استاد درس خارج حوزه علمیه گفت: علامه طباطبایی تاکید دارد که مسلمین اگر دچار انحطاط و سقوط شدهاند، به خاطر اکتفا به اجساد احکام شرعی و اعراض از روح آن است، در واقع جسد بدون روح خاصیتی ندارد.
به گزارش شبکه اجتهاد، استاد احمد مبلغی، عضو مجلس خبرگان رهبری، در نشست علمی «مبانی و پیشفرضهای استنباط اخلاقی از قرآن» که از سوی انجمن معارف دانشگاه شهید بهشتی برگزار شد با بیان اینکه دیدگاههای مختلفی در مورد اینکه آیا اخلاق جزء شریعت است یا امری در کنار شریعت است وجود دارد ولی آنچه قابل اثبات است این است که بخشی از شریعت، اخلاق است. اخلاق مربوط به رفتار است و شریعت هم توجه اساسی و جامعی به اخلاق داشته است.
استاد خارج فقه حوزه علمیه قم اضافه کرد: اگر بخواهیم فقه اخلاق و یا فقه شریعت داشته باشیم، قبل از آن باید مطالعات فلسفی معطوف به شریعت را راهاندازی و فعال کنیم و خروجیهای این فلسفه شریعت را بعد از تنقیح و شناسایی، در استنباط و توجه به فقه شریعت، مبنا قرار دهیم.
وی با اشاره به چیستی نسبت اخلاق و شریعت، گفت: پیشفرض ما این است که اخلاق جزء شریعت است ولی سؤال این است که جایگاه اخلاق در شریعت چیست و فلسفه شریعت چه پاسخی برای این سؤال دارد؛ یعنی در این شریعت مجعوله الهی از سوی خداوند حکیم و علیم و خبیر و واجد جمیع صفات ممدوحه، چه جایگاهی برای اخلاق میتوان در نظر گرفت.
مبلغی با تاکید مجدد بر اینکه اخلاق را نباید قسیم و به موازات شریعت بگیریم و باید آن را جزء شریعت بدانیم، تصریح کرد: در فقه و نقدی که ما به برخی استنباطات داریم این مسئله جای پرسش است که آیا این استنباطات به سمت اخلاق یا به سمت احکام عملی رفته است یا خیر یا آیا اخلاق، جایگاه محوری و مرکزی دارد یا حاشیهای و فرعی است.
فقهالشریعه برخلاف شریعت حاصل استنباط بشر
وی با اشاره به تاثیر جایگاه اخلاق در فقهالشریعه، گفت: فقهالشریعه حاصل تلاش استنباطی فقهاست یعنی فقه آگاهی انسانی است و طبق نظم و روش خاصی به سمت شریعت میرود. خداوند واضع و جاعل شریعت است ولی فقهالشریعه، تلاش و کوشش بشری است لذا وقتی کار بشر باشد او باید با روشی آن را کشف و شناسایی کند و وقتی این تلاش صورت گرفت نام آن استنباط حکم موضوع از شریعت نامیده میشود و فلسفه شریعت، نتیجه و تاثیر مهم اساسی و سرنوشتساز بر فهم و عقل و روش مستنبط دارد. مستنبط اگر خروجیهای شریعت را داشته باشد استنباط او از عناصری برخوردار خواهد شد که اگر آن را نداشته باشد استنباطش فاقد عناصر مهم و لازم است یا دست به جایگزینی خواهد زد و اندیشه و سلیقه و برداشتهایی از تاریخ و زندگی خود و دیگران را جای خروجی شریعت خواهد گذاشت.
مبلغی با بیان اینکه اگر ما فلسفه شریعت نداشته باشیم حتما مسیر استنباط به سمت نامطلوب پیش خواهد رفت، اظهار کرد: بنابراین وجود فلسفه شریعت در کنار فقهالشریعه کار لازم و بسیار مهمی است.
استاد دانشگاه مذاهب اسلامی با اشاره به دیدگاه علامه طباطبایی به عنوان فیلسوفی مفسر، اضافه کرد: علامه اندیشههای ناشناخته کم ندارد و نقش اندیشه وی در علوم اسلامی بازیافت نشده و مورد مطالعه قرار نگرفته است؛ البته علامه نامی از فلسفه شریعت نمیبرد ولی نگاه فلسفی او در المیزان مورد توجه بنده با این تعبیر قرار گرفته است. علامه چند ویژگی را برای اخلاق از حیث جایگاه در درون شریعت بیان کرده است؛ اولین ویژگی اخلاق به عنوان جزئی از شریعت، آمیختگی ثبوتی اخلاق و احکامی است که نام آن را احکام فقهی مینامیم، هماهنگی جداییناپذیر بین این دو در شریعت وجود دارد که نمیتوان آنها را جدا کرد.
هماهنگی احکام و اخلاق در ذیل توحید
استاد درس خارج حوزههای علمیه قم افزود: علامه معتقد است جمیع احکام آبشخوری به نام توحید دارد و توحید در احکام اولیه و قوانین فقهی و اجتماعی و اخلاقی محوریت دارد؛ احکام عملی و اخلاقی براساس نظم الهی به صورت ثبوتی آمیخته و در هم تنیده هستند. همچنین از جهت اثباتی هم که مربوط به فقیه است در هم تنیدگی دارند یعنی فقیه باید بتواند هماهنگی بین احکام اخلاق را در شریعت بیابد و این کار فلسفه فقه است. فقیه باید اندیشهای به کار بگیرد که این دو را از هم جدا نکند.
وی افزود: علامه فرموده است که از آیات قرآن، عدم جواز تفکیک و تفرقه بین اخلاق و احکام فقهی به دست میآید و این کار روا و جایز نیست، از منظر ایشان اگر کسی این کار را کرد در حقیقت به کالبد یک حکم توجه کرده است و روح آن را از بین برده است. در حقیقت بر ظواهر جمود کرده است.
مبلغی با بیان اینکه تفکیک بین این دو باعث میشود تا مصالح تشریع، نابود و ابطال شود، افزود: شریعت مصالحی دارد که همه آنها بر روی اخلاقی که در نهاد انسان است بنا شده و این اخلاق باید وارد جامعه و در آن سرریز شود و جامعه را بسازد. به تعبیر علامه اگر این کار شود در حقیقت حیات انسانی و غرض دین را نابود کردهایم و اسلام، دین عمل است و نه سخن یعنی تشریع تمرکز خود را بر اعمال و افعال متمرکز کرده است.
علت انحطاط مسلمین چیست
این استاد سطح خارج حوزه علمیه قم اضافه کرد: علامه طباطبایی تاکید دارد که مسلمین اگر دچار انحطاط و سقوط شدهاند، به خاطر اکتفاکردن به اجساد احکام و شرعی و اعراض از روح آن است و جسد بدون روح خاصیتی ندارد و در این صورت ما طبق مسیر تعریفشده قرآن پیش نرفتهایم.
وی با بیان اینکه ما اخلاق را تشریفاتی کردهایم و از آن صرفا در منبر استفاده کردهایم و نه علوم انسانی، افزود: سومین ویژگی در قالب این پرسش مطرح است که احکام عملی و اخلاقی که بر پایه اثبات و ثبوت، در هم تنیده هستند چه جایگاهی از حیث شریعت و تصور شریعت دارند(البته خداوند تصور ندارد ولی شریعتی را که از قبل بوده است تصویر کرده است) به تعبیر دیگر قوانین و احکام عملی و اخلاق چه جایگاهی در نظم اجتماعی بشر دارند؟
این عضو مجلس خبرگان با بیان اینکه علامه طباطبایی در جلد ۱۱ المیزان فرموده است قوانین و سنن در امان از تخلف و عقبماندگی نیستند مگر اینکه بر پایه اخلاق کریمه انسانی بنا شوند، اظهار کرد: علامه این تحلیل را دارد که ما چند سطح را میتوانیم بحث کنیم؛ اول قوانین اجتماعی که آمیخته با اخلاق است و روح و هدف اخلاقی را دنبال میکند، ایشان میگوید سطح دیگر، عبادیات و سطح سوم معرفیات(شناختها و آگاهیهای خاص به خداوند) است که گاهی از آن به عرفان تعبیر میشود.
مبلغی بیان کرد: علامه در تفسیر فرموده است اگر بخواهیم جامعه سالمی را بنا کنیم و بخواهیم مسیر دین را در یک جاده هموار قرار دهیم و طی کنیم تا به راس و غایت برسیم، باید از قوانین اجتماعی شروع کنیم و نگوییم الان ببینیم چه کسی عارف است زیرا عرفان در دسترس افراد معدود است ولی اگر بخواهیم جامعه درست شود باید اخلاق اصلاح شود. باید رابطه بین افراد براساس قانون مبتنی بر اخلاق و اصول اجتماعی وجود داشته باشد تا جامعه سالم شود.
عبادت بدون قانون اصلاحکننده جامعه نیست
استاد درس خارج حوزه تاکید کرد: از منظر علامه طباطبایی تمرکز بر عبادت منهای قانون به معنای انداختن عبادت در جلوی قانون و به معنای هدم آن است. ایشان گفته است قوانین اجتماعی در اسلام، مقدمه تکالیف عبادی است و این قوانین اجتماعی برای عبادت خلق شدهاند: ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون.
مبلغی ادامه داد: از منظر ایشان، تکالیف عبادی مقدمه معرفت به خداوند است و کمترین اخلال و تحریف و تغییر در آن موجب میشود تا فساد در عبودیت رخ دهد و فساد عبودیت هم به اختلال در امر شناخت منتهی خواهد شد. ایشان مثلا زده است انحطاطی که در تاریخ مسلمین رخ داده است به خاطر این بود که در اجتماعیات اسلام، اختلال ایجاد شد و قوانین و نظم اجتماعی را رعایت نکردند و اخلاق نبود و چون این مقدمه و بستر و جایگاه اساسی به مثابه زیرساخت از بین رفت عبادتی در کار نبود.
استاد درس خارج حوزههای علمیه در پایان افزود: دین برای عبودیت چند نفر در سطح جامعه نیست بلکه آمده است تا همه انسانها و بیشتر آنان بفهمند خدایی دارند و در برابر او تواضع داشته باشند و عبادت اجتماعی در برابر خدا داشته باشند و این نوع عبودیت متمرکز بر وجود اخلاق در سطح اجتماعی است./ ایکنا