شبکه اجتهاد: جریان تقریب، مدافعان و مخالفانی جدی در ایران کنونی دارد. مدافعان تقریب بیشتر در بدنهی حاکمیت یا طرفداران حاکمیت هستند و مخالفان تقریب، بیشتر در بدنهی حوزه. چرایی این حالت در ادامه تبیین می شود.
۱- برای تقریب بین مذاهب راهکارهای متفاوتی ارائه شده است. از راهکارهای حداقلی همچون «همزیستی» که پذیرش زندگی در کنار هم را توصیه میکند و «همگرایی» که به یافتن نقاط مشترک میپردازد و «همکاری» که برای اقدام، دشمن مشترک تعریف میکند تا راهکارهای حداکثری که در برخی موارد به نادیده گرفتن خطوط قرمز مذاهب منجر میشود.
غرض نگارنده در این یادداشت، باز کردن افقی دیگر برای تقریب بین مذاهب است که فراتر از «همزیستی»، «همگرایی» و «همکاری» است و تعرضی به خطوط قرمز مذاهب هم ندارد.
۲- این نکته را پیشفرض میگیریم که در فضای کنونی که گفتمانهای جدیدی بر اساس «غیریتسازی» تشکیل میشود، بسنده کردن به همزیستی و همگرایی، خطایی نابخشودنی است.
بهعبارتدیگر حداقل کاری که هر حکومت اسلامی- و حتی غیراسلامی- برای آن دسته از شهروندان خود که از سایر مذاهب هستند باید انجام دهند، تعریف حداقل یک نقطهی مشترک و نیز شناسایی یک «غیر» بهعنوان دشمن مشترک است. تنها در این حالت است که هویتهای جدیدی شکل میگیرد و میتوان بر اساس آن، راهبردهای حکومت را اجرایی کرد.
در غیر این صورت، دشمن با تعریف نقطهای مشترک میان خود و اقلیتهای مذهبی و غیریتسازی متفاوت، حوزهی گفتمانی جدیدی را ضد گفتمان حکومت اسلامی به راه انداخته و موجب میشود حکومت بهجای پیگیری اهداف خود، تلاش کند اتهام «غیر» بودن از خود را رفع کند.
این مسئله در فضای کنونی جهان اسلام بهوضوح مشاهده میشود؛ آمریکا با تعریف اهداف مشترک میان خود و عربستان و معرفی ایران بهعنوان «غیر» و «دشمن»، بخش وسیعی از ظرفیت جهان اسلام در تقابل با استکبار را از بین برد.
بنابراین حتماً بایستی در قالب همکاری، تقریب را پیگیری کرد؛ ولی نکتهی مهم در این است که اکتفا به این رویکرد، این تلقی را در اقلیتهای مذهبی تقویت میکند که حکومت اسلامی درصدد استفادهی ابزاری از آنها است؛ یعنی وقتی ایران بهمنظور مقابله با آمریکا، اهل سنت ایران را با خود همساز کند اهل سنت خواهند گفت احتمالاً بعد از آمریکا تعامل قدرت مرکزی حکومت شیعه، با ما تغییر خواهد کرد.
بدین منظور باید علاوه بر «غیرسازی» و تعریف دشمن مشترک، هدفهای واقعیتری را معرفی کنیم. اهدافی که میتواند هدف تمام مذاهب توحیدی قرار گیرد.
۳- با توجه به مطالب پیشین میتوان فهمید که چرا حاکمیت و در رأس آن ولیفقیه بیشتر از بدنهی حوزههای علمیه خواستار تقریب هستند. جواب را در تفاوت اهداف این دو باید جستجو کرد.
حوزه و بدنهی آن دغدغهی مذهب و ترویج آن را – از رهگذر تقویت علوم آن مانند فقه و کلام شیعی- دارند. لذا این حوزه نمیتواند در کنار فقه و کلامی بنشیند که پایگاه حجیت آن را قبول ندارد و اگر در برههای از زمان، به چنین کاری تن دهد از سر استیصال و در اقلیت بودن است؛ مانند شهید اول و ثانی رحمهماالله که چون در حکومت سنی در اقلیت بودند چنین تعاملی را داشتند؛ لذا این نگاه، وقتی در ذیل حاکمیت انقلاب شیعی ایران به قدرت میرسند بر طبل اختلاف کوبیده و یا حداقل از اهل سنت احساس بینیازی میکنند.
ولی انقلاب ایران به رهبری ولیفقیه، اهداف خود را فقط در ترویج فقه و کلام شیعی و یا حتی گسترش تشیع نمیداند و تعریف نمیکند؛ بلکه هدف را در مقیاس تحقق تمدن اسلامی و گسترش توحید و ارتقای روحیهی طاغوتستیزی تعریف میکند.
سؤال این است که اگر هدف این باشد، آیا اهل سنت ایران و حتی دیگر مذاهب توحیدی هیچ ظرفیت بالفعلی برای تحقق این هدف ندارند؟
در پاسخ باید گفت نهتنها اهل سنت موجود در ایران بلکه تمام اهل کتابی که با استکبار و طاغوت سر ناسازگاری دارند ظرفیتهای عظیمی برای تحقق تمدن توحیدی به شمار میروند. حتی کسانی که اهل کتاب نیستند ولی طاغوت و استکبار را نفی میکنند در راستای تحقق اهداف انقلاب ایران قرار دارند.
انقلاب شیعی ایران حاضر است با هر غیرمسلمانِ استکبارستیز و طاغوتگریز اتحاد داشته باشد و درعینحال با شیعهی انگلیسی مبارزه کند. به همین دلیل با یهودیان ساکن ایران رفتاری مسالمتآمیز دارد ولی با بهاییان نمیتواند کنار بیاید.
۴- هر تمدنی به علم و تولید آن، اتکای زیادی دارد. افتراقات ما با اهل سنت فقط در کلام و فقه است. آیا در فلسفه، عرفان، اخلاق و نیز علوم انسانی اسلامی هم با آنها خیلی اختلاف داریم و یا خواهیم داشت؟ آیا اجازه داریم ابعاد دانشی و رفتاری تمدن اسلامی و توحیدی را به فقه و کلام تقلیل دهیم؟
به نظر میرسد اگر اختلافات را در حد فقه و کلام تعریف کنیم متوجه میشویم که اشتراکات خیلی کمی داریم و بهشدت اختلاف داریم. ولی اگر در مقیاس تمدن اسلامی و توحیدی نگاه کنیم خواهیم دید اشتراکات ما بهمراتب بیشتر از اختلافات است. اشتراکاتی که نهتنها واقعی هستند بلکه زوالناپذیر نیز میباشند. دغدغهی امام راحل و نیز مقام معظم رهبری همین تحقق تمدن اسلامی و توحیدی است. استکبار با تمام قوایش سعی دارد این صدا شنیده نشود و در حد تنازعات مذهبی کاهش یابد.
۵- خوشبختانه برای دفع این القائات شیطانی، راهکارهای بسیاری داریم. ولی مهمترین راهکار که میتواند بهمنظور تحقق این هدف والا و سترگ، مسلمانان را در کنار هم قرار دهد، توجه و تمرکز ویژه بر قرآن و معارف آن بهعنوان متنی مکتوب و مشترک است که میتواند معیاری برای سنجش حقانیت حرکتهای اسلامی باشد. با قرآن میتوان تلاشهای دشمن در جهت تفرقه را نفی کرد و نیز میتوان تحرکات نامیمون و نامبارک در میان مسلمانان را نقش بر آب کرد و اعوجاجاتی که ممکن است مسلمانان در مبارزه با استکبار داشته باشند را تصحیح نمود.
این هدف واقعی محقق نمیشود مگر بر اساس تعامل همدلانه و بر اساس احترام متقابل به مقدسات یکدیگر. بهعبارتدیگر ما تقریب را برای در امان ماندن مذهب خودمان از تهمت و افترا و هتک نمیخواهیم؛ بلکه برای نفی تمدن طاغوت و زمینگیر کردن استکبار و سپس تحقق تمدن توحیدی میخواهیم. تمدنی که ریشهی جاهلیت مدرن را خشکانده و فضا را برای تبیین حق آماده میکند. فضایی که در آن همهی موحدان، در کمال آرامش و همزیستی و بدون دغدغهی دشمنی که اختلاف بیفکند و تلاش کند مذاهب توحیدی حرف یکدیگر را نفهمند، بر سر خوان توحید نشسته و تلاش میکنند راه رشد را بیابند.