ویژگیای که آقای محسنی را متمایز میکند این است که ایشان یک متکلّم برجسته است. بنظرم بهترین کتاب در کلام را در حوزه علمیه نجف نوشته به اسم «صراط الحق فی المعارف الاسلامیه». کلام در حوزه نجف کمرنگ بود، همانطور که در ایران کلام کمرنگ است. به نظرم ایشان از آیتالله سبحانی در اینجا (حوزه علمیه قم) هم برتر است، حتی از آقای مطهری هم در کلام بالاتر است.
شبکه اجتهاد: حجتالاسلام والمسلمین محمدرسول محقق بلخی از روحانیون فاضل افغانستانی مقیم حوزه علمیه قم است که در حوزه علمیه نجف در دروس امام خمینی و شهید صدر و بزرگان دیگر حاضر بوده است. او سالهاست علاوه بر تدریس دروس حوزوی و تبلیغ، درباره اندیشهها، شخصیتها و جریانات اسلامگرای جهان اسلام تحقیق میکند. به مناسبت سالگرد درگذشت آیتالله محسنی، در این گفتگو بدون دخل، تصرف و پیشداوری به تشابهات فکری و رویکردهای علامه سید محمدحسین فضلالله (روحانی مجاهد و فقیه نواندیش لبنانی) و آیتالله محمدآصف محسنی (عالم مجاهد و تقریبی و رئیس فقید شورای علمای شیعه افغانستان) میپردازیم.
جنابعالی هم آیتالله آصف محسنی (۱۳۱۴ ـ ۱۳۹۸ش) را میشناسید و هم آیتالله فضل الله (۱۹۳۵ ـ ۲۰۱۰م) را. آیتالله محسنی از علمای برجسته معاصر افغانستان است که شما با افکار و دیدگاهها و فعالیتها و حزب ایشان آشنا هستید. از سویی با آثار علامه فضل الله آشنا هستید و برخی کتب و مقالات ایشان را ترجمه کرده اید و از سویی با فرزندان و شاگردان ایشان مرتبط بودید. در اندیشهها و رویکردها و آثار آیتالله محسنی و علامه فضلالله چه مشابهتها و تمایزاتی وجود دارد؟
محقق: میتوان گفت اولین مشابهت این است که این دو، فکر تقریبی دارند. به مقدسات اهل سنت احترام میگذارند و با اهل سنت ارتباط و گفتگو دارند. این دو به شدت تقریب گرا هستند. آقای محسنی به شدت به سنیها احترام میگذارد. آقای فضلالله هم فکر تقریبی دارد و با رویکرد حتی فراتقریبی اش که میخواهد مسیحیها را سوار کشتی یا قطار اهلبیت(ع) کند. تأکید دارد آنهایی که سوار قطارند، پیاده نکنید. ایشان میخواهد هر که سوار قطار میشود با مسائل مشترک باشد. حتی زنهای مسیحی که سر برهنه هستند، میتوانند سوار شوند. آیتالله محسنی هم به مذهب اهل سنت و مقدسات آنها یا به عایشه ام المومنین احترام میگذارد و آنها هم میآیند مذهب شیعه را بالاجماع به رسمیت میشناسند.
دوم، هر دوتایشان، شخصیتهایی محتاط و محافظه کار و معتدلی هستند. است. نه انقلابی تند هستند و نه خیلی سنتی.
محتاط یا معتدل؟
محقق: معتدل. احتیاط یا محافظه کاری شان به جهت همان اعتدال گرایی شان است. پرهیز از افراط و تفریط دارند. ایشان معتدل هستند.
نکته سوم تشابه این میتواند باشد که اینها اهل مطالعه و تحقیق هستند. یعنی اهل شعار و فقط تقلید نیستند. عقلانی فکر میکنند. نگاه عقلانی به دین دارند. همانطور که نگاه دینی به عقل دارند. حالا این تعبیر من است: دین عقلانی و عقلانیت دینی.
تشابه دیگرشان، وسعت مطالعات شان است. هر دو مطالعات خیلی وسیع دارند. آقای فضلالله خیلی آب دیده است. روزنامه میخواند، به گفتگو با سایتها و نشریات میرود، با مسیحیان حرف میزند، در کنفرانسهای مختلف شرکت میکند. شاید اولین کنفرانس جدیای که شرکت کرد در الجزایر بود: کنفرانس اندیشه اسلامی. ایشان سخنرانی کرد و کل سنیها و تیپهای مختلف را تحت تأثیر قرار داد. حتی به آنها گفت بیایید اشکالاتتان را مطرح کنید و اینکه چه اشکالاتی به شیعه دارید. این کنفرانس در سی چهل سال پیش بود.
آیتالله محسنی هم به شدت بروز است. روزنامه میخواند، به سایتها و خبرگزاریها میرود، مشورتهای علمی دارد و همیشه در حال مطالعه و تحقیق است.
ویژگی دیگرشان این است که هردو فقیهی عالیقدر بودند. ویژگیای که آقای محسنی را متمایز میکند این است که ایشان یک متکلّم برجسته است. بنظرم بهترین کتاب در کلام را در حوزه علمیه نجف نوشته به اسم «صراط الحق فی المعارف الاسلامیه». کلام در حوزه نجف کمرنگ بود، همانطور که در ایران کلام کمرنگ است. به نظرم ایشان از آیتالله سبحانی در اینجا (حوزه علمیه قم) هم برتر است، حتی از آقای مطهری هم در کلام بالاتر است. برعکسِ آقای فضلالله که رویکردهای قرآنی بسیار نو دارد و ایشان در تفسیر قرآنش، یک سبک و ادبیات جدید در منطقه آفریده است، ولی این ویژگی را آیتالله محسنی ندارد؛ چون ایشان مطالعاتش بیشتر کلامی است. آقای فضل الله فقیه و اصولی هم هست منتهی برجستگی بیشتر ایشان، رویکردهای قرآنی و تفسیرهای سیاسی و انقلابی است. لذا تفسیری که ایشان گفته «من وحی القرآن»، ادبیاتی نو در داستان مدیریت و دشمن شناسی و جامعه شناسی و تزریق افکار و فرهنگ انقلابی ابداع کرده است. لذا اجتهادشان خیلی نو است. به اندازهای که خیلی از ایرانیها یا افغانیها، از او متأثر هستند. او فکری باز داشت. کلمه انفتاح، یعنی باز بودن یا باز نگاه کردن یعنی متحجّر نبودن. نگاه عقلانی و اجتهادی داشتن. این حرفهای آقای فضلالله است که در تفسیر قرآن و اجتهاد و زندگی اش دارد. ایشان سومین تفسیر انقلابی جهان اسلام را دارد. سومین تفسیری است در جهان اسلام در سده اخیر که از جهاتی بر تفسیر «المنار» میچربد. تفسیر انقلابی دو تا بوده است: یکی تفسیر «فی ضلال قرآن» سید قطب و دیگری هم تفسیر «التفهیم» آقای ابوالاعلی مودودی. تفسیر «التفهیم»، خیلی انقلابی است. به زبان اردو است. شاید به عربی هم ترجمه شده باشد. آقای سید قطب در «فی ضلال القرآن» خیلی تند است. با نگاه سلفی تند نگاه میکند ولی آقای فضلالله به شدت منفتح است و نگاه فراحزبی، فراشیعی و فرامنطقهای دارد. لذا ایشان در تفسیر نگاه نویی دارد.
تمایز دیگری که ایشان با آقای محسنی این است که ایشان در سیره شناسی، از پیغمبر(ص) تا امام زمان(عج)، سبک نوینی در تحلیل سیره مطرح کرده است. ما چهار نفر نوگرا در سیره شناسی میشناسیم؛ آنهایی که یک سیره نوین عملیاتی و کاربردی ارائه کرده باشند نه فقط نظری. یکی علامه عسکری، دو شهید سید محمدباقر الصدر، سوم آیتالله فضلالله، چهارم آیتالله مطهری. اینها سیره را به شکل انتقادی و نوین و کاربردی ارائه کرده اند. آقای مطهری «حماسه حسینی» را مینویسد و میگوید ما امام حسین(ع) را در تاقچه بالا گذاشتیم و از دسترس خارج کردیم. آقای فضلالله همین را میگوید. شهید مطهری هم میگوید، منتهی آقای فضلالله صریح تر میگوید. ایشان میگوید که سیره ما، قرآنی است. ما آن سیره را قبول نداریم که فقط میگوید پیغمبر این کار را کرد، آن کار را کرد. آن سیرهای مقبول است که قرآن را به حرف میآورد و خود پیغمبر، قرآن را زنده میکند. لذا ایشان در سیره همانند علامه عسکری و آقای مطهری نوآوری دارد.
نوآوری شهید صدر را در سیره اهلبیت(ع) میدانیم. نوآوری علامه عسکری چه بوده است؟
محقق: من علامه عسکری را فوق العاده تر از خیلیها میدانم. آقای مطهری و آقای سبحانی میگویند ایشان علامه است. اهمیت کار ایشان، قرآنی کردن عقیده شیعه است. ما یک شیعه داریم که فرهنگ ما است، چیزی که من و شما هستیم. این متشیّع میتواند شیعه نباشد، دوست عقیده شیعه باشد، عقیده این تشیع میتواند با خرافات و روایات ضعیف و اسرائیلیات همراه باشد. لذا ایشان میگوید شیعه باید با قرآن از اینجا شروع کند و به قرآن ختم شود. سیره هم باید منطبق با قرآن باشد. این حرف نوی آقای عسکری است. دوم هم تتبع فوق العاده و استثنایی علامه عسکری است. بسیار زیاد مطالعه میکند. کسی که زیاد مطالعه میکند قوی تر از کسی است که فقط زیاد فکر میکند. برخی شخصیتها داریم که فکرشان قوی است، اما مطالعاتشان کم است، ولی شهید مطهری خیلی مطالعه کرده است، آیتالله بروجردی فوق العاده مطالعه کرده است، فضلالله و محسنی و اینها. اینها هم مطالعه میکردند و هم فکر. شهید صدر هم بسیار مطالعه کرده است، اما عمرش کوتاه بوده است. لذا اینها هم متتبع و محقق هستند و هم متفکر. بعضیها متفکر هستند متتبع نیستند. بعضی محقق هستند و فکر ندارند و آراء و نظرات مختلف را جمع میکنند مثل برخی مورخینِ ایران. آقای عسکری مطالعه زیاد کرده است. هم آثار شیعه و سنی و ناشناس را. همانطور هم از این طرف آقای فضلالله و آقای محسنی.
یک ویژگی مشترک بین علامه فضل الله و آیتالله محسنی، بحث خرافه ستیزی این دو است.
محقق: بله. این هم هست. اما آنچه در مورد این دو صادق است نواندیشی است یا روشنفکری یا به تعبیر آقای فضل الله، منفتح. این انفتاح از جمله نقاط مشترکشان است که اینها با تقریب هماهنگ هستند، ضد افراط گری و ضد غرب هستند، منتهی با زبان ملایم و نو، با زبان عقلانی. یعنی عقلانی هستند. اینها میتواند نقاط مشترک اینها باشد.
کار متمایزی که به وجوه عقلانی و نواندیشی آیتالله محسنی برمیگردد در مورد حدیث شناسی است…
محقق: بله، در رجال. هر دو شخصیت از شاگردان فقهی و رجالی آیتالله خویی محسوب میشوند. آیتالله محسنی به همین خاطر میآید براساس مبنای رجالی آیتالله خویی، کتب روایی شیعه را مطالعه، نقد و بازتولید میکند. آن کتاب آیتالله محسنی که هشت جلد است، «معجم الاحادیث المعتبره لشیعه الامامیه»؛ بنابراین رویکرد ایشان نقّادانه است. ما روایت داریم و درایت. روایت نقل است. جمع میکنید و نقل میکنید. تتبّع میکند، نقد نمیکند، فکر نمیکند. درایت، نقد و تحلیل است. پس ما هم روایت داریم، هم درایت. بعضی اهل روایت هستند، درایت بلد نیستند. درایت یعنی عقل. آقای عسکری و محسنی درایت و روایت را با هم جمع میکنند.
نکته دیگری که از وجوه تشابه و مشخصات این دو بزرگوار است روحیه جهادی و مبارزات اینهاست.
محقق: بله. آن به این خاطر است که اینان وقتی میخواهند قرآن زنده شود و قرآن از پستوها و انزوا بیرون بیاید و عملیاتی بشود، در اخلاق و اجتماع و بخصوص در مدیریت. این رویکرد باید انقلابی باشد. یعنی نگاهش، نگاهِ به من چه نباشد. آقای جعفریان خیلی محقق است اما در تفکرش آنقدر قوی نیست. نظرشان این است که ائمه(ع) ما سیاسی نبوده اند. در مشهد بهشان گفتم تو کمر انقلاب را شکاندی. تو میگویی ائمه سیاسی نبودند! گفت نه، آنطور منکر نیستم. چطور منکر نیستی؟ ائمه(ع) پس برای چه زنده بودند و همه اینها برای چه کشته شدند؟ چرا ممنوع و محصور بودند؟ برای اینکه سیاسی بودند. سیاست در مدیریت تربیتی، ایجاد حکومت، تقابل با ظلم و مبارزه با ظلم و حمایت از مظلومین و مستضعفین. آقای جعفریان این چنین حرفی را زده است. ایشان شاگردِ آقای سید جعفر مرتضی است. ما به آقای جعفر مرتضی انتقاد داریم. البته آدم محققی است ولی به علامه فضلالله هم کمی بی انصافی کرد.
آقایان فضل الله و محسنی انقلابی هستند منتهی انقلابیهای مبنادار، نه انقلابیان کُپی کار و تقلیدی. در ایران میبینید که بعضی از انقلابیها اصلاً چپی بودند. بعضی را میشناسم. من در نجف اینها را میدیدم که اینها از سوسیالیستها و چپیها بودند. حتی در اطراف امام هم بودند و به ما میگفتند شما مرتجع هستید که دارید با روسها میجنگید! شما برای امپریالیسم میجنگید! اینها در اطراف امام هم بودند که ما دیدیم. هم در اطراف آیتالله منتظری هم بودند. بنابراین مشکل بزرگ ما این است که ما مبنایی نیستیم. انقلابی بودن را نمیفهمیم. امام وامثال آقای خامنهای برجسته بودند ولی آدمهای چپ زده و افراطی اطراف اینها، آقای صدر را انقلابی نمیدانستند. آقای خوئی که هیچ. آقای حکیم انقلابی نبود. الآن هم برخی از این آقایان پشیمان شدند. الآن یک عدهای از آقایان میگویند که آقای فضلالله اینطوری و آن طوری است. انقلابی نیست. حتی آقای محسنی انقلابی نیست. سوال: آقایان برادران ما در وزارت خارجه چه کسانی را حمایت کردند؟ چه کسی جز آیتالله محسنی حکومت جمهوری اسلامی را در افغانستان مطرح کرد؟ عدهای به آقای محسنی اعتراض میکردند و میگفتند آقای محسنی! وقتی شما از جمهوری اسلامی گفتید، ولی جرج بوش مرا مواخذه میکند که تو در کنارت، یک جمهوری اسلامی درست کردی. من گفتم به من ربطی ندارد. ما شیعه و مسلمان هستیم.
تشابهی که جای بررسی دارد این است که اینها خیلی به کتاب و نوشتن اهتمام داشتند و اینکه این دانش و نظرات شان مکتوب و منتشر شود و انتقال پیدا کند. علامه فضلالله بالای ۷۰-۸۰ جلد کتاب داشته باشد. آیتالله محسنی همین طور. حتی در دوره جهاد و مبارزات هم در این زمینه خیلی کتاب نوشته است. درسها و بحثهایی که هر دو داشته اند، سریع تبدیل به کتاب میکرده اند. اگر در این زمینه نکتهای به ذهنتان میرسد بفرمایید.
محقق: این بیانگر همان به روز بودن و آبدیده بودنشان است. افکار آقای فضلالله انتزاعی نبوده است؛ یعنی ذهنی نبوده است. ایشان یک تعبیری دارد به اسم «تجریدی». افکار ایشان تجریدی نبوده است. انتزاعی همان تجریدی است. افکار و مباحثش، تجریدی و ذهنی نبوده، بلکه افکارش، کاربردی و عملی بوده است. لذا ایشان در اوایل سنین نوجوانی و در شرایط خاص عراق، شاید از ده سالگی وارد حوزه ادبیات و مبارزه میشود. ارتباط با انقلابیون هم داشته است. کتابهایی که مینویسد تماماً با رویکرد تربیتی و اخلاقی و مدیریت سیاسی و انقلابی است. این ویژگیهای ایشان است. در لبنان که میرود این کتاب تفسیر ۲۵ جلدی ایشان، محصول تدریس ایشان است و بعد مکتوب میشود. با رویکرد نقد فرهنگ جامعه و احیای فرهنگ مهجور شده قرآن تلاش میکند که این فرهنگِ قرآن را در جامعه احیا کند. از میان روشهای افراطی و تفریطی و تفسیرهای من درآوردی و صوفیانه و غیرانقلابی ـ که مبتنی بر بعضی روایات و نقلیات و جعلیات است ـ یک تفسیر شبیه تفسیر قرآن به قرآن آیتالله طباطبایی در المیزان میگوید و تلاش میکند قرآن را با قرآن تفسیر کند. آن زمان دورههایی از سیره و تفسیر را برای دانشجویان و نخبگان لبنانی و عراقی که در لبنان حاضر بودند، برگزار کرد. لبنان آن زمان مرکز حضور انقلابیون و بروز افکار مختلف در منطقه بوده است. در لبنان کارهای انتشاراتی و علمی و مطالعاتی خیلی زیاد است. لذا افکار ایشان کلاً انضمامی، عملیاتی و کاربردی است. فکر برای فکر نیست. علم برای علم نیست.
آیتالله محسنی هم به این خاطر که در شرایط جهاد، از حوزه علمیه نجف به افغانستان آمد؛ در شرایطی در افغانستان، کمونیستها روی کار آمدند و افکار الحادی مطرح شد. ایشان رویکردش را در حوزه نقد عقاید کمونیستی و ارائه مباحث کلامی و ارائه کاستیهایی که در رابطه با فهم دین و قرآن وجود داشت شروع کرد؛ در جایی که گرایشات زیادی به چپ وجود داشت. لذا افکار ایشان هم نوعاً بیشتر با رویکردهای انتقادی و عملیاتی کردن فرهنگ دینی هست. ایشان احساس کرد که در حوزهها، یک نوع سنت گرایی و یک نوع استهذاب گرایی (این اصطلاح آقای شهید صدر است) وجود دارد و همه را به گذشته عطف میکند و با نوآوری و نواندیشی مخالف است. ایشان در حوزه فقه و اصول فقه یا مسائل احادیث و سنت، با یک شیوه مبنایی و پایه ای، براساس درایت و تطبیق و عرضه روایت به قرآن، کتابهای روایی را نقد کرد. مثل «مَشرَعَهُ بحارالانوار» را نوشت. ایشان هم کار پژوهشی میکرد و هم یک جریان سیاسی را مدیریت میکرد و کار سیاسی میکرد. ولی خب آقای فضلالله با آیتالله محسنی تفاوت دارد؛ چون فضلالله در یک محیط بسیار علمی و محوری زندگی میکرد در حوزه نجف یا در کشور باز و متنوعی مثل لبنان. درست است که خودش ذاتاً سنتی است، اما در آنجا افکاری مثل امام خمینی و آقای صدر وجود داشت و آقای فضلالله «رسالتنا» را مینوشت که در واقع سخنگوی جامعه العلما و روحانیت مبارز عراق است. آقای فضلالله و آقای صدر این سرمقالهها را مینویسند. بعضی وقتها سرمقالهها را شهید صدر مینویسد، بعضی وقتها آقای فضلالله. لذا یک تفاوت مهم فضلالله در اینجاست. از سویی دیگر، او با کشورهای دیگر ارتباط دارد و فکرش، فکر بازی است. با جهان عرب و فلسطین ارتباط دارد. حتی یکی از گروههای جهادی اسلامی اهل سنت گفته بوده ما با اینکه تقلید داریم، اما در بسیاری از مسائل، از آقای فضلالله تقلید میکنیم. بخاطر اینکه ایشان در ارتباط با اسرائیل مشکلاتی که ما در مبارزه داریم حل میکند. مثلاً انتحار (عملیات استشهادی) و امثال آن را ایشان توجیه فقهی میکند. خیلیها مخالف انتحار بوده اند. فداییان اسلام کارش انتحار است. حالا ما تعبیر انتحار نمیکنیم. ما دشمن را میکشیم ولو کشته شویم. ما تعبیر «عملیات استشهادی» به کار میبریم. ایشان در شرایطی مثل لبنان و فلسطین و فضای انقلابی ایران و کنفرانسهای زیادی که در جوامع اسلامی یا در راستای مبارزات و وحدت اسلامی در منطقه مطرح میشود، حضور مییابد، گفتگو میکند و افکاری نو و دسته بندی شده و بروز شده ارائه میکند و لذا ایشان از جهت نگاه تحلیلی و تفسیر و افکار مدیریتی یک استثناء است. ما میگوییم که مثلش هم خیلی کم است. مثلاً شهید بهشتی در ایران این توان تشکیلاتی و مدیریتی را دارد. آقای بهشتی هم با شخصیتهای بزرگ انقلابی جهان ارتباط داشته است. مثلاً با سودانیها و مصریها. این از ویژگیهای بهشتی است. فضلالله هم این ویژگی را داشته است. ما در ایران نخبه فکری و کادر فکری تشکیلاتی جدی نداشته ایم و شیوه کار در ایران، شیوه تربیتی نبوده است. ما برنامه تشکیلاتی و برنامه تربیت نیرو جدی نداشته ایم. آیتالله خامنهای اخیراً به این مسأله توجه پیدا کردند. به عکس اینجا، مصریها و عراقیها این کار را کردند. این حزب الله لبنان در اصل و ریشه، حزب الدعوه است. سید عباس موسوی، حزب الدعوهای است که شهید شد، صبحی طفیلی که با اینها قهر کرد و جدا شد یا خود سید حسن نصرالله درس خواندههای نجف و منتهی خیلی تحت تأثیر افکار فضای آنجا هستند. ایشان همان شاگردان فضلالله هستند. اینها را فضای آنجا تربیت کرده است وگرنه دست ما خالی بود.
انقلاب اسلامی در ایران زود پیروز شد و ما زود نتوانستیم آدم تربیت کنیم. افغانستان هم به همین ترتیب. زود پیروز شد و ما تربیت نکردیم. اگر شما کمک کنید و بیاییم آن نخبگان ایرانی که دلسوز انقلاب و ایران و اسلام هستند را از نو توجیه کنیم و افکار انقلابی امام و آقای بهشتی و آقای صدر را بازتولید کنیم. اینها را توجیه کنیم که اشتباه ما این بوده است. فکر ما افراط و تفریط بوده است. مثلاً آقای سید مهدی هاشمی رئیس نهضتهای آزادیبخش اسلامی سپاه خودش چقدر مشکل دارد، کسان دیگری که در وزارت خارجه و برخی مراکز مهم هستند که اصلاً انقلاب سرشان نمیشود. از یک دانشگاه غربی دکترا گرفتهاند و آمدهاند در اینجا، مشغول کار شدند. برخی شان آدمهای خوبی هستند ولی چه میفهمند؟ برخی اشخاص را به اشتباه بزرگ کردند و بهشان میدان دادند. حتی نمیتوانند با جنبشهایی که نخبه گراست یا نخبگان و فعالان جهان اسلام ارتباط برقرار کنند. خیلیهایش آیتالله خامنهای را اصلاً نمیشناسد که کیست. فقط به عنوان یک چهره سیاسی میشناسندش، نه یک چهره علمی و روشنفکر و فقیه نواندیش و مفسری قرآنی.
آقای فضلالله میگوید باقر صدر صدها نفر مثل خودش تربیت کرده است. یعنی کاملاً کپی خودش. الان میخواهیم در ایران بفهمیم که چرا اشتباه کرده ایم. اشتباهات را هم شاید نتوانیم جبران کنیم. نمیتوانیم ولی باید بالاخره بفهمیم که خلأهای کاری ما چه بوده است. ما باید عاقل باشیم. پس شما باید از نو یک ارزیابی کنید. زمانی میتوانید که افکار منطقه را بدانید، مثلاً نمیدانید سودان چه خبر است. چرا در ایران افغانی را میکوبند و فاشیست میدانند؟ در ترکیه نتوانستیم ترکیه را تحلیل کنم. تز آقای فضلالله این بوده که ما به ترکیه نزدیک شویم و علیه سعودیها موضع بگیریم. پس ما باید اینها را بدانیم. اینها را جمع کنیم. اگر ما یک متفکری در تراز آقای بهشتی داشته باشیم ترکیه را همسو میکنیم. چه کسی میرود با ترکیه صحبت کند؟ ما چه کسی را داریم؟ یک جوان بسیجی میتواند با اردوغان بحث کند؟ یا با تراب زمزمی یا با فلان شخصیت و متفکر در مصر و سودان و تونس و… ارتباط برقرار کند. رویکردها علمی نبوده است. انقلابی نبوده است. رویکردها دستوری و فرمایشی بوده اند. بنابراین اگر بتوانیم افکار را تحلیل و نقد کنیم و افکار نوی امام خمینی و آقای صدر را بازتولید کنیم خدمت بزرگی به این نسل جوان کرده ایم و مثلاً بیاییم از فضلالله شروع کنیم که چه کسی بوده و افکار و دیدگاههایش چه بود و چرا و چقدر در ایران مظلوم بوده است.
یکی از نقاط قوت علامه فضل الله، ارتباطات گسترده اش با گروهها و جریانات مختلف سیاسی و مذهبی بوده است، آیا آیتالله محسنی هم چنین رویهای داشته است؟
محقق: بله. البته در حد شرایط و اقتضائات افغانستان.
البته ناگفته نماند که آیتالله محسنی چون خودش حزب حرکت اسلامی تأسیس کرده است، اختلافات گروهی و حزبی یا مواضع و رفتارهای اعضای حزب باعث شده که ایشان هم در بین شیعه و سنی منتقد و مخالف داشته باشد. با همه اینها، ایشان شخصیت بزرگ و برجسته جامعه شیعی و اسلامی افغانستان معاصر است.
ارتباطات سید خیلی بیشتر و متنوع تر بوده است. عدهای در ایران فکر میکردند که ایران اینها را بزرگ میکند. ایران آقای فضل الله را بزرگ نکرد، منتهی خودش بزرگ است. آثار آقای فضلالله خیلی در ایران جا باز کرد. بنابراین وقتی فضلالله را اینطور زمین میزنیم. آقای محسنی هم آن طور. آقای صدر را هم آن طور نفی میکنیم. دیگر هیچ کسی نمیماند. اینها را نفهمیدیم. افغانستان هم نفهمیده است. ادعا میکنم آنهایی که دوستان ما محسوب میشوند، هم آنها را نمیشناسند. برخی از آنها که با ما هستند، دست یا دلشان با آمریکاست! ما دوست شناسی نکردیم، جامعه شناسی نکردیم، شیعه شناسی نکردیم. فکر میکنم خوب است در این زمان باید روی افکار فضلالله کار شود. آقای صدر که عمیق تر و استاد فضلالله است به جای خودش. آقای صدر در همان اتاقی که در نجف داشت، در هوای گرم ظهرها نمیخوابید، کتابها را پهن میکرد. کتابهای مائو آن لیدر مارکسیستی، یا لنین، چه گوارا انقلابی آمریکای جنوبی و دیگر کتب را مطالعه میکرد و جمع بندی و تحلیل میکرد. حزب الدعوه یک فکر تشکیلاتی دارد و از اینها استفاده میکرد. آقای فضلالله یک حرفی دارد میگوید به چه دلیل مارکسیسم متلاشی شد؟ اینها را مطالعه و ارزیابی کنیم تا ما اینطوری نشویم. آقای فضلالله حاضر است افکار مارکسیستها را مطالعه کند تا متوجه برخی نقاط ضعفها و آسیبها بشود. ایشان تعبیر سازماندهی دارد. غربیها بلدند، «نفوذ» میکنند تا خراب کنند. انقلابها را منحرف میکنند. مطالعه کنیم. آسیب شناسی کنیم. برخی اندیشههای نو را بازسازی کنیم. فضلالله و افکارش را بشناسیم. بهشتی و افکارش را بشناسیم. امام و شهید صدر را بشناسیم و بازتولید کنیم.
منبع: شعوبا