تلاشهای شکلگرفته درباب موضوعشناسی فقهی، مطلوب است؛ اما عمدتاً متوجه موضوعشناسی عام است و به طور خاص در عرصه موضوعشناسی فقهی هنر و هنرها، مطالب و تحقیقات دندانگیری انجام نشده است.
به گزارش شبکه اجتهاد، اولین نشست از سلسله نشستهای فقه تخصصی با موضوع «نقد روش موضوع شناسی سنتی تعینات هنری» با ارائه حجتالاسلام والمسلمین مهدی داودآبادی و نقد و داوری حجتالاسلام والمسلمین محمد عشایریمنفرد در قالب «وبینار» در روزهای پایانی اردیبهشت از سوی موسسه فتوح اندیشه برگزار شد.
حجتالاسلام داودآبادی در محور نخست که معطوف به تبیین هدف بحث و مقدمات آن بود به کاستیهای روششناختی در موضوع شناسی رایج در احکام فقهی هنر، اشاره نمود و تصریح کرد؛ تلاشهای شکلگرفته درباب موضوع شناسی فقهی، مطلوب است؛ اما عمدتاً متوجه موضوع شناسی عام است و به طور خاص در عرصه موضوع شناسی فقهی هنر و هنرها، مطالب و تحقیقات دندانگیری انجام نشده است.
وی در محور دوم با اشاره به جایگاه عنوانِ هنر در قلمرو موضوعات فقهی اظهار داشت: موضوعات در عرصه فقه به دو دسته منصوصه و غیرمنصوصه تقسیم میشود که هر کدام در دو حوزه صرفه و مستنبطه بررسی میشوند. منظور از منصوصه آن دسته از موضوعاتی هستند که از مخترعات شارع بوده، و در کتاب و سنت، حکم آنها بیان شده است. همچنین غیرمنصوصه موضوعاتی هستند که در بین آیات و روایات، نصی بر آنها وجود ندارد و به دو دسته صرفه مثل شیربَها و مستنبطه، قابل تقسیم هستند. موضوعات غیرمنصوصه مستنبطه نیز به موضوعات خرد مثل هنر و پول مجازی تقسیم میشوند.
مواجهه فقها با موضوعات غیرمنصوصه
داودآبادی مواجهه فقها با موضوعات غیرمنصوصه را اینگونه تبیین کرد: مواجهه فقیه با موضوعات غیرمنصوصه به دو صورت متصور میباشد: نخست مواجهه منفعلانه؛ در این مواجهه، موضوعات فقهی در قالب استفتاء بر فقیه عرضه میشود و فقیه در مقام افتاء، موضوعات مستحدثه را تحت عناوین شناخته شده منصوصه قرار داده و حکم آن موارد را به موضوعات مستحدثه تسری میدهد. چنانکه علامه در مختلفالشیعه، موضوع «شیربها» را ذیل عقد جعاله قرار داده است.
وی اضافه کرد: مواجهه دوم فعال و البته روش بایسته است: در این روش فقیه در سه محور: مفهومشناسی، مصداقشناسی و صدور حکم از طریق مناسبت حکم و موضوع در حد کلان دست به استنباط میزند. در مواجهه فعال با موضوعات مستحدثه پیچیده، موضوع شناسی و مصداقشناسی آن، با دو مبنای نظری قابل بررسی است.
مصادیق و تعینات هنرها
پژوهشگر مؤسسه فتوح اندیشه در محور سوم به گزارشی مختصر از مصادیق و تعینات هنرها اعم از؛ شعر، مجسمهسازی، موسیقی، تصویرگری و خوانندگی، در ادبیات فقهی و آراء فقهاء پرداخت و اظهار داشت: با مراجعه به آراء فقهاء در کتب فقهی، این واقعیت روشن میشود که بر خلاف خود هنر بما هو هنر، تعینات هنری یاد شده، در زمره موضوعات مستنبطه قلمداد شدهاند. فقهاء در حکمشناسی تعینات هنری، بر برخی از شاخصههای مهم کلام شیخ تمرکز داشتهاند و استدلالهای فقهی خود را بر مدار آنها صورتبندی کردهاند. از جمله این مولفهها میتوان به «محاکات» و «صورت» اشاره نمود.
وی در محور آخر و در جمعبندی نظرات خود، سه نقد عمده را در شناخت موضوع هنر و تعینات آن مطرح کرد: نخست؛ نوع نگاه فقهاء به عرف و مراجعه به آن است. هر چند آراء فقها در این رابطه تنوع دارد اما میتوان به طور کلی گفت که ارجاع به عرف در تشخیص تعینات هنری، دارای ابهام است. عرف خام یا عرف عام کدامیک اصالت دارد؟ همچنین در تشخیصهای هنری باید به عرف زمان شارع مراجعه کرد یا عرف زمان حال؟.
داودآبادی اضافه کرد: دوم؛ اسمگرایی است. منظور از اسمگرایی، اصالت دادن به عناوین فقهی منصوصه و عرفی در فرایند حکمشناسی است. لذا در فقه قاعده «الاحکام تدور مدار الاسماء» معروف است. به این معنا که «الاحکام تابعه للاسماء من حیث الحلیه و الحرمه؛ احکام شرعی از حیث حلیت و حرمت تابع نامها و عناوین هستند. اولا: این قاعده به صورت مطلق، قابل استناد نیست. چرا که در مقام اثبات، حمل بر غالب موارد میشود. ثانیا: این قاعده تنها دلالت بر ثبوت حکم میکند؛ لذا نمیتوان برای نفی حکم، بدان استناد جست.
وی ادامه داد: سوم؛ توجه به قیود، صفات و عوارض تعینات هنری است. این شیوه زمانی کارآمد خواهد بود که فقیه تشخیص دهد این قید یا صفت در تحقق ماهیت موضوع دخالت داشته و تغییر آن قید، یا زوال آن، باعث تغییر موضوع میشود. چون در تعینات هنری، غالب قیود و صفاتی که در لسان ادله وارد شدهاند، واسطه در عروض حکم هستند و در ماهیت موضوع، دخالتی ندارند. مثلا در مجسمهسازی و تصویرگری قید «عدم شباهت به صنع الهی» و یا «عدم صورت ذی روح»، و در خوانندگی، قیود «قصد تلهی» یا «متناسب با مجلس لهو»، قیود خارج از ماهیت موضوع بوده، قیود حکم هستند نه موضوع.
نقد استاد عشایری
حجتالاسلام عشایری، عضو هیئت علمی جامعهالمصطفی(ص) در بخش دوم نشست، با مهم و جدّی خواندن موضوع نشست، تأکید کرد: این موضوع بُعد فقهی و فلسفه فقهی دارد. همچنین از قلمروهایی است که منازعات میان روشنفکران و فقهاء را نیز دربردارد.
عضو هیئت علمی جامعهالمصطفی(ص) در نقدهای خود به سه نکته کلّی اشاره نمود: نخست اینکه؛ اگر بخواهیم واقعاً فقهاء را در ورود به ساحت فقه هنر نقد کنیم باید به یک مفروض مهم، التفات داشته باشیم. فقه هنر و تعینات هنری به ساحتی از فقه تعلّق دارد که فقهای ما در آن ساحت نبوده و دغدغه و مسئله آن را به این شکلی که امروزه مطرح است را نداشتند. لذا اولین بایسته این است که نباید با دستگاه و اقتضائات فقه مضاف به سراغ فقه عام رفت؛ زیرا این فقه مضاف است که متولّی حل و فصل حکم موضوعاتی مانند هنر است و فقه عام صرفاً دادههای اولیه در اختیار ما قرار میدهد.
وی در توضیح نکته دوم خود به یک پرسش مهم اشاره نمود: شاید این توقع بجا باشد که آقای داودآبادی به ما بگویند کارکردگرایی فقیه در نقدهای شما چه جایگاهی دارد؟ آیا کارکردگرایی خودش تبدیل به موضوع میشود یا بماهو کارکردگرایی متعلّق حکم شرعی، قرار میگیرد؟
عشایری در نکته سوم، توصیه به مطالعه بیشتر در خصوص تحقیقات موضوع شناسی نمود و عنوان کرد: چند کتاب در این حوزه منتشر شده که نظرات فقهای حاضر ما هستند و البته سنّتی هم نیستند بلکه به عبارتی مدرن هم هستند. کتاب گفتگو با اساتید حوزه در قلمرو موضوع شناسی، کتاب خوبی است، هر چند اگر متوجه «هنر و هنرها» نیست اما با اینحال؛ مطالب قابل استفادهای در کلیت موضوع شناسی دارد که تحقیق آقای داودآبادی را کامل خواهد کرد.