمد. ایشان معتقد بود مردم در فهم و تشخیص اوضاع عمومی جامعه، باید از فقیه جامع الشرایط پیروی کنند؛ فقیهی که بر مسائل مربوط به مصلحت عامه مسلمانان ولایت دارد.
اندیشه پیشرو آیتالله حکیم، در راستای فقه اهل بیت، تحت تأثیر منابع قرآنی و روایی و متکی به سیره معصومین(ع) بود. بر پایه همین اصول نیز نظریههای خود را مطرح میکرد. در الگوی حکومتی مورد نظر ایشان، نقش فقها در اِعمال حاکمیت و ولایت، تعیین موضع سیاسی و اجتماعی بر اساس شرایط زمان و مکان و نیز درک مصالح و مفاسد جامعه بود. راهکار او در مقابله با اشغالگری، مبارزه منفی بود که تظاهرات، اعتصاب، صدور بیانیه و تلاشهایی از این دست را دربرمی گرفت.
تأکید بر حضور زنان و جوانان در صحنه استقلال سیاسی و اجتماعی عراق، توجه به گسترش علوم و تکنولوژی و نوسازی روابط با دیگر کشورها با در نظر گرفتن ارزشها و آرمانها، و از همه مهم تر جلوگیری از تخلف از احکام اسلام با قوت هرچه تمام تر، نمونههایی از اِعمال ولایت و حاکمیت فقیه در این متد حکومتی بود. اینها مقدمهای است برای حاکمیت فقیه در بالاترین و کامل ترین شکل ممکن که این برنامه باید به تدریج فراهم گردد.
آیتالله حکیم خواستار سیاست و دولت و تشکیلاتی بود که نماینده تمام مردم عراق باشد و نقش مردم را در اداره امور کشور، نفی کننده اعمال حاکمیت از سوی مقام فقاهت نمیدانست. ایشان تأکید داشت دولتی قوی که به اسلام و ارزشهای دینی احترام بگذارد، میتواند مشکلات کلان عراق را برطرف کند و مردم را از نگرانی و بحرانها و آشفتگیها برهاند. البته این مهم در صورتی تحقق میپذیرد که تمام گروهها برای رسیدن به این منظور همکاری کنند، اختلافهای قومی، حزبی و گرایشهای فرقهای را کنار بگذارند و در صفوفی متحد در این مسیر بسیج شوند.
او معتقد بود در آینده سیاسی عراق، عنصر مرجعیت نقش مهمی دارد و خود او در کنار دیگر مراجع عراق، میکوشید به روابط مراجع و روحانیان شیعی سامان دهد. البته تجربه انقلاب اسلامی را در این زمینه بررسی و آشکارا بر آن تکیه کرده بود. وی پس از ورود به عراق، در نخستین سخنرانی اش در بصره، اعلام کرد زیر نظر مرجعیت دینی فعالیت خواهد کرد و خود را سرباز مراجع بزرگوار میداند. سید محمدباقر حکیم با آیتالله سیستانی رابطه بسیار خوبی داشت و هنگام ورود به نجف گفت: «دست ایشان را میبوسم و نظراتشان را میپذیرم؛ چراکه ایشان رهبر، مرجع و بزرگ ما هستند.» آیتالله سیستانی نیز از ایشان تجلیل و استقبال کرد و از حضورش در عراق راضی بود.
آغاز مبارزات سیاسی با رژیم بعث
شهید حکیم، در برپایی نشستهای دینی نیز جنبوجوش فراوانی از خود نشان میداد. در گزارش محرمانه ساواک در مورخ ۱۳۴۳/۱۰/۲۹ درباره برگزاری جشن میلاد امام حسین(ع) در کربلا آمده است: «یکی از مسائل دیگر موضوع جشن کربلا میباشد که در حسینیه تهرانیها تحت نظارت و سرپرستی و مسئولیت آقایان سید محمّد بحرالعلوم و سید باقر حکیم برقرار میگردد و پنج سال است که به همین ترتیب عمل میشود و تقریباً جنبه سیاسی به خود گرفته است.»
این گزارش ادامه میدهد: «هنگام برگزاری جشن سوم شعبان، با توجه به اینکه نجف منطقه عشایری هم میباشد، چند روز فرماندار نجف به جنبوجوش افتاد و چون این جشن هم با نظارت و مسئولیت بحرالعلوم و سید باقر حکیم برپا میشد، آقای بحرالعلوم را ملاقات و از کیفیت جشن سؤالاتی نمود و حتی تهدید هم به عمل آورد که این جشن جنبه سیاسی دارد و خطابهها بایستی با نظر دولت باشد، ولی به او جواب دادند که این جشن مدت پنج سال است با نظر مستقیم آقای حکیم برپا میشود و حکومت نمیتواند مداخله نماید مگر وسیله قوای مجریه مانع شود.»
سید محمّدباقر حکیم به دفعات از سوی رژیم بعث حاکم بر عراق بازداشت شد. در نخستین مرتبه به سال ۱۹۷۴ میلادی به همراه جمعی از علما از جمله سید شهید محمّدباقر صدر دستگیر و به بغداد منتقل شد و مورد اذیت و آزار و شکنجه وحشیانه قرار گرفت. دو سال بعد (۱۹۷۴ م) بار دیگر همراه شماری از علمای مجاهد در کنار شهید صدر بازداشت شد که در این برهه شاهد اعدام پنج تن از کادرهای حزب الدعوه هستیم و البته شهید صدر و شهید حکیم به اتفاق علمای مجاهد بر اثر فشار بینالمللی به خصوص کوششهای امام موسی صدر آزاد شدند.
در سال ۱۳۵۵، شیعیان که برای مراسم اربعین حسینی آماده میشدند، حرکتشان به خاک و خون کشیده شد. روز ۱۷ صفر نیروهای امنیتی، انتظامی و نظامی رژیم بعث عراق مسیر پیادهروی زائران از نجف به کربلا را بستند و عدهای از طلاب و مردم بازداشت شدند که شماری از آنها به جوخههای اعدام سپرده شدند. آیتالله سید محمّدباقر حکیم در همین ارتباط روز ۲۲ صفر ۱۳۹۷ ق/ ۲۳ بهمن ۱۳۵۵ ش بار دیگر بازداشت شد و پس از شکنجه فراوان به حبس ابد محکوم شد. تا اینکه در سال ۱۳۵۷ با صدور فرمان عفو عمومی، تعدادی از زندانیان سیاسی و عادی آزاد شدند و آیتالله سید محمّدباقر حکیم پس از هجده ماه زندان در زمره آزادشدگان بود که البته زیر نظر قرار داشت و اجازه خروج از عراق نیز به او داده نشد.
سید محمدباقر حکیم و مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق
پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، آیتالله سید محمدباقر صدر از سید محمدباقر حکیم خواست از عراق خارج شود، امّا او نپذیرفت؛ ولی پس از بازداشت و اعدام سید صدر امکان بقای سید محمّدباقر در عراق غیر ممکن بود و از این رو حدود دو ماه و نیم پیش از آغاز تجاوز نظامی صدام علیه جمهوری اسلامی ایران به طور محرمانه از عراق خارج و خود را به سوریه رساند و مدت کوتاهی پس از شروع جنگ تحمیلی به عنوان میهمان امام خمینی به تهران آمد و در خانهای نزدیک بیت امام اقامت جُست.
وی در ایران به تأسیس «مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق» در ۵ شوال ۱۴۰۲ ق/ ۵ مرداد ۱۳۶۱ ش مبادرت ورزید و خود او حدود ۱۹ سال عهدهدار ریاست مجلس اعلاء شد.
سید محمّدباقر حکیم همچنین، هفت مرتبه مورد سوءقصد عوامل رژیم بعث قرار گرفت. لازم به ذکر است که مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق پیش از آغاز جنگ تحمیلی و تهاجم نیروهای صدام به ایران، بر اصلاحناپذیری رژیم بعث حاکم بر عراق تأکید ورزید و ناگزیر به اتخاذ مشی مسلحانه شد. از این رو در آغاز جنگ به تأسیس واحد نظامی در مناطق شمالی عراق مبادرت کرد.
شروع و تداوم جنگ تحمیلی فرصت مناسبی را در اختیار مجلس قرار داد تا در صحنه عمل به ارزیابی استعداد و توان خود از بسیج نیرو بپردازد. از این زمان درون چارت تشکیلاتی و سازمانی مجلس اعلا واحد نظامی، گنجانده شد. این واحد موظف به سازماندهی نیروهای داوطلب عراقی و همچنین برخی از اسرای عراقی بود که داوطلب جنگ با رژیم صدام شده بودند. این عده در مناطقی از شمال عراق در حومه مریوان و مشخصاً اطراف شهرهای سید صادق، خرمال، حلبچه و همچنین حاج عمران، قرهداغ و یا مناطقی چون امالنعاج و دیگر بخشها در شمال بصره مستقر شدند و داخل خاک عراق دست به عملیات ایذایی زدند.
تأکید آیتالله سیدمحمدباقر حکیم بر ضرورت وحدت و انسجام قشرهای گوناگون
آیتالله حکیم در سخنانی بیان میکند: «دوری از هرگونه تعصب فرقهای و حزبی و جلوگیری از سلطه اکثریت بر اقلیت یا اقلیت بر اکثریت، برای همه است و سرنوشت تمام مردم، موضوع واحدی است و دشمنان و مستکبران، دشمن مشترک ما هستند و نیز مطرح ساختن حقوق قشرهای مختلف مردم بایستی ضمن توجه به توان مندیها، لیاقتها، مساوات و عدالت صورت گیرد و این طور نباشد که گرایشهای مذهبی، علت محرومیت گردد و در این راستا ضرورت دارد وحدت امت حفظ شود و به تعدد فرهنگها احترام گذاشته شود.
اتحاد مردم از مصالح عالی اسلامی است که پیامبر، ائمه و علمای بزرگ اسلام بر آن توجه و تأکید داشته اند و عملی ساختن آن از طریق عمل کردن به دستورات دینی، منطق اهل بیت(ع) و آموزههای معصومین میسر خواهد بود. همچنان که امامان در تحقق وحدت اسلامی نقش اصلی را داشتند، آموزه و منش آنان در این خصوص آشکار بود، ولایت و سیر در مسیر آنان نیز یکی از محورهای وحدت مسلمانان است.
اگر خواسته باشیم وحدت اسلامی را حفظ کنیم، باید به دو مسئله توجه کنیم: اول اینکه مسلمانان در چهارچوب موّدت و محبت اسلامی با یکدیگر برخورد کنند و به مقدسات هم احترام بگذارند و زمینه آزادی کلام و گفت وگو در تمامی مسائل اسلامی را فراهم نمایند، چنان که در میان علمای اسلامی میبینیم که چگونه با حفظ احترام یکدیگر و نظرات هم، افکار یکدیگر را ارزیابی میکنند و صواب و خطای یکدیگر را برای هم مشخص میکنند و این میتواند نمادی برای وحدت میان تمامی مذاهب و فِرَق اسلامی باشد و آغازی برای دست یابی به عدالت و حق و ابزاری برای ایجاد وحدت و تقویت روابط دینی و فکری و انسانی، منافع سیاسی و اجتماعی آنان باشد.
دوم اینکه وحدت را از طریق تحمیل یک فکر و یک نظر و یک موضع مشخص بر مردم محقق ساخت و این شیوهای است که حکام مستبد پیش میگیرند و اگر مخالفتی با رأی و نظرشان مشاهده نمایند، به سرکوب و زندان یا تبعید و حتی نابودی افراد مخالف میپردازند و به این ترتیب، تحقق وحدت، یک سویه میشود و طرف مقابل یا باید ساکت شود و در صحنهها حاضر نگردد یا اینکه نابود شود و کسی از آنان باقی نماند»
فضیلتهای اخلاقی
شهید حکیم شخصیت والایی داشت و در دین داری، ارتباط با خدا، اخلاق، خدمت به مردم، گشاده رویی و سعه صدر در اوج بود. بسیار مهربان و آرام و مأنوس با قرآن بود. هرگز به کسی خشم نمیگرفت و در رعایت احکام و دستورهای اسلامی بسیار دقیق بود. تأکید میکرد که برای خدا کار کنید تا زیان نکنید. میگفت اصل، ارتباط با خداست، نه تکان دادن لبها و اکتفا کردن به لفظ به عنوان دعا. علاقه داشت نماز خود را در تاریکی بخواند.
هنگام خواندن دعا چنان اشک از چشمانش جاری میشد که اهل خانه و اطرافیان اتاق را ترک میکردند تا خلوت او را بر هم نزنند. هر کس رنگ خدایی داشت، نزد او عزیز بود. میزان علاقه اش به افراد بر اساس میزان دین داری و ایمان آنان بود.
حسن سلوک و سجایای اخلاقی ایشان، بر افرادی که وی را میشناختند پوشیده نیست. کسانی که حتی ارتباطی محدود با آن شهید داشتند، همواره وی را در حال گفتن ذکر میدیدند. دایم الوضو بود و به جای آوردن نماز شب، سنت همیشگی و تعطیل ناپذیرش بود، حتی خستگیها و گرفتاریها مانع این فریضه نمیشد. گاهی در برخی جلسهها تا پاسی از شب، به پرسشهای افراد پاسخ میداد، ولی این مسائل، موجب ترک نافله شب او نمیگردید. ایشان دو ماه رجب و شعبان را روزه میگرفت و بدین گونه به استقبال ماه رمضان میرفت.
بر قرائت دعاها و انجام اعمال مستحبی ماههای قمری بسیار اهتمام داشت. هر روز مقید بود یک جزء قرآن بخواند و اگر به خاطر عذری یک روز موفق نمیشد، روز بعد دو جزء میخواند. دعای کمیل را با صدای زیبا و حزن آلود از حفظ میخواند، به گونهای که شنوندگان را تحت تأثیر قرار میداد. شرکت فعال ایشان در صفهای به هم پیوسته نماز جمعه ـ که سرانجام در میان همین صفها نیز به شهادت رسیدـ خاطرهای خوش و انکارناپذیر برای مردم ایران است.
شهید حکیم، بسیار خوش برخورد بود و مردم به راحتی با ایشان ارتباط برقرار میکردند. او رسیدگی به مشکلات مردم را در رأس امور اجرایی خود قرار داده بود. در هر مجلسی، به احترام کسانی که وارد میشدند، برمی خاست و با سیمایی باز و چهرهای خندان با همه احوال پرسی میکرد. مقید بود به نامهها و ایمیلهایی که برایش فرستاده میشد، پاسخ دهد و خواستهها را تا حد امکان، برآورده سازد. با وجود تراکم کاری فراوان، از وقت خود به طور کامل و منظم استفاده میکرد. روزی شانزده ساعت کار مفید انجام میداد و از هر فرصتی برای کارهایی چون نوشتن کتاب، تلاوت قرآن و حتی کاشت گل و گیاه و رسیدگی به امور خانه بهره میگرفت.
ایشان مقدار زیادی از آثار خود را در مسیر تهران ـ قم نوشته است و میگفت: «وقتی در اتومبیل هستم، آن قدر مشغول امور میشوم که فرصتی برای نگاه کردن به بیرون پیدا نمیکنم.» او میکوشید با دیگران عادلانه رفتار کند و با وجود سن بالا و خستگی ناشی از فعالیتهای روزانه، از رسیدگی به مردم غافل نبود.
جویبار عاطفه در خانه
سید محمدباقر حکیم با خانم عزت ممقانی، دختر آیتالله شیخ محی الدین ممقانی و از نوادگان رجالی معروف، آیتالله شیخ محمدحسن ممقانی ازدواج کرد. نسبت این بانو از مادر، به مرحوم آیتالله محمدحسین کاشف الغطا میرسد. حاصل این پیوند فرخنده، شش دختر و دو پسر است. بانو ممقانی میگوید: مراسم ازدواج ما بسیار ساده و به دور از هرگونه تشریفات برگزار شد. در منزل آیتالله سید محسن حکیم دو اتاق در اختیارمان بود و وقتی صاحب سومین فرزند شدیم، خانهای اجاره کردیم. از بسیاری امکانات رفاهی محروم بودیم و شهید پولی نداشت که با آن منزل و امکانات آن را توسعه دهد. وقتی به ایشان میگفتم فلان چیز را تهیه کن، میگفت: ما باید خیلی ساده تر از مردم عادی زندگی کنیم، این برای ما مفید است و ضرورتی ندارد که خودمان را برای این مسائل به سختی بیندازیم و تازه روز قیامت هم معذّب باشیم…
خودم را وقف ایشان کرده بودم و سعی داشتم بستر مطلوبی برای فعالیتهای ایشان فراهم آورم. مشکلات زیاد بود، ولی بودن در کنار آن بزرگوار، دشواریها را آسان میکرد. چندین بار ایشان را زندانی کردند و ما تحمل میکردیم. معمولاً بیانیههای سرّی ایشان را من انتقال میدادم و زمانی که محبوس بودند اعلامیهها و اخبار را منتقل میکردم. روزی که بعثیها ایشان را دستگیر کردند، من نشریه [ها] و اطلاعیهها را در کیسهای نهادم و با طنابی در چاه آویزان کردم تا وقتی از زندان مرخص شدند در اختیارشان قرار دهم. برای آزادی ایشان به همراه بچههایم و شهید بنت الهدی صدر بارها ختم قرآن میگرفتیم. وقتی مصمم گردید از عراق بیرون رود، با اینکه مرا آزاد گذاردند که همراهشان بروم یا در عراق باشم، ترجیح دادم در کنار ایشان باشم و با بچههای کوچک، وی را همراهی کردیم. تنها دو دخترم که در عراق ازدواج کرده بودند، در عراق اقامت گزیدند. ما چهار ماه در سوریه ماندیم، سپس به ایران آمدیم که حدود ۲۳ سال طول کشید.
شهادت؛ پایان خونین سید محمدباقر حکیم
آیتالله سید محمّدباقر حکیم پس از سقوط رژیم صدام به رغم بیمیلی مقامات اشغالگر و کارشکنی آنان به عراق بازگشت و به تبلیغ و فعالیت سیاسی و اقامه نماز جمعه در صحن علوی پرداخت. هنگام ورود وی در ۱۰ می۲۰۰۳ م/ ۲۰ اردیبهشت ۱۳۸۲ ش به عراق مورد استقبال بینظیر مردم و عشایر بصره و دیگر شهرها واقع شد، امّا هنوز سه ماه و نیم از ورودش به زادگاه خویش نگذشته بود که در یکم رجب ۱۴۲۴ ق/ ۷ شهریور ۱۳۸۲ مقارن میلاد امام محمّدباقر(ع)، پس از اقامه چهاردهمین نماز جمعه در حرم علوی در حالی که از حرم خارج میشد، در پی انفجار دو خودروی بمبگذاری شده همراه بیش از یکصد نفر از نمازگزاران به شهادت رسید. در این انفجار بیش از یکصد تن نیز زخمی شدند. اجساد بسیاری از افراد که در این جنایت هولناک به فیض شهادت نایل آمدند، قابل شناسایی نبود.
بنا بر آنچه آخرین رئیس شاخه موساد در ایران در خاطرات خود روایت میکند، رژیم صهیونیستی بسیار نگران از قدرتگیری شیعیان انقلابی در پی سرنگونی صدام و حزب بعثش بود و حسب همین یادماندهها از تولد “خمینی دیگری” بیمناک و مضطرب شد و لذا با هماهنگی بقایای حزب بعث و با همکاری سرویسهای امنیتی برخی از کشورهای مرتجع منطقه و حامی تفکر سلفی مبادرت به تصفیه فیزیکی آن بزرگوار ورزید.
آثار و تألیفات آیتالله سیدمحمد باقر حکیم
از آن دانشمند مبارز، آثار زیادی در رشتههای گوناگون علوم اسلامی، مانند فقه، تفسیر، علوم قرآنی، جامعه شناسی، اقتصاد ، تاریخ و علوم سیاسی بر جای مانده که بیشتر آنها چاپ و منتشر شده است. در ادامه، فهرست آثار منتشر شده ایشان که به دست ما رسیده است، از نظر خوانندگان خواهد گذشت:
۱. علوم القرآن: این کتاب دوجلدی که به فارسی هم ترجمه شده، درسهای ایشان در «مؤسسه اصول دین بغداد» است و در سالهای اخیر بازنویسی و چاپ شده است.
۲. القصص القرآنی (درباره شیوه داستان گویی در قرآن).
۳. الهدف من نزول القرآن.
۴. تفسیر سوره حمد (با مقدمهای در روش تفسیر).
۵. الظاهره الطاغوتیه فی القرآن.
۶. اهل البیت و دورهم فی الدفاع عن الاسلام.
۷. دور اهل البیت فی بناء الجماعه الصالحه: از ارزشمندترین کتابهای شهید حکیم است که در آن، نقش اجتماعی و سیاسی هدایت پیشوایان دین را بازشناسانده است. این کتاب پنج جلدی در ایران ترجمه شده و انتشارات تبیان آن را چاپ کرده است.
۸. ثوره الامام الحسین (النظریه، الموقف و النتائج).
۹. حیاه اهل البیت: مجموعهای از کتابهای کم حجم، ولی پرمحتوا درباره زندگی اهل بیت است که از میان آنها، دو کتاب الامام الکاظم و الامام الجواد در دسترس است.
۱۰. الحکم الاسلامی بین النظریه و التطبیق.
۱۱. دور الفرد فی النظریه الاقتصادیه الاسلامیه.
۱۲. حقوق الانسان من وجهه نظر الاسلامیه.
۱۳. النظریه الاسلامیه فی العلاقات الاجتماعیه.
۱۴. النظریه الاسلامیه فی التحرک الاسلامیه.
۱۵. لمحه عن مرجعیه الامام الحکیم.
۱۶. دعبل الخزاعی، شاعر اهل البیت.
۱۷. الشهید الصدر: المواقف و التوجهات.
۱۸. السیره العلمیه للشهید الصدر.
۱۹. النظریه السیاسیه للشهید الصدر. (مرکز دراسات تاریخ العراق الحدیث) این سه کتاب درباره مواضع و دیدگاههای سیاسی، فکری و علمی شهید سید محمدباقر صدر است.
۲۰. النجف الاشرف (رؤی و آفاق): این کتاب درباره حوزه نجف، جایگاه و چشم اندازهای آینده است.
۲۱. حوار فی المرجعیه الدینیه: در این کتاب، دیدگاههای ایشان درباره حکومت اسلامی، نقش مرجعیت در اداره جامعه و آینده نظام حکومتی عراق تشریح شده است.
۲۲. المرجعیه الاجتماعیه (النظریه و المؤسسات): در این کتاب، تجربههای ایشان در حوزه سیاسی و اجتماعی، نظام تشکیلاتی و رهبری اجتماعی بیان شده است.
۲۳. الوحده الاسلامیه من منظور الثقلین: چندین بار در مصر و ایران به زبان عربی چاپ شده و نشر تبیان، ترجمه فارسی آن را چاپ کرده است.
۲۴. الاخوه الاسلامیه من منظور الثقلین.
۲۵. العلاقه بین القیاده الاسلامیه و الامه من خلال رؤیه نهج البلاغه.
۲۶. مجموعه کتابهای المنهاج الثقافی السیاسی الاسلامی: این اثر در شش عنوان منتشر شده است: العقیده، الاخلاق، النظام، التاریخ، المواقف و الرؤی، العلاقات.
شمار کتابهای شهید سید محمدباقر حکیم را تا شصت عنوان هم نوشته اند، ولی در اینجا آثاری معرفی شده است که به چاپ رسیده اند. از آن شهید، مجموعهای بسیار گسترده از سخنرانیها و مقالهها نیز باقی مانده است که در کنفرانسهای اندیشه اسلامی، وحدت اسلامی و مجمع جهانی اهل بیت ایراد شده و معمولاً در سطح برترین، ژرف ترین و عالمانه ترین مقالههای عرضه شده بوده است. چنان که مشهود است، رویکرد ویژهای در تألیفات و بررسیهای علمی ایشان وجود دارد که سزاوار بررسی و تبیین دقیق و کامل است./ شفقنا