یکی از مهم ترین ادلهای که برای وجوب شرکت در انتخابات اقامه میشود، وجوب حفظ نظام است. با این بیان که حفظ نظام اسلامی واجب است و اختلال نظام حرام است. وقتی حفظ نظام واجب باشد هر کاری که حفظ نظام متوقف بر آن باشد نیز از باب مقدمه، واجب خواهد بود و شرکت در انتخابات از امور مؤثر در حفظ نظام است. در نتیجه شرکت در انتخابات واجب است.
شبکه اجتهاد: استاد محسن فقیهی از اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم معتقد است: شرکت در انتخابات و تأثیر گذاری در تعیین افرادی در رأس حکومت از مصادیق بارز اهتمام به امور مسلمین محسوب میشود؛ زیرا حتی اگر شخصی برای خود ارزش قائل نشود و بگوید برای من فرقی ندارد که چه کسی مسئول شود، حداقل باید به خاطر مردم، به سهم خود تلاش کند تا با انتخابی شایسته، فرد مناسبی روی کار آمده و امور مسلمین را سامان دهد.
این استاد سطح عالی و خارج فقه حوزه علمیه در گفتوگو با «افق حوزه» درباره ماهیت و حکم شرکت در انتخابات میگوید: فراگیر کردن معروف گاهی به این است که ما به شخصی امر میکنیم و او را به کار معروف دعوت میکنیم و گاهی به این صورت است که با شرکت در انتخابات به فرد شایستهای رأی میدهیم تا او با مسئولیتی که به دست میآورد زمینه انجام معروفهای فراوانی را به دست بیاورد. مشخص است که این کار نیز از مصادیق امر به معروف خواهد بود، هرچند در ظاهر امری وجود ندارد.
ماهیت و حکم «شرکت در انتخابات» از منظر فقه سیاسی اسلام چیست؟
فقیهی: در مورد ماهیت شرکت در انتخابات معمولا دو نظر مطرح میشود: یکی اینکه رأی دادن، حق مردم است و نظر دیگر اینکه رأی دادن به عنوان تکلیفی به عهده مردم میباشد. در توضیح تفاوت این دو نیز گفته میشود که اگر شرکت در انتخابات حق مردم باشد، هر شخصی مختار است که از این حق خود استفاده کند یا اینکه استفاده نکند؛ اما اگر به عنوان تکلیف باشد، باید در انتخابات شرکت کند.
برخی با استناد به بعضی از مواد قانون اساسی حق بودن شرکت در انتخابات را نتیجه میگیرند و از این رهگذر بر الزامی نبودن شرکت در آن استدلال میکنند.
اما به نظر میرسد منافاتی بین این دو وجود ندارد و امکان دارد که کاری هم حق باشد و هم تکلیف؛ مثلا حضانت و سرپرستی فرزند حقی است که مربوط به والدین است و هر یک از پدر یا مادر تحت شرایط خاصی واجد این حق هستند. در اینجا علاوه بر اینکه حضانت حقی برای آنها محسوب میشود که میتوانند آن را مطالبه کنند و کسی نمیتواند این حق را از آنها بگیرد، در عین حال این کار تکلیف آنها نیز میباشد یعنی والدین تکلیف دارند که سرپرستی فرزند خود را به عهده بگیرند و نمیتوانند از این وظیفه سرپیچی کنند و هیچ تنافی بین این دو وجود ندارد. نه جنبه حق بودن باعث میشود که بتوانند از زیر بار این مسئولیت شانه خالی کنند و نه جنبه تکلیف بودن باعث میشود که استحقاق آنها نسبت به این حق کمرنگ شود.
شرکت در انتخابات نیز همینگونه است؛ یعنی هم حق است؛ به این معنا که هر شخص حق دارد در سرنوشت سیاسی جامعه اثرگذار باشد و نظر خود را درباره روی کار آمدن افراد مختلف ابراز کند و هم تکلیف است؛ به این معنا که هر فردی از جامعه وظیفه دارد در انتخابات شرکت کند و از این طریق زمینه تصمیم گیریهای درست در کشور را فراهم کند و مانع روی کار آمدن افراد کم صلاحیت بشود. در بحث انتخابات نیز مانند حضانت، نه جنبه حق بودن باعث میشود بتوان از این تکلیف فرار کرد و نه جنبه تکلیفی آن باعث کمرنگ شدن حق مردم نسبت به انتخاب مسئولین میشود.
با توجه به اینکه جنبه حق بودن شرکت در انتخابات واضح است، نیازی به توضیح ندارد اما برای اثبات تکلیف بودن آن میتوان به ادله مختلفی تمسک کرد:
یکی از مهم ترین ادلهای که برای وجوب شرکت در انتخابات اقامه میشود، وجوب حفظ نظام است. با این بیان که حفظ نظام اسلامی واجب است و اختلال نظام حرام است. وقتی حفظ نظام واجب باشد هر کاری که حفظ نظام متوقف بر آن باشد نیز از باب مقدمه، واجب خواهد بود و شرکت در انتخابات از امور مؤثر در حفظ نظام است. در نتیجه شرکت در انتخابات واجب است.
اصل استدلال واضح است ولی قسمتی که نیاز به توضیح دارد اثبات این مطلب است که حفظ نظام متوقف بر شرکت در انتخابات است. در توضیح این مطلب باید گفت تعداد انتخاباتهایی که در هر کشور برگزار میشود و همچنین میزان استقبال مردم از انتخابات، معیاری برای مقبولیت آن نظام میباشد به گونهای که اگر در کشوری این آمار پایین باشد، نشان دهنده سستی بنیان آن حکومت میباشد؛ زیرا پشتوانه مردمی را ندارد و احتمال سقوط آن زیاد است؛ در نتیجه دشمنان نیز برای سرنگون کردن چنین جامعهای همت بیشتری خواهند داشت و برنامه ریزیهای زیادی برای حذف آن خواهند داشت. در مقابل اگر آمار مشارکت در انتخابات بالا باشد به معنای این است که حکومت از مقبولیت بین مردم برخوردار است و از این لحاظ پشتوانه قوی دارد. در نتیجه دشمن کمتر به خود اجازه حمله به چنین کشوری را خواهد داد. پس رأی تک تک افراد در واقع تقویت نظام محسوب میشود و باعث ایجاد پشتوانه قوی برای کشور و ترس دشمن از حمله به آنهاست.
از دلیل عقلی هم میتوان استفاده کرد؛ با این بیان که عقل میگوید وقتی رأی هر شخص میتواند در سرنوشت او اثرگذار باشد و میتواند موجب روی کارآمدن افراد شایسته بشود که نتیجه آن در دنیا و آخرت انسان مؤثر خواهد بود، قطعا باید در انتخابات شرکت کند و به وسیله اعلام رأی خود، زمینه رشد خود را فراهم کند. امکان دارد کسی بگوید گاهی هیچ یک از کاندیداها صلاحیت کامل را ندارند، پس در اینگونه موارد شرکت کردن در انتخابات لزومی ندارد؛ اما پاسخ این است که حتی اگر بر فرض چنین حالتی پیش بیاید، قطعا ما با رأی خود میتوانیم باعث انتخاب فردی بشویم که بیشترین فایده و کمترین ضرر را در سرنوشت دنیوی و اخروی ما داشته باشد. اگر شخصی در این حالت با این عذر که هیچ یک از کاندیداها صلاحیت کامل ندارند، در انتخابات شرکت نکند و فردی نالایق روی کار بیاید، قطعا عقلا او را مذمت میکنند و میگویند چرا در انتخابات شرکت نکردی تا حداقل فردی روی کار بیاید که کمتر آسیب بزند. پس عقل هم دلالت بر لزوم شرکت در انتخابات دارد.
یکی دیگر از ادلهای که میتوان بر وجوب شرکت در انتخابات اقامه کرد، روایاتی است که دستور به اهتمام داشتن نسبت به امور مسلمین میدهد و از بی تفاوتی نسبت به آن نهی میکند؛ مانند روایت پیامبر اکرم (ص) که میفرمایند: (من أصبح لایهتمّ بأمور المسلمین فلیس بمسلم) (کافی، ج ۲، ص ۱۶۳) در این روایت پیامبر اکرم (ص) شخص بی تفاوت نسبت به امور مسلمین را از دایره مسلمانی خارج میدانند.
مشخص است که شرکت در انتخابات و تأثیر گذاری در تعیین افرادی در رأس حکومت از مصادیق بارز اهتمام به امور مسلمین محسوب میشود؛ زیرا حتی اگر شخصی برای خود ارزش قائل نشود و بگوید برای من فرقی ندارد که چه کسی مسئول شود، حداقل باید به خاطر مردم، به سهم خود تلاش کند تا با انتخابی شایسته، فرد مناسبی روی کار آمده و امور مسلمین را سامان دهد. چه بسیار افراد نیازمندی که امکان دارد با روی کار آمدن فردی، وضعیت اقتصادی شان دگرگون شود و نیازمندی آنها تا حد زیادی برطرف شود؛ و از طرف دیگر چه بسیار افراد نیازمندی که امکان دارد با روی کار آمدن فردی، نیازمندی آنها بیشتر شود و فاصله طبقاتی بین افراد جامعه روز به روز افزایش یابد. قطعا هر شخصی با رأیی که میدهد نسبت به پیدایش یا عدم پیدایش این وضعیت، سهیم خواهد بود.
همچنین از ادله امر به معروف و نهی از منکر نیز میتوان برای اثبات لزوم شرکت در انتخابات استفاده کرد. با این توضیح که وجوب امر به معروف و نهی از منکر از مسلمات است. هدف از امر به معروف و نهی از منکر این است که تلاش کنیم معروف فراگیر شود و منکر از جامعه رخت ببند.
فراگیر کردن معروف گاهی به این است که ما به شخصی امر میکنیم و او را به کار معروف دعوت میکنیم و گاهی به این صورت است که با شرکت در انتخابات به فرد شایستهای رأی میدهیم تا او با مسئولیتی که به دست میآورد زمینه انجام معروفهای فراوانی را به دست بیاورد. مشخص است که این کار نیز از مصادیق امر به معروف خواهد بود، هرچند در ظاهر امری وجود ندارد.
همچنین نهی از منکر گاهی به این صورت است که خود ما شخص مرتکب منکر را نهی میکنیم و گاهی به این صورت است که با رأی دادن به فرد شایسته زمینه قدرت سیاسی او را فراهم میکنیم تا او با توجه به جایگاهش این منکر را برطرف کند. مشخص است که بعضی از منکرات برای از بین رفتن نیاز به قدرت زیادی دارند و با صرف نهی کردن فرد عادی، از بین نمیرود. بعضی از منکرات در جامعه، ریشه در قانونهای نادرست دارد که باید اصلاح شوند. در این صورت مشخص است که وظیفه هر شخص این است که در انتخابات شرکت کند و به فردی رأی بدهد که بتواند با وضع قوانین جدید و اصلاح قوانین نادرست، زمینه را برای از بین بردن منکرات فراهم کند.
آیا انتخابات در قالب مشارکت و فعالیت سیاسی مردم، حق آنهاست یا تکلیف دینی آنان؟
فقیهی: با توجه به توضیحاتی که در قسمت قبل دادیم مشخص شد که شرکت در انتخابات هم حق است و هم تکلیف و این دو منافاتی با هم ندارند.
چرا انتخابات خبرگان مهم است؟ جایگاه و اهمیت مجلس خبرگان رهبری در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران را تبیین فرمایید.
فقیهی: در نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران، عالی ترین مقام و شخص اول نظام، رهبر میباشد. حال تصور کنید نهادی وظیفه انتخاب رهبر و نظارت بر آن را به عهده داشته باشد. قطعا جایگاه چنین نهادی بسیار حساس خواهد بود؛ چرا که سر و کارش با عالی ترین مقام مملکت است.
یکی از وظایف مجلس خبرگان تعیین رهبر است که در موارد نیاز باید اقدام کند. فوت، عزل یا استعفای رهبر، موجب این میشود که خبرگان وظیفه تعیین رهبر را انجام دهند. وظیفه دیگر آنها مراقبت نسبت به تداوم شرایط رهبر میباشد؛ زیرا شرایطی که برای رهبر مشخص شده است نه تنها در آغاز کار، بلکه در ادامه نیز باید موجود باشند و اگر یکی از این شرایط از بین برود، رهبر عزل خواهد شد. پس خبرگان به طور مستمر بر کار رهبر نظارت دارد. همچنین از دیگر وظایف مجلس خبرگان، تصویب قوانین مربوط به مجلس خبرگان است؛ زیرا تنها نهادی که مسئول مافوق ندارد و مصوباتش را خودش تصویب میکند، مجلس خبرگان است. بر خلاف نهادهای دیگر که در برابر مصوبات خود باید نسبت به مافوق خود پاسخگو باشند. همین نکته گویای اهمیت مجلس خبرگان است که در رأس امور قرار دارد.
با توجه به توضیحاتی که داده شد، مشخص میشود که مجلس خبرگان جایگاه بسیار مهمی دارد؛ زیرا اگر این مجلس خدای ناکرده کار خود را درست انجام ندهد، موجب سستی عالی ترین مقام کشور میشود و درنتیجه در کل نظام اثر میگذارد. پس دقت در انتخاب اعضای مجلس خبرگان ضروری است؛ و نباید به خاطر اینکه کار آنها نمود زیادی ندارد، آن را بی ارزش تلقی کنیم؛ زیرا مجلس خبرگان در لحظات حساس، تصمیمات بسیار مهمی باید بگیرد. متأسفانه گاهی عدهای اینگونه تصور میکنند که چون مجلس خبرگان هر سال فقط دو بار اجلاسیه دارد، پس معلوم میشود کار خاصی ندارند بر خلاف مجلس و دولت که به طور مستمر جلسه دارند. در پاسخ به این افراد باید گفت اولا: این اجلاسی که هر سال -دو مرتبه برگزار میشود، اجلاس عمومی است و گرنه کمیسیونهای مختلف مجلس خبرگان، در طول سال جلسات مختلفی دارند و هر کدام وظایف خاصی را انجام میدهند. ثانیا: جنس کار مجلس خبرگان با دولت و مجلس متفاوت است و همین نکته موجب تفاوت تعداد جلسات است. مجلس خبرگان ممکن است مدت زیادی بگذرد و نیاز به تصمیم گیری مهمی نداشته باشد، ولی همانگونه که گفتیم در لحظات حساس بسیار نقش آفرین خواهد بود.
جایگاه مردم، در انتخاب رهبر، کجاست و آنان در این انتخاب، چه نقشی را ایفا میکنند؟ چرا «انتخاب رهبر» مستقیماً به مردم واگذار نشده است؟
فقیهی: در انتخاب رهبر مردم به طور غیر مستقیم نقش دارند؛ یعنی مردم با انتخاب نمایندگان مجلس خبرگان، افرادی را متصدی انتخاب رهبر میکنند و این افراد بعد از بررسیهای مختلف، فردی که مناسب این سمت باشد را انتخاب میکنند. پس این طور نیست که مردم نقش نداشته باشند، نقش دارند ولی به طور غیر مستقیم.
اما اینکه چرا انتخاب رهبر مستقیما به مردم واگذار نشده است، به این دلیل است که با توجه به اینکه شرایطی که رهبر باید داشته باشد، تخصصی است، طبیعتا افرادی میتوانند رهبر را انتخاب کنند که خودشان متخصص باشند و افراد عادی مثلا نمیتوانند تشخیص دهند که فلان مجتهد قدرت تشخیصش بهتر است یا مجتهد دیگر. پس اینکه انتخاب رهبر به عهده متخصصین است نه خود مردم به خاطر تخصصی بودن ویژگیهای رهبر است و این رویه کاملا عقلایی است.
ضمن اینکه وجود مجلس خبرگان، به مردم آرامش میدهد یعنی وقتی چنین مجلسی وجود داشته باشد، مردم خیالشان راحت است که اگر خدای ناکرده اتفاقی برای رهبر بیفتد، علمای بزرگی حاضر و آماده هستند تا در اسرع وقت، فرد مناسبی را به جای او قرار دهند؛ اما اگر قرار بود انتخاب رهبر به دست خود مردم باشد، نگرانی بابت اینکه اگر اتفاقی بیفتد چه میشود، زیاد میشد و فرایند انتخاب هم طولانی میشد؛ زیرا تا افرادی بیایند و کاندیدا شوند و تبلیغاتی انجام شود و مردم رأی دهند و نتایج آن معلوم شود، زمان زیادی صرف میشود.