اختصاصی شبکه اجتهاد: «پیاده روی در زیارت أربعین» در دهه اخیر از اهمیت ویژهای برخوردار گشته و با حضور چند ده میلیونی بزرگترین جلوهنمائی را در میان راه پیماییها و زیارات در عصر حاضر به منصه ظهور رسانده است، که به نظر میرسد حائز حکمی فراتر از استحباب و یا موکد بودن استحباب چنانکه صاحب وسائل مطرح نموده است دارا میباشد و این حکم به اقتضاء شرایط موجود در عصر حاضر تالی تلو مصلحت ملزمه نوعی است. برای این ادعا میتوان شواهد و أدلهای ارائه نمود که أهم آنها عبارتند از:
۱. مقایسه راهپیمایی اربعین با برخی راهپیماییها
راهپیماییهای زیادی پس از انقلاب اسلامی بر علیه استکبار جهانی و دفاع از حقوق مسلمانان و احرار عالم هستی شکل گرفته که برخی از آنها نظیر: راهپیمایی روز قدس از حساسیت برون مرزی برای تضعیف کفر برخوردار است که به حمایت از فلسطینیان مظلومی که حق استقلال سیاسیشان غصب شده، برگزار میگردد و فقهپژوهان فقه سیاسی نوعا به وجوب کفایی آن حکم میکنند؛ در حالیکه در این دهه راه پیمایی أربعین، جلوه نمایی تمام حق در مقابل تمام باطل و نه تمام اسلام در مقابل تمام کفر است و مسئلهای برون مرزی و برون فرقهای شده که أهمیت آن از دیگر راهپیماییها فراتر رفته و در صورت قائل شدن به وجوب کفایی آنها به قیاس اولویت میتوان با توجه به اقتضائات امروزه، این وجوب را مشدّد دانست.
۲. بزرگترین و قویترین رسانه در ترویج فرهنگ عاشورائی
در عصر حاضرکمیت فراوانی در راهپیمایی أربعین شرکت میکنند؛ به گونهای که تمام رسانههای دنیا را مغناطیسوار به خود جذب و بهترین مروج و مبلغ این حرکت خروشان نموده، حال اگر به این عظمت لطمه وارد شود، هم دشمنان در تقویت کفر و باطل و تضعیف حق نهایت سوء استفاده را خواهند نمود و هم به نوعی تضعیف دین صورت میگیرد که اگر معتنابه باشد، میتواند از مصادیق وهن دین باشد، که مستلزم حرمت است و وقتی ترک یک چیز، مفسده ملزمه داشته باشد، اتیان آن مصلحت ملزمه دارد و یقینا بر آحاد مسلمانان واجب عینی نمیباشد؛ بنابراین واجب کفایی خواهد بود.
۳. تعظیم شعائر
بنابر نظر فقهاء پیاده روی اربعین از جمله شعائر الهی است و در کلام الله تعظیم شعائر إلهی از مصادیق تقوا شمرده شده است، پس در صورت حجیت مفهوم مخالف، عدم تعظیم شعائر ممکن است نوعی بیتقوایی قلمداد شود که گناه محسوب خواهد شد و از تعاون بر گناه نهی شده است؛ در نتیجه اگر عدم شرکت به قدر کافی به عدم تعظیم شعائر منجر شود، از مصادیق «تعاون بر اثم» است، که حرمت آن قطعی است و در روایات به تارک زیارت نسبت نقصان در ایمان و دینداری داده شده است[۱] و در میان علامات فراوان مومن در بیان امام حسن عسکری علیه السلام از جمله نشانههای مومن، «زیارت اربعین» اعلام شده است. [۲]و جالب است که در رابطه با حج با آنکه یکی از شعائر إلهی است، وجوب آن مشروط به استطاعت مالی و راهی است، اما وقتی به نبودن امنیت در محضر معصوم علیه السلام برای مشرف شدن به کربلا تصریح میشود، باز هم امام علیه السلام ترغیب به زیارت مینمایند[۳] و با وجود کراهت در قرض گرفتن و مجزی نبودن حج قرضی، به رفع کراهت قرض گرفتن برای زیارت استناد شده است[۴].
۴. رهایی از عذاب الهی
با توجه به روایات، رهایی از آتش جهنم از جمله فوائد زیارت حضرت سید الشهداء است، که در قرآن کریم با تعبیر »قو انفسکم و اهلیکم نارا» بدان امر شده است. و اگر ذی المقدمهای واجب باشد و واجب مشروط نباشد، اتیان مقدمات آن نیز واجب است و زیارت اباعبدلله علیه السلام به صورت قدر متیقن از علل معده خواهد بود. همچنین با توجه به احوالات پس از مرگ که از سوی علمای ربانی به کرّات گزارش شده، محبت و ولایت به اهل بیت علیهم السلام علاوه بر شرط قبولی دیگر اعمال، بهترین ناجی از آتش است که با زیارت، صدق این تبعیت از محبت یا ولایت مشهود میشود.
نتیجهگیری: «پیاده روی اربعین» شعاری الهی است که در عصر حاضر دارای مصلحت ملزمه نوعی و واجب کفایی قلمداد میشود که اقامه کننده دیگر شعائر دینی و احیاء اسلام ناب و فزاینده تقواست و در هیچ جای عالم چنین عظمتی نظیر ندارد که عالم ملک و ملکوت را به هم پیوند داده و بستر تخلیه گناهان و تحلیه فضائل و هدایت شدن به صراط مستقیم است، این راهپیمایی در حقیقت بزرگترین و قویترین رسانه در ترویج فرهنگ عاشورائیست که نه دیدنی است و نه شنیدنی؛ بلکه رفتنی است تا چشم و گوش سر با چشم و گوش دل هم نوا شوند و عطش اضطرار به ولیّ موعود موجود با تمام سلولهای ملکی و ملکوتی لمس شوند و فوج فوج انسانها و أحرار أقصی نقاط عالم را به اضطرار انتظار منتظَری که همه منتظِرَش هستند، برساند و این میطلبد که طالبان علم أنفع و ألزم و مترصّدین مقام محمود با عِرقی عمیق و ریشهدار به عمق بیشتر و بهتر این حرکت عظیم بیفزایند؛ تا با بداء، وعدۀ ظهور در سریعترین حالت ممکن حاصل شود، إنشاء الله.
—————————-
[۱]. ر.ک: شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۰، ص۳۸۸ و علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۹۸، ص۷۶.
[۲]. ر.ک: شیخ مفید، المزار، ص۵۲.
[۳]. ر.ک: ابن قولویه، کامل الزیارات، ص۱۲۶.
[۴]. ر.ک: شیخ حر عاملی، وسایل الشیعه، ج۱۰، ص۳۳۰.