قالب وردپرس افزونه وردپرس
Home / آخرین اخبار / امکان سنجی مدیریت فقهی اخلاق محور با ملاحظاتی در خصوص آراء دکتر فیرحی
امکان سنجی مدیریت فقهی اخلاق محور با ملاحظاتی در خصوص آراء دکتر فیرحی

حجت‌الاسلام ارسطا مطرح کرد؛

امکان سنجی مدیریت فقهی اخلاق محور با ملاحظاتی در خصوص آراء دکتر فیرحی

دیدگاه مرحوم فیرحی یعنی عدم امکان اداره جامعه بر اساس مدیریت اخلاقی، این امر القاء می‌شود که مدیریت اخلاقی از مدیریت فقهی گسسته و جدا بوده و هر یک از آن‌‌ها به تنهایی توان اداره جامعه را ندارند؛ درحالی که مدیریت فقهی نمی‌تواند جدا از مدیریت اخلاقی باشد و الا غرض از بعثت (تتمیم مکارم اخلاق) را نمی‌تواند محقق نماید و مدیریت صحیح اسلامی به شمار نمی‌آید.

به گزارش شبکه اجتهاد، حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر محمدجواد ارسطا، دانشیار گروه حقوق عمومی دانشگاه فارابی قم در نشستی مجازی به دعوت پژوهشکده اندیشه دینی معاصر به امکان سنجی مدیریت فقهی اخلاق محور با ملاحظاتی در خصوص آراء مرحوم دکتر فیرحی پرداخت.

استاد ارسطا پیش از ارائه نقد و بیان دیدگاه خود به این نکته اشاره کرد که مرحوم ‌‌حجت‌الاسلام والمسلمین  دکتر فیرحی که متخلق به صفات نیک اخلاقی مانند تواضع و سلامت نفس بود، در مسائل علمی نیز همواره حق طلب، استدلال محور و به دور از جبهه گیری به ارائه بحث می‌پرداخت و اینجانب که با آن مرحوم مباحثات و گفتگوهای علمی دوستانه‌ای داشته ام و ممکن بود در زمینه‌‌های علمی اختلاف نظری داشته باشیم، هیچوقت این امر منجر به برهم خوردن رابطه دوستانه قریب به سی ساله ما نگردید و دلیل آن نیز طرح شدن مباحث در فضایی دوستانه با هدف علمی بوده است.

بنابراین بیان دیدگاه مغایر توسط اینجانب که چه بسا نقد دیدگاه ایشان و یا سایر صاحب نظرانی باشد که در خصوص موضوع بحث به ارائه نظر علمی خود پرداخته اند، صرفاً بیان دیدگاه خود جهت رشد مباحث علمی است؛

این استاد خارج فقه حوزه علمیه قم در خصوص امکان سنجی مدیریت فقهی بر پایه اخلاق اظهار داشت که برای بیان دیدگاه خود که امکان امر مذکور است و در مقابل دیدگاه مرحوم دکتر فیرحی در این زمینه به شمار می‌رود، مبتنی بر سه مطلب ذیل است.

مطلب اول این است که دو محذور در مسئله ی مدیریت فقهی بر پایه اخلاق وجود دارد؛

یک محذور این است که اگر ارزش‌‌های اخلاقی به صورت گزاره‌‌های الزام آور نباشند و در حد توصیه باقی بمانند، آنگاه از ضمانت اجرا برخوردار نبوده و جامعه به سمت قشری گرایی پیش خواهد رفت؛

محذور دیگر این است که اگر ارزش‌‌های مذکور به صورت گزاره‌‌های الزام آور در آیند، در اینصورت این امر منجر به تنزل دادن ارزش‌‌های اخلاقی به الزامات قانونی خواهد شد که پیامد منفی آن عدم تأثیرگذاری ارزش‌‌های اخلاقی به عنوان عامل جهت تعالی روح انسان است چرا که آن مهم صرفاً از رهگذر اراده آزاد انسان فراهم می‌شود و نه با الزام.

مطلب دوم این است که ارزش‌‌های اخلاقی یکی از اهداف و مقاصد مهم خداوند متعال از بعثت پیامبر اکرم است؛ همانگونه که حدیث منقول از فریقین نیز دلیل بر آن است: (إنّما بعثت لأتمم مکارم الأخلاق)؛ بنابراین مدیریت جامعه و از جمله اجرای احکام فقهی می‌بایست در راستای تحقق ارزش‌‌های اخلاقی باشد؛ چراکه عدم اعتناء به این مهم، دارای دو تالی فاسد است:

اول، نقض غرض پیش گفته شارع از بعثت پیامبر صلوات الله علیه و آله؛

دوم، از میان رفتن ارزش‌‌های اخلاقی از جامعه و در نتیجه «صحت سلب» عنوان «جامعه مطلوب اسلامی» از آن.

مطلب سوم نیز این است که مدیریت فقهی جامعه بر اساس اخلاق بر دو پایه ذیل استوار است:

۱- از آنجا که ترویج ارزش‌‌های اخلاقی در جامعه جزء «امور حسبیه» است، لذا دولت اسلامی مکلف به تولّی این امر از رهگذر «سیاست گذاری» و نه «جرم انگاری» آن است همانگونه که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نیز امور مذکور را بر این اساس در جامعه آن زمان که متصف به بسیاری از صفات نیک نبودند بسط و گسترش دادند.

۲- واجب کفایی دانستن ارزش‌‌های اخلاقی برای «جامعه» و نه فرد فرد آن‌‌ها به نحوی که واجب عینی باشد. حاصل این دیدگاه که مبتنی بر قائل شدن به «وجود عرفی مستقل» برای «جامعه» است –همانگونه که از برخی آیات قرآن کریم (مانند لکلّ أمّه أجلٌ) استفاده می‌شود و برخی از فقها نیز بر آن هستند-، این است که می‌بایست همواره تعدادی از افراد عامل به ارزش‌‌های اخلاقی در جامعه موجود باشند به نحوی که صدق عنوان «جامعه مطلوب اسلامی» بر آن جامعه صحیح باشد و عرفاً بتوان گفت که آن جامعه به ارزش‌‌های اخلاقی مقید است.

بنابراین در خصوص اشکال به دیدگاه مرحوم دکتر فیرحی می‌توان اینگونه گفت که دیدگاه ایشان یعنی عدم امکان اداره جامعه بر اساس مدیریت اخلاقی، این امر القاء می‌شود که مدیریت اخلاقی از مدیریت فقهی گسسته و جدا بوده و هر یک از آن‌‌ها به تنهایی توان اداره جامعه را ندارند؛ درحالی که مدیریت فقهی همانگونه که توضیح آن در مطلب دوم گذشت، نمی‌تواند جدا از مدیریت اخلاقی باشد و الا غرض از بعثت (تتمیم مکارم اخلاق) را نمی‌تواند محقق نماید و مدیریت صحیح اسلامی به شمار نمی‌آید.

ایراد دیگر نیز این است که ایشان استدلالی برای کلام خود مطرح نکرده و راهکاری برای رواج ارزش‌‌های اخلاقی در جامعه ارائه نکرده اند./ صراط مبین

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Real Time Web Analytics