نباید دانشهای اسلامی را به تعداد فرقههای مذهبی در شیعه و سنی متعدد کنیم، زیرا نه با واقعیت تاریخی دانشها سازگاری دارد و نه انعکاس و نتایج و پیامدهای آن درست است. اگر شیعه بگوید من فقه دارم و اهل تسنن هم بگویند ما فقه داریم و هر کدام هم درصدد استیلا بر فقه دیگری باشند، امت بلافقه تولید خواهد شد که خطرناک است؛ لذا علما به جای اینکه در کنفرانسها و همایشها بنشینند و بر کلیات تأکید ورزند باید بر فقه واحدی تمرکز کنند. دقیقاً همان کاری که شهید صدر در تدوین اقتصادنا کرد و از فقه اهل تسنن هم بهره برد. میتوانیم در مورد فقه تعاملات امت هم این مسئله را داشته باشیم.
به گزارش شبکه اجتهاد، حجتالاسلام والمسلمین احمد مبلغی، عضو مجلس خبرگان رهبری و استاد خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم، در گفتوگویی با ایکنا پیرامون ضرورت توجه به «فقه امت» اظهار کرد: یکی از حقایق بسیار مهمی که همواره باید به آن عمیقاً توجه کرد و بر روابط میان شیعه و سنی تأثیر میگذارد و ذیل آن میتوان به ارتباطات عمیقتری در بین مسلمین دست یافت، واحدانگاری دانشهای اسلامی است. نباید دانشهای اسلامی را به تعداد فرقههای مذهبی در شیعه و سنی متعدد کنیم، زیرا نه با واقعیت تاریخی دانشها سازگاری دارد و نه انعکاس و نتایج و پیامدهای آن درست است؛ مقصود از واحدانگاری دانشهای اسلامی این است که فیالمثل فقه یک دانش است، ولی در ذیل آن مدارس مختلفی جای میگیرند؛ مدرسه اهل البیت (ع)، مدرسه رای و مدرسه حدیث؛ یعنی دانش یکی است، ولی مذاهب، مکاتب و مدرسههای فقهی متعددند؛ هر مذهب و مکتب فقهی یک دانش مجزا ندارد، زیرا اساس دانشها و اهداف در بسیاری از موارد مشترک است.
مبلغی بیان کرد: واقعیت یکی بودن دانش فقهی و تنوع و تعدد مکاتب فقهی است و این امر باعث میشود که امکان تبادل نظر در درون آن دانش بین مکاتب و مذاهب فراهم شود؛ اگر بخواهیم دلایل واحد بودن دانشهای اسلامی را برشماریم، باید به چند دلیل اشاره کنیم؛ اولاً، تفاهم و تباحث بین علمای اهل سنت با مکتب اهل بیت (ع) در دورههای نخستین و با یاران ائمه (ع) وجود داشت؛ در واقع ارتباط تفاهمی به معنای اینکه کالای علمی دوطرف تبادل و مباحثه شود؛ بنابراین اگر دانش ریشه مشترکی نداشته، دلیلی بر مباحثه، مناظره علمی و گفتوگو نبوده است.
تناظر دیدگاهها؛ نشان وحدت دانشی
این عضو مجلس خبرگان رهبری، افزود: دومین دلیل، تناظر است؛ به این معنا که طرح و ارائه و تبیین یک اندیشه فقهی ناظر به اندیشهای در مدرسه دیگری بوده است؛ اگر دانش یکی نبود، ارائه آن در مدرسه دیگر بیمعنا بود؛ اندیشه آیتالله بروجردی که فرموده فقه شیعه به مثابه تعلیقه بر فقه اهل تسنن بوده است، نشان از این دارد که اشتراک مکاتب فقهی زیاد بوده است. ناظر بودن اندیشهها نسبت به همدیگر هم نشانهای از وحدت دانشی است؛ وحدت دانشی به معنای وحدت فقهی نیست، بلکه وحدت دانش فقه است.
استاد فقه و اصول حوزه علمیه اظهار کرد: البته هر مدرسهای منابع ویژهای دارد، حتی مدارس اهل تسنن هم از حیث منبع اختلاف دارند، ولی مشترکاتی هم دارند؛ فیالمثل در قرآن و روایات پیامبر (ص) در این منابع اشتراک وجود دارد؛ گرچه در انتساب برخی روایات به پیامبر (ص) دچار اختلاف بودند. ادبیات پایه فقهی بسیار بین شیعه و سنی مشترک است و قرابت، نزدیکی، همسانی و همسطحی بین معظم ادبیات فقهی وجود دارد. اشتراک در روش به خصوص قواعد اصولی و فقهی هم وجود دارد و به همین سبب همدیگر را فهم میکردند. اینها دلایل اصلی فقه در مرحله تولد به عنوان دانش واحدی است. البته مدارس مختلف هم اصل دانش را تقویت میکرد؛ بنابراین هرقدر مدارس فقهی بتوانند عقاید خود را گستردهتر مطرح کنند، در نهایت فقه منتفع خواهد شد.
استاد حوزه علمیه بیان کرد: وحدت دانشی از حقایق و واقعیاتی است که ما آن را در پس پرده عصیان و جهل قرار دادهایم و تا قرنها قبل پررنگ بوده است. اصولاً فقه مقارن بر این پیشفرض استوار است که آنچه در نزد دیگری است، فقه است و اختلافات درون این دانش مورد بحث، مناظره و گفتوگو قرار میگیرد، ولی از زمانی به بعد این وحدت دانشی جای پررنگ، مطرح، فعال و پرهیمنه خود را از دست داد و نوعی تعددگرایی را ایجاد کرد.
تعددگرایی عملی در فقه
رئیس سابق مرکز تحقیقات اسلامی مجلس، تصریح کرد: ادعا میشود که تعددگرایی واقعی شکل نگرفته، بلکه تعددگرایی عملی ایجاد شده و هر مجموعه فقهی دیواری دور خود بسته و با دیگری ارتباط برقرار نمیکند، در حالی که پیامدهای این ارتباط به نفع امت و اسلام و شریعت است. لذا باید به فواید که وحدتانگاری و مضار تعددگرایی است توجه کنیم و پیامدهای منفی تعددانگاری دانشی فقه باعث عصبیت و بازتولید حالت نفی، طرد و سوء ظن حتی در مشترکات میشود. این سوء ظن در گذر زمان باعث دشمنی میان فرق مذهبی میشود. امروزه یکی از مشکلات دنیای اسلام این است که فقهها از جایگاه مدرسهای به دانشهای متعدد برخلاف واقعیت تبدیل شدهاند.
این استاد سطح عالی حوزه علمیه قم با ذکر اینکه فقه اگر روی پایههای اصلی خود دنبال نشود خطرناک است، گفت: فقه باید از همان جایگاه خود برخیزد. البته با توجه به واقعیات مدرسهای بودن آن و همچنین پوستاندازی منفی مفاهیم پایهای و کانونی قرآن، در قرآن مقولاتی مانند حبورزی مسلمین به یکدیگر یا اخوه بودن مسلمین و عدم غیبت و سوء ظن بخشی از مسلمانان با مسلمانان دیگر مورد تأکید فراوان است، ولی در درون مذاهب این مفاهیم پایهای و بنیادی رنگ فرقهای به خود میگیرد و وقتی سخن از حرام بودن غیبت و سوءظن به مسلمین مطرح میشود، مراد غیبت و سوء ظن به اتباع مذهب متبوع است نه مذهب دیگر.
امت بدون فقه
وی تأکید کرد: چنین افکاری موجب تشدید خشونت، تخارب و جنگ مذهبی و فرقهای میشود که کاملاً برخلاف منویات فقه امت و دستورات صریح و پایهای قرآن است. از نتایج منفی دیگر آن این است که امت دارای فقه واحدی نخواهد بود؛ فقهی که ضامن بقای امت و تعامل درست امت با یکدیگر است. اگر این را از دست بدهیم، هر کسی به فکر فقه خود است و بقای خود را در بقای فقه امت نمیداند و این خطرناک است و امت بلافقه میماند. اگر شیعه بگوید من فقه دارم و اهل تسنن هم بگویند ما فقه داریم و هر کدام هم درصدد استیلا بر فقه دیگری باشند، امت بلافقه تولید خواهد شد که خطرناک است؛ لذا علما به جای اینکه در کنفرانسها و همایشها بنشینند و بر کلیات تأکید ورزند باید بر فقه واحدی تمرکز کنند. دقیقاً همان کاری که شهید صدر در تدوین اقتصادنا کرد و از فقه اهل تسنن هم بهره برد. میتوانیم در مورد فقه تعاملات امت هم این مسئله را داشته باشیم.
مبلغی با اشاره به پیامدهای مثبت این مسئله یعنی حرکت بر محور فقه امت، گفت: در این صورت کارکرد و هویت امت در فضای جهانی بیشتر شده و جایگاه الگویی قویتری مییابد؛ یعنی آنچه عرضه میکند در سطح جهانی حضور شهادتورزانه و معیار است. امروزه امت به خود سرگرم و مشغول تقابل است؛ لذا وسط بودن را که از دست داده بلکه حالت تخارب هم به خود گرفته است. اهل بیت (ع) با وجود اختلافات مدرسهای، وقتی به مرزهای امت میرسیدند و در پی حضور امت در برابر دولتها و ملتهای دیگر به وحدت و انسجام اجتماعی بسیار توجه میکردند و باید به این امر خطیر بپردازیم.