شبکه اجتهاد: کمتر کسی است که به جایگاه و نقش بی بدیل جامعه الازهر و شیوخ آن را در تحولات فکری جریانات جهان اسلام واقف نباشد. تا پیش از جمال عبدالناصر کارکردهای سیاسی الازهر، دوشادوش سایر رسالتهای دینی این نهاد بود؛ ولی ناصر برای کم رنگ کردن تأثیر الازهردر مصر و جهان اسلام با تصویب قانونی سرنوشت ساز، مکانیزم انتخاب و انتصاب شیخ و قائم مقام الازهر را برعهده نهاد ریاست جمهوری گذاشت و پس از آن مشایخ الازهر؛ از لاک اسلام سنتی بیرون نیامدند. الازهر در ادوار بعد، نسبت به سیاست بیتفاوت شد و با تمرکز در ترویج اسلام سنتی وحفظ دیانت اهل سنت، مسیر خود را در جهان اسلام تثبیت کرد. در یادداشت پیش رو ضمن اشاره به ضرورت تعامل حوزه علمیه قم با الازهر الشریف، پایدارترین جریان برای تعامل دو نهاد، جریان اسلام سنتی معرفی شده است.
یکم: نگرش غالب و رایج برخی از فعّالان جهان اسلام و حوزویان نسبت به تقریب با الازهر منسوخ و غیرقابل دفاع است. خاطرات شیرین فتوای «شیخ شلتوت» مبتنی بر رسمیت مذهب شیعه و بعدها دستور او مبنی بر تشکیل «دارالتقریب» همواره خاطرات خوشایندی را از تقریب ازهری برای بزرگان حوزه علمیه قم ساخته است. از آن سو در نجف نیز، عکسهای یادگاری و تعاملات شیخ «محمد فحّام» و «احمد امین» از حوزه علمیه نجف، تصویری خوشایند برای شیعه ترسیم کرده است. ولی شوربختانه باید اعتراف کنیم که متأسفانه این نسخه از تقریب، تنها عمری سی ساله داشت ونقش آفرینی جریانات جدید فکری و تحولات اسلام سیاسی، این پیوند را دستخوش تغییرات بنیادین کرد و روابط حوزه علمیه قم با الازهر، در مسیری ناپایدار رقم خورد. ظهور اسلام سیاسی در ایران و فراز وفرود اسلام الحَرِکی در مصر و تغییر مناسبات بین المللی به شدت بر روابط الازهر، با حوزه علمیه قم تأثیر منفی گذاشت و باعث به هم خوردن توازن روابط حسنه گذشته شد. افول جمال عبدالناصر و شکست پان عربیسم و بعدها مواضع تفرقهگرایانه انورسادات و از سوی دیگر پیوند الازهر با اسلام سلفی، دست در دست هم داد؛ تا نهایتاً شیخ شاذگوی الازهر «محمدبیصار» با رویکردی سیاسی، فتوای همگرایانه شیخ شلتوت را باطل اعلام کند. بعدها حتی «یوسف قرضاوی» از اسلام سیاسی نیز دراین فتوا تشکیک کرد و فتوای شیخ شلتوت را درهالهای از ابهام فرو برد. نهایتاً با فشارهای سیاسی یک سویه حاکمان مصر، دارالتقریب تعطیل و تمام احزاب شیعی مصرمنحل و انتشار وپخش کتب تقریبی شیعی در مصر ممنوع اعلام شد.
دوم: تجربه عبرت آموز دیدار بهمن ۱۳۹۱ یکی از مقامات سیاسی ایران و دیدار او در قاموس جریان اسلام سیاسی از الازهر بسیار درس آموز است و از کنار واکنشهای این دیدار که در بهار اسلام سیاسی مصر اتفاق افتاد، نمیتوان به سهولت گذشت. این دیدار که به اصرار طرف ایرانی و شخص رئیس جمهور ایران انجام شد، با واکنش سرد «احمدالطیب» مواجه شد؛ تاجایی که چهره عبوس شیخ الازهر و درخواستهای غیرمعمول سیاسی او در این گفت وگو و نهایتاً عدم حضور او در مصاحبه مطبوعاتی پس از این گفت وگو حکایت از عدم تمایل ازهریون به بهبود روابط حسنه با متولیان اسلام سیاسی به عنوان مرجع واجدصلاحیت برای تقویت گفت وگو با شیعه داشته است. از همه بدتر، سخنان سخنگو و مشاور شیخ الازهر بود که ضمن تعریض به متولیان اسلام سیاسی هم در مصر هم در ایران، با تذکرات پیاپی و تهدید به ترک مصاحبه توسط مقام سیاسی ایران مواجه شد. تجربه گزنده این دیدار و سوابق گذشته دست در دست هم، این نکته را گوشزد میکند که از راه اسلام سیاسی نمیتوان به روابطی پایدار با الازهر دست یافت. البته قصد نداریم هنجارهای این رئیس دولت به حساب کل جریان اسلام سیاسی بنویسیم؛ ولی تنها دیدار قابل بررسی همین دیدار است و نمونه دیگری را سراغ نداریم. هر چند تکاپوهای آیتالله خسروشاهی (ره) در راستای بهبود رابطه با الازهر در این دوران سرد را نمیتوان از یاد برد.موید اینجاست که سال ۱۳۷۸ که زمزمه تاسیس شعبهای از الازهر در ایران شنیده شد قوام این دعوت را دعوت غیر رسمی وپیشنهاد غیر سیاسی معرفی شد. شیخ علی عبدالباقی، رییس مرکز تحقیقات اسلامی الازهر، گفته است که درخواست ایران برای دایر کردن شعبه الازهر در تهران، پیشنهادی غیردولتی بوده و از این جهت قابل بررسی است.
سوم: بنابر آنچه در مقدمه اشاره شد، الازهرسالهاست که از سیاست دور شده است و تنها به رتق وفتق امور اسلام سنتی اشتغال دارد. اگر بهبود روابط با ازهر در زمان آیتالله بروجردی به بهترین صورت ممکن شکل گرفت، بخاطر این بود که نمایندهای طراز اول از اسلام سنتی شیعه با هم سنخی از اسلام سنتی الازهر مواجه شده بود ودغدغههای حل موضوعات مشترک سنتی، محور این رابطه قرار گرفته بود. نظام مطلوب سیاسی در جریان اسلام سنتی شیعه وسنی با وجود تفاوتهای فراوان در یک افق همداستان هستند و آن ترک ورود به کنشگریهای سیاسی است. اسلام سنتیها، دغدغه مشترک دارند و شأن خود را برتر از آن میدانند که در فراز وفرود تحولات خود را مشغول کنند. از این رو روابط حسنه این دو جریان در الازهر وقم میتواند حاشیه امنی برای حفظ منافع دوگروه و مناسبات علمی و تمدنی وتقریبی باشد.
چهارم: راقم این سطور قصد نادیده گرفتن توفیقات اسلام سیاسی در عرصههای متنوع و مناسبات پژوهشی تقریبی را ندارد. همچنین القای ناکارآمدی اسلام سیاسی مقصدومقصود نیست. بلکه محور این یادداشت توجه به این مهم است که فتح الفتوح رابطه با الازهر در ارتباط با همجنسی از خود بنام اسلام سنتی در حوزه علمیه قم است. نگارنده بر این باور است که اسلام سیاسی در ایران، باید امور ارتباط با الازهر را به اسلام سنتیها واگذار کند و صحنه گردانی این مهم را به آنان تفویض نماید. فضای حاکم بر الازهر و تجربیات تلخ مناسبات با الازهردر ادوار گذشته مهمترین شاهد بر این مدعاست.
النهایه: با وجود فراز و فرود و جذب ودفع گسترده اسلام سیاسی در فضای بین الملل و نگاه منفی ازهریون سنتی به سیاست، تنها کلید توفیق بهبود مناسبات با الازهر در دستان مراجع سنتی حوزه علمیه قم است. سنتیهای الازهر و سنتیهای حوزه علمیه قم در پس تحولات نسخههای اسلام سیاسی، ظرفیت بالایی برای برپایی روابطی از جنس علمی ودغدغههای مشترک دارند. بازتعریف زمینههای مشترک طرفین برای احیای میراث گذشته و دلمشغولی به پروژههای حدیثی، فقهی و تاریخی با مذاق دو جریان میسازد و زمینه مشترکی برای همگرایی جهان اسلام فراهم خواهد کرد و فرازوفرود تحولات سیاسی گزندی به مناسبات وارد نخواهد کرد. همچنین فعالسازی ظرفیتهای غیرقابل چشم پوشی اسلام سنتی، میتواند به بهبود مناسبات عالمانه در روابط تقریبی با الازهربپردازد و دیپلماسی مذهبی نخبگانی به عنوان بازوهای فعال برای ایجاد همگرایی پایدار منتج خواهد شد.
پانوشت: هدف از تنظیم این یادداشت تضعیف اسلام سیاسی حاکم بر ایران و نادیده گرفتن توفیقات نهادهای مرتبط نیست؛ بلکه غایت توجه به نقش آفرینی موثر اسلام سنتی در این پرونده مهم برای ارتقا همگرایی در جهان اسلام است.
—————————
منابع:
(۱). الایران و الاخوان المسلمین؛ عوامل الالتقا و الافتراق، عباس خامه یار
(۲). مجله پگاه حوزه، ش۲۵۵ «تشکیک در فتوای شلتوت»
(۳). تاریخ و مخططات الشریعه فی مصر، علی صلاح
(۴). مصر از زاویهای دیگر، جمیله کدیور