ما باید به این نتیجه برسیم که آیا این بیماری، موجب ضرر قطعی هست یا نه؟ اگر ضرر قطعی باشد، طبیعی است که باید اجتناب صورت بگیرد و راهکارهایی که مسئولین مطرح کردهاند از قبیل تعطیلی برخی از مراکز و ضدعفونی کردن آنها، باید انجام بگیرد. البته منوط بر اینکه قطع پیدا کنیم که ورود در این مکانها موجب میشود که شخص، مبتلا به بیماری شود. اگر قضیه اینگونه شد، مصداق آیه مبارکه است که فرموده: «لاتُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَهِ» در مورد القاء نفس در تهلکه هم تمام فقها فتوا میدهند که اگر موضوع مسلم شد، القاء حرام خواهد بود. مراد از این تهلکه هم اعم از هلاکت دنیوی و اخروی است.
اختصاصی شبکه اجتهاد: استاد میرتقی حسینی گرگانی، از مدرسین درس خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم معتقد است که حفظ جان مؤمنین بر حکومت اسلامی واجب است و لذا باید به هر نحوی که شده از پیشرفت و شیوع بیماری کرونا جلوگیری کنند. این استاد خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم همچنین ورود به اماکنی که امکان سرایت بیماری در آنها وجود دارد را مصداق القاء نفس در تهلکه و حرام میداند. مشروح گفتگوی اختصاصی شبکه اجتهاد با وی، به قرار زیر است:
اجتهاد: آیا برای جلوگیری و نشر این ویروس باید مکانهای عمومی، تفریحی مانند استخر و سینما و یا مذهبی مثل حرم بسته شود؟ حکم شرکت در مراسمهای مذهبی در این رویدادها چیست؟ آیا قرنطینه شهر نیز لزوم پیدا میکند؟
حسینی گرگانی: این سؤال مبتنی بر این است که ما باید به این نتیجه برسیم که آیا این بیماری، موجب ضرر قطعی هست یا نه؟ اگر ضرر قطعی باشد، طبیعی است که باید اجتناب صورت بگیرد و راهکارهایی که مسئولین مطرح کردهاند از قبیل تعطیلی برخی از مراکز و ضدعفونی کردن آنها، باید انجام بگیرد. البته منوط بر اینکه قطع پیدا کنیم که ورود در این مکانها موجب میشود که شخص، مبتلا به بیماری شود. اگر قضیه اینگونه شد، مصداق آیه مبارکه است که فرموده: «لاتُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَهِ» (بقره ۱۹۵) در مورد القاء نفس در تهلکه هم از نگاه فقهی، تمام فقها فتوا میدهند که اگر موضوع مسلم شد، القاء حرام خواهد بود. مراد از این تهلکه هم اعم از هلاکت دنیوی و اخروی است.
اما اگر گفتیم برای اشخاص، قطع به بیماری حاصل نمیشود؛ اما ظن حاصل میشود، ظن در موضوعات هم موردنظر فقهاست؛ اما نکته این است که آیا این ظن دلیل بر اعتبار دارد یا ندارد. اگر گفتیم خبر ثقه حجت است؛ چه در موضوعات و چه در غیر موضوعات؛ بر این اساس اگر پزشکان حاذق متدین عنوان کنند که رفتوآمدها در مجامع عمومی و ملاقاتها، ظن به سرایت بیماری را بیشتر میکند، بر این اساس نیز میتوان حکم کرد که خبر ثقه حجت است و باید بر اساس آن عمل کرد. لذا احتیاط وجوبی در اینجا این است که باید از رفتوآمدها در مجامع عمومی و مجالس اجتناب شود؛ چون مشخص نیست که چه کسی مبتلا است و چه کسی مبتلا نیست.
در اینجا عقل حکم به دفع ضرر میکند؛ اما حکم عقل فقط به ضرر قطعی اختصاص دارد یا ضرر احتمالی را هم شامل میشود. اگر ضرر قطعی باشد که تکلیف مشخص است اما اگر ضرر قطعی نباشد و صرف احتمال ضرر باشد، باید این بحث را عنوان کنیم که این ضرر احتمالی چیست؟
در اینجا یکوقت بهاحتمال ضرر نگاه میکنیم و یکوقت به محتمل نگاه میکنیم. در اینجا علاوه بر اینکه خود احتمال ضرر، قوی است اما چون محتمل نیز قوی است و بحث حفظ جان و سلامتی اشخاص مطرح است، عقل حکم به وجوب دفع ضرر میکند.
مسئله دیگر در مورد آیه شریفه «لا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَهِ» است. آیه ناظر به هلاکت عرفی است. لذا آیه فقط شامل ضررهای اخروی و معنوی نمیشود بلکه برخی از مفسرین و حتی فقها، نظرشان بر این است که آیه ناظر به تهلکه عرفی است؛ یعنی آنچه را که عموم مردم و عرف، آن را هلاکت میداند، قرآن آن را نهی کرده است. در بحث ما و بیماری کرونا، عرف مردم این بیماری را بر اساس آنچه پزشکان و متخصصان عنوان کردهاند هلاکت میدانند. لذا اگر کسی مسائل بهداشتی شخصی و اجتماعی را رعایت نکند، القاء در تهلکه خواهد بود و مرتکب حرام شده است.
مطلب سوم این است که اگر کسی میداند که اگر در این مراسم شرکت کند یا باکسانی که مبتلا هستند، بخواهد رابطه داشته باشد، این کار مصداق انتحار و خودکشی بهحساب میآید و شارع مقدس هم این کار را حرام میداند. عقلا هم خودکشی را جایز نمیدانند و شخصی که این کار را انجام دهد، مذمت میکنند.
حالا اگر کسی بگوید گفته کارشناسان و پزشکان، جنبه ارشادی دارد و لذا ورود به مجامع عمومی از جهت ارشاد به مانعیت، ممنوع است؛ یعنی پزشکان ارشاد میکنند که ورود به مجامع عمومی، مانع از سلامت است و لذا گفته پزشکان، ارشاد به این مطلب است. همچنین دستورات پزشکان چه در جانب اثبات و چه در جانب نفی، ارشاد به همین مانعیت یا شرطیت است. در این صورت شخص سالم، حق ورود به مجامع عمومی ندارد اما نمیتوان حرمت تکلیفی ورود به مجامع عمومی را از این امر ارشادی استفاده کرد.
در جواب از این حرف میتوان گفت که در بعضی از اوامر ارشادی میتوان به طریق دلالت إنّ، حکم مولوی استفاده کرد. کما اینکه در بحث روایات تثلیث که مرحوم شیخ در رسایل مطرح کرده است، شبهه، شبهه موضوعیه است. لذا مجرای برائت است؛ اما اخباریین میگویند دستور شارع مقدس این است که کسی که در اطراف شبهات بچرخد، در هلاکت واقع میشود من حیث لایعلم؛ یعنی از جایی که حساب نمیکند. لذا اگر انسان به دنبال شبهات برود، ناخواسته و من غیر علم، وارد امور مهلکه میشود. بر این اساس، میتوان گفت در محل بحث ما هم اگر کسی بخواهد در مجامع عمومی ورود پیدا کند، چرخیدن حول شبهات است که من حیث لایعلم وارد هلکات میشود.
حال میگوییم اگرچه دستورات، ارشادی هستند، اما میتوان حکم تکلیفی مولوی را به طریق إنّ از آن استفاده کرد و بهصرف شبهه موضوعیه بودن، نمیتوان برائت جاری کرد. علاوه بر همه این مسائل، بحث ضرر هم وجود دارد. ضرر گاهی ضرر مالی و عرضی است و گاهی ضرر نفس و جان است. لذا در محل بحث ما که ضرر جانی مطرح است، فقها میگویند، تحمل این ضرر ممکن نیست و این ضرر کشنده است و لذا تحمل آن جایز نیست چون بر اساس آیه شریفه، القاء در تهلکه است و شارع از آن نهی کرده است.
مرحوم صاحب جواهر در مورد بذل طعام بر غیر، فرموده است اگر غیر به استیصال رسیده و بههیچوجه نمیتواند برای خود طعامی تهیه کند و اگر هم تهیه نکند، میمیرد ولی دیگری میتواند برای او طعامی تهیه کند، فقها میفرمایند برای حفظ نفس محترمه، بذل بر این شخص واجب است. حتی اگر این شخص هم بذل نکرد، آن شخص گرسنه بدون اجازه صاحبمال، از آن غذا استفاده کند و جان خود را نجات دهد و سپس پول غذا را به او برگرداند. خلاصه حفظ نفس، واجب است و دلیل بر وجوب حفظ نفس را فقها، مطرح نکردهاند چون یک امر ضروری و بدیهی است.
علاوه بر این حکم، عقل و نقل این است که حفظ نفسبر بسیاری از امور مقدم است. پس وظیفه فردی حکم میکند که دستورات را باید رعایت کرد و آنچه را که از ناحیه مسئولین صادر میشود، باید بر روی آن حساب کرد. لذا هم باید خود شخص مواظبت کند و هم در مکانهای شلوغ و تفریحی و حتی مذهبی، حضور پیدا نکند.
حتی اگر در این مورد، قرنطینهای هم صورت بگیرد اشکال ندارد. مرحوم شیخ حر عاملی در باب بیستم از ابواب احتضار در جلد دوم وسایل روایتی را نقل میکند که روایت پنجم همین باب بیستم است. روایت این است که علی بن جعفر از برادرش امام موسی کاظم علیهالسلام در مورد وبا سؤال میکند. اینجا وبا موضوعیت ندارد بلکه منظور مرضهای مسری است مثل طاعون و کرونا و هر ویروسی که مسری است. روایت اینچنین است: «سَأَلْتُهُ عَنِ الْوَبَاءِ یَقَعُ فِی الْأَرْضِ- هَلْ یَصْلُحُ لِلرَّجُلِ أَنْ یَهْرُبَ مِنْهُ- قَالَ یَهْرُبُ مِنْهُ- مَا لَمْ یَقَعْ فِی مَسْجِدِهِ الَّذِی یُصَلِّی فِیهِ- فَإِذَا وَقَعَ فِی أَهْلِ مَسْجِدِهِ الَّذِی یُصَلِّی فِیهِ- فَلَا یَصْلُحُ لَهُ الْهَرَبُ مِنْهُ» پس تا زمانی که این ویروس در مسجدش واقع نشده است، میتواند فرار کند اما اگر این بیماری به مسجد برسد، صلاح نیست که فرار کند. چون مبتلا شده و احتمال دارد که دیگران را نیز مبتلا کند. حال عبارت «فلایصلح» باید حمل بر حرمت شود یا باید حمل بر کراهت شود؟ مرحوم شیخ حر میفرماید: نهی در این روایت، تنزیهی است اما با توجه به آنچه ما عنوان کردیم از این روایت استفاده میشود که خروج این شخص از منزل خود، باعث ابتلای دیگران به بیماری میشود و لذا احتیاط وجوبی اقتضا میکند که شخص در همانجایی که هست بماند تا دیگران مبتلا به این بیماری نشوند.
اجتهاد: آیا رعایت بهداشت فردی و اجتماعی در این خصوص لازم است؟
حسینی گرگانی: ازآنچه بیان شد، پاسخ این سؤال نیز معلوم شد؛ یعنی رعایت بهداشت فردی مثل شستن دست و امثالذلک، واجب است و اگر شخصی این کار را نکند، ترک واجب کرده است.
اجتهاد: وظیفه حکومت در این خصوص چیست؟ آیا دولت و شهرداری مکانهای عمومی را لازم است ضدعفونی کند و یا آموزش دهد و ماسک توزیع کند؟ آیا حاکمیت باید جلوی محتکرین برخی از اجناس ضروری را بگیرد؟
حسینی گرگانی: بنده ابتدا حدیثی را از امیرالمؤمنین علیهالسلام مطرح میکنم. ایشان فرموده است: «یجب علی الامام ان یحبس الفساق من العلما و الجهال من الاطباء» مراد از امام در زمان غیبت همان حاکم اسلامی است که عالم به صلاح و فساد جامعه است. مشهور فقها فتوا میدهند که در زمان غیبت، باید حدود پیاده شود. چون اصلاح جامعه در اختیار حاکم است و آنچه را که مصلحت عامه جامعه و مردم اقتضا میکند، حاکم اسلامی آن را مدنظر قرار میدهد و باید رعایت کند. هم در احکام، هم در اجرائیات و هم در احکام اجتماعی. لذا وقتی میبینیم، مصلحت عامه در جامعه در اختیار حاکم است، لذا حاکم میتواند متخلفین را مجازات کند و از طرفی باید جامعه را به سمت صلاح بکشاند و سوق دهد، حال اگر در جامعه فسادی اتفاق افتاد، باید با اهل بغی و معارض برخورد کرد. چون مصالح عامه اختصاص به امور سیاسی و امنیتی ندارد. لذا طبق این قاعده، امیرالمؤمنین میفرماید بر حاکم اسلامی واجب است که فساق از علما، معمم و غیر معمم هم فرقی نمیکند و جاهلین از اطباء را حبس کند. چون در زمان قدیم کسانی بودند که بهعنوان طبابت، در جامعه مشکلاتی را ایجاد میکردند. امام علیهالسلام، در مورد دو گروهی که صحت و سلامتی روحی و روانی و بدنی مردم در اختیار آنهاست، میفرماید اگر اینها فاسق شدند، بر امام واجب است که آنها را تأدیب کند و حبس کند؛ اما چرا بر امام واجب است؟ با توجه به آنچه عرض شد معلوم میشود که حاکم اسلامی باید امنیت را در جامعه پیاده کند. در همین جهت اگر در جامعه اتفاقاتی رخ داد که موجب ترس و وحشت مردم شود و امنیت و آرامش مردم را که جزء مصالح عامه مردم است، به هم میزند بر حاکم شرعی لازم است که متخلفین را مجازات کند.
اجتهاد: روایاتی مانند «فرّ من المجذوم» آیا ظهور در وجوب تعبدی دارند یا ارشاد هستند؟ آیا قاعده فقهی در این خصوص وجود دارد؟
حسینی گرگانی: در مورد روایتی که در سؤال مطرحشده است، یک سری روایاتی را بنده عنوان میکنم تا به سؤال شما برسم. مرحوم شیخ حر در جلد دوم وسایل الشیعه در همین باب بیست ابواب احتضار، روایتی را به سند صحیح نقل میکند که مرحوم کلینی با سند خود از حلبی نقل میکند و حلبی نیز از امام صادق نقل میکند که از امام صادق علیهالسلام در مورد وبایی که در یک ناحیهای از شهری پیداشده است. شخصی که در آن ناحیه است، آیا میتواند به نواحی دیگر رفتوآمد کند یا اینکه میتواند از شهر خارج شود و به مکان دیگر برود یا نه؟ حضرت میفرمایند اشکالی ندارد.
البته این شخص خودش مبتلا نیست و میخواهد فرار کند. در ذیل روایت راوی میگوید من به امام عرض کردم شما که میفرمایید میتواند از شهر خود خارج شود، اما در زمان رسول خدا صلیالله علیه و آله چنین مسئلهای اتفاق افتاد و پیغمبر فرمودند شما حق ندارید از خانه خارج شوید. حضرت فرمودند بله چنین موضوعی در زمان حضرت رسول صلیالله علیه و آله اتفاق افتاده است و لکن موضوع خاصی بوده است. چون این گروهی که در آنجا بودند، مرزبان بودند و دیدبانی و مرزبانی میکردند و در مقابل دشمن، صفآرایی کرده بودند. اینها شنیدند که در این منطقه، وبا آمده است. قصد فرار داشتند. پیغمبر خدا فرمودند اگر فرار کنید، فرارتان بهمنزله فرار از جنگ است و میدانید که بهاتفاق تمام فقها، فرار از جنگ، جایز نیست. امام صادق علیهالسلام فرمودند که موقعیت خاصی بوده که حضرت رسول فرمودند شما حق فرار کردن ندارید. چون اگر فرار میکردند دشمن حمله میکرد و به مسلمین ضربه میزد و حفظ کیان اسلام و مسلمین مهمتر بوده است و لذا حضرت فرموده آنجا بمانید ولو اینکه مبتلا به وبا شوید.
این مسئله مانند این است که گروه کفار، بخشی از مسلمین را بهعنوان سپر برای خود قرار دادهاند و به مسلمانان حمله میکنند. در اینجا همه فقها فتوا دادهاند که باید با کفار جنگید ولو اینکه این سپر انسانی که همه هم مسلمان هستند، از بین بروند. حال در بحث ما هم اگر کسی به این ویروس مبتلا نشده است، امام علیهالسلام میفرماید رفتن او اشکالی ندارد و او میتواند عبور و مرور داشته باشد.
در مقابل این روایت که از حیث سندی صحیح بود و دلالتش هم واضح و روشن بود، روایات دیگری داریم مثل همین روایت: «فر من المجذوم». این روایت را مرحوم شیخ صدوق رضوانالله تعالی علیه در من لایحضره الفقیه تحت عنوان وصیه النبی لعلی علیهالسلام در جلد چهارم مطرح کرده است. این روایت، به روایت مناهی اشتهار دارد؛ یعنی روایتی که پیغمبر یک سری نواهی را تحت عنوان وصیت عنوان فرموده است. این روایت از حیث سند، ضعیف است. چون مرحوم صدوق، این روایت را از کسانی نقل میکند که در آسیای میانه و ماوراءالنهر زندگی میکردهاند. لذا سند روایت علاوه بر ضعف برخی از روات، مشتمل بر روات مجهول نیز هست. پیامبر خدا دستوری دارند که پزشکان هم مراعات میکنند و آن فاصله گرفتن از بیمار است. در روایت آمده که پیغمبر به امیرالمؤمنین فرمود اگر به جذامی برخورد کردی بهاندازه یک ذراع از او فاصله بگیر. دنباله همین مطلب، پیغمبر فرموده است که از مجذوم فرار کن؛ چون جذام از مرضهای مسری است. این روایت سنداً ضعیف است و برای پیشگیری است و لذا در حد پیشگیری از بیماری میتوان به آن استناد کرد. پس فاصله گرفتن برای فرار از ابتلای به بیماری، دستوری است که در روایات اهلبیت علیهمالسلام مطرحشده است. در وسایل الشیعه در اواخر اطعمه و اشربه نیز مطرحشده است. علیکلحال برخی از علمای اهل سنت، روایتی را نقل میکنند که بخاری از ابوهریره نقل کرده که مریض بر افراد سالم وارد نشود: «لا یوردنّ الممرض علی المصحح» اگر این نهی را نهی تحریمی نگیریم، نهی کراهتی و تنزیهی خواهد بود. در حدیث دیگری احمد بن حنبل، رهبر فقهی حنابله، روایتی را نقل میکند که رسول گرامی اسلام صلیالله علیه و آله فرموده است که هرگاه شنیدید درجایی طاعون آمده است، به آنجا وارد نشوید و اگر همین طاعون اتفاق افتاد و شما در آن منطقه هستید، از آن منطقه حق فرار ندارید. چون احتمال یا ظن قوی بر ابتلای این شخص وجود دارد و خروج او از آن منطقه، باعث شیوع آن میشود. این نهی اگرچه احتمال تنزیهی بودن را دارد اما میتوان حکم حرمت را از دلیل آن استفاده کرد. چون خروج او از منطقه، باعث ابتلای دیگران به این بیماری میشود و اگر کسی بالواسطه کاری کند که شخصی مبتلا به بیماری شود، باعث ضرر شده است. لذا امام معصوم علیهالسلام فرمود: «من اعان علی قتل مسلم ولو بشطر کلمه جاء یوم القیامه مکتوبا بین عینیه آیس من رحمت الله» این روایت دلالت بر عدم جواز خروج این شخص از آن منطقه دارد. لذا این روایات دلالت بر وجوب رعایت بهداشت میکند. چون عدم رعایت، موجب مرگومیر مردم میشود و هم حرام تکلیفی است و هم ضامن خواهد بود.
اجتهاد: مراد شما از دلیل انّ، غیر از قاعده ملازمه است؟
حسینی گرگانی: ملازمه در حکم عقل، مربوط به بحث تقبیح و تحسین است که ربطی به محل بحث ما ندارد تا بگوییم اجتناب حسن است و بعد وارد عقل عملی شویم تا به ظلم و عدل منجر شود. البته از طریق قاعده ملازمه هم میتوان وارد بحث شد؛ یعنی بگوییم اگر کسی در مجامع عمومی حاضر شود یا رعایت بهداشت فردی نکند، ظلم به دیگران کرده است و چون عقل حکم به قبح ظلم میکند، شرع نیز حکم به حرمت آن میکند. عرف مردم هم حکم به همین مسئله میکند که اگر کسی رعایت بهداشت شخصی نکند، حقوق دیگران را رعایت نکرده است و مصداق ظلم است و در این صورت بر اساس حکم عقل و قاعده ملازمه میتوان حکم به حرمت کرد.
اجتهاد: طبق فرمایش شما اصلاً حکم ارشادی نداریم. درست است؟
حسینی گرگانی: اگر احتمال و محتمل هر دو ضعیف باشد، میتوان بحث حکم ارشادی را مطرح کرد ولی با توجه به آنچه ما بیان کردیم از مرحله ارشادیت تجاوز کرده و جنبه حرمت تکلیفی پیدا میکند. علاوه بر اینکه حکم عقل به وجوب دفع ضرر محتمل نیز، همین مطلب را میرساند که حکم از مرحله ارشاد گذشته و به مرحله تکلیف رسیده است.
اجتهاد: آیا حکومت در این موارد لازم است صداقت داشته باشد و یا مصلحت در کتمان است؟
حسینی گرگانی: حاکم شرع باید از راههای صحیح شرعی برای اطلاعرسانی استفاده کند. حال اگر اطلاعرسانی صورت نگرفت که در اینجا آیا مصلحت اقتضا میکرده که کتمان کند یا نمیتواند کتمان کند، اگر مصلحت عامه اقتضا میکند، باید مطابق مصلحت عمل کند. حال اگر مصلحت عامه اقتضا کرد که به قرنطینه دستور بدهد یا بگوید مردم فلان شهر، حق خروج از شهر را ندارند مگر برای ضروراتی که مراکز بهداشتی تشخیص بدهند، در اینجا باید حاکم شرع این کار را انجام دهد. چون مصلحت عامه معیار است. پس آنچه را که مردم به آن محتاج هستند را حاکم شرع باید به ان ورود پیدا کند.
اجتهاد: با توجه به وجود شایعات زیاد در فضای مجازی و ایجاد رعب و وحشت در جامعه، فارغ از حکم این عمل،آیا فیلتر کردن آن لازم است؟
حسینی گرگانی: تشخیص مصلحت، در اختیار هر کس نیست. اولاً گفتیم تشخیص مصلحت در اختیار خود حاکم است. حال اگر حاکم تشخیص داد که مصلحت اقتضا میکند که تمام مسائل باید اطلاعرسانی شود، باید بر اساس آن عمل شود؛ اما اگر تشخیص داد که باید با مماشات و مدارا کردن رفتار کند و باید آرامش مردم را مدنظر قرار بدهد، باز باید طبق آن عمل کند. امیرالمؤمنین علیهالسلام در غررالحکم، دو جمله اساسی دارد. فرموده است: «اعظم البلاء انقطاع الرجا». بزرگترین بلا، ناامیدی است. سپس میفرماید هر کس مبتلا به نامیدی شد، از بین خواهد رفت. این روایت یک جنبه اخلاقی و روانی دارد که حضرت به مردم میفرماید اگر میخواهید زندگی کنید باید امید خود به زندگی را تقویت کنید. حال اگر حاکم مصلحت دید که مردم نیاز به آرامش دارند، باید بر طبق همان مصلحت عمل کند. لذا حاکم شرع باید در مقابل دشمن باید مقابله کند؛ چون امنیت مردم یکی از ضروریات دین است. لذا حاکم اسلامی وظیفه دارد که مطابق تشخیص خود از مصالح عامه، حکم کند. حال اگر فضای مجازی آرامش مردم را از بین میبرد، حاکم اسلامی برای اینکه بخواهد امنیت و آرامش را در بین مردم برقرار کند، باید فضای مجازی را فیلتر کند همانطور که چندی پیش به جهت اغتشاشاتی که صورت گرفت، کل فضای مجازی را فیلتر کردند.