در حقوق شهروندی یکوقتی من مطلبی از ایشان دیدم که یکی از مشکلات حقوق شهروندی در جمهوری اسلامی را این میدانست که این حقوق، هنوز در جامعه اسلامی ما نهادینه نشده است و لذا برخی برخوردهای قوای انتظامی و امنیتی با متخلفان، در حقیقت، نقض حقوق شهروندی ایشان است.
اختصاصی شبکه اجتهاد: رحلت آیتالله سید محمود هاشمی شاهرودی، شوک بزرگی به جامعه علمی و اجتماعی ایران بود. او علاوه بر شخصیت سایسی و علمی، مهمترین وارث علمی شهید سیدمحمدباقر صدر نیز به شمار میرفت. در این خصوص، با حجتالاسلام سید مجتبی نومفیدی که از معتقدان به شیوه علمی شهید صدر به شمار میرود به گفتگو پرداختیم. استاد خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم، یکی از مهمترین فعالیتهای شهید صدر را تربیت شاگردانی همچون آیتالله هاشمی شاهرودی میداند. مشروح این گفتگو از نگاه شما میگذرد.
اجتهاد: جایگاه و خدمات علمی مرحوم آیتالله هاشمی شاهرودی را چطور ارزیابی میکنید؟
نورمفیدی: ضمن عرض تسلیت به مناسبت رحلت آیتالله شاهرودی که از ارکان و اساتید حوزه بودند و آثار مفیدی از ایشان برجایمانده است. اجمالاً در مورد ایشان میتوانم بگویم افق فکری ایشان بسیار از استادشان شهید صدر متأثر بود. مثلاً در مورد جامعیت، همانند شهید صدر بودند. ازنظر دقت انصافاً دقیق النظر بودند و از نظر استدلال در مباحث فقهی و علمی، قوت استدلال بسیاری داشتند. در بحثهای دقیق، احتمالات مختلفی را بیان میکردند.
در پرداختن به مسائل جدید و روز که موردنیاز بود هم کم نظیر بودند. به عنوان مثال، یک نمونه را عرض میکنم. در مورد مالکیت معنوی، مقاله یا سخنرانی از ایشان دیدم که تأکید داشتند، مسئله مالکیت معنوی مسئلهای است که باید از جهات مختلف مورد نظر قرار بگیرد. از یک طرف، حقی است که مربوط به آن کسی است که با فکرش چیزی را نوشته یا اختراع کرده یا ابتکاری داشته است. از طرف دیگر، باید ملاحظه شود که برخی شرکتها با انحصارطلبی، در کشورهای متمدن و پیشرفته سعی میکنند داشته باشند و جلوی بهرهبرداری دیگران را بگیرند. از طرف سوم هم باید ملاحظه شود که ممکن است از نبود قانون در این مسئله، بینظمی و بههمریختگی در کشور پیش بیاید. در کنار همه اینها، به مسأله عدالت هم باید توجه شود.
آنوقت ایشان در مسئله مالکیت معنوی میگوید: چه خوب است ما یک بررسی دقیق انجام بدهیم که بتوانیم یک الگوی کاملی را به دنیا ارائه کنیم که هم محسنات قوانین فعلی را داشته باشد و هم جلوی معایب و مضار آن گرفته شود. بالاخره اگر ما بخواهیم بهطور کامل مالکیت معنوی را بهعنوان یک حق یا مالکیت بپذیریم، این ممکن است موجب انحصارطلبی برخی شرکت داران و سرمایهداران شود یا حقوق شهروندان تضییع گردد. بههرحال ما میتوانیم یک الگوی اسلامی برای مالکیت معنوی پیاده کنیم و به دنیا عرضه بکنیم.
توجه ایشان به این جهات متعدد بحث، انصافاً کمنظیر و بسیار مغتنم بود.
ما نظیر این بحث را در حقوق شهروندی داریم. جالب است که در حقوق شهروندی یکوقتی من مطلبی از ایشان دیدم که یکی از مشکلات حقوق شهروندی در جمهوری اسلامی را این میدانست که این حقوق، هنوز در جامعه اسلامی ما نهادینه نشده است و لذا برخی برخوردهای قوای انتظامی و امنیتی با متخلفان، در حقیقت، نقض حقوق شهروندی ایشان است.
خب، باید توجه داشت که این فکر، بسیار مترقی است و ضمن اینکه حق حاکمیت را برای حفظ امنیت در نظر میگیرد؛ اما درعینحال ملاحظه حقوق شهروندی را هم دارد. ایشان تصریح میکند که حاکمیت تحت عنوان امنیت نمیتواند حقوق افراد را نادیده بگیرد و عدالت نباید در این زمینه قربانی شود. ایشان نه در رابطه با این مسئله بلکه بهطورکلی درباره حفظ همه نظامات اجتماعی و روش حفظ نظام اجتماعی میگوید باید به صورتی باشد که خلاف ارزش حق و عدل نباشد.
درمجموع به نظر میرسد که ایشان واقعا یک فقیه نواندیش، عمیق و آشنا به تحولات اصلی بودند، در عین اینکه خود ایشان هم وارد این عرصه شده و خدمات ارزشمندی داشتند.
اگر بخواهم نمونههای زیادی را میتوانم بیان کنم، به عنوان مثال، اهتمام ایشان به اینکه حاکم به حکومت یک اختیار خاصی برای حفظ مصالح جامعه دارد که مسأله بسیار مهمی است. در مسئله دیه اهل ذمه، بحثی است که فقها آنجا آرا و انظار مختلفی دارند، ایشان معتقد است حاکم اسلامی با ملاحظه مصلحت و حفظ شئون و حیات اهل ذمه در جامعه اسلامی، اگر بخواهد میتواند دیه ذمی را به اندازه دیه مسلمان قرار دهد. این را از یک روایتی هم استفاده میکند و بعد میگوید: این تابع کیفیت عقد امان یا ذمهای که بین آنها و حکومت اسلامی برقرار میشود.
توجه به ایراداتی که در دنیای امروز متوجه شریعت اسلامی است خود حاکی از اندیشمندی ایشان است. همچنین حاکی از توجه ایشان به مقتضیات زمان و درعینحال مبتنی بر همان اساس فقه و با همان متد استنباطی است که عموم فقها استنباط کردهاند. اینها مزایایی است که ایشان داشتند و انصافاً فقدان ایشان خلأی را ایجاد کرد.
اجتهاد: روشن است که تفکرات اصولی شهید صدر را باید در کتاب بحوث دید. اما آیا برای انعکاس بقیه نظرهای شهید صدر نیز میتوان به آثار مرحوم هاشمی شاهرودی مراجعه کرد؟
نورمفیدی: نکتهای اساسی در مورد ایشان این است که بهشدت تحت تأثیر نظام فکری شهید صدر بوده است. یک نکاتی را ایشان در مورد شهید صدر میگفتند که نکات ارزشمندی است و در مجموع از این حکایت میکند که ایشان تحت تأثیر مؤلفهها و خصوصیات است. ایشان وقتی میخواهند شهید صدر را معرفی کند، یک خصوصیتی را برای شهید صدر نام میبرند که در میان علمای پیشین به ندرت یافت میشده است. این خصوصیت، جامعیت ایشان بود. به عنوان مثال، در مورد ائمه المعصومین علیهمالسلام تأکید میکرد که آقای صدر معتقد بود ما تاریخ ائمه را بر اساس یک نظریه کلی بررسی میکنیم؛ یعنی ائمه را مثل یک کل متناوب ببینیم و کل را در اهداف مشترکی که داشتند بررسی میکنیم.
البته این امر نافی این نیست که ایشان تمایلات خاصی نسبت به برخی امور داشتند که به لحاظ سلیقهای ممکن است همسان با شهید صدر نباشد. اما در مقالات و سخنرانیهای ایشان به خصوص مواردی که به مستحدثات میپردازند، تأثیر از شهید صدر کاملاً نمایان است.
در کتب فقهی ایشان نیز که چند تا از آنها مانند کتاب خمس، اجاره، زکات، کتاب شرکت، کتاب مضاربه و .. منتشر شده است همین نکته نمایان است. تعلیقات ایشان بر بحوث تحت عنوان «اضواء و آراء» نیز تقریبا همین گونه است.
به طور کلی، به نظر میرسد در مجموعه آثار و منشورات ایشان، انعکاسی از آراء شهید صدر را میتوانیم ببینم؛ البته با تحفظ بر اینکه خود ایشان نظرات متفاوتی دارند که قابلاستفاده است.
اجتهاد: نظریات ایشان را در باب تولید گفتمان فقه نظام چطور ارزیابی میکنید؟
نورمفیدی: فقه نظام تفاسیر متعددی دارد. به آن معنایی که شهید صدر معتقد بود به معنای عام فقه نظام که اسلام قطعاً دارای نظام است، مرحوم آیتالله هاشمی شاهرودی قطعاً اسلام را دارای نظام میدانست و معتقد بود در این نظامات باید نشر پیدا کند. البته در این میان به هر حال حاکم اختیارات ویژهای دارد. ایشان قویّا معتقد به فقه نظام بود و در جاهای مختلفی بر آن تأکید میکرد. مسئله وجود نظم در احکام قضایی اسلام و مسئله رعایت مصالح عمومی، رعایت حقوق شهروندی و اجتماعی، مؤلفههایی است که قطعاً در حوزههای فقه نظام اگر ملاحظه شوند، کارگشا هستند و ایشان هم به اینها معتقد بود. این رویکرد ایشان را در مجلاتی که به ایشان وابسته بود نیز میتوان به وضوح ملاحظه کرد.
موسوعه فقه اسلامی یا فقه مقارن یا دائرهالمعارف فقه اسلامی همه تلاشهایی است برای آن گفتمان و توجه دادن حوزهها به مسئله فقه نظام.
اجتهاد: آیا ورود بزرگان به عرصه سیاست، مانع از پیشرفت علمی است یا برعکس باعث رشد علمی میگردد؟
نورمفیدی: در ورود به عرصه سیاست، احتمالات و صوری مطرح است. گاهی ورود به عرصه سیاست به این معنا است که در حوزه اجرا و تصدی برخی از امور، مسؤولیتی پذیرفته شود، به صورتی که وقت، فکر و دغدغهای که باید صرف نظریهپردازی شود، صرف در امور اجرایی شود درحالیکه تصدی این مسؤولیت از دیگران نیز ساخته است. این قطعاً مانع پیشرفت در عرصه علمی است. البته اگر ضرورت این را اقتضا کند بحثی دیگر است؛ اما اگر ضرورتی نباشد و مدیران اجرایی قوی وجود داشته باشند، دلیلی بر ورود فقها به عرصه اجرایی وجود ندارد، بلکه افرادی که نظریهپرداز هستند باید به تربیت شاگرد بپردازند و به تلاش علمی اهتمام داشته باشند.
اما ورود به عرصه سیاست به معنای اطلاع و نظریهپردازی در آن، لازمه فقیه است و حتما باید فقیه متصدی این امور باشد. تصدی این امور که همراه با توجه به تحولات سیاسی داخلی و جهان اسلام و بینالمللی است، نهتنها مانع نیست بلکه باعث پیشرفت است و سبب میشود فقیه درک مناسبتری نسبت به مسائل داشته و نظریهپردازی مفیدتری را انجام دهد.