نویسنده کتاب «نظریه شبکه مسائل» گفت: اگر عملکرد فقهای معاصر در پرداختن به فقههای تخصصی را بررسی کنیم از مجموعه عملکرد این فقها، میتوانیم به روشی برای کشف شبکه مسائل در خصوص فقههای معاصر دست پیدا کنیم.
به گزارش شبکه اجتهاد، نشست «روش تدوین شبکه مسائل فقههای معاصر» از سوی پژوهشگاه مطالعات فقه معاصر با همکاری میز توسعه و توانمندسازی علوم اسلامی دفتر تبلیغات اسلامی برگزار شد. حجتالاسلام والمسلمین ایمان کاظمیمقدم؛ نویسنده کتاب «نظریه شبکه مسائل» در این نشست به سخنرانی پرداخت و گفت: در خصوص موضوعی که بنده ارائه میدهم یعنی روش تدوین شبکه مسائل فقههای معاصر باید بگویم در این کار طبق روش کتاب «نظریه شبکه مسائل» پیش نرفتهام لذا لازم است درباره روش توضحیاتی ارائه دهم.
ضرورت داشتن ادبیات روشمند در زمینه فقه
وی افزود: در سال ۱۳۹۶ در پایاننامهام، فقههای تخصصی را تحلیلِ محتوا کردم که شامل ارائه نظریات فقهایی است که تلاش کردهاند فقههای تخصصی یعنی فقه معاصر را تئوریزه کنند لذا ادبیات علمی آنها را واکای کردیم و فقههایی همانند فقه حکومتی، فقه هنر و فقه الاداره را بر اساس فرمایشات افرادی نظیر استاد فاضل لنکرانی، استاد اعرافی، استاد صمصام الدین قوامی و سایر بزرگانی که دغدغه آنها توجه به فقه معاصر بوده است را مورد بررسی قرار دادهایم چراکه اهمیت توجه به فقههای معاصر بر کسی پوشیده نیست و از مطالبات رهبر معظم انقلاب است که حوزه علمیه را در مسیر تمدنسازی قرار میدهد اما مسئله مهم این است که باید به ادبیاتی روشمند درباره چیستی و چگونگی این فقهها دست پیدا کنیم.
کاظمیمقدم بیان کرد: بنده در این مکتوبه، چند گام شامل مصداقیابی، تعریفیابی، توصیفیابی و در نهایت دستیابی به شبکه مفاهیم برداشتهام. ابتدا بر کشف مفاهیم تمرکز کرده و سپس سمت تبدیل این شبکه مفاهیم به شبکه مسائل رفتهام. باید روابط متغیرها را به دست بیاوریم و با توجه به این متغیرها، به مسئله دست پیدا کنیم تا منجر به تولید شبکه مسائل شود. بنده در بخشی از مقالهام سراغ تعریف مباحث رفتهام و مثلا گفتهام فقه هنر به معنای بررسی نگاه شریعت به مقوله هنر و استنباط نگاه هنجاری و دستوری دین به پدیده هنر است.
لوازم تشریح بهتر فقههای معاصر
وی یادآور شد: نکته دیگر درباره فقه حکومتی است. فقه حکومتی برخلاف فقه سیاسی، فقه هنر و فقه الاداره، از جنس گزاره و موضوع و محمول نیست بلکه رویکردی است که به کشفِ نسبت و رابطه تمام ابواب فقهی و مسائل ریز و کلان ابواب فقهی با نیازهای حکومت میپردازد. بنابراین صورت فقه حکومتی، رفع نیاز حکومت و علت مادی آن نیز خودِ نیازها و مسائل حکومت است. در تعریف فقه الاداره نیز تعاریف مختلفی ارائه شده از جمله اینکه صمصام الدین قوامی میگوید فقه الاداره یا فقه سازمانی، دانشی است که در تعامل دو دانش فقه و مدیریت شکل میگیرد.
نویسنده کتاب «نظریه شبکه مسائل» تصریح کرد: فقه تربیت نیز دانشی است که رفتارهای اختیاری صادر شده از سوی مربیان و متربیان را بررسی و برای هر رفتاری، حکمی را از ادله، استنباط میکند. اگر مجموعه این تعاریف را که در حوزه فقههای معاصر ارائه شده کنار هم بگذاریم باید یک نگرش و رویکرد فراتحلیلی به آنها داشته باشیم که در این نگاه، از تعامل دو دانش همانند فقه و دانشی دیگر از علوم انسانی، موجودی ایجاد میشود که این موجود از جنس رفتار است و حکم شرعی آنها به دست میآید و یک رابطه موضوعی و محمولی شکل میگیرد که از ترکیب آنها گزارههای فقهی ایجاد میشود که مجموعه این گزارههای فقهی، یک باب فقهی را ایجاد میکند که میتوانیم از آن با عنوان فقه معاصر یاد کنیم.
وی گفت: نتیجه بحث بنده این است که اگر عملکرد فقهای معاصر در پرداختن به فقههای تخصصی را بررسی کنیم از مجموعه عملکرد این فقها، میتوانیم به روشی برای کشف شبکه مسائل در خصوص فقههای معاصر دست پیدا کنیم لذا بنده گامهایی را تعریف و مصادیقی را در این راستا تبیین و روابط بین متغیرها را کشف کردم تا در نهایت به مسائلی دست پیدا کنیم که در راستای تشریح بهتر فقههای معاصر باشد. البته این کار باید ادامه پیدا کرده و تکمیل شود.
لزوم توجه به روششناسی شناخت شبکه مسائل فقه معاصر
همچنین حجتالاسلام والمسلمین علیرضا پیروزمند؛ عضو هیئت علمی دانشگاه عالی دفاع ملی، در این نشست گفت: تمرکز این ارائه، بیش از آنکه روششناسیِ تشخیص شبکهِ مسائل باشد بر موضوعات دیگر و مخصوصاً مصداقیابی بود. نکته دیگر اینکه با توجه به ادعای نویسنده، تأکید ایشان بر این است که شبکه متغیرها را در این فقهها به دست دهند اما سؤال این است که تلقی نویسنده از متغیر چیست و اگر چه چیزی را بیان کند در واقع متغیر را بیان کرده است مثلا وقتی میخواهید متغیرهای فقه هنر را بیان کنید باید بگویید چه عواملی باعث میشوند تغییری را در هنر شاهد باشیم.
وی افزود: نکته دیگر اینکه نویسنده فرمود دنبال بازگویی روشهای فقهای معاصری هستم که به این فقهها پرداختهاند و از این طریق به یک روش دست پیدا کردهام اما بهتر این بود که به صورت مستقیمتر میگفتید صمصام الدین قوامی، فلان گونه و استاد فاضل لنکرانی، فلان گونه صورتبندی کرده است و خواننده را راهنمایی میکردید که از صورتبندی استخراج شده استفاده کند اما این اتفاق در مقاله نیفتاده است و آنچه بنده به عنوان خواننده درک میکنم این است که نویسنده گامهای تعیین شدهای از قبل داشته و آن آقایان هرچه گفتهاند در همین قالب مورد بررسی قرار گرفته است.
پیروزمند بیان کرد: همچنین در مقاله به قالبی با عنوان علل اربعه اشاره شده است اما آنچه در عمل با عنوان علل صوری، مادی، فاعلی و غایی آوردهاید با این ابهام مواجه هستند که آیا این علل، برای موضوع هستند یا برای حکم؟ به نظرم اگر قرار بود این قالب به کار برود باید برای موضوع باشد اما در مقاله، نسبت به موضوع به کار نرفته است. همچنین باید بگویم نسبت به روششناسی شناخت شبکه مسائل فقه معاصر، پاسخ چندانی داده نشده که لازم بود در مقاله به میزان بیشتری مورد توجه قرار گیرد.
تفاوت روششناسی و روش تحقیق
همچنین دکتر عبدالمجید مبلغی؛ عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، در این نشست گفت: بنده اشکالاتی که حجتالاسلام پیروزمند فرمودند را قبول دارم و آنها را وارد میدانم اما فکر میکنم فراتر از آن، یک اشکال مهم و پایهای بر متن، این است که آنچه ارائه شده در معنای موثر کلمه، ربطی به مبحث روششناسی ندارد و با مسامحه میتوان گفت بخشی از روش تحقیق یا در بهترین حالت، لایه بسیار پائین روششناسی است.
وی افزود: برای توضیح بیشتر بحث لازم است به معنای روششناسی و تفاوت آن با روش تحقیق اشاره کنم. وقتی از روششناسی صحبت میکنیم باید بدانیم که روششناسی به چهارچوب یا منطق نظریِ موجود در فهم و دادهها میپردازد. به یک معنا، نحوه نگاه ما به موضوع مطالعه را در دو لایه تضمین میکند؛ اول اینکه مواجهه ما با دادهها، مواجههایاندیشیده باشد و مفروضات، ذهن ما را ربایش نکنند و دوم اینکه سرعت پیشرفت بحث را کنترل میکند تا مواجهه ما با دادهها به گونهای نباشد که دچار پرشهای مقطعی شویم.
مبلغی بیان کرد: اما روش تحقیق به مجموعهای از آمادگیها و توانمندیهای ضروری برای شناخت دادهها میپردازد. به بیان دیگر در روش تحقیق سعی میکنیم بضاعت نظری حاصل آمده از روششناسی را صورتبندی کنیم و در یک قالب اجرایی و عملیاتی به بحث بگذاریم. اما آنچه بیان شد عمدتاً وجه روش تحقیقی داشت یعنی معرف نحوه مواجهه با اطلاعاتی بود که قرار است ما را از یک نقطه به نقطه دیگر برساند در حالی که مسئله این است که اگر نحوه مواجهه روششناختی خودمان را از پیش مقرر نکنیم آنگاه در جایگاهی قرار نمیگیریم که فرصت نظری برای روش تحقیق جدی داشته باشیم و از فهم موقعیت باز میمانیم./ ایکنا