وقتی میگوییم: اسلام؛ همه چیز را گفتهایم و از همه حقّی حرف زدهایم: حقّ خدا، حقّ پیغمبر و امام و حقّ مردم، حقّ کارگر زحمتکش، مرد، زن، همه اصناف، حقّ معلم و همه افراد، حقّ آن روستائیان محرومی که حتّی از آب آشامیدنی محرومند؛ عدالت اجتماعی و مبارزه با ظلم، همه در اسلام است. در اسلام، اصل توجّه به مستضعفان و ضعفا، یک اصل اساسی و بنیادی است، حتّی در نماز جماعت، امام جماعت رعایت ضعیفترین مأمومین را مینماید.
شبکه اجتهاد: آیتالله لطفالله صافی گلپایگانی در تاریخ ۲۷ شهریور ۱۳۵۸ هـ.ش. جلسه بیستم خبرگان قانون اساسی، نطق قبل از دستور خود را به بیان اهمیت نقش ایمان، رهبری و روحانیت شیعه در پیروزی انقلاب اسلامی اختصاص داده و سپس با بیان خطرات پیش روی نظام اسلامی، تمسّک به قوانین اسلام را تنها راه نجات دانستهاند.
لازم بذکر است که معظم له در اولین جلسه خبرگان قانون اساسی نیز با تلاوت آیه شریفه “وَلَقَدْ أَهْلَکْنَا الْقُرُونَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَمَّا ظَلَمُوا وَجَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّنَاتِ وَمَا کَانُوا لِیُؤْمِنُوا کَذَٰلِکَ نَجْزِی الْقَوْمَ الْمُجْرِمِینَ ثمَّ جَعَلْنَاکُمْ خَلَائِفَ فِی الْأَرْضِ مِنْ بَعْدِهِمْ لِنَنْظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ” نکات مهمی را در این رابطه گوشزد فرموده بودند. اینک متن کامل نطق ایشان در پی میآید:
«أعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیِ اللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اتَّقُوا اللّهَ إِنَّ اللّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ»(حجرات:۱)
این حرکت و انقلاب صد در صد اسلامی ایران، دشمنان ایران و آنانی را که چشم طمع به کشورهای اسلامی دوختهاند: از شرق و غرب، سخت نگران ساخته است و بیشتر، از گسترش آن در جوامع اسلامی – که هنوز، کم و بیش تحت سیطره اقتصادی و سیاسی و فکری آنان قرار دارند، بیمناکند که مبادا این نیروی اسلام که توانست با دستهای خالی از اسلحه امّا متّحد، این انقلاب عظیم و بینظیر را به وجود آورد، سایر کشورهای اسلامی را آزاد سازد.
از سوی دیگر، انقلاب ایران نشان داد که برای انقلاب علیه استعمار، توسّل به مکتبهای دیگر و استمداد از آنها، نه فقط لازم نیست، بلکه مضرّ و زیانبخش است و هدفهای ملّی و اسلامی را تأمین نخواهد کرد و اسلام، کوبندهتر و انسانیتر از هر مکتب دیگری میتواند علیه ظلم و استبداد و استضعاف، انقلاب کند و مستضعفان را در جای مستکبران بنشاند.
یکی از اساتید و نویسندگان اهل سنّت به نام استاد «عمر عبید» تحت عنوان «ثوره إیران درس و عبره» در مقاله مبسوطی که در شماره دوّم از سال بیستم مجلّه معروف «حضاره الإسلام» (صفحات ۴۰-۳۰، مقاله «ثوره إیران درس و عبره» نویسنده عمر عبید حسنه.) درج شده است، محقّقانه و بیطرفانه نقش اسلام و سلاح ایمان و رهبری روحانیت شیعه را بررسی کرده و درسهای بزرگی از انقلاب را به جهان اسلام یادآور شده است که اینک عین آن را در اختیار آقایان نمایندگان محترم میگذارم.
چنانکه در همین شماره، مقاله دیگری نوشته است و در آن، مقایسهای بین روحانیت و رهبری شیعه و یکی از مراکز مهمّ علمی دیگر جهان اسلام – که جامعه الأزهر باشد- کرده و استقلال و قدرت روحانیت و رهبری شیعه را ستوده و از آن تقدیر کرده است.
و در شماره دیگر، رهبری فقها را در عصر غیبت و نظام امامت و آثار انقلابی آن را، شرح داده است که اگر مطالعه بفرمایید ملاحظه میکنید که این حرکت شیعه و رهبری روحانیت را، آنها چقدر خوب درک کردهاند.
همچنین در این شماره، اشعاری از یکی از ادبای بزرگ تحت عنوان «آیتالله» نوشته است که البته مقصودش از آیتالله، حضرت آیتالله خمینی است و مطلعش اینست:
هم یمدحونک ثائراً مقداما * و مقاتلاً متمرساً و هماما
بعد هم، راجع به شیعه و روحانیت شیعه، مطالبی دارد؛ و این، یک درکی است که تمام مسلمانان جهان – تا آنجا که بنده اطّلاع دارم و مجلّاتی که برای بنده میآید و میبینم و مطبوعاتی که دیدم- تمام مسلمانان جهان در درک این مطلب، متّفق القول هستند.
چندی قبل هم یک هیأتی از کشورهای مختلف اسلامی آمده بودند که من در منزل حضرت آیتالله گلپایگانی، آنان را ملاقات کردم. آنها میگفتند که قم عاصمه اسلام است و ما قبول کردهایم و پذیرفتهایم که اینجا، عاصمه اسلام است.
مردمان روشنفکری بودند و کتابهایی نوشته بودند راجع به تحریر اسلام و اساسنامههایی داشتند و میگفتند: «امروز در عالم اسلام، قم عاصمه عالم اسلام است و باید همه مسلمانها به اینجا متوجّه باشند.»
امّا مطلبی را که میخواستم به مناسبت بعضی نوشتهها و حرفهایی که پیرامون قانون اساسی و هدفهای اسلامی مطرح شده است، به عرض همه ملّت مسلمان و بپا خاسته ایران برسانم، این است که بعد از هر قیامی که روحانیت و ملّت مسلمان ایران علیه ظلم و سلطه خارجی نمود، بیگانگان برای اینکه قیام، کامل نگردد و قدرت رهبران دینی ضعیف شود، یا نظیر آن در کوتاه مدّت تکرار نگردد، با زبانهای مختلف و با وسائل گوناگون سعی کردند در صفوف متشکّل و بههمپیوسته مسلمانان، رخنه کنند و با سمپاشیها و حتّی مذهبسازی و حرفهای مصنوعی، رهبری امّت را ضعیف سازند.
بعد از اعلام جهاد سیّد محمد مجاهد و بعد از واقعه قتل گریبایدوف، روسها و پس از واقعه تاریخی تحریم تنباکو، انگلیسها، به موجب مدارک بسیار، این کار را کردند و خطرناکترین سلاحی که برای بیرونراندن اسلام از واقعیات امور مسلمین و سیاست و اقتصاد آنها به کار بردند، این بود که دین از دنیا و سیاست از روحانیت جدا است و میخواستند روحانیت را از بین ببرند و با آن نقشههای هدّام وارد شدند برای اینکه روحانیت را از بین ببرند و به هر شکل که میشود نابود کنند و برای این کار، رضاخان را انتخاب کردند.
چنانکه محمّدرضا پهلوی در یکی از کتابهایش نوشته است: «پدر من کاری که میخواست انجام بدهد و هدفی که داشت، این بود که روحانیت را، خانهنشین کند و روحانیت را از مداخله در امور ممنوع بکند.» و نوشته بود که این کاری بود که کرد، ولی الحمدلله معلوم شد که این کاری بود که نتوانست انجام بدهد و موفّق نشد، ولی بعد از این حرکتها، دشمنان درصدد برآمدند که ضربه خودشان را به اسلام و روحانیت بزنند و یک سم پاشیهایی بکنند که قدرت روحانیت ضعیف بشود و به آن مقصد نهایی خودشان نرسند.
معلوم است که در دنبال این انقلاب عظیم ایران هم- که به صورت یک معجزه تجلّی کرده است – این سمّ پاشیها بیشتر و با شدّت زیادتر باید جلو بیاید؛ هم از سوی استعمار و سلطهای که رانده شده است و هم از سوی رقبای آنها و گروههای غیر اسلامی که میخواهند خلأ زوال رقیب را پر کنند.
آن چیزی که در برابر این دو ایستاده است، اسلام و ملّت مسلمان و رهبران اسلامی هستند که میخواهند این خلأ را با اسلام پُر کنند و هر گونه وابستگی و عدم استقلال را از نظام کشور دفع نمایند و این مجلس خبرگان هم، همین رسالت را باید ایفا کند، چون این دو رقیب، هر دو ترجیح میدهند که رقیبشان باشد، امّا اسلام نباشد، زیرا برای آنها در نقاطی که اسلام تجربه شده است، این یک مسأله مسلّمی است، همانطور که کندی در کتابی که درباره چین و مقایسهای که راجع به کشورهای خاورمیانه و اسلامی کرده، میگوید: «اگر در یک منطقه کوچکی هم اسلام احیاء بشود، ما در مقابل آن منطقه و آن کشور کوچک، نمیتوانیم پایداری کنیم و گرفتار میشویم، در حالی که اگر چین، کمونیست هم باشد، میتوانیم با او سازش داشته باشیم و مقاصد خودمان را انجام بدهیم.»
غرض این است که همه دشمنان اسلام، از احیای اسلام میترسند و احیای رقیب و قدرت رقیب خودشان را حتّی مقدّم بر قدرت اسلام میدانند. این است که به لطایف الحیل اقدام میکنند که از احیای قدرت اسلام جلوگیری کنند. بنابر این بر مسلمانان معلوم است که باید کوشش کنند و خلأ قدرتی را که پیدا شده است فقط با اسلام پر کنند، زیرا از هم اکنون مشغول سمپاشی شدهاند و حتّی در بین گروههای مسلمانان، دلسوزانه بذر نفاق و اختلاف و بدبینی میپاشند و با الفاظی، مثل استبداد دینی، اسلام سّنتی و انحصار طلبی و ارتجاع، میخواهند جبهه اسلام را که چنین قوی و نیرومند شده، ضعیف سازند.
بسیاری هم میدانند که اگر نظام اسلام پیاده شود و مستضعفان جای مستکبران را بگیرند، راه استکبار به رویشان بسته میشود.
همه این دستهها، دست به تحریک و نفاقافکنی میزنند. اسلام سنّتی میگویند تا هر کجا دین، راه تخریب و فساد را به رویشان بست، اسم آن را استبداد دینی بگذارند.
انحصارطلبی میگویند تا اگر مردم آنها را کنار گذاشتند و افراد شایستهای را آوردند، آن را انحصار طلبی بشمارند.
ارتجاع میگویند تا هر کجا اسلام، غربزدگی و چپگرایی آنها را ردّ کرد، آن را ارتجاع بنامند؛ امّا باید این گروهها: چه وابسته و چه غیر وابسته، بدانند که ملّت مسلمان ایران، از راهی که رفته است به حول و قوّه الهی بازگشت نخواهد کرد و این تهمتها، نمیتواند مانع پیشرفت او شود و بحمدالله، رشد و شعور اسلامی و اجتماعی ملّت، چنان است که تحت تأثیر این تبلیغات سوء قرار نمیگیرد. این وحدت قشرهای مختلف، خصوصاً حوزههای علمی اسلامی و دانشگاهیان و دانشجویان متعهّد، گرایش به راست و چپ را در هر شکل و صورت محکوم میکند و قانون اساسیاش نیز باید چنان نوشته شود که از این گرایشها منزّه باشد، یعنی قانون اساسی مستقلّ و زنده و حرکتبخش، زیرا این مردم که انقلاب را تا به اینجا رساندهاند و رژیم کثیف دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهی را ساقط کردهاند، حرفشان و هدفشان اسلام بوده و هست.
این مردم چه میخواستند و میخواهند غیر از اسلام و نظام اسلام؟ این مردمی که به جمهوری اسلامی متّفق القول رأی دادند، همه همین را میخواهند و هم اکنون هم هر روز، به هر مناسبت و در هر فرصت، ملّت مسلمان ایران، عهدش را با اسلام و با مراجع تقلید و با مقام رهبری تجدید مینماید؛ بنابراین آنچه وظیفه ما است این است که معیارهای اسلام را، در همه جای این قانون و همه اصولش، منعکس سازیم و حتّی لفظ اسلام را در هر کجا مناسب با معرض توهّم یا سوء استفاده در آینده بود، قید کنیم و به اصطلاحات اسلامی صریحاً اعتماد کنیم و از اینکه افراد ناآشنا با اسلام آن را نمیدانند، باک نداشته باشیم.
ما وقتی میگوییم: اسلام؛ همه چیز را میگوییم. حالا بعضی افراد و طبقات محروم و مستضعف گمان نکنند که آنها فراموش شدهاند، زیرا اسلام به همه نیازهای بشر توجّه دارد.
وقتی میگوییم: اسلام؛ همه چیز را گفتهایم و از همه حقّی حرف زدهایم: حقّ خدا، حقّ پیغمبر و امام و حقّ مردم، حقّ کارگر زحمتکش، مرد، زن، همه اصناف، حقّ معلم و همه افراد، حقّ آن روستائیان محرومی که حتّی از آب آشامیدنی محرومند؛ عدالت اجتماعی و مبارزه با ظلم، همه در اسلام است.
در اسلام، اصل توجّه به مستضعفان و ضعفا، یک اصل اساسی و بنیادی است، حتّی در نماز جماعت، امام جماعت رعایت ضعیفترین مأمومین را مینماید.
در کاروان، دستور است که ضعیف، امیر کاروان است، یعنی کاروان، سیر و حرکتش را با سیر ضعیف تطبیق میدهد، نه اینکه دیگران بروند و ضعیف، عقب بماند.
اینها، یک برنامهها و تعالیمی است که روشنگر چگونگی سیر و حرکت حکومت و اجتماع نیز هست، چنانکه یکی از اصول برنامههای اسلام، مبارزه با استبداد است. اسلام، مبارزه با استبداد را، با نفی شرک پیریزی کرده است و آن را از محیط خانواده نیز نفی کرده است و با استبداد فرد در خانواده تا حدّی مبارزه کرده است که به روایت سیّد رضی، رسول اکرم صلّیالله علیه و آله فرمود: «المؤمن یاکل بإشتهاء أهله و الکافر یأکل بإشتهاء نفسه»، چون وقت گذشته مطالبی را که میخواستم عرض کنم ممکن است بعداً در فرصت دیگر به عرض برسانم و از آقایان محترم معذرت میخواهم.»