شبکه اجتهاد: مؤسس حوزه علمیه قم در بحث پیرامون دومین مقدمه از مقدمات انسداد به مبنای استادش میرزای شیرازی بزرگ (صاحب فتوای تحریم تنباکو) اشاره کرده و از روش استادش نتیجه گرفته که حتی اگر فقیهی غالبا به احتیاط قائل شود، باز هم اختلالی در نظام مسلمین و اعمال مذهبی آنان ایجاد نمیشود و از همین رو، این مقدمهچینی انسدادیون برای رد نظریه انفتاح در عمل با یک مثال نقض مواجه شده است:
تأمل اول؛ در مسیر احتیاطات میرزای بزرگ و شیخ اعظم
«ان دعوى الحرج لا سیما الموجب لاختلال النظام بالنسبه إلى آحاد المکلفین الموجب لسقوط الامتثال القطعی عن الکل فی غایه الإشکال و مما یدل على ما ذکرنا ان بناء سید مشایخنا المیرزا الشیرازی قدس اللَّه نفسه الزکیه کان على إرجاع مقلدیه إلى الاحتیاط و قل ما اتفق منه إظهار الفتوى و المخالفه للاحتیاط و کان مرجع تمام افراد الشیعه مده متمادیه و مع ذلک ما اختل نظام العالم بواسطه الرجوع إلى الاحتیاط و ما کان تحمل هذا الاحتیاط شاقا على المسلمین بحیث لا یتحمل عاده» (۱)
این سخن شیخ یکی از قرائن و مؤیداتی است که نشان میدهد مؤسس حوزه قم از هر دو لحاظ تئوریک و رفتاری به شیوه و باور میرزا اعتقاد داشته و از پیشوای «مکتب سامرا» تأثیر گرفته است. میرزا اگرچه با رهبری جنبش تحریم توتون و تنباکو در تاریخ معاصر ایران شناخته شده است، اما این تنها رفتار سیاسی شاخص زندگی او محسوب میشود و وی در طول ۸۲ سال حیات و ۲۳ سال مرجعیت و زعامت شیعیان، فقیهی آرام و میانهرو بود و همچون استادش شیخ مرتضی انصاری ترجیح داد که اولویت را به تربیت طلاب و فعالیتهای صنفی و مذهبی داده و از نزاعهای سیاسی ایران و عثمانی به دور باشد.
تأمل دوم؛ عنصر متنفذ بیت میرزای بزرگ
گزارش استاد آیتﷲ سید علی محقق داماد (نوه دختری شیخ مؤسس) نشان میدهد که شیخ و مادرش نقش مهمی در بیت میرزای شیرازی داشتهاند:
«حاج شیخ هنوز ازدواج نکرده بوده و با مادرشان زندگی میکرده است. از این رو به همراه مادرش بر مرحوم میرزا وارد میشود. مرحوم میرزا بر اساس همان نامه فاضل اردکانی و شنیدهها در هر حال به حاج شیخ علاقه پیدا میکند و میگوید با مادرتان در اینجا زندگی کنید. مادر ایشان از همان بدو ورود جزو بیت میرزا میشود. به چه عنوان، دقیق نمیدانم. ولی بعدها مورد وثوق خاص ایشان میگردد، به طوری که کلیددار صندوق مخارج بیت میرزا میشود. آقای شبیری و آقا رضی شیرازی؛ نواده ایشان پارهای از کرامات میرزا را از این خانم نقل میکردند. دیداری که سید جمالالدین اسدآبادی با مرحوم میرزا در سامرا داشته است، گفتوگوی سیّد با میرزا، چگونگی آمدن سید به منزل میرزا و … واسطه نقل اینها همین خانم است که از محرمان بیت بود.» (۲)
آیتﷲ شبیری زنجانی نیز که پدرشان مرحوم آیتﷲ سید احمد زنجانی از اصحاب و تلامذه حاج شیخ در قم بوده است، از نواده میرزا نقل کردهاند که مادر شیخ همواره کلیددار صندوق بیت میرزا بوده است. (۳)
حضور در متن زندگی شخصی میرزای شیرازی که در دوره جوانی شیخ رخ داد، از حائری یزدی فقیهی پخته و دقیقالنظر در تئوری و رفتار دینی و سیاسی ساخت. آیتﷲ شبیری از آیتﷲ اراکی نقل کرده که شیخ در درس مرحوم آیتﷲ سید محمد فشارکی، بیشتر به فکر تنقیح مطلب بوده است، در حالی که دغدغه میرزای نائینی در همان درس، ضبط کامل مطالب بود. (۴)
تأمل سوم: احتیاط در شرایط مشروطیت
مرحوم آیتﷲ سید احمد زنجانی (والد مکرم آیتﷲ شبیری زنجانی) در کتاب «الکلام یجر الکلام» گزارش داده که استادش شیخ عبدالکریم حائری یزدی در جریان حمایت نجفیها از انقلاب مشروطه ایران انزوا پیشه کرد و از نجف به کربلا رفت:
«در سنه ۱۳۲۴ به ملاحظه انقلاب مشروطیت از ایران مهاجرت به نجف نمود ولی چون هوای سیاست نجف با مزاج او سازش ننمود در کربلا رحل اقامت افکنده در آنجا مشغول تدریس… گردید.» (۵)
پس از افزایش اختلافات سیاسی در کربلا نیز شیخ تصمیم گرفت از عراق به ایران بازگردد. آیتﷲ سید علی محقق داماد درباره دلیل بازگشت جدّ مادریشان به ایران چنین گفتهاند:
«علت برگشت ایشان به ایران شاید وضع حوزه نجف و کربلا بود. ایشان از آنچه که در حوزه نجف و کربلا میگذشت ناراضی بود. این دو مرکز مهم شیعه متأسفانه دچار اختلاف شده بود و از نظر اخلاقی، گرفتار رقابتهای شدید. ایشان نمیخواست درگیر اینگونه مسائل شود. از این رو همه چیز را رها کرد و به اراک آمد. قم هم برای زیارت آمده بود که علمای قم ایشان را رها نکردند و با اصرار راضیشان کردند که بماند و حوزه قم را بنیان بگذارد.» (۶)
این در حالی بوده که شیخ در کربلا مورد عنایت ویژه میرزا محمد تقی شیرازی (میرزای شیرازی دوم که رهبر انقلاب ۱۹۲۰ عراق بود) قرار داشت و میرزای شیرازی دوم احتیاطات خود را به شیخ ارجاع میداد. (۷)
تأمل چهارم: اصرار بر حدوث و بقای غیر سیاسی حوزه قم
شیخ در فروردین ۱۳۰۱ شمسی حوزه علمیه قم را با دعوت و اصرار بزرگان این شهر تأسیس میکند و شاگردان شاخص وی در اراک نیز به قم هجرت میکنند. در میان این شاگردان، نام فقهایی چون حضرات آیات عظام محمدتقی خوانساری، سید احمد خوانساری، امام خمینی، سید محمدرضا گلپایگانی و محمدعلی اراکی دیده میشود.
به محض استقرار شیخ در قم، حضرات آیات عظام سید ابوالحسن اصفهانی و میرزای نائینی؛ دو تن از همدرسان قدیمی وی که پس از رحلت آیتﷲ سید محمدکاظم یزدی (صاحب عروه) به عنوان مراجع تقلید حوزه نجف مطرح شده بودند، با ترفند حکومت سلطنتی عراق جدید به ایران تبعید شده و مهمان شیخ در شهر قم شدند. مرحوم دکتر عبدالهادی حائری (مورخ نامدار معاصر و نوه دختری حاج شیخ) در کتابش از ناخرسندی شیخ از ادامه فعالیت سیاسی این دو مرجع نجف در قم خبر داده و آن را ناشی دوراندیشی و روحیه محتاط شیخ دانسته است:
«حاج شیخ عبدالکریم حائری به گرمی از علما استقبال کرد و به احترام دوستان و همکاران روحانی خود، شاگردان خود را واداشت تا در درس نائینی و اصفهانی حاضر شوند ولی اینگونه استقبال برای حل مسئلهای که نائینی و دیگر علماء تبعیدی با آن روبهرو بودند بسنده نبود و در نتیجه حائری به عنوان رئیس و بنیانگذار حوزه علمیه قم با مشکلات بزرگی روبهرو شد… حائری روحاً فردی غیرسیاسی به شمار میرفت و به نظر نمیرسد که در سراسر زندگیاش هرگز علاقهمندی به درگیری در سیاست بود… پیرامون برخورد حائری با مسئله تبعید علماء و رویدادهای ناشی از آن، سه گزارش گوناگون در دست است. [آقا بزرگ] طهرانی [به نقل از: تهرانی، طبقات اعلام الشیعه، نجف: ۱۹۶۲، ج۱، ص ۱۱۶۰] و رازی [به نقل از: رازی، محمد، آثار الحجه، ج۱، ص۲۴] هر دو مینویسند که حائری علماء عراق را به گرمی پذیرفت. … از سوی دیگر دولتآبادی که از نویسندگان و ناظران همان زمان بوده مینویسد که حائری بر خلاف انتظار علماء تبعید شده، خود را در مشکلات آنان درگیر نساخت و با رویدادها با احتیاط برخورد کرد و تنها به یک دیدار رسمی از علماء بسنده کرد. گزارش سوم وسیله شیخ محمد خالصی (خالصیزاده) پسر شیخ مهدی خالصی که هر دوشان نیز در رویدادهای آن روزها کاملا درگیر بودند به دست داده شده و گزارشگر آن است که حائری حتی مایل نبود که علماء تبعیدی در قم بمانند…» (۸)
گزارش آیتﷲ سید رضا زنجانی (از نزدیکترین شاگردان شیخ و پیشکار و معتمد وی) نیز نشان میدهد که شیخ عبدالکریم تمایل زیادی نداشته حوزه نوپای قم درگیر مشکلات سیاسی حوزه نجف با بریتانیاییها شود. (۹) هرچند استاد عبدالحسین حائری؛ یکی دیگر از نوادههای شیخ، چنین برخوردی از جانب شیخ با علمای تبعیدی را رد کرده است. (۱۰)
تأمل پنجم: تلاش برای کنترل تنشهای تند میان روحانیون و رضاشاه
حوزه قم در دوره شیخ عبدالکریم حائری یزدی (۱۳۱۵ – ۱۳۰۱ شمسی) رفتاری شبیه حوزه نجف با رضاشاه پیشه کرد. حوزه نجف گرفتار تبعات جنگ جهانی اول و اشغال عراق به دست بریتانیاییها بود و به حمایت حکومت ایران نیاز داشت و شیخ نیز چون حوزه نوین قم را به تازگی بنا نهاده بود، برای بقا و تقویت آن به فضای آرام و بیطرفانه سیاسی نیاز داشت تا به دور دخالت و نفوذ دولت ایران به تربیت شاگرد و تبلیغ دین بپردازد. پشتیبانی بریتانیاییها از رضاشاه سبب شده بود که شیخ نیز با احتیاط کامل قدم بردارد و حوزه قم را از جدالهای سیاسی دور نگه دارد. در همین راستا بود که همپای فقهای نجف (میرزای نائینی و سید ابوالحسن اصفهانی) میکوشید از تنش میان حکومت مستبد رضاشاه با حوزههای علمیه و روحانیون بکاهد. رفتار شیخ در جریان هجرت اعتراضآمیز روحانیون اصفهان به قم در سالهای نخستین سلطنت رضاشاه نمونه این مدعاست. اسناد موجود نشان میدهد که آقایان نائینی، اصفهانی و حائری یزدی تمام تلاش خود را به کار بستند تا روحانیون اصفهانی را از برخورد تند با رضاشاه منصرف کنند. (۱۱)
آیتﷲ سید علی محقق داماد نیز برخورد شیخ با علمای معترض را اینگونه تحلیل کرده است:
«در همان زمان شماری از علمای شهرستانها برخوردهای تندتری با دستگاه داشتند و به قم میآمدند تا با همکاری ایشان کارها را به پیش ببرند. ایشان تا جایی همکاری میکرد که کار و حرکت خود را اثرگذار میدید. در جریان حرکت آقا نجفی اصفهانی و علمای اصفهان و شهرهای دیگر و اجتماع بزرگ آنان در قم در اعتراض به نظام وظیفه، حاج شیخ از آنان پذیرایی میکرد، در جلسههای آنان شرکت میجست، اما به طور مستقیم وارد صحنه نمیشد.» (۱۲)
تأمل ششم: بیطرفی و احتیاط در قبال برنامههای رضاشاه
قانون لباس متحدالشکل، قانون وظیفه اجباری، قانون کشف حجاب و تحدید معمم شدن حوزویها از جمله برنامههای مهمی بود که جامعه مذهبی از حاج شیخ انتظار داشت که به مقابله با آنها برخیزد. با این حال شیخ در تداوم همان روند همیشگیاش که بقا و تقویت حوزه را مهمتر از هر چیزی میدید، در برابر فشارهای اجتماعی جهت موضعگیری علیه حکومت رضاشاه تغییر نظر نداد و به معترضین چنین میگفت:
«حالا ما چه اصراری داریم؟! چرا لجبازی کنیم؟! اگر لباس ما قدری کوتاهتر باشد چه میشود؟! ما خودمان را درگیر اینگونه مسائل نکنیم.» (۱۳)
یا بنا به نقل قول نوهاش آیتﷲ دکتر مصطفی محقق داماد:
«در قضیه متحدالشکل کردن البسه بعضی میخواستند در برخورد و مبارزه با آن از دین مایه بگذارند و به قضیه صبغه دینی بدهند که حاج شیخ در برابر آن ایستاد و اعلام کرد: نه بلندی لباس و نه کوتاهی آن، یک مسئله دینی و شرعی نیست که بخواهیم روی آن پافشاری کنیم.» (۱۴)
و یا میگفت:
«حرف من عبارت است از این که حوزه مهم است، اساس آن باید تشیید بشود. هر چیزی که احتمال بدهم جلوی تشیید حوزه را میگیرد با آن به مخالفت برمیخیزم، همراهی نمیکنم.» (۱۵)
استاد عبدالحسین حائری نیز درباره واکنش جدش نسبت به برداشتن عمامه از سر روحانیون چنین نقل کرده است:
«شنیدم که شماری از طلاب و فضلا هیاهوکنان رفتهاند پیش حاج شیخ که آقا! نظمیه ما را اذیت میکند. مأموران نظمیه عمامههای ما را برمیدارند و لباسهای ما را کوتاه میکنند و… . حاج شیخ در پاسخ این گروه که هیاهو راه انداخته بودند میگوید: «خب بردارند. برداشتند که برداشتند. عمامه مرا هم بردارند، عمامه شما را هم بردارند، کجای دنیا خراب میشود؟! آیا درس خواندن ما را خراب میکند؟! ما داریم درسمان را میخوانیم.» … در واقع مگر عمامه شرط کار است. فکر میکنم این دیگر آخرین درجه است. من به این حرف خیلی اهمیت میدهم. شیخ آدم بزرگی بوده، بسیار دورترها را میدیده است. او در فکر اصلاح بنیادی حوزه بوده است، افکار اصلاحی داشته است. حاج شیخ سرمنشأ اصلاحات را حوزه میدانست و بر این باور پای میفشرد که باید حوزه منظم باشد، طلبه در یک برنامه صحیح رشد کند…» (۱۶)
تأمل هفتم: احتیاط و سکوت تلخ در جریان فاجعه گوهرشاد و کشف حجاب
۲۰ ماه آخر حیات شیخ برای این مرجع تقلید جریانساز شیعه بسیار تلخ و سخت گذشت. اعتراض به قانون تغییر لباس منجر به کشتار عده زیادی از مردم مشهد و حبس و تبعید شماری از علما و مراجع مقیم ایران شد. شش ماه پس از کشتار مسجد گوهرشاد، رضاشاه زنان ایرانی را موظف به کشف حجاب کرد و نامهنگاریهای شیخ با دربار به جایی نرسید. (۱۷) ماههای واپسین حیات ۷۳ ساله شیخ مؤسس به سختی و تلخی گذشت. نزدیکان آیتﷲ سید رضا زنجانی از قول وی نقل میکنند که شیخ پس از مشاهده رفتارهای تند و مستبدانه رضاشاه با مردم و هجمه به زنان محجبه، به شدت افسرده و بیمار شد (۱۸) و با اینکه به طور متعارف، سن زیادی نداشت اما در دهمین روز بهمن ۱۳۱۵ شمسی در خانه محقر خود در کوچه عشقعلی شهر قم در حالی درگذشت که سرش روی پای شاگرد محبوبش حاج سید رضا زنجانی بود و حضرات آیات حجت و صدرالدین صدر نیز بر بالین او حضور داشتند. شیخ به حاجآقا رضا زنجانی نگاهی میکند و میگوید که با همه وجود آماده مرگ است. (۱۹)
تشییع جنازه شیخ عبدالکریم را باید از نقاط عطف تاریخ روحانیت و یکی از بزرگترین و مهمترین قدرتنماییهای مرجعیت و توده مذهبی جامعه در تاریخ نامید. از عکسی که از چهارراه بازار گرفته شده پیداست که جمعیت انبوهی در تشییع جنازه شیخ شرکت کرده و میتوان با توجه به طول و عرض مسیر تشییع جنازه (چهارراه بازار تا حرم) تخمین زد که ۷۷ سال پیش، دستکم چهل هزار نفر در این مراسم به نخستین زعیم حوزه علمیه قم در عصر کنونی ادای احترام کردهاند. پس از تشییع باشکوه حاج شیخ، حکومت رضاشاه دچار هراس شد و از برپایی مجالس ترحیم برای زعیم حوزه قم جلوگیری کرد. (۲۰)
البته این رفتار حکومت پهلوی اول مسبوق به سابقه بود. در میان مراجع تقلید آن دوره، میرزای نائینی بهترین و حسنهترین رابطه را با رضاشاه داشت. میرزای نائینی شش ماه قبل از شیخ عبدالکریم، در مرداد ۱۳۱۵ در نجف درگذشت و روابط وی و نیز بیت میرزا با حکومت به قدری حسنه بود که حتی با کمک مالی دولت به برپایی مجالس ترحیم مرحوم میرزای نائینی موافقت شد(۲۱)، ولی از سوی دیگر اسناد دولتی نشان میدهد که از برپایی مجالس ترحیم درگذشت میرزای نائینی در برخی موارد جلوگیری شده است.(۲۲)/ مباحثات
———————————–
منابع:
۱- حائری یزدی، عبدالکریم، درر الاصول (جلد دوم درر الفوائد)، ص ۶۷
۲- مجله حوزه، مصاحبه با حضرت آیتﷲ حاج سید علی آقا محقق داماد، شماره ۱۲۶، بهمن و اسفند ۱۳۸۳
۳- مؤسسه کتابشناسی شیعه، جرعهای از دریا، ج ۲، ص ۲۱۱
۴- همان، ج ۱، ۵۴۱
۵- زنجانی، سید احمد، الکلام یجرّ الکلام، ج ۱، ص ۱۰۵
۶- مجله حوزه، مصاحبه با حضرت آیتﷲ حاج سید علی آقا محقق داماد، شماره ۱۲۶، بهمن و اسفند ۱۳۸۳
۷- همان
۸- حائری، عبدالهادی، تشیع و مشروطیت در ایران و نقش ایرانیان مقیم عراق، صص ۱۸۲ – ۱۷۸
۹- گفتوگوی نویسنده با یکی از نزدیکان مرحوم آیتﷲ حاج سید رضا زنجانی
۱۰- مجله حوزه، مصاحبه با استاد عبدالحسین حائری، شماره ۱۲۵، آذر و دی ۱۳۸۳
۱۱- نگاه کنید به اسناد کتاب: مرجعیت در عرضه اجتماع و سیاست، محمدحسین منظورالاجداد، تهران: شیرازه، ۱۳۷۹
۱۲- مجله حوزه، مصاحبه با حضرت آیتﷲ حاج سید علی آقا محقق داماد، شماره ۱۲۶، بهمن و اسفند ۱۳۸۳
۱۳- همان
۱۴- مجله حوزه، مصاحبه با حجتالاسلام والمسلمین دکتر سید مصطفی محقق داماد، شماره ۱۲۵، آذر و دی ۱۳۸۳
۱۵- مجله حوزه، مصاحبه با استاد عبدالحسین حائری، شماره ۱۲۵، آذر و دی ۱۳۸۳
۱۶- همان
۱۷- لاجوردی، حبیب، خاطرات دکتر مهدی حائری یزدی، صص ۷۳ – ۷۱
۱۸- گفتوگوی نگارنده با حسین شاهحسینی
۱۹- به نقل از حجتالاسلام سیفالدین محمدی زنجانی؛ از نزدیکان آیتﷲ حاجآقا رضا زنجانی
۲۰- به نقل از استاد آیتﷲ سید علی محقق داماد؛ نوه دختری شیخ عبدالکریم حائری یزدی
۲۱- منظورالاجداد، محمدحسین، مرجعیت در عرصه اجتماع و سیاست، صص ۸۰، ۹۱، ۹۲ و ۹۳
۲۲- همان، صص ۸۹ – ۸۴