اختصاصی شبکه اجتهاد: حجتالاسلام دکتر احمدعلی قانع، اگرچه عمری را در دانشگاه امام صادق(ع) سپری کرده و هماکنون نیز معاون تحصیلات تکمیلی دانشکده معارف اسلام، فرهنگ و ارتباطات این دانشگاه است؛ امّا تجربه سه سال ریاست بر دانشگاه اسلامی غنا در کنار چند سال مدیریت مرکز بینالمللی مطالعات اسلامی سیرالئون، او را در زمره آشناترین افراد به فعالیتهای علمی قارّه سیاه قرار داده است. با او از وضعیت اصول و فقه مقارن در آفریقا سخن گفتیم و اینکه در طول سالیان حضور در این قارّه، چه فعالیتهایی را دراین راستا انجام داده است.
اجتهاد: فعالیتهای فقهی حضرتعالی در دوران حضور در آفریقا، بیشتر در چه حوزههایی متمرکز بود؟
قانع: ما حدود پنج سال در کشورهای غنا و سیرالئون حضور داشتیم. در این مدت، اگرچه به دانشگاهها سر میزدیم ولی مستقیماً در جریان متونی که در آنها تدریس میشد نبودیم. البته گاهی سؤالهایی میکردیم که به آن اشاره خواهم کرد. ما در شهر سیریتون در سیرالئون و آکرا در غنا، حوزه و دانشگاه و کالج داشتیم.
در این دو مرکز آموزشی، بیشتر کارمان روی تفسیر، عقاید و فقه بود، ولی اصولفقه را هم در حد ابتدایی تدریس میکردیم تا طلبهها در حد مختصری با مبانی فقه و مبانی اجتهاد آشنا شوند. در آنجا، کار ما بهصورت مقارن نبود تا آراء را بین مذاهب مختلف مقایسه کنیم، بلکه حتی اگر بحثی هم ارائه میشد غالباً بدون نام مطرح میشد؛ مثلاً میگفتیم فقه اسلام، این است. اگر میخواستیم اهلبیت را هم معرفی کنیم، نمیگفتیم امامان شیعه؛ چون مخاطبان ما در آنجا شیعه نبودند و متأسفانه تبلیغات وسیع وهابیت علیه شیعه بهقدری زیاد بود که اگر میخواستید خود را شیعه معرفی کنید و مثلاً بگویید: امام صادق رئیس مذهب جعفری این را فرموده، طرف مقابل موضع میگرفت و به حرف شما گوش نمیداد.
لذا اگر حدیثی از امام صادق نقل میکردیم، به زبان انگلیسی میگفتیم: «The Grandson of Holy Prophet»:نواده بزرگ پیامبر اکرم. بهعنوان نوه پیامبر اکرم، حرف اهلبیت را میپذیرفتند. روش ما در آنجا این بود که مباحث را چه قرآنی، چه فقهی، چه اصول فقهی، چه تفسیری، مستند به مبانی مشترک طرفین ارائه میکردیم.
مسائل اختلافی را هم تا حد ممکن وارد نمیشدیم، مگر اینکه آنها از ما سؤال میکردند. مثلاً بحثهایی چون متعه که میان شیعه و سنی اختلافی است را شروع نمیکردیم. البته گاهی آنها این مباحث را مطرح میکردند که براساس مبانی خود آنها پاسخ میدادیم. مثلاً میگفتیم: بخاری، مسلم یا ابن عباس چنین گفته است. سعی میکردیم جواب براساس مشترکات ما و آنها باشد.
البته بعضی از دانشجویان که فرصت داشتند و چند سالی در ایران حضور یافته و در حوزههای قم یا جامعهالمصطفی تحصیل کرده بودند، خیلی خوب تشیع را شناخته بودند. بعضی از اینها ده تا پانزده سال در ایران تحصیل کرده بودند. آنها جز شیعیان آتشین و اصطلاحاً داغ محسوب میشدند، لذا به آنها میگفتیم: اگر میخواهید در مدارس و مساجد کشور خودتان موفق باشید، اینقدر داغ بودن خوب نیست. حتی گاهی برخی از آنها را به خاطر زیاد داغ بودنشان، از مساجد و مدارس بیرون میکردند، لذا همیشه سفارش ما به آنها این بود که در کشوری که حکومتش مسیحی است و مسلمانهایش سنی (بعضی تیجانی و بعضی وهابی و بعضی احمدی)، اگر میخواهید موفق باشید باید بر مشترکات تأکید کنید.
اجتهاد: آیا در کشورهایی که حضور داشتید، به ترویج روش مقارن در استدلالات اصولی و فقهی میپرداختید؟
قانع: در سیرالئون، آنقدر سطح علمی و سطح اقتصادی مردم پایین بود که ما تنها دورههایی را برای امام جماعت مساجد تنظیم میکردیم، سپس امامان جماعت شصت تا هفتاد مسجد را دعوت میکردیم و مسائل ابتدائی دین را به آنها یاد میدادیم. حتی گاهی قرائت نماز امام جماعت را اصلاح میکردیم و گاهی مسائل ابتدایی احکام و طهارات و وضو و غسل و کیفیت ذبح حیوان، حیوانات حلال و حرام را به آنها معرفی میکردیم تا وقتی به مسجد محلهشان میروند، این مطالب را تبلیغ کنند.
در چنین فضائی، اصلاًجای این نبود که بگوییم فقه حنفی، فقه مالکی یا فقه شافعی این را میگوید؛ بنابراین، اصلاً نمیتوانستیم از مباحث تخصصی مقارن سخن بگوییم چون آنها هنوز در مسائل ابتدایی مشکل داشتند.
اجتهاد: وضعیت اصولفقهمقارن در دانشگاهها و حوزههای علمیه آفریقا چطور بود؟
قانع: دانشگاه ما دانشگاه اسلامی غنا بود به نام: «Islamic University College of Ghana» که اختصاراً به آن IUCG میگفتند. در این دانشگاه، همانطور که عرض کردم، اصلاً جای طرح اینگونه مباحث تخصصی نبود. در دانشگاههای دیگر غنا هم که من میرفتم و در مراسمش هم شرکت میکردم خبری از اصول و فقه نبود چه رسد به اصول و فقه مقارن. بهعنوان نمونه، در یکی از شهرهای غنا که شهر تماله هست، دانشگاهی بود که میگفتند دانشگاه مرکزی مسلمانان است. در آن دانشگاه، رشتهای به نام مطالعات ادیان داشتند که در آن، به مباحث مسیحیشناسی، یهودیشناسی و اسلامشناسی میپرداختند. لکن در این دانشگاه، تنها به مطالب و رویکردهای کلی ادیان پرداخته میشد و عنایتی به مباحث تخصصی مانند فقه و اصولفقه نبود، چه رسد به اصول و فقه مقارن.
اجتهاد: در مدتی که در آفریقا حضور داشتید، آیا در بین جوامع علمی شیعه و سنی، رویکرد مقارن وجود داشت؟
قانع: رویکرد مقارن به این معنا که من توضیح دادم وجود داشت. در حقیقت سطح علمی آنها در مسائل دینی آنقدر بالا نبود که وارد بحث مقارن بشوند؛ اما یک رویکردی وجود داشت (که ما هم در راستای تحکیم آن چند همایش برگزار کردیم) به نام تأکید بر اشتراکات مذاهب و ادیان مختلف. در این اجلاس که با عنوان مشترکات ادیان ابراهیمی در کشور غنا برگزار شد، تمام بزرگان مذاهب یهودی، مسیحی و حتی ادیان قبیلهای (که برخی از آنها را حتی به نام هم نمیشناختیم) حضور داشتند. در این اجلاس، بر مباحث مشترک بین ادیان، مانند قبح ظلم، حسن عدالت، اینکه انسان باید کار کند، اینکه نظافت باید داشته باشد، اینکه حق دیگری را نباید بخورد، بحث عفت، بحث حجاب و … تأکید میکردیم. در این همایش، از اساتید مسیحی و غیرمسلمان دانشگاههای غنا دعوت شد تا مقالاتی را بنویسند. آنها نیز این دعوت را اجابت کرده و انصافاً مقالات خوبی را نگاشتند. این همایش نشان داد که ادیان مختلف میتوانند با تأکید بر مشترکات، به آرامی در کنار هم زندگی کرده و از نکات مثبت یکدیگر استفاده کنند.
البته اینکه قرآن کریم میگوید یهود و نصارا را دوست خودتان نگیرید آن درست، جای خودش محفوظ است. اینکه دولتهای مستکبر در دنیا، دشمن ما هستند و میخواهند اموال ما را غارت کنند و استقلال ما را قبول ندارند، بهجای خودش محفوظ است، ولی ملتها را میشود از طریق مشترکات بین ادیانی، همراه کرد و با آنها گفتگو نمود. حضرت امام رضا علیهالسلام نیز وقتی در مجالسی برای مناظره با ارباب ادیان در همین مرو و خراسان تشریف میبردند، میگفتند با اهل کتاب، با کتاب خودشان با مسیحیان با انجیلشان و با یهودیان با توراتشان صحبت میکنم و در مسائل مختلف جوابهایی که لازم است به آنها میدادند. اتفاقاً برخی از ارباب ادیان مختلف از همین طریق به اسلام گرایش پیدا کردند و فهمیدند که امام چه شخصیتی است.
به نظر من، شما اگرچه بحث اصولفقهمقارن را در میان مذاهب اسلام مطرح میکنید، امّا این مسئله در میان ادیان هم معنا دارد. چون ما قبول داریم که خدای متعال واحد است و حضرت موسی را با تورات، حضرت عیسی را با انجیل و بعد هم در نهایت خاتم پیامبران را با قرآن فرستاد. همینالان، در میان کتابهای آسمانی، اگر کسی مطالعه تطبیقی میان تورات عهد قدیم، انجیل عهد جدید و قرآن کریم انجام دهد، مشترکات زیادی را میان این کتابها پیدا میکند. این مشترکات میتوانند بهعنوان مبانی گفتگوی ما با سایر ادیان قرار گیرند.
ما در دانشگاه اسلامی غنا، به دانشجوی مسیحی هم مطالب قرآن تدریس میکردیم و میگفتیم قرآن میگوید در این مسئله اینطوری باشید. به نظر من، چون فطرت انسانها مشترک است، ما میتوانیم برای پیش بردن جامعه بشریت از مشترکات ادیان برای همه ملتها و ادیان مختلف استفاده کنیم.