قالب وردپرس افزونه وردپرس
خانه / آخرین اخبار / «حکمرانی اسلامی» در قالب الگوی جمهوری اسلامی
عقلانیت سیاسی، حلقه مفقوده سیاست‌ورزی‌های گفتمانی/ محسن مهاجرنیا

گفتاری از حجت‌الاسلام والمسلمین محسن مهاجرنیا؛

«حکمرانی اسلامی» در قالب الگوی جمهوری اسلامی

شبکه اجتهاد: می‌خواهم راجع به «حکمرانی اسلامی» در قالب «الگوی جمهوری اسلامی» صحبت کنم. فراوان پیش آمده که ما قدرتمندانه به لحاظ نظری بحث‌های دفاع از اندیشه انقلاب را مطرح می‌کنیم ولی وقتی عظمت اندیشه انقلاب را مثلاً در مقابل وضعیت اقتصادی یا اخلاقی موجود می‌گذاریم؛ نمی‌توانیم چطور باید توجیه و دفاع کنیم. اندیشه انقلاب حقیقتاً اندیشه بسیار بلند، بی‌نظیر و فوق‌العاده‌ای است.

مواردی از «حکمرانی اسلامی» که در قالب الگوی جمهوری اسلامی و قانون اساسی پذیرفتیم مثل پدیده «دولت ملت»، «سرزمین»، «به رسمیت شناختن مردم»، «پذیرش ساختارهایی مثل، جمهوریت، تفکیک قوا، مجلس، حزب و…» «پذیرفتن تجربه عقلایی همسان و سازگار با دین»، «پاسخگویی همه ارکان و ساختارهای کشور»، «تعهد به آزادی، عدالت و… در قانون اساسی»، «به رسمیت شناختن اقتصاداسلامی و نظام اقتصادی»، «ارتقای معرفتی عرصه دین، اخلاق و معنویت» و «پذیرش اصناف مختلف و حوزه‌های مختلف فکری، سیاسی و…»، اینها مخصوص حکمرانی اسلامی است که در گذشته نداشته‌ایم.

عناصر حکمرانی اسلامی در اندیشه انقلاب اسلامی و قانون اساسی جمهوری اسلامی مطرح شده است. یکی از عناصر کلیدی‌ای که ما در این حکمرانی داریم و نسبت به گذشتۀ تفکر دینی و دنیای غرب و قبل از انقلاب اسلامی بسیار برجسته است، این هست که ما پدیده‌ای در دنیای مدرن را پذیرفته‌ایم که در گذشته اصلاً مطرح نبود و با مبانی که در کنار آن هست، در دنیای موجود هم مطرح نیست و آن «پدیده دولت ملت» هست.

واژه «ملت» یک پدیده جدید هست. در گذشته اصلاً چیزی به اسم ملت مطرح نبوده است. انقلاب اسلامی که ریشه در دین دارد و متکی به مبانی دینی بوده است، این پدیده نو را به عنوان مبنای حکمرانی یا مبنای شهروندی خودش پذیرفته است. یعنی یک فقیه توانمندی مثل امام راحل با قدرت اجتهادی پویای خودش حکمرانی بر پایه ملت تعریف کند. کار بسیار بزرگی است که ما در حکمرانی اسلامی این را برای اولین بار پذیرفته‌ایم.

برای اولین بار است که «ملت» سیستم حاکمیت خودشان را انتخاب می‌کنند. برای اولین بار در تاریخ ایران بیش از ۹۸درصد مردم در۱۲ فروردین جمع می‌شوند و خواستار «جمهوری اسلامی» می‌شوند؛ یعنی مردم تأثیرگذار و نقش‌آفرین می‌شوند و خودشان را صاحب‌حق می‌دانند. این یکی از عناصر مهم حکمرانی است که ما در جمهوری اسلامی پذیرفته‌ایم و حقیقتاً باید قدردان این نعمت بزرگ باشیم.

۱. ما کمتر از صد سال قبل از انقلاب اصلاً ملت نبودیم بلکه رعیّت و بردگان شاه بودیم و او ارباب بود و ما هم هیچ شخصیت اجتماعی و منزلت و جایگاهی در جامعه نداشتیم. در تعیین سرنوشت اصلاً حضور نداشتیم. سیستم سیاسی حکومت و حتی سیستم اقتصادی را آقای ناصرالدین شاه با خارجی‌ها می‌بست وکاری به مردم نداشت. زمین‌های مردم را با طرف انگلیسی قرارداد می‌بست در حالی که اصلاً با مردم مشورت نکرده بود. یعنی صاحب حق خودمان هم نبودیم. یا دوره رضاشاه و محمدرضا که بخش‌هایی از کشور را واگذار کردند و حتی ساکنین آن مناطق را هم اصلاً حساب نمی‌کردند خودشان هر طوری خواستند عمل می‌کردند. لذا یکی از برکات بسیار مهم انقلاب این بود که مردم را به رسمیت شناخت.

۲. نکته دوم «عنصر سرزمینی» است. ما برای اولین بار در تفکر اسلامی، حکمرانی را پذیرفته‌ایم که سرزمین بخشی از هویت آن است. ما در گذشته‌ها معمولاً به این تفکر ملی‌گرایی و ناسیونالیسم می‌گفتیم خیلی تعلق به وطن و خاک مطرح نبود. حتی در دوران جنگ می‌گفتیم ما برای اسلام جبهه آمدیم نه برای دفاع از خاک که حرف درستی بود. اما سرزمین و خاک در تفکر انقلاب اسلامی، بخشی از ارزش‌های اسلامی است.

۳. نکته بعدی ساختارهای نوینی مثل تفکیک قوا بود که در جمهوری اسلامی پذیرفته شد،گفت: امروز ما نمی‌توانیم بسیاری از کارهایی که در دنیای امروز رایج است انجام ندهیم چون کار پیش نمی‌رود. اما اینها تجربه‌های ما نیست. تجربه غرب است. اما انقلاب اسلامی مواردی مثل جمهوریت، حزب، پارلمان و… را پذیرفت و با دین منطبق کرد و به عنوان تجربه عقلایی پذیرفت و در جاهایی هم که مشکل داشت تبصره به آن زده است. مثلاً گفته است مردم رأی بدهند همانطوری که در غرب هم رأی می‌دهند اما به شایسته رأی بدهند؛ اگر شرعاً دو نفر یکی شایسته و یکی غیرشایسته باشند، اگر کسی به غیرشایسته رأی بدهد خلاف اندیشه انقلاب عمل کرده است.

۴. نکته چهارم که ما در قانون اساسی یا در الگوی حکمرانی اسلامی پذیرفتیم تعهد حکومت به ملیت و به مردم و به سرزمین و..، است. دولت خود را در مقابل مجموعه این تعهدات و مسئولیت‌ها پاسخگو می‌داند. طبق قوانین، دولت به عنوان خادم ملت و به عنوان ابزار رشد و تلقی و مصالح مادی و معنوی ملت محسوب می‌شود. همه ساختار کشور از رهبری، مجلس، دولت و همه قوا همه اجزا و ارکان نظام همه اینها در مقابل ملت، مسئول و پاسخگو هستند.

خیلی افکار و ایده‌ها در انقلاب تولید شده است ولی ما نتوانستیم اینها را به دنیا معرفی کنیم. نتوانستیم الگوسازی و نظریه‌پردازی کنیم و چنین حکمرانی را به دنیا ارائه دهیم. الآن همه زور ما این شده است در هجومی که حکمرانی غربی به کشور آورده است، امثال من نشسته‌ایم ودفاع می‌کنیم که جلوی این هجوم را بگیریم ما خودمان حکمرانی داریم. ما باید همین الگو را با آن شور انقلابی که در اوایل انقلاب بود، تبدیل به نظریه و تئوری‌های کارآمد می‌کردیم و به دنیا ارائه می‌دادیم.

۵. نکته مهم بعدی که در حکمرانی اسلامی در متن قانون اساسی ما پذیرفتیم، تعهد حکمرانی به «آزادی» است. مقوله آزادی، مقولۀ اساسی انسان است. آزادی رسالت همه انبیاء مخصوصاً رسالت پیامبر اسلام بود. «یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتِی کانَتْ عَلَیْهِمْ» پیامبر آمد غل و زنجیر از پای انسان‌ها بردارد، استبداد را رفع کند. خرافات و جهل و نادانی را از جامعه بردارد و انسان‌ها آزاد شوند؛ این آزادی بشارت انقلاب اسلامی بود.

«آزادی»‌ که انقلاب اسلامی تعریف کرده است یعنی بازگشت به انسانیت انسان؛ نه بی‌حجابی و فساد که بعضی در شعار زن، زندگی، آزادی مطرح می‌کنند. این کاستی‌ ما هست که نتوانستیم این «آزادی» را تبیین و نظریه‌پردازی کنیم. همین امروز جناج اصلاح‌طلب را «آزادی‌محور» و جناح اصول‌گرا را «عدالت‌محور» می‌گویند؛ یعنی عدالت و آزادی مقابل هم هستند در حالی که رهبری فرمودند عدالت و آزادی دو روی یک سکه هستند.

۶. عنصر بعدی‌ای که انقلاب اسلامی پذیرفته است به عنوان یکی از عناصر حکمرانی، مقوله تحزب هست. حزب به معنای یک تشکل هم‌فکر و هم‌سو که به دنبال این هستند که احیاناً قدرت را به دست بگیرند. قدرت را نه به لحاظ مادی و به عنوان یک پدیده سیاسی. بلکه به عنوان یک ابزاری برای پیشبرد اهداف حکومت اسلامی و توسعه جامعه اسلامی. چنین چیزی در گذشته ما نداشتیم؛ هرچند هنوز نتوانستیم دانش دینی و فقهی و رفتاری آن را تولید کنیم.

۷. نکته هفتم که در حکمرانی اسلامی بسیار مهم هست تولی دولت اسلامی در حوزه اقتصاد است. در گذشته‌ها ما چیزی به اسم اقتصاد اسلامی یا نظام اقتصادی نداشتیم. هر کس کار خودش را می‌کرد. کاری هم با دولت نداشتند. دولت یک مالیات یا خراجی می‌گرفت اما نه تعیین‌کننده اقتصاد بود و نه مردم کاری با برنامه دولت داشتند. هر کسی کار خودش را می‌کرد. اما در حکمرانی جدید دولت متولی اقتصاد مردم تعریف شده. در متن قانون اساسی آمده است که بخش خصوصی، عمومی و بخش دولتی را به رسمیت شناختیم و چرخ نظام اقتصادی کشور باید با مدیریت دولت بچرخد.

۸. نکته بعدی یا عنصر بعدی در خصوص حکمرانی اسلامی مسئولیت دولت در حفظ و حراست از دین است. این هم پدیده نویی است. در دوره قاجاریه ناصر الدین شاه اصلاً خودش را متولی دین‌داری مردم نمی‌دانست. مردم می‌خواستند دنیدار باشند یا بی‌دین باشند، ولی در جمهوری اسلامی و در متن قانون اساسی، دولت وظیفه حفاظت و حراست از دین مردم را بر عهده دارد. دولت امروز مسئول رفع انحرافات دینی و ارزشی از جامعه است. مسئول حفظ و حراست از دین و معنویت و اعتقادات و باورها دولت است.

خداوند به ما توفیق بدهد که همان چیزی که گذشتگان و بزرگان و عالمان ما در متن قانون اساسی تدوین کردند و مهر امام راحل بر پای آن زده شده، همان را بتوانیم به نظریه و متون متقن علمی تبدیل کنیم تا هم خودمان به آن عمل کنیم و هم به دنیا بگوییم که ما دارای این حکمرانی هستیم.

( ارائه فوق در هشتمین نشست از یازدهمین دوره کرسی‌های آزاداندیشی با عنوان «الگوی حکمرانی اسلامی در گام دوم انقلاب اسلامی» به همت مجمع هماهنگی پیروان امام و رهبری استان قم و با همکاری اندیشکده مطالعات انقلاب اسلامی طلوع مهر به صورت حضوری و مجازی در دانشگاه طلوع مهر قم انجام شده است.)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Real Time Web Analytics
Clicky