شهید صدر معتقد بود نتایجی که عالمان در دانشگاه و حوزه به دست میآورند، به صراحت نوشته و به بحث گذاشته شود. شهید صدر به عدم گفتوگوی عالمان دینی و دانشگاهیان انتقاد داشت و معتقد بود که باید همدیگر را نقد کنیم و حسادت علمی را کنار بگذاریم. در همین راستا وی معتقد بود باید در متهم کردن نظرات هم به غیرعلمی بودن و علمیت نداشتن، احتیاط کرده و به تبیین درست این مساله بپردازیم.
به گزارش شبکه اجتهاد، استاد حسن رحیمپورازغدی شامگاه دیروز (۲۲ فروردین) و در نشست «شهید صدر از فاتحان نهضت تولید علم در عرصه علوم انسانی با رویکرد اسلامی» که در هفته بزرگداشت شهید صدر به همت پژوهشگاه تخصصی شهید صدر برگزار شد سخنرانی کرد. مهمترین نکات ارائه شده در نشست را در ادامه میخوانید.
ما نسل گذشته، نگاه دینی و انقلابی خود را مدیون شهید محمدباقر صدر میدانیم. او از پیشگامان علوم انسانی اسلامی بود. شهید صدر و هم عصران او نگاه جدیدی با رعایت متد جواهری به مسائل داشتند و اقدامات اساسی را برای نظامسازی و گفتمانسازی انجام داده و جنبش بزرگ فکری را سازمان دادند و از علوم سنتی به علوم اجتماعی از جمله مدیریت، اقتصاد و … پل زدند و به پرسشهای جدید، پاسخهای جدید دادند.
ایشان قرآن و حدیث را از حالت تبرک یک مرحله ارتقا داده و قرائت را با تعلم همراه کرد. قرائت این متون به خاطر بار معرفتی است که ثواب دارد.
شهید صدر با نظام سازی اسلامی به چالش با ترجمهزدگان، غربزدگان و قائلین به انفعال و تعطیلی احکام اجتماعی در عصر غیبت پرداخت. او بر خلاف این دو جریان معتقد به نظامسازی اسلامی بود. برخی با نظامسازی دینی مخالفاند و به توابع و لوازم پایبند نیستند و در واقع این نظریه منجر به توجیه ظالمان و جائران و حاکمان سکولار میشود.
امثال شهید صدر با این دو غربگرا و سنتی منفعل درگیر شدند، جریان منفعل سنتی احکام دین را محدود به زمان میدانستند درحالیکه صدر احکام اسلامی را احکام حقیقی میدانست. تعطیل احکام دین بدعتگذاری است و تعطیلی احکام سیاسی با هیچ دلیل اخلاقی، حقوقی، شرعی، فلسفی و حقوقی سازگار نیست.
خطاب صدر به غربزدگان نیز این بود که چرا به مسائل اساسی جامعه فکر نمیکنند. سؤال او از غربزدگان دوره خودش این بود که نسبت مکتب و علم چیست؟
ثمره علوم انسانی اسلامی نه تنها یک نظام علمی که زندگی توحیدی است که در همه سطوح بروز خواهد کرد و در نتیجه یک جامعه بیدین و با جامعهای دینی در همه سطوح تفاوت خواهد کرد و چنین نیست که جامعه دینی در ظاهر با جامعهای غیر دینی تفاوت نداشته باشد.
امثال شهید صدر چند سؤال مطرح کردند، اول اینکه با توجه به اینکه توصیف صرف نداریم، باید ابتدا خود انسان را تعریف کنیم و از همین ادله در معرفتشناسی، اخلاق، حقوق و … بین علوم انسانی اسلامی و غیر اسلامی تفاوت وجود خواهد داشت و توصیف محض پوزیتیویستی ناممکن است.
خطاب و مطالبه اول شهید صدر به حوزه و دانشگاه این است که ما باید به مقام توصیهکننده مکتب آگاه باشیم. آگاهی تجربی محض به ما باید و نباید نمیدهد. ما باید و نبایدی از اینکه آب در ۱۰۰ درجه میجوشد استخراج نمیکنیم و تنها توصیهای که میتوانیم از این گزاره داشته باشیم، این است که اگر میخواهید آب بجوشد باید آن را به ۱۰۰ درجه برسانید. همچنین از کدام یک از علوم تجربی توصیهای به دست میآید و آنکه ما باید چه کاری را انجام دهیم؟
این مکتب است که توصیه میکند. در علم سیاست روش رسیدن و ماندن در قدرت بیان میشود، اما این علم نمیگوید با چه شیوهای باید به قدرت رسید و یا برای چه هدفی باید قدرت را در دست گرفت و کدام روش برای ماندن در قدرت و حفظ آن مناسب است. رسیدن به قدرت به شیوههای مختلفی از ترور گرفته تا گفتوگو ممکن است، اما علوم سیاسی به تنها نمیگویند کدام یک از اینها بهتر است و این به مبانی هستیشناسی و انسانشناسی ما محدود خواهد بود.
اگر مبانی متافیزیک علوم را کنار بگذاریم و صدر این کار را میکند و میپرسد اگر توصیف صرف وجود داشته باشد، چگونه باید حکم صادر کرده و حکم بدهیم تا بتوانیم کاری را انجام دهیم. علم سیاست به ما هو سیاست به ما توضیح نمیدهد که کدام تعریف از سیاست درست است و احکام و ارزشها را از کجا بیاوریم. علوم نمیتوانند روش را بگویند از این رو ما مدیریت توحیدی داریم و مدیریت طاغوتی و علم نمیتواند بگوید کدام یک درست است.
شهید صدر میگوید فرض کنیم علم از مکتب جداست و توصیف نیز از توصیه جداست، در این صورت علم به تنهایی بیفایده خواهد بود و باید علم با مکتب تکمیل شود. در جامعه اسلامی که همه مناسبات اقتصادی را دارد، بر چه مبنایی بر اساس علم توصیفی باید توصیه شود؟ اسلام میگوید چگونه ثروت تولید کرده و چگونه آن مصرف کنیم. مکتب خط و مشی اقتصاد، سیاست، روابط بینالملل و… را تعیین میکند.
این مکتب است که تصمیم میگیرد کدام توصیه اقتصادی، علمی و سیاسی بر اساس واقعیت باید اتخاذ شود، تفکیک دین از سیاست، اقتصاد، جامعه و … معلول تفکیک عقل از تجربه است. تعریف غیرمعرفتی از دین نیز مشکل درست میکند.
خطاب دوم صدر این است که نظامسازی لازم انجام شده و احکام و اخلاق اسلامی تولید شود. صدر میپرسد ما چه مسلمانی هستیم که از یک طرف دین را جامع میدانیم و از طرف دیگر حکومت و نظامسازی اجتماعی را به کفار واگذار میکنیم. مسلمانان باید نظریه جایگزین و مختص اسلام را در این زمینهها معین کنند. در این صورت مشکلات کشور حل خواهد شد و با تقلید طوطیوار روشهای دیگران، حتی مشکلات روزمرهای چون آلودگی هوا نیز حل نخواهد شد. از این رو نمیتوان بدون لحاظ تفاوتها مشکلات را حل کرد و باید جامعه به عنوان موضوع علم شناسایی شود.
توجه به قداست دیگر خطابی است که شهید صدر داشت. او معتقد بود که دانشگاهیان و حوزویان نباید از مساله قداستی که به واسطه ایمان به متعلق علم تعلق میگیرد، غافل شوند.
شهید صدر اشکال میکند که نمیتوان در حوزه اقتصاد به اخلاق توجه نکنیم یا در مباحث اخلاقی به اقتصاد و سیاست بیتوجه باشیم. ابعاد مختلف علوم در ارتباط با یکدیگر هستند و نمیتوان ابعاد مختلف این مکتب را از هم جدا و مثله کرد. فقیه باید کلام و عقاید بداند و عالم اخلاق باید از عرفان بهره داشته باشد و به بیان دیگر یک نظریهپرداز مسلمان باید اجمالاً با کلیات علوم اسلامی و مبانی آن آشنا باشد.
شهید صدر معتقد بود نتایجی که عالمان در دانشگاه و حوزه به دست میآورند، به صراحت نوشته و به بحث گذاشته شود. شهید صدر به عدم گفتوگوی عالمان دینی و دانشگاهیان انتقاد داشت و معتقد بود که باید همدیگر را نقد کنیم و حسادت علمی را کنار بگذاریم. در همین راستا وی معتقد بود باید در متهم کردن نظرات هم به غیرعلمی بودن و علمیت نداشتن، احتیاط کرده و به تبیین درست این مساله بپردازیم.