آخوند خراسانی با تألیف کفایه الاصول، علم اصول را از تورّم پیرایش و ویرایش کرد، منتهی این ویرایش و پیرایش باعث ابهام بیش از حد در عبارت علم اصول گردید و یا به نوعی علم اصول از افراط به تفریط گرایید.
به گزارش خبرنگار اجتهاد، حجتالاسلام سعید رمزی استاد سطوح حوزه علمیه مشهد طی سخنانی در جلسه درسی «کفایه» به تبیین «اهمیت علم اصول» پرداخت و گفت: تمامی ادیان الهی تکالیفی برای بشر به ارمغان آوردهاند و علمی که متکفل کشف قوانین الهی است علم فقه نامگذاری شده است، مقدمه اصلی و علّت تامّه علم فقه علم اصول میباشد و همین مقدمیت، موجب ارزش و اهمیت علم اصول گردیده است.
تاریخ علم اصول
وی در بخشی تاریخ علم اصول و کتاب کفایه الاصول را تشریح نمود و اظهار کرد: قبل از نیمقرن گذشته کتاب خاصی در رابطه با این علم دیده نمیشود ولی میتوان تطورات علم اصول را در شش دوره تقسیم کرد.
۱- تأسیس: تاریخ گواه این مطلب است که در زمان امام باقر و امام صادق «علیهماالسلام» هشام بن حکم و دیگر صحابه کتب مختلفی در این زمینه نگاشتهاند؛ بنابراین این ادعا که علم اصول توسط شافعی سنّی مذهب تدوین شده است تنها با این تفصیل صحیح خواهد بود که پس از سخن خلیفه اول مبنی بر حسبنا کتاب الله آشکار شد که کتاب خدا جوابگوی تمامی احکام نیست و بهناچار باید به سنت پیغمبر نیز عمل کرد در نتیجه اهل تسنن زودتر به این علم احتیاج پیدا کردند.
۲- توسعه و تدوین: از اوائل قرن چهارم تا اواخر قرن ششم با تلاشهای شیخ مفید و بعد از او شیخ طوسی، علم اصول وارد تطور دیگری گردید. از ویژگیهای این دوره میتوان به بساطت و محدودیت مسائل اصولی اشاره کرد.
۳- تکامل: پس از دوره تدوین، علما جرأت نقد و بررسی آرای شیخ طوسی را نداشته و حدود ۱۰۰ سال همگان در این مسائل مقلّد شیخ طوسی بودند. منتهی ابن ادریس توانست با نقد و بررسی آراء اصولی شیخ طوسی تحولی در علم اصول ایجاد کند.
۴- رکود: با رهبری مرحوم استرآبادی مکتب اخباریگری در اوائل قرن یازدهم در حوزههای علمیه ظهور پیدا کرد و با طرح مطالبی مبنی بر اینکه سنّت پیامبر برای ما حجت بوده و نیازی به علم اصول نخواهیم داشت. منتهی اشکالی که مطرح میشود این است که روایات نیاز به بررسی سندی داشته و نمیتوان بدون دقت در سند و دلالت آنها تمامی آنها را حجت دانست. البته ناگفته نماند که از برکات این دوره جمعآوری جوامع حدیثی بود.
۵- رونق دوباره: مرحوم وحید بهبهانی با صلابت خاص در مقابل جریان اخباریگری ایستاد و آن را کنار زده و شاگردانی همچون صاحب فصول و میرزای قمی را تربیت کرد.
۶- تعمق و ژرفنگری: مرحوم شیخ انصاری با تحولات کلی و اساسی و ابداعاتی از قبیل تقسیمبندی قطع، ظن، شک، حکومت، ورود، مصلحت سلوکیه، … مبدع آخرین تطوّر از تطوّرات علم اصول شد.
مکتبهای اصولی شیعه پس از شیخ انصاری
حجتالاسلام رمزی با بیان اینکه پس از این ادوار، سه مکتب مختلف دیگر با ویژگیهای خاص به وجود آمد، بهاختصار توضیح داد.
مکتب سامرایی: مرحوم میرزای شیرازی در سامرا با راهاندازی حوزهای بزرگ مباحث را بهصورت مباحثه گونه به نقد و بررسی میگذاشت و به همین دلیل برخی از دروس (مباحثات) ایشان مدت زمانی بین ۳ الی ۴ ساعت زمان میبرد. یکی از ایراداتی که به این مکتب وارد شد افراط در مسائل علم اصول و بهاصطلاح خروج از موضوعیّت این علم و دور شدن از هدف اصلی بود و یا به اصطلاح در این دوره در علم اصول تورّمی پدید آمد.
مکتب نجف: طلایهدار این مکتب مرحوم آخوند خراسانی است که با تألیف کفایه الاصول، علم اصول را از تورّم پیرایش و ویرایش کرد، منتهی این ویرایش و پیرایش باعث ابهام بیش از حد در عبارت علم اصول گردید و یا به نوعی علم اصول از افراط به تفریط گرایید. گفتنی است شاگردان بسیاری – که در برخی از نقلها تا ۳۰۰۰ نفر نیز برشمردهاند – در مجلس درس او حضور داشتند.
مکتب اعتدال: که میتوان از آن به مکتب قم نام برد که مؤسس آن مرحوم شیخ عبدالکریم حائری بوده و بهگونهای پایهریزی شده بود که افراط مکتب سامرا و تفریط مکتب نجف در آن برطرف شد.
حجتالاسلام رمزی خاطرنشان کرد: در حال حاضر نیز علم اصول نیاز به پیرایش و تحولاتی خواهد داشت که مرحوم شهید محمدباقر صدر حلقات را با چنین انگیزهای تدوین کرد.
استاد حوزه علمیه مشهد، طلاب را برای فهم «کفایه الاصول مرحوم آخوند» به رعایت چهار مرحله ارجاع داد و گفت: اول، فهم کلام صاحب کفایه؛ دوم، ضبط برخی مطالب و موارد مهم؛ سوم، تعمق در مطالب و چهارم، تتبّع پیرامون آنها.