شبکه اجتهاد: مدیریت دانش به چگونگی تولید، گردآوری، ذخیرهسازی، بازیابی، نشر و بکارگیری اطلاعات، اطلاق میشود. بهتعبیر دیگر، مدیریت دانش، فرایند خلق، گردآوری، ذخیره، بازیابی و بکارگیری دانش و اطلاعات است. مدیریت دانش، رشتهای است که رویکردی یکپارچه را برای شناسایی، جمعآوری، ارزیابی، بازیابی و اشتراکگذاری تمام داراییهای اطلاعاتی، تجویز میکند.
ضرورت استفاده از علم مدیریّت دانش، در دانش اصول
در روش متداول تبیین دانش اصول و تعلیم آن، نوعی مدیریّت، میان دادههای اصولی وجود دارد که در گذر زمان، دچار تحوّل اساسی نشده است و در گذر زمان، براساس همان روش پیشنیان، روند تکامل این دانش، طیّ شده است.
امّا با توجّه به چند نکته، بدون مدیریّت مبناهای بنیادین و غیر بنیادین و نتیجههای آنها و دادههای دانش اصول، ایجاد شبکه مبانی صحیح و دستیافتن به ثمرات آنها و نتائج مختلف شبکه، ممکن نیست:
نکته اول: دانش فرایندی؛ دانش غیر فرایندی
دانش به یک اعتبار، به دو نوع دانش معیاری و فرایندی و دانش غیر معیاری تقسیم میشود. دانش معیاری و فرایندی به دانشی اطلاق میشود که براساس مبانی خاصّ و نوعی ارتباط روشمند میان آنها، بنا شده است؛ مثل علم اصول فقه؛ اما دانشی مثل تاریخ، در صورتی که مقصود از آن، تنها نقل دادههای تاریخی باشد، دانش غیر معیاری و غیر فرایندی است که مسائل دانش، براساس معیارهای معقول و ارتباط میان آنها و فرایند منضبط میان معیارها، حلّ و بنا نشده است.
پیشرفت در دانش غیر معیاری و غیر فرایندی همانند تاریخ، تنها از راه دستیافتن به نقلهای جدید یا تحلیلهای نو، ممکن است؛ ولی سنخ توسعه و پیشرفت در دانش معیاری و فرایندی، متفاوت است.
دانش اصول فقه، دانشی معیاری و فرایندی است که شبکهای از مبانی و مسائل مختلف در آن وجود دارد که بر اساس هر مبنا، فرایندی خاصّ برای رسیدن به نتیجه، پیموده میشود و بر اساس آن مبانی و با توجّه به فرایند، در هر مسئله، نتیجه خاصّی گرفته میشود.
نکته دوّم: بناها و سازهها و فرایندهای بسیاری در دانش اصول، وجود دارد؛
نکته سوّم: دانش اصول، شبکه گستردهای از مبانی و ابتناها است که براساس نگاههای مختلف اندیشوران اصولی، برخی از اجزای شبکه یا بخش عمدهای از آن، دگرگون میشود؛
نکته چهارم: در برخی موارد، برای رسیدن به نتیجه، ارتباطدادن مبانی مختلف از مسائل مختلف این دانش به یکدیگر، ضروری است.
نیاز به اجرای مدیریّت در این دانش، زمانی بیشتر احساس میشود که در روش سنّتی تبیین، تعلیم دانش اصول و توسعه آن، تلاش بر این است که از طرحکردن مسائل مختلف دانش اصول در موارد متعدّد و بیان اشکال و پاسخ آن در ذیل برخی از نکتهها، آموزش، آموختن دانش اصول و بکارگیری آن در دانش فقه و توسعه آن، محقّق شود؛ ولی در دانشی که از نوع «آشکار» (Explicit knowledge) است و قابلیت بیان کردن آن به صورت ساختیافته و پیوسته، وجود دارد تمام این نکتهها، روشمند و در ضمن فرایندی مطرح میشود.
به تعبیر دیگر، در روش متداول، انگارۀ تعاملی که با دانش اصول، اتفاق میافتد این است که دانش اصول، همانند دانشی ضمنی و تجربی (Tacit knowledge ) است؛ درحالیکه دانش اصول، از نوع دانش آشکار است که بر مبانی و روشهای مشخّص، بنا شده است؛ ازاینرو تبیین مسائل این دانش، آموزش و آموختن آن و توسعه آن، باید براساس معیار و فرایندهای خاصّی باشد. ازآنجاکه یکی از هدفهای مدیریّت دانش، تبدیل دانش ضمنی و تجربی، به دانش آشکار و معیارمند است استفاده از آن برای تبدیل روش سنّتی به روشی کارآمد، ضروری است. در زمان حاضر، مدیریّت دانش (Knowledge management)، خود دانشی است که نیاز به آن، سبب ایجاد آن شده است.
چرخه چند مرحلهای ایجاد فرایند مدیریت دانش در دانش اصول
برای اعمال مدیّریّت در این دانش، پیمودن چند مرحله که بر یکدیگر، متوقّفاند ضروری است:
مرحله اول: کشف
هر دانش معیاری، بر اساس مبانی و نکتههای متفاوتی بنا شده است که میان آنها، ارتباطهای متفاوتی وجود دارد. ازجهت دیگر، برای رسیدن به نتیجه، با توجّه به نگاههای متفاوت، فرایندهای گوناگون، بکارگرفته میشود. در مرحله اول، باید این مبانی، نکتهها و ارتباط میان آنها و فرایندها، شناخته شود.
مرحله دوم: جمعآوری
جمعآوری اطلاعات و دادههای موجود به صورت دقیق، باعث شکلگیری دانشی میشود که آموختن، آموزش و فرایندهای آینده، بر اساس آنها ساخته میشوند.
مرحله سوم: ارزیابی و سازماندهی
این مرحله، شامل تجزیهوتحلیل عمیق دادههای جمعآوریشده در دو مرحله پیشین و طرّاحی شبکه مناسب با دادهها است.
مرحله چهارم: بهکارگیری
چهارمین مرحله، مرحله خوشایند بهکارگیری دانش و چشیدن ثمره زحمات مراحل پیشین است. دانش اصول در این مرحله، آمادۀ بکارگرفتن شده و اطلاق نام اصول فقه کاربردی بر آن، صحیح است.
مرحله پنجم: ابداع (خلق دانش)
در عرصه مدیریّت، برخی، اجرای فرایند مدیریت دانش را تنها تا مرحله پیشین میپندارند. این در حالیاستکه خلق دانش یکی از مهمترین موارد در اجرای فرایند مدیریت دانش است.
مرحلهای که نادیدهگرفتن آن، مشهود است و این بزرگترین اشتباه ممکن در حق اجرای مدیریت دانش است. نباید مدیریت دانش، فرایندی یکبار برای همیشه، پنداشته شود و این اندیشه که تنها با یکبار مُمَیِزی دانش و توزیع آن، میتوان به نتایج مطلوب دستیافت گمانی نادرست است.
بهبیاندیگر، اجرای مدیریت دانش، فرایندی مستمر است؛ زیرا کشف رویکردی جدید و کارآمدتر برای حل یک مسئله، یا یافتن روشی بهتر برای جمعآوری دادهها، افزون بر ایجاد تسلّط و فهم بهتر بر دادههای پیشین، به معنای عدم امکان کشف رویکردی کارآمدتر، یا عدم امکان دستیافتن به روشی کمنقصتر نیست؛ هر اطلاعات و دانش جدید هرچند کوچک، باید دائماً در فرایندها بهروز و ذخیره شود.
ارتقای دانش اصول فقه، بهمعنای شکلگیری شبکه گستردهتر و کاملتر، از مبانی پختهتر و فرایندهای بهینهتر و ارتباط روشنتر و صحیحتر میان مبانی است.
برخی از مزیتهای استفاده از مدیریت دانش
۱. شناسایی شکافهای دانش و تشخیص مهارتهای لازم برای بکارگیری دانش؛
زمانی که مستندسازی دانش ضمنی و دانش آشکار شدنی، آغاز میشود نقشه کاملی از دانش موجود، ساخته میشود. این نقشه، مشخص میکند که هر یک از مبانی، بهطور دقیق، چه کاری انجام میدهد و در این میان، به چه مبناهایی، نیاز است که در حال حاضر، وجود ندارد.
این درک باعث روشن شدن شکافهای دانشی و مهارتی میشود و اطلاعات ارزشمندی را در اختیار دانشمند قرار میدهد. او با کمک این اطلاعات، ساختارهای جدیدی را شکل میدهد که شکافهای موجود، در آن وجود ندارد و در حلّ مسائل دانش اصول یا دانش فقه، کارآمدتر است.
۲. شکلگیری تصمیمات آگاهانهتر؛
نظام مدیریت دانش، دانشمند را با بهبود دسترسی به دانش فعلی و قدیمی، مسلّح میکند و موجب کسب مهارتهای بیشتری میشود. پس از رسیدن به این نقطه، دانشمند اصولی، تصمیمات خود را بر اطلاعات دقیقتر و التفات به زاویههای مختلف مسئله، مبتنی میکند.
۳. حفظ دانش؛
وفات دانشمندان و فقیهان، یکی از پرهزینهترین اتفاقاتی است که در تاریخ علم، محقّق شده است. چالشی که با وجود تکنیکهای مدیریت دانش و مستندسازی اندیشه آنها، خسارت آن، قابل تقلیل است.
به این صورت که با کمک مدیریت دانش، حافظه ساختیافته برای دانش ایجاد میشود. حافظهای که دانش و نوع اندیشیدن دانشمندان پیشین و خبره، به مرور زمان در آن ثبت و نگهداری میشود. با این کار دانش حیاتی دانشوران کلیدی حتی بعد از وفات آنها، در اختیار دیگران و در دسترس آنها قرار میگیرد.
۴. افزایش کارآیی عملیاتی؛
نظامهای مدیریت دانش، بستری ایجاد میکنند تا دانشکاران فعال، اطلاعات مرتبط و موردنیازشان را سریعتر پیدا کنند. این ویژگی، افزونبر کاستن زمان تحقیق و جستجو، به نتیجهگیری سریعتر میانجامد.
۵. کاهش احتمال خطا و اشتباه؛
با نگاه یکپارچه به دانش اصول که براساس مبانی بنیادین و فرایندهای ساختیافته است درک بهتری از سایر مبانی و فرایندهای بکاربرده شده در این دانش، ایجاد میشود و این دستآورد سبب میشود که از پیچیدگی سایر فرایندهای بکارگیری شده در این دانش، کاسته شود و این موضوع، باعث کاهش احتمال خطا و اشتباه میشود.
۶. فرایندهای استاندارد شده؛
با توجّه به نظامداشتن مبانی و فرایندها، بهتدریج همه مبانی، قاعدهها و فرایندها به شکل منسجم و به صورت معیار (استاندارد)، تشکیل میشوند. نتیجههای متفاوتی بر این مزیّت، مترتّب میشوند که یکی از آنها، بهبود کیفیّت آموزش است.
۷. افزایش همکاری و همافزایی دانشمندان
با توجه به اینکه، مبانی و فرایندها، معیارمند و استاندارد میشوند فهم درست و مشترکی میان تمام دانشوران اصولی شکل میگیرد و اختلافاتی که ناشی از سوء فهم یا تبیین نادرست است کاهش مییابد. بر این اساس، سعی و تلاش دانشمندان که پیش از این، در مسیر نادرست استفاده میشد در مسیر شکوفایی و رشد دانش اصول، بکار گرفته میشود.