شهید صدر در «مدرسه قرآنیه» تصریح میکند که اگر کسی بخواهد فقه را خوب بفهمد باید حتما نظریه اجتماعی را بفهمد تا نظام اجتماعی برخواسته از این نظریه را به دست آورد و بتواند در اجزاء فقه کار کند. تمام فقههای تخصصی، منهای این نظام اجتماعی آسیب دارد چرا که بدون آن که به مبانی پرداخته شود، مسئله از خواستگاهش برش داده میشود و جداگانه بحث میشود و این یک آسیب فنی جدی است.
به گزارش شبکه اجتهاد، استاد سید منذر حکیم، رئیس پژوهشکده الذریّه النبویّ و نویسنده کتاب «جامعه ما» چندی قبل با حضور در مدرسه عالی فقاهت عالم آل محمد (ص) در جمع فضلا و طلاب به تبیین موضوع نظریه اجتماعی شهید صدر پرداخت که گزارش تفصیلی سخنان این استاد خارج فقه حوزه علمیه قم بدین شرح است؛
آیات و روایات را با رویکرد اجتماعی بخوانیم
ما با فقدان روشمندی نمیتوانیم به فهم مسائل و حل آنها بپردازیم. مبانی خوبی داریم اما این در این منظومه فهم و حل مسائل یک عنصر است. اصول میخوانیم و قواعد استنباط را در اختیار داریم اما این قواعد مکفی و جایگزین روش حل مسئله نیست. ما در کفایه و قبل و بعد آن در خارج، روش استنباط نمیخوانیم. حداکثر چیزی که رخ میدهد، استنباطی است که فقیه در درس خارج خودش انجام میدهد و روشش را هم نمیگوید و طلبه خود باید بفهمد. و یا حد اکثر در جلسات استفتاء شمالفقاهه را بهطور عینی میبینند. اما این روش تفقه که با نگاه فردی و بدون نگاه اجتماعی صورت میگیرد پاسخگوی مسائل و نیازهای امروز ما نیست.
لذا اولین کار و مقالهای که از شهید صدر صادر شد حاشیهای بر کتاب فقه الامام جعفر صادق مغنیه بود که در شش جلد از طهارت تا دیات است. در این کتاب شهید صدر عنصر مهمی را روشن کرد و فرمود الفقه الاجتماعی للنص. یعنی آیات و روایات را با رویکرد اجتماعی بخوانیم. یعنی وقتی فقیهی از یک روایت مسافت طواف را ۲۶ ذراع در میآورد در شرایط کرونا فقط ۱۰۰ نفر میتوانند در این فاصله طواف کنند. اما وقتی تعداد، ۱ میلیون نفر شدند برخی در طواف میمردند، شیعیان در ۲۶ ذراع میآمدند و غیر از هتکهایی که انجام میشد، مشکلات بسیار زیاد دیگری نیز رخ میداد.
فقیه چگونه فتوا میدهد؟ اما اگر سخت بود و حرجی بود چه میشود؟ معمولا نگفتهاند. مرحوم آیتالله خویی فرموده بود کل مسجد الحرام مطاف است و شهید صدر این فتوا را یک فتوای جهانی و شق القمر میدانست. برخی فقها هم گفتند که مراد روایت الاقرب فالاقرب است. ولی وقتی فقیه روایتی میخواند میگوید این حکم برای کل تاریخ و ازمنه است و با وجود حضور مردم در ایام معدودات و کثرت جمعیت همه باید این وظیفه را انجام دهند.
سیر تطور نظریه اجتماعی شهید صدر
حتما این مقاله شهید صدر «الفهم الاجتماعی للنص» مطالعه شود. این آغاز حرکت شهید صدر برای ایجاد تحول در حوزه فقه در حوزه است. مغنیه چه طور شد که خود، به این فهم اجتماعی نص دست یافت؟ لبنان محیطی باز است و طلبه لبنانی با ما بسیار متفاوت است و ملیتها و ادیان مختلف وجود دارند. مغنیه هم در آن محیط و شرایط قاضی شده. در آن فضا که به ادله مراجعه میکرده است، گویا شرایط روز این را دیکته میکند که باید در این جامعه فتوا دهی و این نگاه اجتماعی روی کل دیدگاهش روی متون روایات و آیات مورد استنادش موج میزند.
بحث دیگر شهید صدر «الاتجاهات المستقبلیه لحرکه الاجتهاد» است که بسیار مهم است. ایشان با توجه به تطور فقه تا آن زمان، پیش بینی میکند که فقه به کجا خواهد رفت. پایه فقههای تخصصی را شهید صدر با نوشتن اقتصادنا گذاشت. این بذر در حال آبیاری است و روی آن کار میشود و ما هم در مجتمعنا همان مسیر را امتداد میدهیم.[۱]
شهید صدر در مقدمه و در پایان فلسفتنا به مجتمعنا پرداخته است که خواندنش لازم است. البته این بیانات و کلیه بیانات شهید صدر که به نظریه و نظام اجتماعی ربط دارد و به روش استنباط نظریه و نظام میپردازد، همه را در کتاب آوردیم و چون بسیار فشرده است، از سال ۹۰ بحث را به زبان فارسی باز کردیم و در سایت مدرسه فقاهت وجود دارد. از سال ۹۰ تا ۹۴ این بحث را داشتیم. صوت آن هست و متنش هم هست ولی هنوز بارگزاری نشده است. سه کار انجام شده است که هر سه الهام گرفته شده از شهید صدر است.
شهید صدر به دلیلی اقتصادنا را مقدم کردند. شرایط سیاسی و هجوم کمونیسم با شعارهای اقتصادی، باعث شد بگویند اسلام اقتصاد ندارد، شهید صدر برای تبیین این که اسلام اقتصاد دارد، این کتاب را نوشتند؛ گرچه، اقتصاد بخشی از نظام اجتماعی است و اول باید نظام اجتماعی را فهمید. لذا ایشان حرکتی غیر فنی از باب ضرورت انجام داد. ایشان تصریح میکند که اول فلسفتنا و مبانی، بعد مجتمعنا و نظریه و نظام اجتماعی، و بعد اقتصادنا سیاستنا و اسرتنا به عنوان اجزاء آن پازل باید بررسی شوند.
اگر کسی بخواهد فقه را خوب بفهمد، حتما باید نظریه اجتماعی را بفهمد
شهید صدر در آخر «مدرسه قرآنیه» تصریح میکند که اگر کسی بخواهد فقه را خوب بفهمد باید حتما نظریه اجتماعی را بفهمد تا نظام اجتماعی برخواسته از این نظریه را به دست آورد و بتواند در اجزاء فقه کار کند. تمام فقههای تخصصی، منهای این نظام اجتماعی آسیب دارد چرا که بدون آن که به مبانی پرداخته شود، مسئله از خواستگاهش برش داده میشود و جداگانه بحث میشود؛ این یک آسیب فنی جدی است.
قرآن کریم جامعه بشری را بسیار خوب تفسیر کرده است. جامعه خانواده بزرگ است و خانواده جامعه کوچک است و اینها، دو روی یک سکهاند که نمیشود هیچ یک را بدون دیگری فهمید. پس جدا کردن این دو در بحث، تا حدی خوب است اما آسیب دارد. پایان نامه «فقه نظام الاسره فی القرآن الکریم» به کمک برخی اساتید، باعث شکلگیری رشته فقه تخصصی خانواده شد و پایه کار در فقه خانواده شد، و چند نسل از تحولات هم بعد از آن انجام شده است.
این تحولات به این دلیل بود که ما در روش شهید صدر برای کار فقهی متمرکز شدیم و روش قبل را عوض کردیم و از حالت ایستایی خارج شدیم. اگر روش را عوض نکنید، در نوآوریها حد اکثر در جا میزنید و الاحوط میشود الاظهر و بالعکس؛ دستاورد جدیدی نخواهید داشت. شهید صدر گرچه اقتصادنا را جلو انداخت اما در آن، روش به دست آوردن نظریه اقتصادی را به صورت عملی نشان داد. از لحاظ فنی باید مجتمعنا مینوشت اما اقتصادنا را با همین نگاه نظام مند، سیستمی و اجتماعی نوشت و روش خودش که علمی و فنی بود را به کار برد.
اما ما که فلسفتنا و اقتصادنا را دیدیم و مجتمعنا در دستمان نبود احساس خلأ کردیم. اما بعد دیدیم خود شهید صدر این خلأ را به مناسبتهای مختلف پر کرده و در مجتمعنا به روشی که شهید صدر در اقتصادنا و فلسفتنا به کار برده کل اجزاء این پازل را جمع کردیم. کلمات هم کلمات شهید صدر است و کار ما صرفا چینش کلمات است. خواندن این کتاب در نگاه فقاهتی بسیار اثر عمیقی میگذارد و مطالعه آن توصیه میشود.
«مدرسه قرآنیه» که نظریه اجتماعی در آن است، از آخرین تولیدات شهید صدر از حیث مطرح نمودن در حوزه است. همچنین، «الاسلام یقود الحیات» که مرحله بعد از نظریه اجتماعی است، به مناسبت پیروزی انقلاب نوشته شد. اولی را آخر به ما داد. در جزوه چهارم نظام اجتماعی و خلافت را مطرح میکند. اما این که این نظریه چگونه باید باشد در مقدمه تفسیر موضوعی آورده شده و بخشی از فلسفه اجتماعی را در مقدمه فلسفتنا آورده است. بعد از بیست سال درس گفتن و کار کردن بر این محورها، این اجزاء پازل را در مجتمعنا چیدیم و همه را از آثار و ادبیات شهید صدر گرد آوری نمودیم.
کسانی در فقه اقتصادی کار میکنند، میگویند این نظریه اقتصادی مبتنی بر آن نظریه اجتماعی است که کار نشده است. کسی که مبانی و روش دستش نیست نمیتواند بدون مقدمات لانسانازم، وارد حوزهای استحفاظی شود و این ظلم به علم و تخصص است. این معضل وجود دارد.
چیستی فقه الاجتماع
فقه الاجتماع چیست؟ در فقه نماز جماعت، حج، خمس و زکات داریم که همه اجتماعیاند. فقه الاجتماع مجموعه احکامی است که به فراتر از یک فرد ربط دارد. این یک تصور ساده و ابتدایی از فقه الاجتماع است؛ مباحثی که جنبه اجتماعی دارد و در فقه مطرح است. از نگاه شهید صدر این هیچ اتفاق تازهای نیست و کاربردی ندارد و همان است که با متد اصولی در آیه و روایت تأمل کنید و تعادل و تراجیح و عام و خاص را بسنجید و به نتیجهای برسید و حداکثر این است و برداشت از نص برداشت فردی و گاهی شخصی است.
شهید مطهری میگوید گاهی میبینیم فقیه افغانی با پاکستانی فتوای متفاوتی دارند چون فضای فکری در فهم شان موثر است. فردی نزد امام صادق (ع) آمد و مشاهده کرد که امام (ع) به فردی پولی داد. برای این فرد سنگین آمد و از وجه پرداخت آن وجه سنگین سوال نمود. امام فرمودند «هذا بخل عراقی». تو از نگاه خودت نگاه میکنی. به جا بودن و نابجا بودن این پرداخت نباید با ذهنیت فردی باشد. باید نیاز شخص و هدف او و هدف امام از این کار سنجیده شود. حاکم شدن ذهنیتها بر فهم، یکی از آسیبها است که در بسیاری مواقع، این به صورت ناخود آگاه اتفاق میافتد.
روششناسی فقه الاجتماع شهید صدر
یک گام مهم و بدیع و انحصاری شهید صدر که در آثار شهید مطهری، شهید بهشتی و آقای مصباح دیده نمیشود، تعریف خاص از تفسیر موضوعی و روش دست یافتن به تفسیر موضوعی است. حداکثر تلاشی که تفاسیر موضوعی رایج، مثل تفسیر آقای سبحانی و آقای مکارم انجام میدهند، این است که آیات را در یک موضوع گرد هم میآورند. این را میتوان تفسیر موضوعی مباحث منصوص در قرآن نامید.
شهید صدر میفرماید فقها در مواجهه با حوادث، و در طی عملیات استنباط با توجه به «وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَهُ فَارْجِعُوا فِیهَا إِلَى رُوَاهِ حَدِیثِنَا»[۲] حکم آن حادثه را از آیات و منابع استنباط میکنند. فقیه چون از پیش، سوالی دارد، حادثه را فهمیده و موضوع را تشخیص داده است، و با فهم موضوع سراغ آیات و روایات میرود. این فهم به او کمک میکند که حکم موضوع را به درستی استنباط کند. در نتیجه فتوا نیز، تفسیر موضوعی آیات و روایات است و دو سطح دارد؛ سطح اول الفقه المأثور است که قدما و آقای مشکینی نوشتهاند که مراد از آن، احکامی است که در آیات و روایات آمده است. اما سطح دوم استنباط احکامی است که در آیات و روایات تصریح نشده و مربوط به موضوعات حادثی است که منصوص نیست. برای استنباط این دست از احکام، شهید صدر روشی را طراحی نموده و تفسیر موضوعی را به آن معنا تعریف نموده است.
ایشان روش این نوع از تفسیر را این گونه میداند که ابتدا، موضوع شناسی شود، و سوالهای مربوط، آماده گردد؛ چرا که «حُسْنُ السُّؤَالِ نِصْفُ الْعِلْمِ.»[۳]و خداوند فرموده: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُون»[۴] و در حدیث است که: «الْعِلْمُ خَزَائِنُ وَ مَفَاتِیحُهُ السُّؤَال»[۵] العلم خزائن و مفاتیحه السوال. پس تحقیق باید با طرح سوال شروع گردد. (لذا در پایان نامههای هم با طرح سوال وارد بحث میشویم.) خود شهید صدر هم این روش را اجرا کرده و دربارۀ سنتهای تاریخ، و نظریه اجتماعی طرح سوال کرده است. پس با طرح سوال سراغ آیه و روایت میرویم، آنها را نظم و چینش منطقی میدهیم و در نهایت به نتیجه روشنی میرسیم.
شهید صدر، همین کار را در اقتصادنا انجام داده است. این، میشود تفسیر موضوعات غیر مصرح در قرآن و فراتر از تفسیر موضوعی آیات قرآن است. این که از نصی که صریح نیست با تلفیق و پیوند زدن نصوص دیگر، حکمی را به دست آوریم نیازمند روش و متد است. مثال عینی به کارگیری این روش در آثار شهید صدر، در مسئله نظریه خلافت انسان دیده میشود. ایشان در بحث خلافت، در بیانی که منحصر به ایشان است، در رابطه با آیه «وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَهِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَهً»[۶] میگوید این آیه و آیۀ «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَهَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولا»[۷] هردو در مقام بیان یک مطلباند، در حالی که با نگاه اولیه، ممکن است ربط بین آن دو فهمیده نشود.
آن آیه وجه فاعلی را بیان میکند و این آیه، بیان گر وجه تفعلی است. «انی جاعل» یعنی من خلیفه قرار دادم. ایشان به همین نکته استناد میکند و میگوید مراد از آدم در این آیه، نوع آدم است نه شخص آدم، و در نتیجه حوا، و بقیه انسانها نیز خلیفه هستند و شاهدش وجه تقبلی و پذیرش این مسئولیت است که این خلافت، امانت است و ما به خلاف بقیه کائنات آن را پذیرفتیم. لذا در نظریه خلافت، انسان امانتدار خدا شده است (السلام علیک یا امین الله فی ارضه). وقتی انسان امانتدار شد، هویت و مسئولیت و وظائف او فرق میکند؛ «آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ أَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَکُمْ مُسْتَخْلَفینَ فیهِ فَالَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ أَنْفَقُوا لَهُمْ أَجْرٌ کَبیر.»[۸] کسی که امانتدار است در حقیقت، مالک نیست و مالکیتش اعتباری است. لذا ایشان میگوید هرجا ملکیت جامعه و ملکیت فردی تعارض کرد حق تقدم با ملکیت جامعه است و ملکیت فردی ناسخ و مقدم بر جامعه نیست. «وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَکُمُ الَّتی جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ قِیاماً وَ ارْزُقُوهُمْ فیها وَ اکْسُوهُمْ وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفا»[۹] یعنی قبل از این که مال، مال فرد باشد مال جامعه است پس شخص مسئول آن است. این در جزوه دوم «الاسلام یقود الحیات» مطرح شده است.
همۀ این بیانات، به این جهت است که شهید صدر یک پله از تفاسیر موضوعی بالاتر آمده است معتقد است، راه زنده و بالنده بودن تفسیر، همین است. چرا که در غیر این صورت، اقوال همه جمع آوری شده و چیزی برای نوآوری نیست. نوآوری آن است که فقیه، احکام حوادث جدید را استنباط نماید. شهید صدر بر لزوم پیروی از یک روش و اسلوب، برخورداری از جامعیت و نگاه جامع، اهمیت نگاه اجتماعی و لزوم حرکت بر اساس یک نظریه تأکید داشته است.
نظریه و نظام اجتماعی
بسیاری از محققین، نظریه را به عنوان نظام و نظام را به عنوان نظریه معرفی میکنند، یا میگویند نظریهی نظام اجتماعی. اگر سوالهای نظریه و نظام را از هم تفکیک کنیم خیلی شفافتر میتوانیم در نظریه پردازی و نظام شناسی حرکت کنیم. براساس نگاه شهید صدر و حیثیتهایی که گفته شد برای ایجاد مائز بین نظریه و نظام، باید در این جهت تأمل نمود، سوالی که در نظریه در مقام پاسخ به آن هستیم، چیست و سوالی که در نظام، به آن پاسخ میگوییم چیست.
در نظریه باید به دو سوال چیستی و چرایی پاسخ داد. مثلا این سوال که خانواده چیست و چرا؟ اما در نظام باید به چگونگی پاسخ داد. مثل این سوال که خانوادهای که فلسفه وجودی اش مشخص شد، باید چه گونه باشد؟ یعنی باید قانونی اساسی با مجموعه راهکارهای عملیاتی نوشته شود. در نظام دنبال پاسخ عقل عملی و در نظریه به دنبال پاسخ عقل نظری هستیم. حوزه و قلمرو نظام عقل عملی و حوزه نظریه، عقل نظری است. نظریه به چیستی و چرایی میپردازد و نظام، به چگونگی. در نظریه، فلسفۀ اجتماع و در نظام چگونگی آن را مطرح میکنیم. علت خلط نظریه و نظام در آثار بسیاری از کسانی که در این زمینه کار میکنند، عدم مطالعه جامع آثار شهید صدر و اکتفاء به مطالعه مقطعی، موردی و موضعی است.
شهید صدر آنچه رتبهاش مقدم است را دیرتر و آن چه مؤخر است را زودتر ارائه داده است. در مقدمۀ فلسفتنا که نظریۀ شناخت و جهان بینی را مطرح نموده است، در حد یک کتاب در مورد نظام اجتماعی صحبت کرده و گفته نظام اجتماعی باید مبنا داشته باشد و اگر مبنا خدا باشد، نتایجی دارد که اگر مبنا خدا نباشد، آن نتایج عوض خواهد شد. آن جا این مطلب را باز نکرده است اما در تفسیر موضوعی و در بیان نظریه خلافت انسان آن را تفصیل میدهد.
شهید صدر میگوید اگر خدا در معادله انسان و طبیعت، حضور داشته باشد هویت جدیدی پیدا میشود و در غیر این صورت، در دامن ماتریالیسم و اگزیستانسیالیسم و انسان محوری و اومانیسم غرق میشویم و انسانی که خدا را از دست داد، از هر نظر مسخ میشود «نسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُم»[۱۰]. از اینجا باید شاهرگ علوم انسانی غربی را بزنیم و علوم انسانی اسلامی بر این اساس استوار است. حضور خدا در این علوم، بستگی به انسان شناسی دارد و اگر انسان شناسی را خوب نفهمیم همه این علوم به بیراهه میروند. به همین خاطر میبینیم شهید صدر نوع فهم جدیدی در بحث خلافت به ما میدهد و میگوید این، نظریه اجتماعی است.
این که میگوییم انسان خلیفه خدا است حقیقتِ نظریۀ اجتماعی است. خداوند با این خلافت، به انسان هویت میدهد و او را امین خود قرار میدهد و در نتیجه انسان مسئول و مکلف میشود. علت تکالیف الهی همین است که خدا اصل و انسان فرع است. «یا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمید»[۱۱]؛ انسان عین فقر و نداری است پس هر چه دارد از خداست. اگر این طور شد طبیعی است که انسان مکلف و مسئول باشد.
با این توضیح، آیات و مفاهیم روایات چینش و ساختار مییابد و تبدیل به منظومهای میشود که به هم ربط دارد. در این صورت است که حضور خدا در جامعه احساس میشود. علت آن که ما حقیقت این آیه شریفه: «ما یَکُونُ مِنْ نَجْوى ثَلاثَهٍ إِلاَّ هُوَ رابِعُهُمْ وَ لا خَمْسَهٍ إِلاَّ هُوَ سادِسُهُمْ»[۱۲] را احساس نمیکنیم و خدا در زندگی ما حضور ندارد این است که در هویت شناسی مان کم میگذاریم. پس اگر خلافت انسان را به عنوان نظریه اجتماعی قرآنی قبول کردیم، از این نظریه، نظام خلافت بر میخیزد که همان نظام اجتماعی است که در جزوه چهارم «الاسلام یقود الحیات» تبیین شده است.
شهید صدر، نظریه را در «المدرسه القرآنیه» گفته است و نظام را در این کتاب مطرح کرده است. به این صورت، میتوان به مجموعهای از اطلاعات مربوط به فقه اجتماعی دست پیدا کرد. بعضی میگویند این فقه نیست چرا که یجب و یحرم در آن نیست و ربطی به فقه ندارد، اما شهید صدر میگوید روح فقه همین است.
———————————————-
[۱] سید منذر حکیم: زمانی در بعثه حکیمیها در نجف کسی از من پرسید آخرین اثرت چیست. گفتم مجتمعنا. او گفت به این فلسفتنا و اقتصادنا و مجتمعنا و امثال آن میشود گفت فقه؟ گفتم شما که فقیه هستید اگر امام زمان (عج) ظهور کند بخواهید ببینید طبق اسلام صحبت میکند یا خلاف آن ملاک و ضابطه شما چیست؟ باید معیاری داشته باشید. ناچارید این مجتمعنا ما را بخوانید ببینید درست است یا غلط است. همان طور که باید اقتصادنا را بخوانید و بگویید درست است یا غلط است. پس نگویید این چیست. بخوانید بعد قضاوت کنید.
[۲] الغیبه (للطوسی)/ کتاب الغیبه للحجه، النص، ص: ۲۹۱
[۳] کشف الغمه فی معرفه الأئمه (ط – القدیمه)، ج۱، ص: ۵۷۵
[۴] نحل/ ۴۳؛ انبیاء/۷
[۵] عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج۲، ص: ۲۸
[۶] بقره/ ۳۰
[۷] احزاب/ ۷۲
[۸] حدید/ ۷
[۹] نساء/ ۵
[۱۰] حشر/ ۱۹
[۱۱] فاطر/ ۱۵
[۱۲] مجادله/ ۷